رفتن به محتوای اصلی

ناگفته هایی از 21 آذر

ناگفته هایی از 21 آذر

فرقه دمکرات آذربایجان در سال 1324 به رهبری سيد جعفر پیشه وری تشکیل گردید و در مدت کوتاهی این حرکت در میان مردم فراگیر شده و به پیروزی هایی نایل گردید. این جنبش درست زمانی که دو ابر قدرت جهانی در برابر هم صف آرایی نموده بودند، در صحنه سیاسی ایران بوجود آمد.

تمام دوستان و دشمنان این حرکت معتقد هستند که این جنبش انقلابی زائیده شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر آذربایجان بوده است. سیستمی که در آذربایجان حکومت را در دست داشته اند به شدت اقشار مختلف مردم را تحت فشار قرار داده و اهالي چون بردگان به کار گرفته می شدند. فئودالها برتمام امورات زندگي نظارت داشته اند. چنانكه در خاطرات پيشه وري ذکر شده وبعدها از طرف فرقه دمكرات در روزنامه آذربايجان نشر يافته، ليست شكايات اهالي روستاها به ژاندارمري این امر را بوضوح نشان میدهد که چه ظلم هایی به دهقانان می شده است (خاطرات پيشه وري ) . در بين سالهای 1945 -1941شاهد رخداد بيش از 200 قيام دهقاني در آذربایجان هستيم. جمعیت شهری نیز در فقر مطلق به سر می برد. همین قشرهای اجتماعی که در دست نظام ظالمانه ایران گرفتار بوده اند، با جرقه امیدی که از سوی فرقه دموکرات آذربایجان زده می شود، تمام توجهات را به سوی خود جلب می نماید و مردم به تنگ آمده از مظالم اجتماعی در آذربایجان، گروه گروه به آن پیوسته و در صف فدائیان قرار گرفته و برعلیه فئودالها و نظام اجتماعی حاکم بر آن به مبارزه بر میخیزند. چون اساس برنامه فرقه را عدالت اجتماعی تشکیل میداده است. فرقه نخستین گامی که در روستاها بر می دارد، اصلاحات ارضی است که املاک خالصه دولتی را برای اولین بار در ایران میان دهقانان بی زمین و کم زمین تقسیم می کند.

شکی نیست که تمام جنبش های انقلابی که در آن دوره رخ می داد، به نحوی تحت تاثیر دولت نوپای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قرارمی گرفت. دولتی که تحت شعار دفاع از قشر ضعیف اجتماعی به صحنه سیاسی جهان آمده و درست در مقابل امپریالیسم جهانی قرار گرفته بود، و حامي جنبشهاي ملي و فرا ملي به شمار می رفت. از جنبشهاي ملي عربي گرفته تا جنبش انقلابی گیلان به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی تماما تحت تاثیر آنها بوده و همه این جنبش ها به نحوی دست نیازمند خود را به سوی اتحاد جماهیر شوروی دراز کرده بودند.

باتوجه به شرایط اجتماعی آن دوره و قطب بندیهای جهانی این امر نه تنها کار ناپسندی به شمار نمی آمد، بلکه اتحاد جماهیر شوروی نوپا حامی زحمتکشان دنیا پنداشته مي شد. این کشور با در نظر گرفتن شرایط هر کشوری به طور مستقیم و یا غیر مستقیم نسبت به آنها کمکهایی میکرد. بخصوص به جنبش انقلابی گیلان توسط حیدر عمو اوغلو و حزب نوپای کمونیست ایران که پیشه وری از اعضای فعال آن بوده ، کمکهایی میشده که تاکنون جزئیات آن منتشر نشده است. گر چه بعد ها بر اثر اختلافات موجود میان اعضای نهضت جنگل و هسته های اولیه حزب کمونیست ایران این همکاری ها قطع می شود.

سيد جعفر پیشه وری كه در زیوه سادات خلخال به دنیا آمده بود ، یکی از همان دهقان زاده های فقیری می باشد، که در نظام فئودالی پدرش به اجبار از فقر حاکم بر خانواده ، وطن خود را ترک کرده و به آذربایجان شمالی پناه آورده بود. بعد از مهاجرت، پدرش در باکو به کارگری مشغول میشود.

باکو در آن زمان یکی از مراکز کارگری آذربایجان شمالی بوده که سوسیال دمکراتهای آذربایجان در آن محیط کارگری به فعالیت سیاسی مشغول بوده اند. هزاران نفر از جاهاي مختلف ايران جهت پیدا کردن کار به آذربایجان شمالی مهاجرت کرده و 20 هزار خانواراز آذربایجان جنوبی نیز در باکو ساکن و در چاههای نفت آن مشغول به کار بوده اند . (س.ح. پيشه وري در خاطرات فرقه عدالت در رابطه با ايرانيان مقيم باكو طبق آمار "اتحاديه بازرگانان ايران" غير از كارگران مقيم باكو، تعداد ساير ايرانيان مقيم اين شهر را 50 هزار نفر تخمين زده است، البته تعداد خانواده آنها در اين آمار گنجانده نشده است.- با اين حساب تقريبا تعداد ايرانيان مقيم آذربايجان شمالي 200 هزار نفر تخمين زده مي شود).

در چنین محیط کارگری پیشه وری در باکو اقامت کرده و روزها به کار مشغول شده و شبها به تحصیل می پردازد. بعد از اتمام تحصیلات در همان مدرسه ای که تحصیل میکرده، به تدریس می پردازد. در میان خیزشهای انقلابی در آن دوره، افکار و اندیشه های او تکوین یافته و به فعالیتهای انقلابی مشغول میشود. وی در نشریات مختلفی در باکو مقالاتي به رشته تحریر در می آورد. برخی ازاین فعالیتها به دور از چشمهای پلیس، مخفیانه انجام میگرفته است.

ایرانیان مقیم آذربایجان شمالی با همکاری سوسیال دمکرات ها نخستین حزب سیاسی، يعني فرقه عدالت را با مکتب نوین سیاسی در باکو به رهبری اسدالله غفارزاده تشکیل میدهند. گرچه این تشکل بدور از ایران شکل گرفته اما هدف اين تشكيلات نجات ایران از بی عدالتی های نظام شاهنشاهی بوده است. برای تحقق این امر غفارزاده براي فعاليت ساسی به ایران مي رود و در آنجا بطورنامعلومی بقتل میرسد. اما پیشه -وری و دیگر بازماندگان در این تشکیلات به فعالیت های خود ادامه می دهند.

در جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان، پیشه وری نيز به اتفاق عده ای از اعضای حزب کمونیست شرکت داشته اند. در اين جنبش مسئولیت های مهمی به او واگذار می شود. واگذاری این مسئولیت ها، دارا بودن ظرفیت های بالای انقلابی او را نشان میدهد.

بعد از اختلاف بين اعضای رهبري جنبش جنگل، بخصوص اختلاف جناح چپ حزب كمونيست با میرزا کوچک خان باعث مي شود كه وي از آنها جدا شده و به حالت قهر، به اتفاق دوستان خود به دل جنگل برود. بعد از وي پيشه وري و اعضاي حزب کمونیست به رهبري احسان الله خان جمهوري سوسياليستي جنگل را تشكيل ميدهند. اما ميرزا كوچك خان در خفا با مركز(تهران) تماس مي گيرد و مخالفت خود را با تشكيل اين جمهوري بيان ميدارد. حيدرعمو اوغلو براي آشتي دادن بين انقلابيون راهي جنگل مي شود كه تا با ميرزا كوچك خان مذاكره نمايد، اما متاسفانه به دستور ميرزا كوچك خان سوء قصدي بر عليه حيدر عمو اوغلو ترتيب داده مي شود، وي در اين توطئه مجروح و سپس در نزديكي رشت توسط جنگلی ها به قتل مي رسد.

پيشه وري بعد از شكست جنبش جنگل از طريق خراسان به باكو بر ميگردد. و بعد از مدتی اقامت در باکو به تهران مهاجرت میکند. در تهران، همراه با کارهای انقلابی به کتابفروشی و معلمی نيز روی میاورد. بعد از مدتي توسط پلیس دستگیر و بیش از 10 سال در سياهچالهاي وحشتناک رضاخان زنداني شده ودر زندان قصر با اغلب رهبران سیاسی آن دوره آشنا میشود، و با اعضای گروه 53 نفر که بعدها حزب توده بوسیله آنها تاسیس میشود، هم بند بوده است.

پیشه وری در سوم شهريور ماه 1320 بعد از آزاد شدن از زندان اساس نامه و مرام نامه حزب توده ایران را به رشته تحریر در می آورد . وي بعد از كنگره اول حزب توده ايران از عضويت حزب كناره گيري مي كند. علت دوري وي از اين تشكيلات داشتن اختلاف نظربا جناح چپ حزب از جمله با شخص ارداشز آوانسیان از ارمنیان ایران بوده است. بعدها نیز آوانسیان از مخالفان سر سخت او میشود که در خاطرات آوانیسیان به تفصیل بیان شده و در دوران سکونت او در ارمنستان نوشته هایی که از او منتشر شده، این مسئله را با آب وتاب تمام نوشته و تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان را نیز به شدت به باد انتقاد گرفته است.

در تهران س.ج.پیشه وری در روزنامه حقیقت با نامهای مستعار مقالات فراوانی را به رشته تحریر در میآورد. بعدا نیز روزنامه آژیر به سردبیری او انتشار می یابد. تمام نوشته های بجا مانده از وي تیزبینی سیاسی و تسلط ایشان نسبت به محیط اجتماعی و همچنین اوضاع ایران را نشان میدهد.

در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از تبریز كانديدای مجلس شورای ملی شده و با اکثریت رای مردم به نمایندگی انتخاب میشود. اما اعتبار نامه وی در مجلس از طرف عوامل ارتجاعی ایران رد می گردد. دراين رابطه سخنرانی دکتر مصدق بسیار جالب توجه است که در بررسی صلاحیت پیشه وری در مجلس ایراد کرده و گفته: " اگر ایراد به نحوه رای گیری است، چرا دیگر نمایندگان تبریز به مجلس راه می یابند و رد صلاحیت نمی شوند، اما آقای پیشه وری رد صلاحیت میشود. اگر وابستگی به عوامل خارجی است، آیا ایشان بدنامتر از سید ضیا هستند که تایید نمیشوند.(نقل به مضمون). متاسفانه این دفاعیه دکتر مصدق نیز نمیتواند او را به نمایندگی ملت در مجلس تثبیت کند. اما پيشه وري بعد از رد صلاحيت از مجلس با عده ای از دوستان و همرزمان خود در آذربایجان با صدور بيانيه 12 شهریور(شهریورین 12) به تاسیس فرقه دمکرات آذربایجان اقدام می نمایند. تشکیلات حزب توده در آذربایجان علیرغم میل رهبري حزب توده به فرقه پیوسته و در تشکیلات آنها ادغام میشوند.

در خصوص تشکیل فرقه نقل قولهای متفاوتی وجود دارد که حتی بعضی گروههایی که موافق شخصیت پیشه وری بوده اند، نسبت به این حرکت نظر خوشی نداشته اند. مانند حزب توده ایران که این جنبش را یک حرکت ناسوناليستي تلقی کرده اند. بطوریکه دراسناد و مدارک کنفرانس وحدت فرقه با حزب توده موجود است (1960) این موضوع به وضوح مشاهده میشود اما واقعیت چیز دیگری میباشد. خط مشی حزب توده در چهارچوب مبارزات طبقاتی بوده، ولی حرکت فرقه دمکرات آذربایجان یک حرکت دمکراتیک و ملی بوده که این حرکت با توجه به شرایط موجود در ایران مناسب ترین شیوه مبارزه بر علیه دیکتاتوری رژیم شاهنشاهی بوده است. مبارزات طبقاتی با شرایط و محیط احتماعی ایران نمی توانست سازگار باشد. بطوریکه گذشت زمان این حقیقت را ثابت کرد که پیشه وری چقدر در اين رابطه دقیق عمل کرده است. حرکت حزب توده در آن مقطع حرکتی چپ روانه بود. چنانكه بعدها این چپ روی و عدم درک شرایط، عامل شکست حزب توده ایران و موجب حذف آنها از صحنه سیاسی امروز ایران گردید. متاسفانه گروههایی که به تبعیت از مواضع آنها پرداختند از بطن سیاست ایران حذف شدند

و درک صحیح پیشه وری از اوضاع مشخص آذربایجان در جلب توده ها عامل موثری بود که باعث استقبال فرقه بوسیله مردم گردید. فرقه نیز در اهداف مشخصه خود در کمترین مدت موفقیتهای بزرگی به دست آورد. متاسفانه سران حزب توده هیچ وقت به این واقعیت ها دقت نکردند، مسایل صنفی در فرقه بدون اینکه اصل باشد، از مورد دقت نیز به دور نبوده است. بطوریکه اصلاحات ارضی که توسط فرقه در آذربایجان انجام گرفته، اولین اصلاحات ارضی در منطقه بوده که مورد اجرا قرار میگیرد. در حقیقت تفکر و اندیشه فرقه دمکرات با اینکه نسبت به حزب توده و دیگر احزاب مرکزگرای کشور در جغرافیای محدودتری عمل می کرده، اما بینش سیاسی آن با توجه به وضعيت عینی ایران با شرایط کل جامعه ایران بسیار همگون بوده است. يعني رهبریت فرقه نسبت به احزاب دیگر نظر دقيقتری نسبت به شرایط ایران داشته و برداشت آنها از جامعه ایران به مراتب از دیگر احزاب سیاسی ایران مترقی تر بوده است .

با گذشت نزدیک به 70 سال از تشکیل فرقه و حكومت ملي آذربايجان، حتی مخالفان فرقه نسبت به عملکرد و برنامه های آن نتوانسته اند ایرادی بگیرند. در طول عمر کوتاه یک ساله خویش حکومت ملی عمران و آبادیهای زیادی در شهرها و روستاها انجام داده كه از آن جمله مي توان تاسیس دانشگاه را برای اولین بار در تبریز نام برد. 325 مدرسه ابتدایی و 82 دبیرستان و تقسیم اراضی در بین روستایان بی زمین و کم زمین، تاسیس مهد کودکها و خانه سالمندان، اسفالت راههای بین شهری و داخل شهرها و در آن زمان در شهر تبریز تنها 72 تخت بیمارستانی وجود داشت که با مساعدت حکومت ملی به 800 تخت بیمارستانی ارتقا یافت و از اقدامات دیگر آن تاسیس فلارمونیا در تبریز و انواع آموزشگاههای موسیقی برای دختران و پسران، ایجاد دو چاپخانه بسیار بزرگ برای نشر کتابهای مختلف و از همه مهمتر اعلام زبان تورکی به عنوان زبان رسمی آذربایجان و زبان ادارات دولتی و رواج آن در مدارس ازاقدامات دولت فرقه بود. در طول حکومت فرقه دزدی و قتل و جنایت در محاکم آذربایجان به کمترین حد نهایی خود رسیده بود. برای اولین بار در سیستیم مدیریتی، آموزش مدیران متداول گردید که تا آستانه انقلاب اسلامی این متد در ایران معمول نبود. در حالیکه وزرا به آموزشهای لازم در ادارات خود اقدام کرده و حتی در تعلیم وباز آموزی کارمندان دولتی در امر مدیریت می پرداختند.

عده ای مغرض و دشمنان، رهبران فرقه را عوامل روس دانسته و مدعی هستند که فرقه دمکرات آذربایجان تحت تاثیر و حمایت ارتش شوروی که در جنگ جهانی دوم وارد ایران شده بود، تاسیس شده است. همانطوریکه قبلا نیز به آن اشاره شد فرقه دمکرات آذربایجان حاصل شرایط حاکم برآذربایجان بوده و بر اساس ضرورتهای محیط آذربایجان بوجود آمده است. ظلم وستمهایی که از طرف فئودالها و ژندارمها و ارگانهای دولتی بر این ملت میشد، در حقیقت فرقه عکس العمل این پدیده ها بود. رابطه حکومت ملی با اتحاد جماهیر شوروی نیز بر اساس روابط حاکم بر جامعه جهانی بوده است . که دو اردوگاه بزرگ دنیا، يعني امپریالیسم و سوسیالیزم در مقابل هم صف آرایی کرده بودند و هر یک در میان ملل دنیا به یار گیری مشغول بودند، هر کشوری و سیاستمداری بر اساس منافع و مصلحت خود با آنها رابطه برقرار مي كرد. این روابط کاربا توجه به شرایط آن زمان کار ناپسندی نیزبه شمار نمیرفت، اغلب انقلابیون دنیا با اتحاد جماهیر شوروی به نوعی در ارتباط بودند. این نوع روابط حتی در انقلاب مشروطیت نیز بوضوح مشاهده مي شود. یحیی دولت آبادی درکتاب حیات یحیی که تقریبا خاطرات وي از حوادث مشروطیت است، مینویسد: " حکم ابلاغ مشروطیت با مشورت سفارت خانه های روس و انگلیس انجام گرفت. شاه مجبور بود که از این سفارت خانه ها نظرخواهی کند....."

متاسفانه شرایط حاکم بر روابط بین المللی در دوران پیشه وری نیز چنین بوده است. در نهایت آن چیزی که در فرقه ملاحظه میکنیم تاثیرات روابط بین المللی بر فرقه است که پیشه وری میتوانست همانطوریکه قوام السلطنه دست به مانور سیاسی زد، همان کار را انجام دهد. پیشه وری با توجه به مدارک و اسناد موجود، با سفارتخانه های خارجی د ر ارتباط بود و با کنسولهای آنها به طور منظم در تبریز دیدار و گفتگو میکرد. وی در این دیدارها میتوانست در جهت اعتماد آنها اقداماتی انجام دهد. اما قرائن و شواهد نشان میدهد پیشه وری در این خصوص تلاشی نکرده است و ...

و همین امر پیشه وری را وادار به عقب نشینی میکند، آن چیزی که در روند حکومت ملی مشاهده میشود، در مذاکراتی که بین فرقه و دولت در تهران انجام گرفته، اغلب اصول اولیه حکومت ملی تعدیل شده و آذربایجان به عنوان یک استان مورد مذاکره قرار می گیرد و وزیر کشور فرقه به عنوان استاندار تعیین می شود، در حالیکه در آن زمان فرقه در اوج قدرت بود و میتوانست از موضع قدرت وارد مذاکره شود. حتی توان نظامی فرقه نیز در آن زمان چشمگیر بود، اما آن چیزی که فرقه را به عقب نشینی وادار میکرد، شرايط حاكم بر روابط جهانی و ارتباطات اواست که البته اين هم به نفع فرقه نبود. یعنی زمان بر علیه فرقه جریان داشت.

ما در تحلیل این شرایط با دو پدیده متناقض مواجه میشویم

1. آنهائي که پیشه وری را دست بسته عامل روس میدانند

2. آنهایی که سوسیالیسم را کعبه آمال خویش میدانند.

تحلیلهای گروه اول تماما آلوده به بغض وکینه و نفرت نسبت به این حرکت میباشد و در نوشته های خود بدون اینکه از علت ها سخنی بگویند، با واژه های توخالي و رنگارنگ به آن می تازند.

گروه دوم نیز کاسه و کوزه را بر سر پیشه وری می شکنند و این حرکت را از سرآغاز اشتباه میدانند. همانطوریکه افراد شرکت کننده در کنفرانس وحدت فرقه با حزب توده ايران، و همچنين بالاش آذراوغلو که خود شخصا در کمیته وحدت با حزب توده اشتراک داشته و همچنین امیرعلی لاهرودی در خاطرات خود آن را بیان میکنند و در اسناد درون سازماني حزب توده که اکنون در دست موجود است ، انتقاد شدید از این حوادث بزرگ تاریخی بوضوح ديده مي شود. با وجود اینکه مركزيت حزب توده ايران با تشکیل فرقه موافق نبوده اند، اما حوادث واقعه طوری بوده نتوانسته اند، مخالفتی نیز بکنند. اما گذشت زمان آن را ثابت میکند كه افکار و اندیشه های شونیستی در حزب توده مخالف این حرکت انقلابی بوده است. مکاتباتی که سران حزب توده در جریان وحدت فرقه به کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی می نویسند این حقیقت را آشکارا نشان مي دهد. لازم به يادآوريست كه در اسناد برون سازماني حزب توده ايران اين جنبش توده اي آذربايجان مورد حمايت قرار گرفته و امروز هم گاها تأييد مي شود.

مذکرات رهبران حكومت ملي در تهران به وقت کشی از طرف دولت کشیده می شود و بدون اینکه موارد توافق شده به مرحله به اجرا گذاشته شود، در پشت پرده قوام السلطنه به شدت با قدرتهای جهانی به زد و بند مشغول میشود. گر چه حکومت شاه به شخص او بیشتر خوش بین نبود، اما به عملکرد دیپلماتیک او امیدوار بود که قوام چه گرگ باران دیده ای است. میداند که او از پس قدرتهای بزرگ جهانی و خصوصا شوروی میتواند بر آید . مذاکراتی که قوام با امریکا و انگلیس انجام میدهد، موفقیت آمیز بوده است، چرا كه در نهایت از طریق شورای امنیت به شوروی و مداخله اش در امور ایران اعتراض میشود.

دولتهای انگلیس و امریکا نیز به آن دولت اولتیماتوم داده و شوروی را تهدید میکنند. به شدت فشارهای جهانی روز به روز بر شوروی افزایش می یابد و استالین طی نامه ای به پیشه وری می نویسد: " شما باید مشکلات اردوگاه سوسیالیسم را درک کنید. اتحاد جماهیر شوروی به تازگی از جنگ فارغ شده و با مشکلات اقتصادی در داخل مواجه ودر صحنه بین المللی نیز نمیخواهد بار دیگر مناقشه ای را ایجاد کند."(نقل به مضمون). نامه استالین نیز نشانگر اهمیت موضوع است. بعد از اين تمام فشارها بر رهبریت فرقه وارد میشود. پيشه وري یگانه دولتی که در صحنه بین المللی حامی حكومت ملي آذربايجان است، را از دست میدهد. هنوز ابهامات فراوانی در این زمینه وجود دارد و تمام زوایای آن آشکار نشده است. با فروپاشی اتحاد شوروی هنوز هم در روسیه درهای اسناد بایگانی فرقه باز نشده است. در حقیقت بار امنیتی آن هنوز هم اهمیت خود را از دست نداده است .

اتحاد جماهر شوروی در مسئله آذربایجان عقب نشینی میکند و بعد از عقب نشيني تمام اقدامات کمکی به فرقه قطع می شود.

همانطور که قوام در مذاکرات با فرقه وقت کشی میکرده و به تدارک حمله به آذربایجان نیز می پردازد. زنجان که در نتيجه مذاکرات به دولت واگذار شده بود، طرفداران فرقه بیرحمانه مورد قتل عام توسط فئودالهای منطقه که طرفدار شاه بوده اند ، قرار مي گيرند.

در مذاکرات تهران بین قوام و پیشه وری، قرارداد 15 ماده اي بين طرفين به امظاء مي رسد. اما مرحله اجرائي اين مواد توافق نامه به بعد از انتخابات دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي واگذار مي شود.

پیشه وری سیاستمدار حرفه ای بود و میتوانست وضیعت موجود را بخوبی درک کند. غلام یحیی از فدائيان فرقه در خاطرات خود که در باکو منتشر شده بدان اشاره میکند: " هیچ کمکی به فداییان در جبهه ارسال نشد و حتی در هفته های آخر تمام ارتباطات قطع شده بود و این باعث از هم گسیختگی نیروها شده بود.(نقل به مضمون)

ارتش بسادگی وارد زنجان میشود و از آنجا هم شروع به پیشروی به طرف تبریزمیکند. طبق اظهارات مورخین دکتر سلام الله جاوید وزیر کشور و حاجی علی شبستری رئیس مجلس ملی فرقه بلندگو بدست مردم را به آرامش دعوت میکند و میگوید ارتش جهت حفظ امنیت و آرامش در انتخابات مجلس وارد آذربایجان میشود. افراد زیادی در فرقه بودند که به هیچ وجه حاضر به تسلیم در برابر ارتش شاه نبودند و مثل روز برآنها روشن بود كه ورود ارتش شاه چه معنا و مفهومی دارد. آنها بخوبي مي دانستند كه ارتشي که با توافق وارد زنجان شده بود چطور به قتل و عام مردم پرداخته بود و حال نوبت تبریز و دیگر شهرهای آذربایجان بود . غلام یحیی در خاطرات خود میگوئید در همین روزها بود جهت در یافت کمک از جبهه ها وارد تبریز شدم، غیر از فریدون ابراهیمی هیچ کس نبود، او بسیار پژمرده بود و خیال هم نداشت صحنه را ترک کند و همه جا به هم ریخته و امور شهر هم از کنترل خارج شده بود.

رهبران فرقه بر اثر خیانت ها از دو سو پاشیده شده بودند، هم از داخل و هم ازسوی عوامل بیرونی که هر کدام از آنها ضربات خود را بر پیکر حکومت ملی وارد ساخته بودند که در نهايت حكومت ملي آذربايجان سقوط كرد. در اين شكست بيش از 30 هزار نفر از فرزندان غيور آذربايجان شهيد و هزاران نفر راهي سیاه چالهاي مخوف رژيم شاه شدند. دهها هزار نفر از اهالي به مناطقي با آب وهواي بد تبعيد شدند. در جريان اين حادثه ناگوار اتحاد جماهر شوروی تنها توانست دروازه های خود را به پناه جویان اعضای فرقه و فداییان با خانواده كه حدودا 12 هزار نفر بودند، بگشايد.

و به اين سادگی تشکیلات فرقه فرو ریخت، اما تجربیات مهمی برای نسل آینده به يادگار گذاشت.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید