وی در عین حال به تبع شمس پهلوی به دین مسیح پیوست و کاتولیک شد. پادشاه افشای این را که خواهرش مسیحی است برای سلطنت مضر می دید. حتی در سال ۱۳۵۳ که شمس و پهلبد در واتیکان، به دیدار پاپ رفتند، به دستور پادشاه، چاپ خبر و عکس آن ها در روزنامه ها ممنوع شد.
پهلبد از خانواده ای برخاست که همه اهل هنر و فرهنگ بودند و انتصاب وی به عنوان اولین وزیر فرهنگ و هنر به همین جهت تعجب آور نبود. پدرش نصرالله مین باشیان (نصرالسلطان) از موسیقدانان معروف دوره قاجار بود و پدربزرگش غلامرضا مین باشیان سازنده اولین سرود ملی ایران. عموی وی غلامحسین مین باشیان نیز در زمان رضاشاه، رییس اداره موزیک شهرداری و بعد ها رییس هنرستان موسیقی بود. او در زمان انتشار مجله موسیقی که کسانی مانند صادق هدایت و نیما یوشیج و عبدالحسین نوشین از همکارانش بودند، مدیریت آن نشریه را به عهده داشت. مهرداد پهلبد نیز از کودکی به آموختن ویلن پرداخت و پیانو نیز می نواخت.
مهرداد پهلبد دبستان و دبیرستان را در تهران (دبیرستان فیروز بهرام) گذراند و بعد از آن راهی آمریکا شد، در زمان جنگ به سویس منتقل شد و همان جا لیسانس معماری از دانشگاه لوزان گرفت. و در بازگشت به تهران، با شاهزاده شمس که از شوهر نخسنین خود فریدون جم (ارتشبد بعدی) جدا شده بود، ازدواج کرد. این ازدواج وی را در دل تاج الملوک آیرملو، مادر همسر، جا داد، به طوری که تا آخرین لحظات مرگ مادر محمدرضا شاه، پهلبد به عنوان تنها داماد مورد اعتماد و علاقه وی، همه امور زندگیش را زیرنظر داشت.
پنج سالی بعد از ازدواج مهرداد پهلبد و شمس پهلوی، با وقوع نهضت ملی کردن نفت، ملکه مادر و دخترانش مجبور به ترک کشور شدند، و به پاریس رفتند. در آن جا اداره خانواده و همراهان بیست نفره به عهده پهلبد قرار گرفت و از همان زمان بود که اداره دارایی های ملکه پهلوی هم به وی سپرده شد. نامه هایی که بعد از انقلاب، از کاخ های درباری بیرون آمد، نشان از روابط توام با اعتماد ملکه به دامادش دارد که جزییات آن، از همه کس پنهان نگاه داشته می شد. در برخی اسناد ساواک هم به آن اشاره شده است.
بعد از سقوط دولت مصدق و بازگشت خانواده سلطنت به تهران، مهرداد پهلبد به معاونت هنری وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) منصوب شد و همزمان با تغییرات معروف به انقلاب سفید در کابینه حسنعلی منصور وارد کابینه شد و وزارت جدید فرهنگ و هنر را برای چهارده سال برعهده گرفت، که امور مربوط به موسیقی و تئاتر و فیلم و کتاب (حتی اداره بازبینی و صدور مجوز کتاب که بعدها در وزارت ارشاد جمع گردید) در حوزه اختیارات این وزارت بود.
مهرداد پهلبد به جهت نزدیکی با دربار، جایگاه و مقامش در دولت سیزده ساله امیرعباس هویدا هم دست نخورده ماند، اما این نشانه حمایت همیشگی پادشاه از وی نبود. یکه تازی وزارت فرهنگ و هنر در عرصه اختیارات خود، با حضور شهبانو در صحنه اجتماعی و تاسیس نهادهایی زیر نظر وی، و مهم تر از آن تاسیس رادیو تلویزیون ملی ایران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تغییراتی در زمینه فرهنگ پدید آورد. یک گروه متجددتر و مدرن تر و کارآمدتر از نیروی انسانی وزارت فرهنگ و هنر، در آن نهادها گرد آمدند. چنان که در زمینه موسیقی - رشته مورد علاقه مهرداد پهلبد- هم رونق از ارکستر فرهنگ و هنر گرفته شد و به نهادهایی مانند جشن هنر و رادیو تلویزیون ملی واگذار گردید. حتی اداره معتبر نمایش - از ادارات وابسته به فرهنگ و هنر - هم میدان را به نوگرایانی داد که سیستم بوروکراتیک حاکم بر وزارت فرهنگ و هنر قادر به جذب آنان نبود.
از جمله مهمترین خرده گیری های هنرمندان و روشنفکران به وزارت فرهنگ هنر، در سالهای وزارت مهرداد پهلبد، تجمل و تشریفات سخت آن بود که به عنوان شعبه ای از دربار شاهنشاهی به حساب می آمد.
هنرمندان تئاتر، سینما، و نقاشان و مجسمه سازان دهه چهل شمسی، با وجود گلایه از تشریفات زاید وزارت فرهنگ و هنر از مراقبت ها و رسیدگی های مهرداد پهلبد خاطره های خوش دارند.
با این همه در بسیاری زمینه ها، از جمله تاسیس موزه ها، سازمان ملی فولکلور ایران، سازمان ملی باله، ارکستر سمفونیک ملی، حمایت از تولید فیلم های مستند و معرفی سینمای ایران در جهان، و ساخت تالارهایی مانند رودکی وزارت فرهنگ و هنر موفق عمل کرد. اگرچه وجود اداره سانسور کتاب در آن وزارتخانه، برای سالیان دراز، به بدگمانی و خصومت روشنفکران و نویسندگان نسبت به آن می افزود. بعدها به خواست پهلبد و تصویب پادشاه اداره بازبینی کتاب و نشریات به وزارت اطلاعات (امروز: ارشاد اسلامی) واگذار گردید.
با بالاگرفتن شعله های انقلاب ضدسلطنتی، پهلبد که نزدیک شصت سال داشت با داشتن سابقه ای ۲۵ ساله در مدیریت هنری و فرهنگی، از جمله شناخته شده ترین وابستگان دربار به حساب می آمد. وی همراه همسر و مادر سالخورده و بیمار پادشاه، از ایران رفت. و همچنان نزدیک تر از همه به ملکه مادر ماند و تا زمانی که ملکه مادر و دختر بزرگش در همان کالیفرنیا بودند بر عهد خود وفادار ماند و همان جا هم با جهان فانی وداع کرد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید