«ارّه مشائي در حلقوم رهبري گير كرده!»
ظاهرا" پروژه «جراّحي اطرافيان احمدي نژاد» شروع شده و احمدي نژاد براي بركناري «اسفنديار رحيم مشائي» از سمتهاي كليدي در دولت و حتي مجازات وي، زير فشارهاي شديدي از سوي بيت رهبري قرار گرفته است. بر اساس شنيده ها، آيت الله خامنه اي بعد از ابقاي حيدر مصلحي در وزارت اطلاعات و شروع قهر و نافرماني احمدي نژاد، به نقش ويژه رحيم مشائي در ماجراي بركناري مصلحي و تشويق رئيس جمهور به نافرماني و تحصن خانگي پي برده و حالا مسئوليت اين نافرماني و قهر احمدي نژاد را متوجه يار وفادار او «مشائي» مي داند. اما ظاهرا" وحشتي كه احمدي نژاد را همچنان خانه نشين كرده و به قول مشاورش (جوانفكر) او را غمزده و افسرده ساخته، احتمال دستگيري قريب الوقوع «مشائي» و حتي مجازات او به عنوان يك «فراماسونر منحرف!» است. آقاي خامنه اي اكنون از سوي روحانيون حكومتي، مجلس، مداحان و روضه خوانان ولايي، گروههاي لباس شخصي و فشار و ساير ذوب شدگان در ولايت، زير فشار است و بايد تصميم بزرگي بگيرد. او نمي تواند بيش از اين بر «پنهان كردن انتقادها و اختلافها» تأكيد كند. حداقل سه بار در سه سخنراني در همين يك هفته اخير، آيت الله خامنه اي اين هشدارهاي بي ثمر را به همه داده، ولي هنوز احمدي نژاد مايل به بازگشت نيست. چون هنوز تهديدها به سوي صميمي ترين يار او «مشائي» ادامه دارد.
حالا ديگر بسياري از مقامات حكومتي مي گويند اين «جريان انحرافي» در اطراف محمود احمدي نژاد رئيس جمهور بايد جراحي و حذف شود. آنها تلاش دارند «رئيس جمهوري محبوب رهبري» را از آن جريان انحرافي جدا كنند. اما خود احمدي نژاد به طرز بيمارگونه اي به «نماد آن جريان انحرافي» يعني آقاي مشائي وابستگي عميق عاطفي دارد و در سخنان فراواني، گاهي در حد پرستش از آقاي مشائي ياد كرده است. حجت الاسلام ذوالنور جانشين نماينده رهبري در سپاه اين وابستگي را چنين شرح داده است:« آقای احمدی نژاد دست به طناب پوسیده آقای مشایی دارد! ایشان ارادت ویژهای به آقای مشایی دارند و گفتهاند "مشایی قله است" یا در جای دیگر گفته اند "در مسائلی که فکر ما از درک آن عاجز است، مشایی آن را درک میکند"!»
آقاي ذوالنور نگفته است كه رئيس جمهوري با اين سستي اخلاقي كه از آن سخن مي گويد، محصول «بصيرت» و «كودتاي انتخاباتي» مقام عظماي ولايت بوده و هست. به هر روي حالا همه دريافته اند كه احمدي نژاد حقيقتا" به حضور مشائي معتاد و وابسته است و بدون حضور او، شايد حتي دچار مسائل رواني حاد و به لحاظ قانون اساسي دچار «ناتواني در اداره امور كشور» شود. براي همين هنوز لابي ها و مذاكرات پشت پرده براي قانع كردن احمدي نژاد ادامه دارد ولي وي تا گرفتن «امان نامه» براي مشائي، به نافرماني و قهر خود ادامه خواهد داد. قهري كه بيش از هر كسي، دامن حيثيت مقام معظم رهبري را نشانه گرفته و خامنه اي را به ورطه يك بازي «هر دو سر باخت» كشانده است.
اكنون رهبر جمهوري اسلامي بر سر يك چهارراه «بي چارگي» ايستاده است.
راه اول اين است كه خامنه اي مانند ماجراي محاكمه محمدرضا رحيمي (معاون اول احمدي نژاد به جرم فساد مالي) به نفع دولت وارد شود و دستور منع برخورد با مشائي را صادر كند تا آبي بر آتش بريزد و اين نيز بگذرد! اما اين كافي نيست و شايد احمدي نژاد را راضي نكند.
راه دوم اين است كه خامنه اي مطابق درخواست احمدي نژاد، رضايت بدهد كه مشائي «معاون اول احمدي نژاد» شود و «مصلحي» هم به عنوان نمايش قدرت رئيس جمهور از وزارت اطلاعات عزل شود. آن وقت ممكن است احمدي نژاد با آن «امان نامه» و با همان حالتي كه هميشه دوست دارد يعني «يك قهرمان» از قهر بيرون بيايد. اين راه هم از سوي طرفداران خامنه اي غيرقابل قبول است. در هر دو راه اول و دوم، عملا" بزرگترين فضاحت تاريخ رهبري براي آقاي خامنه اي رقم خواهد خورد و ذوب شدگان در ولايت، اجازه چنين عقب نشيني تحقيرآميزي را به آقاي خامنه اي نخواهند داد.
راه سوم اين است كه خامنه اي زير بار خواسته هاي احمدي نژاد نرود و حكم دستگيري مشائي را امضا كند و براي اداره كشور بعد از احمدي نژاد، فكري اساسي كند. اين امر با اعلام آمادگي و انتخاب افرادي نظير محسن رضايي، قاليباف و لاريجاني براي تشكيل يك «دولت ولايي!» دور از ذهن نيست. اما آيا خامنه اي مي تواند «اين دولت» را بدون حضور احمدي نژاد و مشائي اداره كند؟ احمدي نژاد با هدايت رحيم مشائي ظرف شش سال گذشته، چنان ملغمه اي از دولت درست كرده كه فقط خودش و اطرافيانش قادر باشند اين دولت را اداره كنند. او با مديريت ثمره هاشمي و رحيمي و مشائي، دولت را چنان «قائم به شخص» خود كرده كه آقاي خامنه اي هيچ كيمياگري را براي اداره اين دولت پيدا نخواهد كرد! بيراه نيست كه مقام معظم رهبري با اصرار از احمدي نژاد مي خواهد «مقابل مردم اخم» نكند و به كارش برگردد. اين دولت چنان متصلب و بسته است كه تمام تصميمات كلان در آن، فقط بر عهده شخص احمدي نژاد و اطرافيان او بوده و هست و آقاي خامنه اي مي داند چنين دولتي را نمي تواند بدون مشكل و با سادگي به امثال رضايي و لاريجاني تحويل بدهد. شوراهاي عالي و تخصصي، سازمانهاي برنامه ريزي و گروههاي كار (مثل برنامه و بودجه) و ساير روابط مالي و حتي رديفهاي بودجه اي معمولي، در اين دولت اساسا" وجود ندارد و با ادغام وزارتخانه هاي بي ربط در همديگر، اكنون احمدي نژاد از «دولت» يك «حجره شخصي» ساخته كه تا مدتها هيچكس نخواهد توانست كليد ورود به آن را پيدا كند، چه رسد كه آن را بگرداند! اين البته از هنرهاي احمدي نژاد و هوشمندي اطرافيان او مانند مشائي است تا همه بدانند كه كسي به جز اعضاي اين تيم، قادر به اداره دولت نخواهد بود. همين نقش خاص از مشائي و اطرافيان رئيس جمهور، يك دشمن بزرگ ساخته كه خامنه اي را به «تمكين» و پذيرش شروط احمدي نژاد وادار خواهد كرد.
راه چهارم اصرار رهبري بر همين پنهان كاري و تظاهر به وحدت در ميان مسئولان و شعارهاي بي محتوايي است كه يك ماه است آقاي خامنه اي دارد سر مي دهد. كابوس اخير، مقام عظما را به چنان وحشتي انداخته كه در يك هفته، سه بار سخنراني مي كند و از لزوم مخفي كردن اختلافات و بهانه ندادن به دشمن(!) سخن مي راند. اين خطابه هاي بي ثمر البته هيچ نتيجه اي جز تضعيف بيشتر رهبر و نمايش اضمحلال او نداشته است. اكنون دست آقاي خامنه اي در پوست گردويي گير كرده كه هرگز حتي تصورش را هم نمي كرد. كمترين صدمه اي كه رهبر معظم از اين دعوا و نافرماني و قهر ديده، رسوا شدن «بصيرت ولايي» اوست. «بصيرت» و «بينايي معنوي» چماقي بود كه مدتها آقاي خامنه اي بر سر منتقدان و «خواص بي بصيرت» مي كوفت، اما اكنون خود او در مظان بزرگترين بي بصيرتي و بلكه بزرگترين حماقت دوران رهبريش قرار دارد. او شش سال يك رئيس جمهوري را پرورش داد و با تمام وجود حمايت كرد كه با تمام نزديكي نظرها، امروز نافرماني و تمرّد از رهبري را رايج كرده است. آقاي خامنه اي (بر طبق همين قوانين فعلي) شرايط عقلاني و تدبير و لياقت و دانايي لازم را براي تصدي رهبري جمهوري اسلامي از دست داده است. «بصيرت» پيشكش!
اينك بر اساس گمانه ها، دو احتمال عمده وجود دارد:
احتمال اول اين است كه سپاه و وزارت اطلاعات بتوانند آقاي خامنه اي را به برخورد مقتدرانه با فتنه جديد (اسم رمز جريان انحرافي در دولت!) قانع كنند و جراحي اطرافيان احمدي نژاد را با دستگيري قريب الوقوع مشائي و احتمالا" عزل احمدي نژاد آغاز كنند.
احتمال دوم اين است كه آقاي خامنه اي بر «بي بصيرتي» خود در ماجراي ابقاي مصلحي اعتراف كند و ضمن بركناري مجدد حيدر مصلحي، امتيازات بيشتري هم به احمدي نژاد و مشائي بدهد تا او را فعلا" از قهر بيرون بياورد.
در هر دو حالت، هزينه ها براي نظام سرسام آور و بسيار گزاف خواهند بود. اينك شكاف بزرگي بر ديوار حكومت ايجاد شده كه بيشتر از هر كسي، آيت الله خامنه اي از آسيبهاي آن نصيب مي برد. «كارگردان پرده ي اول» اين بازي ظريف، مردي است كه احمدي نژاد او را مي پرستد و به فرمان او، مصلحي را عزل كرد، از فرمان خامنه اي تمرّد كرد و عاقبت به تحصن خانگي رفت. اسفنديار رحيم مشائي، مردي كه تا به حال توانسته انتقام دو بار عزل خود از معاونتهاي رياست جمهوري را از بيت رهبري بگيرد و خامنه اي را بدجور بي آبرو و زخمي كرده است!
با اين همه «اسفنديار رحيم مشائي» با تمام تحقير و آزاري كه اين روزها به خامنه اي مي رساند، هنوز هم «شريك دزد» آراي مردم و همدست احمدي نژاد در سركوب ملت و كشتار بيگناهان و جرايم ديگر است و نمي شود به هيچ دليلي دوستش داشت. تنها واقعيت لذتبخش اين داستان اينجاست كه حالا مشائي و احمدي نژاد، مصداق همان «ارّه» تيزي هستند كه در داخل حلقوم «آقا» گير كرده است! در چنين حالتي، ارّه را نه مي شود بيرون كشيد و نه مي شود فرو برد. وضعيت فعلي اين «رهبر بي بصيرت» رقت انگيز ولي خنده دار است. اين بار هم «آقا»ي بيمار، و هم ارّه آلوده اي كه داخل حلقومش گير كرده، بايد به سردخانه منتقل شوند! سال جهنمي براي آقاي خامنه اي تازه شروع شده و اين تازه دومين ماه از فصل بهارش است كه به چنين برگريزان و زاري افتاده است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید