سالها ست که میگويیم و نیز نوشتهایم که جنبش ملی آذربایجان در مبارزه برای کسب حاکمیت ملی تنها نیست، که علاوه بر متفقین طبیعیاش که سایر ملت های ساکن ایران میباشند، جنبشهای دمکراتیک دیگری همچون جنبش زنان و جنبش سندکايی کارگران را در کنار خود دارد که ارتباط متقابل با آنها، از سویی پالایش جنبش ملی از بازماندههای ارتجاعی را امکانپذیر میسازد و از سوی دیگر به گردهمایی این تشکلها زیر چتر جنبش ملی یاری میرساند.٣ ولی ناسیونالیسم کور حاکم بر جنبش ملی آذربایجان سعی دارد که آن را رو در روی سایر ملت ها از جمله ملت کرد و فارس قرار دهد و نیز با فارس جلوه دادن سایر جنبش های دمکراتیک در ایران مانع از حمایت ملت آذربایجان از مبارزه آنها برای دمکراسی گردد.٤
سالها ست که میگويیم و نیز نوشتهایم که دولت جمهوری اسلامی، دولت فاشیسم مذهبی ( شیعه ) و منادی امت مسلمان است و نه ملت فارس، و سیاست های شوونیستی را جهت سرکوب حاکمیت ملتهای ساکن ایران بکار میبندد چراکه آنها را دشمن بالقوه خود میداند کهحاکمیت آنرا به چالش می خوانند. ولی ناسیونالیسم کورحاکم برجنبش ملی آذربایجان با جلوهگرساختن آن بعنوان دولت فارسها سعی دارد که جمهوری اسلامی را از زیر ضرب خارج سازد و با فراخواندن ملت آذربایجان به مبارزه با دشمن موهومی فارس آن را باصطلاح بدنبال نخود سیاه میفرستد و درین راه آب به آسیاب دشمن اصلی یعنی جمهوری اسلامی میریزد و به پرووکاسیون جمهوری اسلامی بشکل بازیهای فوتبال دامن میزند و جوانان پرشور ولی نا آگاه ملت آذربایجان را در میادین ورزشی رو در روی فارسی زبانان قرار میدهد.٥
سالها ست که میگويیم و نیز نوشتهایم که مشکل حاکمیت در ایران، مسئله پان ایرانیسم بمعنای یک ملت واحد، آنهم ملت دروغین ایران است که یک زبان واحد یعنی زبان فارسی را تبلیغ میکند، زبانی که حکومتهای ترک تبار در طول سدههای متمادی در ترویج آن کوشیدهاند و نیز سعی در اشاعه یک فرهنگ واحد دارد که در نبش قبر کورش و داریوش بدست آمدهاست! ولی آتش بیاران و تئوری پردازان ناسیونالیسم کور با طرح موارد ساختگی و جعلی همچون پان فارسیسم در خلط مبحث میکوشند و با عنوان فدرالیست در کنفرانسها شرکت میکنند ولی بیانیه استقلال طلبی امضاء میکنند.
در میان این هنگامهای که براه افتاده شیرزنی پای به میدان نهاده، شیرزنی که همه هست و نیست خود را نثار جنبش ملی آذربایجان کردهاست و سرسپردگی خود را به آن بارها در گذشته باثبات رسانده است. او که شهناز غلامی نام دارد در مصاحبهای با رادیو برابری به طرح مشکلات خود بعنوان یک فعال جنبش زنان با جریان ناسیونالیسم کور درجنبش ملی آذربایجان پرداخته و خواستار آسیب شناسی جنبش ملی آذربایجان شده است. ولی همین قدر کافیست که سردمداران ناسیونالیسم کور درجنبش ملی آذربایجان را به غضب وادارد و به حرکت دربیآورد. آنها ابتدا مثله شده سخنان وی را در سایتهای خود قراردادهاند و با حمله به گفتههای سانسورشدهاش دراصل در صدد دفاع سیاستهای ورشکسته خود برآمدهاند. شگفتزدگی آنها از سخنان یک فعال سرشناس جنبش ملی مانع از فحاشی و انگ زدنهای متداول نشده است. آنها بجای تأمل در سخنان وی سعی در تحریف آنها دارند تا بتوانند او را در انظار دیگر فعالین فردی منفور جا بزنند و دور نیست که حتی سابقه مبارزاتی وی را نیز زیر سئوال ببرند که مقدمات آن پیشتر توسط جمهوری اسلامی فراهم گردیدهاست. چراکه حکم پیگرد قانونی او را نه بعنوان یک فعال جنبش زنان و یا جنبش ملی آذربایجان بلکه بعنوان یک عضو سازمان مجاهدین خلق صادر کردهاست.
مگر شهناز غلامی چه گفته که چنین بلوایی بپا شده است؟ او انگشت سوال بر رابطه متقابل جنبش ملی آذربایجان و جنبش زنان بمثابه یک جنبش دمکراتیک نهاده است. میگوید که خواستار موجودیت جنبش زنان، در کنار جنبش ملی آذربایجان است و ناخوشنود است ازینکه فعالین جنبش ملی او را وادار به انتخاب میان یکی ازیندو میکنند. او در بخشی از سخنانش که در سایتهای ملیگرایان سانسورشده است بتلخی از وجود شوونیسم فارس در تشکیلات سرتاسری میگوید و خواهان تغییر آن برای نزدیکی به جنبشهای ملی است. او با انتقاد از رهبر یک تشکیلات آذربایجانی بخاطر نقض تکهمسری بخوبی نشان میدهد که چگونه وجود فعالین جنبش زنان در جنبش ملی میتواند آنر از رفتارهای مردسالارانه برهاند و ازین راه به اعتلای آن کمک کند. در انتقاد به رهبریک تشکیلات دیگر از طرفداری وی از حقوق زنان با عنوان"تعارف" و "حرف و حدیث" یاد میکند چراکه بخوبی میداند که آن شخص اعتقادی به وجود یک تشکیلات مستقل زنان در کنارجنبش ملی ندارد و آنرا تیول جنبش ملی میشمارد، همچنانکه زنان را تیول مردان.
شهناز غلامی خواستار پویائی جنبش ملی و فعال بودن آن در "مسیرسبز" است تا بتواند به آرمانخواهی وی برای برابری اقوام و ملتها جامه عمل بپوشاند و هرچند که با دگماتیسم موجود در جنبش ملی مواجه است ولی لحظهای امید خود را به نسل جوانی که خواستار برابر حقوقی زنان با مردان است از دست نمیدهد و درین راه از دانشجویان دانشگاه سهند و زنجان میگوید. قدر مسلم اینکه وجود شهناز غلامی خود نویدبخش رهائی جنبش ملی از قید دگماتیسمی است که ناسیونالیسم کور بر آن حاکم کرده است. جسارت وی در طرح مسئله زنان درجنبش ملی یا بزعم وی جنبش هویتطلبی آذربایجان در واقع نقطه عطفی در این جنبش است تا آنرا از اندیشه کور ناسیونالیستی دور کند و در جهت دمکراتیکی که شایسته آنست سوق دهد.
با امید به پیروزی راهی که این فعال دمکرات جنبش آذربایجان در پیش گرفته است.
ف – علاءالدين
__________________________________
پانويسها :
١. ویدئوی کامل این مصاحبه را ميتوانيد در لينك زير ببینيد:
http://radiobarabari.com/video/hamila_shahnaze_gholamii.html
٢. نوشته مرا درین باره بنام "مبانى سياسى - استراتژيك جنبش ملى آذربايجان" ميتوانيد در لينك زير بخوانيد:
http://hamraahaan.co.uk/Comp40.htm
٣. نوشته مرا بنام "حل دمکراتیک مسئله ملی در ایران و ناسیونالیسم کور" در لينك زير بخوانيد:
http://www.hamraahaan.co.uk/Nationalism.pdf
٤. نوشته مرا بنام "جنبش دمکراسی خواهی در ایران و جایگاه ملتها در آن" در لينك زير بخوانيد:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=23829
٥. نوشته مرا بنام " نتیجه مسابقه فوتبال تراکتورسازی و استقلال؛ ٢ - هیچ بنفع جمهوری اسلامی " در لينك زير بخوانيد:
http://www.azer-online.com/azer/?p=2450
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید