آفتاب زیر ابر پنهان نمیماند.
دادگاه و محاکمه حمید نوری.
از لحظه دستگیری حمید نوری نوامبر دوهزار و نوزده میلادی تا دیروز جمعه بیست و یکم ماه آپریل دوهزار بیست و دو میلادی او برای اولین بار خورش را حمید نوری ملقب به حمید عباسی معرفی کرد،او دیگر از خر شیطان پایین آمده بود و شمشیر را هم از رو بسته بود و قربان صدقه امامان و خمینی و رهبرانش رئیسی و ناصریان میرفت و اپسیلنی نمی توانست از سوال وکلا طفره رود.مکالمه همسر نوری قبل از سفرش به سویدبا دختر نوری در دادگاه البته کمی نامشخص به صورت فایل صوتی پخش شد،اما ترجمه آن را دادستان خواند و برای نوری و در دادگاه مشخص کرد.وقتی همسر نوری از دخترش میپرسد، نوری کجاست و چکار میکند،دختر نوری پاسخ میدهد:او در اتاقی با مسعود یعنی داماد نوری،مشغول پاک کردن یک سری اطلاعات تلفنیست،در واقع نوری شماره ها و اطلاعات مربوط به ارتباطاتش به ماموران جمهوری اسلامی و زندان ها را از بین میبرده است،خوشبختانه دادگاه و پلیس و تکنیکرهای ماهر توانسته بودند اطلاعات پاک شده و تلفن های پاک شده در لیست نفرات تلفن نوری را دوباره سازی کنند، و آنها را پیدا کنند تا با عدله هنوز محکم تری او را به محاکمه بنشانند،دادستان علت پاک کردن شماره ها را خواست،مخصوصا اینکه نام نیری و، مقیسه، و حاج آقاها و رئیسی ،و یک سری اطلاعات زندان با نام رجایی شهر که همان گوهر دشت می باشد را در اسکرین شات او پیدا کردند، خوب آین نوری که اول روضه میخاند و بعدبه صحراهای دشت کربلا میزد و از خدای خود التماس دعا میکرد و ضرب و المثل میزد و با دادستان سعی میکرد به شیوه آخوندی و جلادی لاس بزند البته فکر میکرد خانم دادستان این زن جد ی و عادل و این زن که او را به سوال و جواب میخواند همان مهماندار هواپیمایی که با او در تماس بوده و میتواند به راحتی ارتباط بگیرد او هم از آن دسته است،اما دید نه..زن محکم و استواری که دارد جلادی را سوال پیچ میکند و نه تو نه روسای تو از عهده او بر نمییایید،دیروز نوری در دادگاه باز تلاش در پرت و پلاگویی کرد .مثلا در رابطه با شماره مقیسه/ناصریان.گفت خانواده بزرگی هستند،سبزوار و فلان و مادرم همسایه مادرم و و و پرت و پلا...اما کارش به جایی نرسید،در مورد کلمه etta evinگفت عطا دوستم و آین عطا آن عطا نیست و نیری نیست این نیری آن نیری نیست و ....آقای نوری چه کسی را گول میزنی و به بازی و تمسخر گرفته ای؟دادگاه را؟ما را؟مادران داغدار را؟ عزیزان زیر شکنجه کشته شده را؟کور خوانده ای جلاد!آخر زانو یت را روی گردن رفقا و زندانیان و بچه های ما به قصد کشتن آنها میگذاشتی که چرا چه؟سر زندانی را به میز میکوبیدی که خون فو اره میزد که چرا و چی؟بچه را با لگد و مشت و زنجیر و کابل سیاه میکردی در زندان که چی؟فقط جلادی و راهی نداری به جز اعتراف،حالا شماره های دادستان ها و وکلا را هم اشکالی ندارد یادداشت کن و در تلفنت جاسازی کن،یک روز دیگر هم مجبوری آنها را پاک کنی و نزد دختر و داماد بفرستی و مانند همین امروز که نتوانستی از قانون فرار کنی روزهای دیگر هم دستگیر خواهی شد راه فراری نیست اعتراف کرده ای نیمی را بخش عظیم حقایق را هم شاهدین گفتند بقیه را هم تو اعتراف کن تا لااقل بدانی که با جلادی و شیعه گری و چاکر بودن جامعه انسانی پی نمیرود.
رویا صادقی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید