جامعه، تحت فشار عامل داخلی( حکومت ج.ا.) و عامل خارجی( آمریکا و جهان) قرار دارد. و در میان این دو سنگ آسیاب له و لورده میشود.
مردم از امکان زندگی حداقلی محروم شده اند. اکثریت آنها ناراضی اند. به حکومت و شرایط زندگی " نه" میگویند. خواهان دوستی با جهان هستند.
همینطوراند نیروهای سیاسی.
مردم امیدی به حکومت و اصلاجات ندارند. پس چرا برای رهایی خود، و بهتر کردن زندگی شان به " قیام عمومی" برنمی خیزند؟ مشکل چیست؟
- از اکثریت ناراضی مردمان جامعه، فقط اقلیت آن فعال اند، لازم است اکثریت ناراضی فعال شود. حداقل دو سوم جمعیت ناراضی لارم است فعال شود.
- حکومت با دوسیاست " جنگ طلبی و مذاکره جویی" حرکت میکند که هر دو سیاست خواهان سرکوب و نابودی اقلیت معترض فعال اند. این دو سیاست در اتحاد با هم هنوز توان " کنترول و فرمانروایی" را دارند و دچار تضاد پراکندگی عمیق نشده اند. در طی پروسه حرکت ممکن است اختلاف عمیق شود و نتوانند دیگر جامعه را با سرکوب و کشتار کنترول کنند. تحت فشار عامل خارجی و فشار داخلی خود مردم. و تضاد درونی خود.
بعید نیست که حکومت در روند جاری، طی زمان نچندان دور، تحت فشار جامعه و خارج، و تضاد درونی خود، نتواند طبق معمول فرمانروایی کند.
این شرایط میتواند موجب خیزش عمومی مردم شود. در صورت به میدان آمدن دو سوم مردم جامعه و سراسری شدن اعتراضات؛
که میتواند موجب برآمدن نیروی آلترناتیو موقت و مورد اعتماد از درون مبارزه نیز بشود.
- جامعه فاقد یک ارگان " ائتلاف عمومی" پیرامون خواسته های عاجل همگانی ست.
جنبش های سراسری مانند دیماه 96 یا حتی محدود مانند جنبش سبز بدون یک ارگان " ائتلافی" مورد اعتماد و طرف صحبت حمایت داخلی- جهانی، و قاطع جهت نفی حکومت حاکم، اسیر حوادث اند و سرنوشت نامعلوم و معمولاً شکست پذیر و منفی دارند. " جبهه و ائتلاف و اتحاد مشروط" برای حرکت عمومی ضروریست.
- در حالت فقدان " ارگان ائتلافی" ، " ائتلاف و اتحاد در عمل" ظاهر میشود، و به آن " ائتلاف و اتحاد مشروط عملی" گویند؛ که هم بین سازمانها و هم بین اکثریت ناراضی وجود دارد.
یعنی در نظر و مشاهده و عمل " مردم و سازمانهای سیاسی" معترض به حکومت، که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، حکومت ج.ا. را نمی خواهند.
و عملاً در مقابل آن قرار دارند. و دارای خواسته های کلی " دموکراسی( برابری و آزادی)، عدالت اجتماعی ، حکومت غیر دینی، عدم تبعیض و اعدام و غیره " هستند.
- در این حالت " آلتر ناتیو حکومت میتواند در جریان " حادثه ی جرقه و قیام" طی روند مبارزه، با شکست اختناق، آزادی زندانیان سیاسی، پدید آید.
در خیزش عمومی" اعتراضات پراکنده مردم جامعه" خود بخود " یکی و سراسری" میشوند. مانند خیزش دیماه 96.
- شرایط مثبت یا منفی برای رویدادهای "جرقه و قیام" می تواند با برایند اعمال عامل داخلی ( حکومت) و عامل خارحی ( آمریکا و متحدین)، و عامل سوم" مردم" پدید آید.
اینجا " آمادگی ذهنی( داشتن حداقل خواسته های همگانی)، سازمانی ( همبستگی عمومی با حفظ تفاوتها) ، اراده ( فعالیت اکثریت ناراضی مردم) ، و واکنش مناسب در شرایط مختلف( حرکت تشکلهای جامعه)، میتوانند راه موفقیت و پیروزی را بگشایند.
- تا ممکن است باید آمادگی قبلی داشت برای استقبال از حادثه ناگهاتی " جرقه و خیزش عمومی" . در خیزش سراسری دیماه 96 این آمادگی صفر0 بود و خجالت آور!
این هم یکی از علتهای شکست آن حرکت بود. علت دیگر شرکت اندک مردم در این خیزش سراسری بود. علت دیگر عدم وجود" ارگان مدیریت ائتلافی" بود. و علتهای دیگر. از جمله
توان سرکوب و تسلط حکومت بر جامعه.
اعتراض کارگران هپکو 2019
- در حادثه ی جرقه ی حرکت، - رخداد خیزش سراسری ( قوی، با جمعیت دو سوم جامعه، و نه ضعیف مانند دیماه 96) ، و حادثه انقلاب، گرچه میزان ضعف و قوت " آگاهی ، اراده ، سازمان یابی، و آمادگی" فعالان جامعه، میتواند در " شکست و پیروزی" یک حرکت تأثیرات منفی و مثبت خودش را داشته باشد، ولی این عوامل هر چند مثبت هم باشند نمی توانند " حوادث جرقه، خیزش، انقلاب" را ایجاد و خلق بکنند. حوادث نامبرده در جامعه ی دیکتاتوری، پدیده های " طبیعی -اجتماعی" هستند. و از اراده و خواست افراد و دسته ها و حتی دولت ها پیروی نمی کنند. این حوادث در جامعه ناگهانی و طبیعی پدید میایند. و علت آنها مشکلات حل نشده ی خود جامعه می باشند. یعنی آمادگی خوب ( ذهنی، ارادی، سازمانی) فقط تسریع کننده است و در حالت مثبت پیروزی آفرین.
مشکل قیام عمومی این است که "آمادگی" میخواهد، عینی و ذهنی. شرایط عینی ( از جمله ضرورت تغییر زندگی مردم) آماده است ولی شرایط ذهنی به قدر کافی آماده نیست. لازم است عناصر و پارامترهای آگاهی، اراده، سازمان یابی، و شرایط عینی اقتصادی، سیاسی، نظامی، "عمل تغییر زندگی" را به جامعه خوب بفهماند و شرایط مناسب خیزش را فراهم کند .
باید دید تضاد "جامعه و جهان" با حکومت، در پروسه خود،عملاً جهتِ مثبتِ کافی می یابد، که شرایط را برای حرکت مردم، و خیزش عمومی، مهیا کند یا نه؟
اینجا مهم " وظیفه خود جامعه است، برای تغییر وضع سیاسی وغیر انسانی حاکم بر کشور. این کار عامل رهایی ست؛ از چنگ کلیت حکومت ج.ا.
مشکل تنها دستگاه فقیه نیست، بل کلیت " بی نظام ج.ا." مشکل جامعه است.
آمادگی کافی و قبلی " مردم و فعالان و سازمانها" میتواند ضامن پیروزی باشد.
اعمال " اجبار" برحکومت، جهت تحویل قدرت به جامعه، و در صورت مقاومت، شکستن آن با حق دفاع از خود، راه تغییر حاکمیت است.
نباید انرژی خود را در کج راهه ها تلف کرد.
بدون تغییر حاکمیت و استقرار نظام دموکراتیک، هیچ ستمدیده ای به حق خود نمی رسد. و مزد و حقوق معلم و کارگر و دیگران هم پرداخت نمی شود.
نصف جمعیت جامعه، زنان هم، عاقبت شان بهتر از سرنوشت سحر خدایاری نمی تواند باشد.
در شرایط حاضر ضرورت دارد جامعه ی معترض بدون توجه به نتیجه بازی " موش و گربه" مانندی که بین " جهان و حکومت ج.ا." جریان دارد کار " آمادگی خیزشی" خود را
آگاهانه پیش ببرد. اگر این " تلاش و مبارزه و آمادگی" موفقیت آمیز باشد جامعه میتواند « نتیجه مثبت یا منفی" بازی موش و گربه را به نفع خود به کارگیرد.
درست نیست برای تئاتر " موش و گربه" وقت تلف کرد. رهایی را در نتیجه آن دیدن نیز ، فاجعه است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید