Azadlıq şafağı سپیده آزادی
برای سپیده و اسماعیل
A.Elyar
Azadlıq şafağı
İlk on gün həbsdə
Düşündüm
Qardaşım ölübdür!...
Qışqırırdım...Qışqırırdım...
On gün
Yemək yiyə bilmədim...
Gecə gündüzü bilmədim
Qışqırırdım...Qışqırırdım...
Elə ki, onlar
Ağır-bağrımdan
Dözümsüzlüyümdən
Dığladılar...
Dığladılar məni apardılar
Soru otağı yanına...
Onun yaralı səsini dinlədim...
*Qardaşım İsmayıl
Sağ idi...
*
-Sizi **dartacayıq!... -dedilər
-Dedim: Bəli, hakim tanrılar
Bilirəm, bilməsəydim
Bu səndəldə oturmazdım...
----
*ruhi qardaş
**dəyirmanda un etmək
**dəyirmanda un etmək
برگردان متن آذربایجانی
سپیده آزادی
«...من ده روز نخست بازداشتم تصور میکردم برادرم مرده است.
ده روز نه میتوانستم غذا بخورم،
نه میدانستم شب است یا روز؟
نه میدانستم شب است یا روز؟
فریاد میکشیدم،
تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند
و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند
و صدای زخمیاش را شنیدم.
برادرم اسماعیل زنده بود...
*
-پودرتان خواهیم کرد...
-بله خداوندگاران قدرت
اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید
که روی این صندلی نشسته نبودم...». سپیده قلیان.
از متن گزارش سپیده قلیان از شکنجه
تا اینکه از بیقراریها و فریادهایم عاصی شدند
و نزدیک اتاق بازجوییاش بردند
و صدای زخمیاش را شنیدم.
برادرم اسماعیل زنده بود...
*
-پودرتان خواهیم کرد...
-بله خداوندگاران قدرت
اگر من نمیدانستم که شما میتوانید ما را پودر کنید
که روی این صندلی نشسته نبودم...». سپیده قلیان.
از متن گزارش سپیده قلیان از شکنجه
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
آ. ائلیار
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید