نگر تا چگونه کُنی چاره ای، کزان گُم شود زشت پتیاره ای. پتیاره را مخلوقات اهریمنی تعریف کرده اند که برای تباه کردن آفریدگان، شور و آشوب وغوغا و دشمنی می زایند. خوب نظاره کنید: جوانان دلیرو پاک نهاد این سرزمین خیزشی را برای " بریان کردن " این پتیاره ها شروع کرده اند وامّا بیگانگان و بعضی از روشنفکرها، هنر پیشه ها، آوازه خوان ها، سازمان ها و نهضت های سیاسی و حقوق بشر با برگ بُمب و رنگ سبز چه بازی براه انداخته اند. این جوانان نیکدل، بدلایل تاریخی و آمیزشهای خانوادگی بین اقوام ایرانی، جوانه های تازه ای هستند از تبارمشترک ترک و آذری، کُرد و فارس و بلوچ، کولی و گبر و یهود و نصارا وشمال و جنوب........
همفر؛ به سال 1710 میلادی، در خاطرات خود " جاسوس انگلیس در ممالک اسلامی " (ترجمه دکتر محسن مویدی،1361 انتشارات امیر کبیر)، می نویسد:
» اختلاف انسان ها، اختلاف نژادی، قبیله ای، ارضی، قومی و دینی است. هر گاه میان مردم یک منطقه، اختلاف کلمه و هرج و مرج بروز کند و از اتحاد و اتفاق (همدلی؟) دست بر دارند، زمینه استعمار آنها بسادگی فراهم گردیده است. وی را در ایام جوانی برای مسلمان شدن! به شغل " شاگردی " در دکان نجاری در استامبول مشغول به کار می کنند. وی در گزارش خود به " وزارت مستعمرات" انگلیس می نویسد: چندین بار که مغازه خلوت می شود حس می کنم که " خالد " به من سوء نظر دارد. "شیخ احمد" به من آموخته که " لواط" در اسلام از معاصی کبیره است با اینهمه، خالد اصرار می ورزد با من این کار را انجام دهد.و پاسخ وزارت مستعمرات: اگر قبول آن پیشنهاد، رسیدن به هدف را آسانتر می سازد، مانعی ندارد. وهمفر بیچاره آن می کند که مصالح دولت فخیمه انگلیس.......«.آیت الله ها چه می کنند؟
تفرقه بینداز و حکومت کن یا تفرقه بینداز و نابودشان ساز! نتیجه را خود میدانید، سقوط خلافت عثمانی وسعود خلافت ابن سعود در سرزمین حجاز! پیدایش " بنیاد عود " در هندوستان و خلافت آیت الله های " لواط حرام!" در سر زمین ایرانیان و بقول فردوسی، تنش بر زمین و سرش بآسمان، کنم چاره، نترسم زپتیاره ای!؟.
نگارنده را خیال و توانایی بر رسی تبار شناسی ایرانیان وخیزش جنبش سبز نیست. در اینجا تنها کوتاه به دو پدیده اهریمن سازی و روشنفکری اشاره می رود.
اهریمن و اهریمن سازی از دیدگاه دین:
اهریمن را (فرهنگ عمید) راهنمای بدیها ، شیطان و دیو وجن. خرد خبیث و عقل پلید و یزدان را راهنمای نیکی ها دانسته است.
اگر به باور های ادیان ابراهیمی ( یهود ،مسیحی و اسلام) نگاهی بیاندازیم، خداوند شیطان (اهریمن) وآدم و حوا را آفرید. آدم و حوا را در باغ بهشت! جای داد و اهریمن را به جانشان انداخت. شیطان حوّا را فریفت و او نیز آدم را از راه بدر کرد و هر دو از باغ ملکوتی رانده شدند. قرن هاست که فرزندان آن دو می نالند و زار می زنند که دو باره به آن باغ بهشت بر گردند. ولی اما در قفس تن و در این جهان مادی (سکولوم!)اسیر گشته اند و ...... وشیطان دو باره فریب می دهد!؟
تمامی این ادیان شیطان را اولین " دشمن " انسان معرفی کرده اند. از اینرو خمینی نیز آمریکا را شیطان بزرگ و بقیه را شیطان کوچک وخود "اسلام " را اتوبان دوازده خطه و یکطرفه به طرف کوچه آن باغ می داند. مردمانی ساده لوح، بی خرد با عقلی پلید در راه رسیدن به آن کوچه دیوانه وار در اتوبان جهل و جنون با سرعت هر چه بیشترمی رانند و دگر اندیشان را چپّه و له و لورده می کنند تا هر چه زودتربه آن باغ در کنار جوی شیر و عسل به آغوش حوری و غلمان در آیند.
براستی آن خدا و نمایندگانش (......رابین، پاپ و آیت الله) آفریننده شیطان، خود اولین دشمن تراش حوا و آدم و فرزندان آنان نیستند؟! بنام خداوند جان و خرد.........و آدم و حوّا خدا را آفریدند!؟
گروه بندی انسان ها به فرشته و شیطان نخستین عامل توجیه کننده شکنجه و کشتاردگراندیشان که در جبهه باطل (دشمن) قرار داده می شوند می باشد. از اینرو است تقسیم بندی؛ اولیا الله و خودی و "غیرخودی" درنزد آیت الله های پتیاره شیعه. جنگ بين حق و باطل و يا جنگ بين فرشته و اهريمن. جنگ بین شیطان و فرزند آدم!
پدیده روشنفکری در ایران:
چنانچه نتوان پدیده ای را به صورت علمی آشکار گردانید، روال آن بود که آن را به مقاصد شیطان و دیو و اجنّه نسبت می دادند. پر واضح است که شیطان و دیوی در کار نیست و پدیده های این جهانی را می بایستی با پژوهش و شناخت علل آن روشن گردانید. فلسفه و علم می پرسد چرا؟ دین میگوید چرایی نیست، بیا و ببین!؟ چرا و بیا و ببین ابزار دست کسانی شده است که " روشنفکر " نامیده می شوند.
باز شدن آن طلسم چرا و بیا و ببین نیز در جامعه ما ایرانیان بدست این منوّر الفکران و ناجیان افتاده، کسانی که از کارهای بدنی دست بر داشته و به کارهای دینی فرهنگی و علمی و بالاخره سیاسی می پردازند. سه دسته از این کسان در تاریخ ایران بوده و هستند. دسته ای شریک قدرت، گروهی خادم قدرت و دسته نادری نیز خادم به مردم. دانستنی است که آن دو دسته اول همواره فریاد درد خدمت و نوکری مردم را داشته اند و پنجره ها بسوی آنان باز کرده اند. ولی اما زمانی که خود به قدرت دست یافتند، جلاد و قاتل مردم شدند (نمونه خمینی و سید علی آقای تارزن و....).
در جدال انقلاب 57 ایران کسانی زیادی ازاین منوّرالفکران کوشیدند که شریک و خادم قدرت شوند، راه ها و نشانه دادند و سر نوشت نگونبختی آنها را دیدیم. بر سر آنان آن رفت که بر سر ساقط شدگان از قدرت. امروزه نیز دسته ای ازهمان قماش با تلاش و جار و جنجال بر طبل خدمت به ملت می کوبند.
بر اساس تجربه دو انقلاب ایران می توان گفت که جوانان ایرانی شریکان و خادمین قدرت را شناخته اند و به آنها اعتمادی ندارند و آندسته نادری هم که خادمان حقیقی مردم بودند به دلاوران و افسانۀ مردم بدل گشته اند.
دلآوران، حق طلبان و خادمین به مردم در خاک و خاک ایران لاله زار. و لاله زاری نو درپیش پای جوانان دلیر امروز و خون سیاوشی دیگر. قدرتمندان و دکان داران دین و کارتل های مالی جهان، ریگ وکلوخ و سنگها می اندازند. دریای مازندران را بُردند، خلیج فارس و خوزستان در حال بُردن؟ و............ و خدا همچنان به خلق شیاطین نو، عافت جان آدم و حوا مشغول!؟
نگر تا چگونه کنی چاره ای، کزان گُم شود زشت پتیاره ای. پتیاره را مخلوقات اهریمنی تعریف کرده اند که برای تباه کردن آفریدگان، شور و آشوب وغوغا و دشمنی می زایند. خوب نظاره کنید: جوانان دلیرو پاک نهاد این سرزمین خیزشی را برای " بریان کردن " این پتیاره ها شروع کرده اند واما بعضی از روشنفکرها، هنر پیشه ها، آوازه خوان ها، سازمان ها و نهضت های سیاسی و حقوق بشر با برگ بُمب و رنگ سبز چه بازی براه انداخته اند. این جوانان، بدلایل تاریخی و آمیزشهای خانوادگی بین اقوام ایرانی، جوانه های تازه ای هستند از تبارمشترک ترک و آذری، کُرد و فارس و بلوچ، کولی و گبر و یهود و نصارا وشمال و جنوب........
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید