سید علی خامنه ائی رهبر مذهبی حکومت اسلامی در همایش روز پنجشنبه نهم ابان با نام « تغیرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه » افاضاتی بیان فرمودند که درسرتاسر جهان با بهت و حیرت مواجه گشت . خامنه ائی چنین گفت : بنده همچنان معتقدم کشور ما کشور هفتاد و پنج میلیونی نیست ؛ کشور ما کشور صدو پنجاه میلیونی { است } حالا ما دست کم گرفتیم گفتیم صدوپنجاه میلیون نفر؛ بیشتر هم میشود گفت ؛ شما نهراسید هر آن کس که دندان دهد ؛ نان دهد . ما نباید تصور کنیم که حتما بایستی یک نفری خانه ملکی داشته باشد یک شغل درآمدداری داشته باشد ؛ بعد ازدواج کند .
خامنه ائی با این لحن گفتار عامیانه و ساده لوحانه که از بی سوادی و ناآگاهی وی نشعات میگیرد با عوام فریبی همیشگی ؛ این نوع گفتار را برای فهم اقشار مختلف جامعه ارزیابی میکند . صرفنظر از ناآگاهی و ساده انگاری رهبر حکومت اسلامی ؛ بنا بر نظریه ها و عقایدی که معمول و متداول شده ؛ قابلیت و شایستگی هر جامعه ائی در ادامه حیات و موجودیت آن منوط و مربوط به امکانات و ارزشهائی هست که جامعه مزبور در تهیه و تامین احتیاجات و خواسته های اعضاء خود دارا می باشد . اقتصاد شکوفای ایران در بعد از بقدرت رسیدن حکومت اسلامی در پرتو سیاستهای غلط و رانت خواریها و دزدی و چپاول ثروتهای ملی توسط مسئولین ؛ مبتلا به بیماری ضعف و فتور و کم خونی مفرطی گردیده که نه تنها درمان ناپذیر شده بلکه این ناتوانی روزافزون آنرا به فروریختگی و فروپاشی کشانده و عامل کندی و بطئی جریان توسعه و گسترش کشور گریده است .برای همین هم رهبر مذهبی حکومت اسلامی بجای اقرار به ضعف و فتور و دزدیها و چپاول منابع ملی و ثروتهای باد آورده نفتی وغارت منابع طبیعی و از کار انداختن افراد کاردان و متخصص و فراری دادن سرمایه داران دلسوز ؛ بدنبال عوامل خارجی بوده و پیوسته دلائل این ناکامیها را در مرزهای خارج و در ماوراء قلمرو خویش و با نسبت دادن آن به دشمن خیالی ؛ جستجو میکند . پیشنهاد افزایش جمعیت از سوی خامنه ائی ؛ از روی دلسوزی و عشق به ایران و میهن نبوده ؛ او بخوبی میداند که بطور قطع و یقین سیستم و نظام حکومتی که در طول سی و پنج سال مستمرا و بطور مداوام موفق به مهار کردن موج فقر و فلاکت و مسائل مربوط به دشواریهای تهیه و تامین مایحتاج زندگانی ؛ امور تحصیلی ؛ امور بهداشتی و بیمه های اجتماعی ؛ افزایش روز افزون بیکاری و اعتیاد و فحشاء و تورم لجام گسیخته و مفرط نگردیده و هر روز اقتصاد کشور سیر قهقرائی طی میکند ؛ محکوم به فنا و نیستی خواهد بود . از این رو متوسل به حقه و حیله دیگری شده و میخواهد چنین وانمود کند که پیر شدن جامعه و کمبود نیروی انسانی ! باعث این عوامل بوده است .هدف و نقطه نظر نهائی جاه طلبانه رهبر مذهبی حکومت اسلامی در ارتباط با عوامل ذهنی و ترکیب روح فریب و ریا ؛ از دو منبع مختلف و غیر مشابه مایه ونشعات میگیرد . نخستین آن داعیه تصویر و تجلی کلاسیک ـ سنتی و دائمی توهم توطئه است که می کوشد در دایره فریب و ریاکاری این هدف را به آن تعمیم داده و بگوید که دشمنان ما باعث تقلیل جمعیت کشور شده و مغزهای ما را فراری داده اند و دوم اینکه این تبلیغ فریبکارانه که گویا او واقعا رهبر مسلمانان جهان هست و سخنان بی مایه و فطیر او به مثابه وحی منزل و واجب به اطاعت هست . اگر بخواهم به آمار و ارقام هر روزه که در اخبار ایران پیگیری می کنیم ؛ اشاره کنم عملی عبث خواهد بود چرا که مثل روز برای همگان قابل مشاهده هست ؛ حتی آمار دستکاری شده ائی را که خود رژیم انتشارمیدهد نیازی به هیچگونه تفسیر و تعبیری ندارد وهمه چیز آشکار و عیان هست : عادل آذر رئیس مرکز آمار ایران می گوید که میزان بیکاری در کشور به نقطه بحران رسیده و بیکاری در میان جوانان 15 تا 26 ساله به مرز 26 درصد رسیده است . این آمار وحشتناک بوضوح نشان میدهد که از هر چهار جوان تحصیل کرده ایرانی ؛ یکنفر بیکار هست . ولی رهبر حکومت اسلامی می گوید مهم نیست که جامعه در نقطه بحران قرار دارد ؛ جوان نیاز به اطفاء جنسی دارد و باید در سنین هجده سالگی ازدواج کند و نگران بقیه مسائل نباشد که آیا زیر ساخت جامعه برای نسل آینده مهیا هست یا نه ؛ هر آنکه دندان دهد ؛ نان دهد . بدون شک قشر روشنفکر و نسل جوان ایران بر گفته های خامنه ائی به دید طنز و لطیفه نگاه می کنند و در چند روز گذشته واقعا در فیسبوک و سایر شبکه های اجتماعی این افاضات باعث شده که دهها جوک و لطیفه برای آن بسازند .
از طرفی امروزه اقتصاد پیشرفته و پیچیده از حالت کلاسیک خارج شده و سایر اشکال تولید را به سطح جهانی منتقل میکند . امروزه دیگراتومبیل و کامپیوتر و بسیاری دیگر از محصولات در یک کشور واحد ساخته نمیشود بلکه قطعات و مونتاژ آنها در چندین کشور مختلف انجام میشود . این تغییرات توأمان که یکی تولید را کاهش و دیگری آن را افزایش میدهد ؛ نظایری سیاسی دارد که بطور مستقیم به موازات آن در جریان است . ایران تحت تحریم های بین المللی که حتی از فروش نفت خود عاجز هست و با توسل به دوز و کلک و تقلب و با پرچم دیگر کشورها ؛ نفت صادر میکند ؛ با کدامین کشورها میتواند متحد اقتصادی بشود که با غول صنعت تولید و مونتاژ چین و اقمار آن کشور بتواند به رقابت بپردازاد . از سوئی بازار اوپک هم که به لطف بی خردی و نادانی کارگزاران حکومت اسلامی عملا از سال 1980 بدین سو از هم پاشیده و هیچ نقش تاثیرگذاری در بازار جهانی را ندارد . اقتصاد فوق ـ نمادین امروز با گسترش خود برای جابجائیهای ریشه ائی قدرت در سطوح محلی و ملی و جهانی ؛ حوزه های انتخابی بوجود میاورد . هر یک از این ناحیه ها از هویت متصور منافع اقتصادی خود با ددمنشی و خشونت دفاع خواهند کرد و هیچ مورد ناهمگونی را نپذیرفته و هر کدام متحدان همگن خود را پیدا خواهند نمود . از این نظر بسط اقصاد و ایجاد موقعیتهای جدید برای تولید و مونتاژ که در خارج از برنامه فروش نفت بی خریدار اگر بخواهد شکوفا گردد خواب و خیالی بیش نخواهد بود. افزایش جمعیت در کشور فلاکت زده ایران ؛ اگر بدون مطالعه و بدون زیرساختها و پایه های مستحکم اقتصادی و آموزشی و بهداشتی و تامین عدالت اجتماعی عملی گردد ، جز فلاکت و آلودگی بیشتر چیز دیگری به ارمغان نمیاورد . سران کشورهای کم توسعه یافته و جهان سومی مانند ایران که تحولات جدید جهانی و نظام نوین تولید ثروت را درک و پیش بینی نمیکنند ؛ مردم خود را به فقر و بدبختی و نکبت جاودانه محکوم خواهند ساخت . بنده به جهت تخصص و موقعیت شغلی ؛ مسائل سیاسی ؛ اقتصادی و اجتماعی ایران و ترکیه را همزمان دنبال میکنم . این مورد افزایش جمعیت توسط ولیعهد خامنه ائی ؛ احمدی نژاد هم هر از گاهی تکرار میشد . اینها از طائب اردوغان نخست وزیر اسلامگرای ترکیه تقلید میکنند که در تمام چند سال گذشته بطور مداوم بر افزایش جمعیت تاکید میکند و خانواده ها را برای داشتن حداقل سه فرزند تشویق می نماید . در تمام مجالس عروسی اعضاء کابینه و یا افراد حکومتی که شرکت میکند ؛ هنگام دادن عقدنامه به عروس ؛ از آنها قول سه فرزند میگیرد . اردوغان معتقد هست که حکمرانی امپراتوری عثمانی در ترکیه و بلطبع اجداد آنان که بر سه قاره جهان حکم می رانند ؛ امروز نیز باید تکرار بشود. البته وی زیر ساختهای جامعه ترک را از قبل فراهم نموده است و علی رغم اینکه احزاب مخالف دولت ؛ وی و حکومتش را به سوء استفاده های مالی متهم می کنند ؛ ولی شخص وی و کابینه اش بطور شبانه روزی واقعا جان می کنند . ترکیه از زمان بقدرت رسیدن اردوغان و یارانش ؛ بطور غیر قابل تصوری در تمام زمینه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دچار تحولات شگرفی گردیده است . تمام متخصصان و پژوهشگران ترکیه در این مورد هم عقیده هستند . البته همه این موارد بدون دلیل نیست ؛ اردوغان قبل از اینکه بقدرت برسد و قبل از اینکه مشکلات انتخاب وی به نمایندگی مجلس مرتفع شده باشد ؛ بعنوان دبیرکل حزب عدالت و توسعه به کشورهای انگلیس و آمریکا ...سفر کرد و با سران آن کشورها دیدار و گفتگو نمود . هم در آمریکا و هم در انگلیس برای اولین بار ازدبیرکل یک حزبی ؛ در سطح رئیس دولت استقبال بعمل آمد . پیام اردوغان در این دیدارها مشخص بود . وی که از حزب تعطیل شده رفاه انشعاب کرده و با شاگردان اربکان حزب جدیدی تاسیس نموده بود ؛ بر خلاف اربکان ؛ طرفدار اسلام ملایم بود . او به رهبران جهان وعده داد که اسلام نوین و مترقی و ملایم را میخواهد در جامعه ترکیه پیاده کند و پابند به حکومتی لائیک باشد و از آنان در این زمینه تقاضای یاری نمود . همانگونه که همگان شاهد هستند ؛ سران جهان نیز سنگ تمام گذارده و بدون وقفه حکومت اردوغان را یاری نمودند . تا جائیکه واقعا انسان سرگیجه میگیرد که کدام یک از طرحهای اجرائی اردوغان را پیگیری کند . بنابراین الگو برداری رهبر حکومت اسلامی و تقلید وی از اردوغان در مورد پیر شدن جامعه ایران و کمبود نسل هیچ جائی از اعراب نداشته و یک نمونه دیگر از فریبکاری و بی خردی هست . در مقاله حاضر فقط به شرح مختصری از شرائط اقتصادی یک جامعه برای رشد و شکوفائی و راه یابی به جامعه اقتصاد فوق ـ نمادین اشاره نمودم ولی عوامل دیگری هم در این جریان دخیل هستند که خود نیاز به دهها مقاله دارد . بدون شک یکی از عواملی که امروزه نقش پر اهمیت و بسزائی در رشد و توسعه هر جامعه دارد ؛ منابع انسانی آن هست . به همین خاطر سرمایه گذاریهای زیادی برای تربیت و فراهم سازی این منابع بی بدیل در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته بعمل میاید . بطور مثال اشاره کردم که نمونه کشور ترکیه ؛ چهل سال پیش جزء کشورهای عقب افتاده و عقب مانده بود ؛ اکنون به مرحله ائی از رشد و تعالی رسیده که جزء 20 کشور صنعتی و تاثیر گذار جهان شده است . ولی مقام و منزلت کشور ما که چهل سال پیش جزء کشورهای در حال توسعه بودیم ؛ اکنون در قهقراء سقوط به رده کشورهای عقب مانده تنزل کرده است . دامنه تحریم های جهانی و آمریکا ؛ نه تنها عرصه نفت و صنایع دولتی و ملی شده حکومت اسلامی را شامل میشود ؛ بلکه گستره آن به بخش خصوصی نیز رسیده است . از این رهگذر آسیب های بسیار جدی و غیر قابل جبرانی به این بخش رسیده و بسیاری از آنها را به ورطه تعطیلی و یا تعدیل نیرو و مالأ به کاهش تولید کشانده است .فرایند تحریم ها بصورت خزنده و طی سالهای آتی اثرات مخرب خود را بیشتر نشان خواهد داد که چرا اکنون هنوز شروع ماجرا هست و بدین معنی هست که با گذار زمان بر خیل بیکاران متخصص و نیمه متخصص افزوده خواهد شد .
نکته دیگری که رهبر حکومت اسلامی از آن غافل هست ؛ فرار جوانان و مغزها و نیروی محرکه جامعه از کشور هست . بنا بر آمار هم اکنون بیش از پنج میلیون ایرانی مهاجر در سرتاسر جهان پخش شده اند . اخیرا اماری دریافت کردم از یک همکاری در دانشگاه تجارت استانبول که هنوز انگشت حیرت بر دهان دارم . این پژوهشگر جوان بنام جیهات کوکسال که مهمان من در دانشگاه اودنسه بود ؛ آمار ایرانیان مقیم ترکیه را بیش از یک و نیم میلیون نفر اعلام کرد . این ارقام برای من یکی واقعا غیر قابل تصور بود . ولیکن وی امار دیگری ارائه داد از ایرانیان در کشورهای مالزی ؛ تایلند ؛ فیلیپین ؛ ژاپن ... که واقعا وحشتناک بود . برای همین و برای ارزیابی بیشتر در این رابطه ؛ با یکی از همکاران دانمارکی دانشگاه اودنسه پروژه ائی ارائه دادیم تا بطور تحقیقی و تخصصی روی این موضوع پژوهش کنیم . ولی بحث آمار ایرانیان زمانی برای شرکت کنندگان جالبتر شد که بنده به آنان گفتم : قبل از برپائی حکومت اسلامی ما از تایلند و فیلیپین کلفت وارد کشور ایران میکردیم . ولی شوربختانه و بدبختانه حالا می شنویم که بانوان سرزمینمان در آن کشورها برای بدست آوردن اقامت و تابعیت با مردان آن دیار ازدواج می کنند . کشورهائی که ما قبلا از آنجا کلفت های جوان وارد میکردیم به مرکزی تبدیل شده برای جذب دختران جوان سرزمین ما . این همه از برکات وجود نامیمون حکومت اسلامی هست که جوان ایرانی برای فرار از جهنم حکومتی و اختناق حاکم بر جامعه و برای فرار از بگیر و ببند گشت ارشاد و تحقیر شدن توسط مشتی بی خرد و بی سواد عقده ائی که چرا روپوش تنگ داری ؛ چرا چهارتار موی تو بیرون زده از روسری ؛ حاضر هستند از کشور بروند و چه بسا با مردان تایلندی و فیلیپینی که از نظر سطح فرهنگی و اجتماعی وتحصیلی از آنان کمتر هستند ؛ ازدواج کنند و برای تحکیم اقامت و دریافت تابعیت بچه دار بشوند به ترویج نسل آن کشور ها و افزایش جمعیت آن دیار کمک کنند !! ولی رهبر از همه جا بیخبر حکومت اسلامی هنوز می گوید : هر آنکه دندان دهد ـ نان دهد .طبیعتا دلیل اصلی این مهاجرت های بی رویه و باری به هر جهت که جوان ایرانی را وادر به ترک کشور میکند ؛ ناشی از عوامل رانشی ( دافعه های داخلی ) هست چرا که کشورهائی مانند تایلند و تایوان و فیلیپین که عوامل کششی ندارد . شرائط نامطلوب اقتصادی را تا حدودی برشمردیم بر اینها اضافه میشود شرائط نامطلوب سیاسی و اختناق حاکم بر جامعه ؛ کم توجهی به امور پژوهشی و تحقیقی ؛ رقابت پذیری پائین و عدم انطباق سطح استانداردهای زندگی کشور با معیارهای جهانی ؛ بحران اشتغال و بیکاری ؛ پائین بودن دستمزدها در مقایسه با کشورهای توسعه یافته ؛ ضعف سیستم آموزشی در دانشگاهها ؛ پائین بودن سطح تکنولوژی و عدم برنامه ریزی در جذب متخصصان غیر خودی ؛ کاهش شأن و منزلت اجتماعی نخبگان ؛ وضعیت اجتماعی زنان کشور و دهها مورد ناهنجاری موجود در جامعه . همین رهبر حکومت گویا حوادث تابستان سال 67 را هم فراموش کرده است . سی و پنج هزار جوان معصوم ایرانی که بیشتر آنان دوران محکومیت خود را هم گذارنده بودند به دست جوخه های اعدام آن یکی رهبر یعنی خمینی سپرده شدند . همین اقای رهبر امروز که فغان از کمبود نسل و پیر شدن جامعه سر میدهد ؛ ان روز شاهد و ناظر بر اعدام این جوانان سرو پیکر ایران زمین نبود ؟ این آقای رهبر امروز ؛ آنروز هم در قامت رئیس جمهور شاهد و ناظر کشتار سی و پنج هزار جوان رعنای ایران زمین بود و چه بسا پیام تبریک و تهنیت هم به رهبر شماره یک فرستاده که در اقدامی متهورانه و جسورانه دستور فرمودید تا این سی و پنج هزار ایرانی را به جوخه اعدام بسپاریم و از شر آنان راحت شویم . چگونه میشود این دوگانگی و تضاد عمل را که خامنه ائی امروز بر کمبود نسل و افزایش جمعیت فتوا میدهد را ؛ تعبیر کرد ؟ نکته جالبتر دیگر اینکه ؛ همانند کسیکه در قهوه خانه محل نشسته و استکان چای در دست و لوله قلیان در آن یکی دست میگوید : بی خیال هر آنکه دندان دهد ـ نان دهد . نخیر آقای رهبر ؛ اینگونه نیست ؛ شما کشور را در لبه پرتگاه قرار دادید و عنقریب است که هر لحظه از آن پرتگاه به پائین پرت بشود و با این توصیف بیائی و فرمان بر افزایش جمعیت کشور تا یکصد و پنجاه میلیون نفر را صادر کنی . در اینجا خالی از لطف نمی بینم که به نظر یک جامعه شناس وطنی هم اشاره کنم .در تاریخ یازده آبان امسال یکی از سایتها گفتگوئی کرده است با سلیمان پاک سرشت یک جامعه شناس وطنی و دلیل فرار جوانان از کشور و بصطلاح فرار مغزها را پرسیده است . وی در جواب می گوید : فرار مغزها به یک اپیدمی در کشورهای جهان سومی تبدیل شده است . در کشور ما عوامل خاص و درونی دیگری وجود دارند که باعث علت چنین تمایلاتی میشوند .جوانانی که تمایل به یافتن فرصت های شغلی مناسب اقتصادی و معییشتی هستند ؛ تمایل به خروج از کشور را دارند . این جامعه شناس وطنی دلائل فرار مغزها و جوانان از کشور را میداند ولی از ترس سربازان گمنام امام زمان رهبر ؛ قادر به گفتن وتشریح ان نمی باشد و فقط اکتفاء میکند به اینکه عوامل خاص و درونی مربوط به ایران ؛ عامل فرار آنان به خارج کشور هست . اگر آن عوامل خاص را بر شمارد ؛ بدون شک سربازان گمنام امام زبان ؛ زبان جامعه شناس وطنی را از حلقومش بیرون میکشند ؛ آقای رهبر .
مهندس جمشید تفریشی
فعال سیاسی مستقل ـ جامعه شناس
جدا شده از سازمان مجاهدین خلق
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید