بهار از ره رسد پاییز پایان نیست
زمستان میرود زین دیده پنهان نیست
غم کهنه ز دل پرواز خواهد کرد
همیشه تا همیشه چشم گریان نیست
کنون ایران اسیر دست دشمن هست
بدان دشمن که ایران جای دزدان نیست
بهار از ره رسد کوچت تماشا کن
توای دشمن که با توعشق وایمان نیست
همانند زمستان رخت رفتن پوش
که جای ماندنت دیگر درایران نیست
بهاران را نباید با تو آغازش کرد
که آغازی برین عمر زمستان نیست
تو را باید به زیر برف پنهان کرد
نماند رد پایت کاری آسان نیست
سپرده دل به بارش های فردایی
تمام ملت ایران که نادان نیست
که اما می شود همدست بارش شد
دراین مورد نکن شک جای کتمان نیست
بهاران بی تو شورو شوق مستی ها ست
رسد روزش خدا داند که شیطان نیست
امید صبح زیبا رویش گل ها ست
بهارقلب ها جایش تو زندان نیست
مهه من ای هدایت ناز چشمانت
که مهنازی دلت غافل زایران نیست
مهناز هدایتی
اسفند هزارو سیصد و نود
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید