هر روز هشت تا نُه صبح، و پنح تا شش بعد از ظهر
این روز ها، همزمان با خیزش به جان آمدگان خوزستان و سراسر ایران، بسیارانی از خویش می پرسند که چگونه می توانند همدلی خود با مبارزه و مبارزان را عینی کنند و دست به عمل بزنند بدون آن که به استقبال خطر های بزرگ بروند.
این پرسش طبیعی، پاسخ های متعددی می تواند داشته باشد، از جمله پیشنهادی که در این نوشته آمده است.
بعضی پیشنهاد ها هستند که چون در شرایط مناسبی مطرح نشده اند، چهره ی فانتزی به خود گرفته اند، و حتی دستمایه یی برای طنز و خنده و شوخی این و آن شده اند.
اما شایسته نیست که آن پیشنهاد ها را به هنگامی که همه ی شرایط لازم برای عملی شدن شان فراهم آمده است نادیده بگیریم.
بدون پیشداوری، و با ذهنی خالی از هر پیش زمینه ی شرطی شده یی در این مورد، بیاییم ببینیم که اگر همین فردا، در شهر های پرترافیک و پر اتوموبیل میهن ما، در ساعات محدود و از پیش تعیین شده یی از روز که ضمناً جزء پرترافیک ترین ساعات باشند، یکباره به مدتی مشخص و شمارش شده، مثلاً یک ساعت، بوق های ماشین ها همزمان و هماهنگ به صدا درآیند چه اتفاقی خواهد افتاد.
فرض کنیم که:
ـ هر روز به طور منظم،
ـ یک یا دو نوبت در روز،
ـ در یک ساعت معین،
ـ بی دقیقه یی کم یا بیش، و بی تأخیر و بی تعجیل در شروع و در خاتمه،
ـ دستکم در نقاط شلوغ و متراکم خیابان ها،
ـ به مدت شصت دقیقه در هر نوبت،
بوق های ماشین ها، همزمان و همزبان، و حتی الامکان با یک ریتم معین ـ در صورتی که تداخل صدا ها مانع رعایت ریتم نشود ـ به صدا در بیایند.
نتایج حاصل از چنین آکسیونی چه خواهد بود؟
چند نتیجه ی خیره کننده از نتایج آکسیونی تا این حد ساده را می توان چنین بر شمرد:
۱ ـ این آکسیون، در ساعات پر ترافیک، به دلیل گستردگی و همگانی بودن آن، و به دلیل شکل و فرم آن، و به دلیل متحرک بودن آن، و به دلیل محل آن که به گستردگی همه ی شهر است و برای انجام آن نیاز ی به تجمع در نقطه یی معین نیست، به شدت از توان عکس العمل نیرو های سرکوبگر خواهد کاست.
۲ ـ این آکسیون در زمان اجرا، به هر یک از اجرا کنندگان، قوت قلب و احساس همبستگی مضاعف خواهد بخشید، و هر اجرا کننده یی، خود به خود عامل تشویق اجرا کننده ی دیگر خواهد بود.
۳ ـ در پایان هر نوبتِ این آکسیون، افراد شرکت کننده، بیشتر از نوبت پیش به توانمندی های نهفته ی خود پی خواهند برد، و چون قرار بر تکرار این آکسیون در نوبت و نوبت های بعدی و فردا و فردا های بعدی است، شوق رسیدن به نوبت و نوبت های بعدی و فردا و فردا های بعدی، آن ها را سرزنده و شاداب و امیدوار نگاه خواهد داشت.
و اگر این نوبت و این نوبت ها و این فردا و این فردا ها پی در پی و بی وقفه تکرار شوند، این توان و این شوق و این احساس موفقیت، چه در تک تک افراد، و چه در جمع، در هر نوبت و هر روز، افزون تر از نوبت قبل و روز قبل خواهد شد.
۴ ـ سر و صدای حاصل، یک اختلال کنترل شده در روزمرّگی ها پدید خواهد آورد.
هم در روزمرّگی های مردمان؛ و هم دروزمرّگی های سرکوبگران.
در رخوت روزمرّگی های مردمان.
و در نخوت روزمرّگی های سرکوبگران.
نیرو های سرکوب، بر اثر این اختلالِ مستمر و هر روز تکرار شونده، روز به روز سر در گم تر و خودباخته تر خواهند شد، و بازمانده ی روحیه ی کنونی خود را که محصول روزمرّگی های همراه با احساس توفق و برتری است از دست خواهند داد.
مردمان، خود را مفید و فعال و امیدوار خواهند یافت، و خمیازه ی روزمرّگی ها که چیزی جز احساس عادی بودن و عادی شدن رکود و سکون و خو کردن به «وضع موجود» نیست، جای خود را به شور و شوق و تحرک خواهد داد.
۵ ـ فضای سراسر ایران، به طرز حساب شده یی، غیر عادی و ملتهب می شود؛ و تکرار های منظم، به احساس ضعف بیشتر در ج.ا و احساس قدرت بیشتر در مردم منجر خواهد شد.
و این:
ـ نیرو های سرکوب را سردرگم و مستأصل خواهد کرد.
ـ به ریزش سریع تر بخش هایی از بدنه ی ج.ا، و همچنین به ایجاد تردید و تزلزل در کسانی که روی بقای ج.ا حساب باز کرده اند و آینده ی نزدیک و تاریک خود را نمی بینند، خواهد انجامید.
ـ و پیوستن افراد مردد یا غیر فعال و نظاره گر را به این آکسیون در پی خواهد داشت و آکسیون را گسترش خواهد داد.
۶ ـ این یک شیوه ی مبارزه ی مسالمت آمیز و کم هزینه است که در شرایط کنونی و توازن قوای فعلی، همخوانی بیشتری با روحیه ی عمومی اکثریت جامعه دارد.
طبعاً مبارزه ی مسالمت آمیز را نباید به یک دگم ازلی و ابدی تبدیل کرد، و ابتذال آنچه از فردای ۳۰ خرداد شصت، تحت عنوان «مبارزه ی مسلحانه» به فجایع پی در پی و دومینو وار انجامید و مسیر مبارزات بالقوه وسیع مردمی را یکسره مسدود کرد را هم نباید به حساب مبارزه ی مسلحانه ی توده یی و نبرد و نبرد های آخرین که قطعاً مسالمت آمیز نخواهند بود گذاشت.
۷ ـ خوشبختانه، به دلیل حضور گسترده ی شبکه های اجتماعی اطلاع رسانی و اشتراک ایده ها در میهن ما، در صورت جدی گرفته شدن این پیشنهاد، هماهنگی عمومی، خلأ رهبری را تا حایی که به این اکسیون بر می گردد تا حدود زیادی پر خواهد کرد.
لازمه ی اتحاد عمل، و یا اشتراک عمل، و یا همسویی در یک ائتلافِ نانوشته و ناخوانده و تشکل نیافته، نه رهبری واحد است، و نه ایده ئولوژی واحد است، و نه همفکری است، و نه گرد آمدن با یکدیگر زیر یک سقف است، و نه حتی هماهنگ کردن رسمی و امضا شده و مکتوب با یکدیگر.
می توان نه رهبری واحد داشت، نه ایده ئولوژی واحد داشت، نه همفکر بود، نه به آینده ی دور چشم دوخت، و نه با یکدیگر زیر یک سقف نشست، و نه حتی رسماً با یکدیگر هماهنگ کرد، ولی در همان حال، در یک موضوع واحد، دست به یک عمل واحد زد.
همه ی افراد و نیرو های مردمی، از منتهی الیه راست صف خلق، تا منتهی الیه چپ صف خلق، می توانند خود را در این آکسیون بیابند.
قرار نیست که همه با هم یکی شوند، و یا راهی طولانی تا آینده یی دور تر از نزدیک را با همدیگر طی کنند.
یک آکسیون هماهنگ، در متن مبارزه یی گسترده و متنوع، خیلی الّا و اما ندارد.
کسانی که همیشه و در هر حالی و در هر موقعیتی، روی تضاد ها حرکت می کنند و دست هاشان را از بیم آلوده شدن، تا روز موعود و موهوم ضد عفونی شدن عالم و آدم و مبارزه و مبارزان، و فراهم آمدن همه ی شرایط مطلوب و منطبق بر جزم های خودشان در جیب نگاه می دارند و تازه همیشه چیزی هم طلبکار هستند را من نمی توانم کاری بکنم البته.
شاید شما بتوانید!
صرف نظر از آن ها، به جز مجاهدین خلق که خود را رسماً و علناً «یگانه آلترناتیو دموکراتیک» می نامند و نگران آینده ی مناسبات اسپانسر های شناخته شده ی کذایی شان در آمریکا با خود هستند، جریان سیاسی دیگری را شخصاً نمی شناسم که حساسیت غیر طبیعی زیادی نسبت به حضور و مطرح بودن یا مطرح شدن مخالفان سیاسی خود در مبارزات مردمی نشان دهد و یا به بیهودگی سعی در پنهان کردن و حتی جعل اخبار و گزارش ها به منظور لوث کردن آن حضور و آن مطرح بودن ها و آن مطرح شدن ها داشته باشد.
ساعت های پیشنهادی من برای این آکسیون:
هر روز در دو نوبت:
هشت تا نه صبح
پنج تا شش بعد از ظهر
این ساعت ها می توانند با توجه به ترافیک و عوامل دیگر تغییر کنند. اما در هر صورت، نباید فرصت ها را با بحث های بی پایان بر سر جزئیات و کلیات از دست داد.
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود، راه بگویدت که چون باید رفت
۴ مرداد ۱۴۰۰
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
٭ متن حاضر، روزآمد شده ی پیشنهادی است که در بهمن ۱۳۸۹ در مقاله ی «سه به علاوه ی یک پیشنهادِ احتمالاً عملی برای این روز ها»، و در بهمن ۱۳۹۲در توصیه یی به فعالان سیاسی و مدنی و تشکل های مردمی داخل ایران مطرح کرده بودم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید