جمهوری آیت الله های 2 زن در یک صندلی و سکولاریسم یا حقوق بشر؟! (3
بخش نخست: اولویت با سکولاریسم یا حقوق بشر؟ :
هیچ دانسته نیست که بحث، اولویت با سکولاریسم یا دموکراسی و یا حقوق بشربه چه کار آید؟ آیا جز به کار بافندگی و فهم وخرد را بیکاره کردن و مغز را فرسوده کردن تواند خورد؟ محمد رضا شاه پهلوی 40 سال پیش در پاسخ به پرسش خبر نگاری در باره دموکراسی و حقوق بشر در ایران گفت که : دموکراسی منظور شما برای مردم ما زود است (فیلم در یو توب). و دیدیم که کارتر حقوق بشری دموکرات، روشنفکر جمهوری خواه استالینی و ملا و مکلا های حمّام خزینه ای و مکتبی و......چه قشقرقی براه انداختند. اولویت با دموکراسی، سکولاریسم یا حقوق بشر؟! اولویت با بمب یا حقوق بشر؟!.
این آقای اسماعیل نوری علا ی خودمان عزم را جزم کرده که سوار بر اسب مدرنیته، مُسلّح به جُوشن دموکراتی و شمشیر سکولار، شبیخون به خیمه جدّش، سنت و شریعت ابراهیم خلیل زند، تو گویی نه این که، نکند باز رأی صید ملخ، نکند شیر عزم زخم شکال!؟. پرهویدا که این رویارویی و جدال، پر ماجرا ترازگذشته ادامه خواهد داشت.
طایفۀ دزدان کریم و محسن و اکبرو... بر سر کوهی نشسته و منفذ (راه) این سوار هژیررا بسته و رعیت از مکارم ایشان مرعوب. اسماعیل همچنان با بانگ جرس آسای سکولار ساربانی کاروان در صحرای سوزان کند. اگر اسماعیل را به قربانگاه نبرند، حتمن به برکت او آب زم زمی روان گردد!؟ (ازین مشتی خیال کاروان زن، عنان بستان، علم بر آسمان زن).
اساعیل نوری علا در سکولاریسم نو ( مقاله؛ سکولار بودن همچون پيش شرط مدرن بودن) می نویسد: » روشنفکر متمدن نمی تواند بر سر شاخ دموکراسی بنشيند و بن سکولار آن را قطع کند. بنظر من، همين نکته گوهر تراژدی اصلی جامعهء کنونی روشنفکری ما است و می افزاید که دسته ای گويند: جامعهء ما هنوز برای پذيرش امری چنين معمائی آماده نيست؟!؛ و دسته ای دیگر: آيا، سکولاريسم بر دموکراسی اولويت دارد؟ و در مبارزه برای ساختن جامعه ای امروزی، آيا اولويت آن است که «حقوق بشر» را بچسبيم يا سکولاريسم را؟ و در پاسخ به اولويت خواستاری حقوق بشر رأی می دهد«.
این حل حله کردن طایفۀ شتر چران بر سرکوه نشسته، نگارنده (پستچی) را به یاد مقاله – منطق و اصول و حکمت، چیزی جز بافندگی های بیهوده نیست - شادروان کسروی انداخت. وی در بحث " آیا مقدمه واجب واجب است؟ " و چگونه از دام های منطق و اصول و حکمت جستم می نویسد:
» ... ولی منطق و اصول وحکمت جز بافندگی های بیهوده ای نمی بود و به جای سود جز زیان نتوانستی داد. منطق را یونانیان بنیاد گزاده اند و چنین می گویند که راه " دلیل آوردن " را به هر کسی یاد دهد. ولی " دلیل آوردن " نه چیزی است که آدمی نیاز به یادگرفتن آن از دیگری دارد. هر کسی با نیروی ساده خدا دادی خود راه آن داند. مثلا مردی می خواهد از بزاز پارچه ای بخرد، بزاز به شاگرد خود می گوید، " به این اقا پارچه بهتری بده همسایه ماست ". در این جمله کوتاه دلیل یاد گردیده و لغزش نیز رخ نداده. بلکه اگر راستی را بخواهیم کسانی که به منطق می پردازند و دیر گاهی آن را دنبال می کنند، دریافت های ساده شان از میان رفته و راه دلیل آوردن راست و دروغ را گم می کنند!.
اما اصول، داستان آن شگفت تر است.این اصول نیز گذشته از آنکه چیزی به دانسته های آدمی نیفزاید، نیرو های ساده اش را نیز از کار اندازد و فهم و خرذش بیکاره شود. مثلا یکی از جستار(بحث) هاشان بدین عنوان است: آیا مقدمه واجب واجب است؟ (نخست سکولار، دموکراسی یا حقوق بشر؟). خودشان مثل زده چنین می گویند: " آقایی به غلامش فرموده برو بالای بام. رفتن بالای بام واجب است و جای سخن نیست ولی آیا نردبان گزاردن که مقدمه آن است نیز واجب است؟ ". چنانکه می بینید این گفتار بیهوده است. کسی که بالای بام خواهد رفت ناچار است که نردبان گزارد و جای گفتگو هم نمی باشد. برخی دیگر آمده و چنین گفته اند: " مقصود آنست که مقدمه آیا اصالتا واجب است یا من باب المقدمه واجب می باشد؟...." پیداست که این نیز بیهوده است و جزبه کار بافندگی و مغز را فرسوده و فهم و خرد را بیکاره کردن نتواند خورد«.
هیچ دانسته نیست که بحث، اولویت با سکولاریسم یا دموکراسی و یا حقوق بشربه چه کار آید؟ آیا جز به کار بافندگی و فهم وخرد را بیکاره کردن و مغز را فرسوده کردن تواند خورد؟ محمد رضا شاه پهلوی 40 سال پیش در پاسخ به پرسش خبر نگاری در باره دموکراسی و حقوق بشر در ایران گفت که: دموکراسی منظور شما برای مردم ما زود است (فیلم در یو توب). و دیدیم که کارتر حقوق بشری دموکرات، روشنفکر جمهوری خواه استالینی و ملا و مکلا های حمّام خزینه ای و مکتبی و......چه قشقرقی براه انداختند. اولویت با دموکراسی، سکولاریسم یا حقوق بشر؟! اولویت با بمب یا حقوق بشر؟!
طایفه دزدان غرب بر سر کوهی جمع شدند وبا ملا و روشنفکر با تمدن مردم را بنام آزادی در چاه کردند. و اکنون نیز طایفه ای از همان قماش حمع شده اند، راه ها بر سر خیزش جوانان فرهیخته ما بسته و نشسته که، حسین اوبامای دموکرات کارتری کی زخانه بدر آید!؟
آتشی افروختند که همه چیز ایران و ایرانی را در آن سوخت و هنوز دل فرزندان ما را می سوزاند و خواهد سوزانید. کشتاری کردند که کشتار، آتش افروزی و ویرانگری های ددمنشان همراه چنگیز و تیمور در برابری با آن نا چیز است.
هزاران سال افسوس! بله !؛ روشنفکر متمدن نمی تواند بر سر شاخ دموکراسی بنشيند و بن سکولار آن را قطع کند. ولی اما روشنفکر نگون بخت قدرت طلب می تواند!؟
ازحماسه آفرینی و شگفتی های جوانان بزرگمنش ایران یاد کنید و بیآموزیم.
بخش دوم: و 2 زن در یک صندلی! ادامه دارد.......
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید