به: رياست و اعضاى مجلس خبرگان
والسّلام على من اتّبع الهدى
با سلام به آقايانى كه در خبرگان رهبرى جلوس فرموده و به پاسدارى از جوهره و جانمايه نظام ولايتفقيه اشتغال داريد. مخاطب قرار دادن حضرات براى اينجانب بسيار دردناك و پر صعوبت است چرا كه مجلس خبرگان در اين رژيم نماد غصب و سرقت حق حاكميت مردم ايران و از اينرو مصداق بارز مغضوب عليهم از جانب خلق و خالق است. ليكن اميد است در بحبوحه قيام ملت، برخى آقايان صداى انقلاب نوين مردم را شنيده باشند.
مطمئنا همه حضرات در شرايط و سن و سالى هستيد كه مانند حقير به ياد مىآوريد كه مجلس خبرگان، از اساس محصول خيانت خمينى به مردم ايران و خلف وعده او درباره تشكيل مجلس موسسان با انتخاب آزاد ملت ايران است.
از جانب مردم ايران و نسل انقلاب (انقلاب ضدسلطنتى) كه خمينى را به قدرت رساند و براى او فرش خون گسترد سخن مىگويم، از جانب محكومان به اعدام، از جانب شكنجه شدگان، از جانب زندانيان سياسى و همه آنها كه حاصل رنج و خون آنها براى آزادى را خمينى ربود و ولايتش را در نهادى نامشروع به نام خبرگان، نهادينه كرد.
اما هدف از تحرير اين سطور، طعن و لعن نيست. هدف من يك اندرز و دو پيشنهاد است، هرچند بيم آن دارم كه به مصداق آيه شريفه «لاّ تحبّون النّاصحين» نصحيت كنندگان را خوش نداريد.
با اينهمه، از بابت اتمام حجت و ثبت در سينه تاريخ، بهعنوان اندرز درباره «استبداد زير پرده دين» كه تعبير پدر طالقانى است، به عرض مىرسانم: باور كنيد كه آب از سر اين رژيم و سلطنت مطلقه دينى، همچون سلطنت شاهنشاهى، گذشته و بهتر است آقايان در فكر كاستن از بار تقصيرات خود در محضر عدل الهى و پيشگاه ملت ايران باشند و بدنامى و نفرت و انزجار بيشتر بهجان نخرند.
پيشنهاد اين است كه: با توجه به حكم اخير آقاى منتظرى درباره عزل تلويحى خامنهاى، كه تالى تلو حجاجبن يوسف در روزگار ماست، براى ممانعت از خونريزى و بغى و فساد هر چه بيشتر از سوى نامبرده:
اولاً-با تشكيل جلسه فوقالعاده خبرگان، خامنهاى را بركنار و موقتاً آقاى منتظرى را كه اعلم همه شمايان است، جايگزين كنيد تا مقدمات انتخابات آزاد تحت نظارت بينالمللى براساس اصل حاكميت مردم ايران فراهم شود.
ثانياً-پس از اتخاذ اين تصميم، بلادرنگ مجلس خبرگان را منحل كنيد و آن را از دامان خود و روحانيت معاصر بزداييد.
همه شما بهخوبى مىدانيد كه براساس معيارها و قانون خودتان، خامنهاى هرگز و هيچگاه در سطح و جايگاه مرجعيت و ولايت نبوده است. موسوى اردبيلى در نماز جمعه دوم تيرماه 1368، سه هفته پس از مرگ خمينى، به صراحت خاطرنشان كرد كه علت انتخاب خامنهاى بهعنوان ولىفقيه از سوى خبرگان، ترس از مجاهدين و ارتش آزادىبخش ملى ايران و مبادرت كردن آنها بهعمليات ديگرى مانند فروغ جاويدان بوده است. او گفت: «دوستان مىترسيدند و مىلرزيدند، دشمنان هم خيلى اميدوار بودند به چنين روزى» كه همه مسئولين نظام بهزودى «تكه و پاره شوند».
رفسنجانى هم در نماز جمعه هفتم آذر 1376 درباره عنوان مرجعيت براى خامنهاى تصريح كرد: «شماها همه يادتان است كه دورانى كه (بحث) مرجعيت بود من سخنرانى نكردم. درباره مرجعيت ايشان هيچ نگفتم و هيچكس از من چيزى نشنيده. شايد هم باعث تعجب شماها باشد كه چرا فلانى حرف نمىزند. خيليها هم از من مىپرسيدند، ولى من نخواستم بگويم چرا؟ …
من مىدانستم ايشان راضى نيست مرجع بشود. يقين داشتم كه ايشان مخالف است».
فضيحت به حدى بود كه خامنهاى سرانجام از دعوى مرجعيت عقب نشست و به معرفى خود بهعنوان مرجع شيعيان خارج از ايران اكتفا كرد و به خواندن «درس خارج» روى آورد…
اما اگر آقايان درباره جايگزينى موقت منتظرى، از اين نظر مشكل داشته باشند كه با حرف صريح خمينى مبنى بر فقدان طاقت و لياقت و سادهلوحى منتظرى، چه بايد كرد؟ و بهخصوص اگر نامه خمينى به منتظرى در ششم فروردين 1368 را راهبند مىدانيد كه نوشته بود منتظرى در ”هيچ كار سياسى“ نبايد دخالت كند؛ توجه شما را به نامه 8فروردين1368 خود خمينى جلب مىكنم كه نوشته است: «در اسلام، مصلحت نظام، مقدم بر هرچيز است» !
ملاحظه مىفرماييد كه در شريعت خمينى هيچ چيزى مانع آنچه شما بخواهيد براى نجات خود انجام بدهيد، وجود ندارد.
با آرزوى توفيق براى پذيرش رأى و حاكميت مردم ايران و جلب رضايت خلق و خالق
مسعود رجوى
20تير 1388
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید