سام قندچي
جبهه واحد براي ايجاد حکومت سکولار در ايران
دوست عزيز آقاي سيامک ايراني،
مـتأسفانه من همانقدر برايم مشکل است که آذري يا کردي را بخوانم که فارسي خالص که بسياري نظير شما سعي ميکنيد بنويسيد را بخوانم. ولي در عين حال فکر ميکنم حق شما و بسياري ديگران است که زبان تلقي خود را بنويسيد همانظور که در گذشته بسياري نظير فردوسي و احمد کسروي چنين کرده اند. تا آنجا که به من مربوط ميشود بيشتر مينويسم *ممنون* تا بنويسم *سپاس* و بيشتر مينويسم *سلام* تا بنويسم *درود* و آنهائي هم که به من ميخواهند تحميل کنند که مثل آن ها فارسي بنويسم و بخوانم پاسخم اين است که آزادند خود هر گونه دوست دارند بنويسند و من هم آزادم که به اين چيزها وقعي ننهم. آنها هم که ميخواهند خظ فارسي را به لاتين تبديل کنند به همچنين آزادند ولي وقتي به من ميخواهند تحميل کنند پاسخ من اين است که از نظر من اين ها اتلاف وقت است و در اين دور و زمان خط هاي مختلف بوسيله کامپيوتر راحت قابل تبديلند. در نتيجه وقنتي کسي فارسي را به لاتين مينويسد من از نرم افزار زير براي خواندن استفاده ميکنم حتي خودم هم وقتي فونت فارسي ندارم به لاتين مينويسم و از همين نرم افزار براي تبديل استفاده ميکنم بجاي آنکه بخواهم انتخاب خود را به کسي تحميل کنم يا وقتم را با يک سري بحث هائي که از نظر من ارزشي ندارند تلف کنم. البته هر کسي دوست دارد ميتواند وقت براي آنگونه بحث ها صرف کند ولي لطفاً من را معاف کنيد:
http://www.bitaweb.com/fa/farsiNegar.html
در نتيجه بنظر من يک سري انشاء هاي طولاني که درباره اين بحث ها نوشته ميشوند را نه ميخوانم و نه ميخواهم وقتم را با اين ها تلف کنم. ديگران خود دانند که با وقت خود چه کار ميخواهند بکنند. بسياري از اين چيزها از نظر من *سليقه* شخصي است و موضوعات داغ سياسي براي تصميم گيري *جمعي* نيستند که لزومي داشته باشد برسر آنها به اتفاق نظر رسيد و آنهائي که براي اتفاق نظر روي اين بحث هاي فرعي و سليقه اي وقت ميگذارند يا نا آگاه هستند و يا مغرض. به هر حال من تا ميتوانم بي اعتنائي ميکنم همانطور که نسبت به اکثر بحثها درباره مسأله ملي که اخيراً در اين فوروم آمده بي اعتنائي کرده ام.
البته بگذريم که اکثر انهائي که رگهايشان براي فارسي خالص در خارج بيرون ميزند جتي بچه هاي خودشان هم فارسي بلد نيستند حرف بزنند و من به آن بچه ها هم خرده اي نميگيرم. آخر اگر بچه اي قرار است در آمريکا زندگي کند اين مهم ترين مسأله برايش نيست که فارسي بدان يا نه. به هر حال آزادي يعني اينکه مردم حق انتخاب داشته باشند.
من اميدوارم روزي در ايران آنهائي که دوست دارند فارسي خالص بنويسندو بخوانند بتوانند کلاس برقرار کنند همچنين آنهائي که دوست دارند کردي يا ترکي يا بلوجي بياموزند. من فکر ميکنم در *همه* ايران بايد در دبيرستانها زبانهاي ترکي، کردي، بلوچي، عربي، و غيره امکان ثبت نام برايشان باشد و اگر کسي خواست بخواند. در آمريکا حتي در دبيرستانهاي *دولتي* خوب در بسياري از ايالات حتي زبانهاي کره اي، ژاپني، چيني، به علاوه اسپانيائي، و فرانسه و آلماني و بسياري ديگر تدريس ميشود که بستگي به ميزان ثبت نام کننده دارد.
من نميدانم در اين عصر و زمان چرا اين بحث ها انقدر در ميان ايرانيان آنهم آنها که ادعاي سياسي و با تجربه بودن دارند حالت خصمانه گرفته و از سوئي عده اي ناسيوناليسم افراطي پان ايرانيست و عده اي ديگر هم ناسيوناليسم افراطي مليت هاي مختلف ساکن ايران را تبليغ ميکنند. زود هم نگوئيد مليت يا ملت يا قوم. بارها گفته ام همه اين اصطلاحات در اين دوران تاريخي بي اهميت است و به مفهم *اتنيک* تقليل پيدا کرده اند و بحث هاي تکراري دو قرن پيش ابتداي جامعه صنعتي و شکل گيري دولت هاي ملي در اين زمينه هم تلف کردن وقت است و تکرار يک سري بحث هاي بي ارزش با انشاء و لغت هاي زيبا:
http://www.ghandchi.com/434-NationStates.htm
کار انشاء نويسي و تکرار مکررات هم که ماشاء الله داغ است.
چرا من بحث تجزيه طلبي را کوچک ميکنم. براي اينکه کوچک هم هست. شما از کومله مثال زديد. من خودم از منقدين کومله بر سر برخورد به موضع گيري روشن بر سر بحث تجزيه طلبي و کردستان بزرگ بوده ام:
http://www.ghandchi.com/478-GreaterKurdistanPanacea.htm
http://www.ghandchi.com/477-PishevariMohtadi.htm
ولي همين دوست عزيز آقاي عبدالله مهتدي که من از او نقد کرده ام در مصاحبه اي همين يکي دو هفته اخير وقتي در مورد کردستان ايران حرف ميزند ميگويد که کومله ميتواند نقشي نظير کردهاي عراق که براي متحد کردن کل عراق و به زير کشيدن صدام دشات را در رابطه با جنبش مردم ايران ايفا کند. اين حرف کجايش تجزيه طلبي و کردستان بزرگ است:
http://groups.yahoo.com/group/IranscopeNews/message/10395
ببينيد من که نميتوانم درباره هر فرد و گروه سياسي بروم و ببينم ئر پشت مغز آنها چيست. بر مبناي گفته هاي آنها و نوشته هايشان ميتوانم قضاوت کنم و مهمتر از همه وضعيت ايران و اوضاع بين المللي. آنچه از نظر من براي همه اپوزيسيون ايران خوب است روشن باشد اين است که حمله نظامي به ايران به نفع جنبش ما نيست. متأسفانه در گذشته بسياري که امروز از تجزيه طلبي مينالند روشن روي حمله به ايران موضع نداشتند. مايه شعف است که امروز همه در اينباره موضع روشن دارند. بالاخره بايأ به آمري:ا روشن گفته شود که تشکيلات هاي سياسي ايران نه اپوزيسيون امروز و نه پوزيسيون فردا نه نوکر آمري:ا ميخواهد باشد و نه خصم آمريکا. ما ميخواهيم دوست آمريکا باشيم ولي مانند واتسلاو هاول مستقل باشيم و انتظار داريم که آمري:ا به ما در عين مستقل بودن احترام بگذارد و انتظار نداشته باشد که ما نوکر باشيم و آنهائي که به آمريکا هنوز ميخواهند القاء کنند که رابطه با آمريکا يا نوکري و يا خصومت است دوست جنبش مردم ايران نيستند. اين اصلي است که مهم است که در مطبوعات آمري:ا منعکس شود و سياستمداران آمريکا هم با اين برداشت راحت شوند همانطور که وقتي درباره جمهوري چک ميانديشند اينگونه نگاه ميکنند و آنهائي هم که در ميان ايرانيان فکر ميکنند با ادامه برداشت نوکري ميـوانند از امکانات آمري:ا براي فشار برروي نيروهاي رقيب استفاده کنند به خود و به جنبش سياسي ايران لطمه ميزنند و با دادن برداشت غلط به سياستمداران آمريکائي چند صباحي به خود کمک ميکنند ولي در دراز مدت خود را هم نابود ميکنند همانطور که آنهائي که در پشت پرده آمري:ا را به حمله نظامي به ايران تشويق ميکردند خود را بي آبرو کردند اميدوارم که دسته ديگري که ذکر کردم زودتر به خود آينده و فکر نکند اين کارها به نفع جناح يا دارودسته خودشان است.
در نتيجه تا آنجا که به حمله نظامي مربوط است بايستي پاسخ روشن هر نيروئي بدهد و من پاسخ را مدتها پيش دادم و امروز بنظر من پيام اپوزيسيون ايران چنين است و فکر ميکنم امريکا هم آن را شنيأه است:
http://www.ghandchi.com/475-Notoanyinvasion.htm
در نتيجه اگر مسأله با باصطلاح تجزيه طلبان اين است که روشن است. ولي اگر منظور حذف بخشي از جنبش سياسي ايران تحت لواي تجزيه طلب است و آنهم به اين خاطر که آنها با آمري:ا از نزديک کار ميکنند، خيلي از منتقدين اين ها که خود نزديتر به آمريکا هستند و چرا از يک عده ضد آمريکائي که موضع شديد پان ايرانيست دارند ميخواهند براي هدف خود که اين نيروها را رقيب خود در ارتباط با آمريکا ميبينند سؤ استفاده ميکنند. به هر حال بنظر من همه اي« بحث ها بيخود است و اساساً تا آنجا که به آمري:ا مربوط است که رابطه دوستانه و احترام متقابل و استقلال متقابل و در عين حال دوستي مهم است.
ولي مسأله اصلي ما جمهوري اسلامي يعني جمهوري *مذهبي* ذر ايران است که بايستي با جبهه متحدي از نيورهائي که اعتقاد به حکومت *سکولار* در ايران را ميبينند خاتمه يابد. اصل مسأله اين است. مسائل ديگر در هر برهه زماني ميتوانند مهم شوند مثل چند ماه گذشته که خطر حمله نظامي به ايران خيلي جدي بود. ولي آخرش مسأله اين است که به حکومت مذهبي در ايران بايأ پايآن داد و از نظر من اين کار هم بايأ به شکل مسالمت آميز انجام شود و اميدوارم که نظير شوروي، بشود به اي« حکومت ايدئولوژيک بدون خون ريزي پايآن داد وقانون اساسي سکولار را در ايران برقرار کرد و نيروي اصلي اين کار را هم جنبش مدني ايران ميبينم و ناسيوئناليسم افراطي پان ايرانيستي و نيز ناسيوناليسم افراطي مليت هاي مختلف در ايران را هم به ضرر ان پروسه ميبينم و بله بنظر من چه آنها که تجزيه طلبي را مهم ميکنند و چه آنها که آب به آسياب طرح هائي نظير کردستان بزرگ ميريزند به مبارزه براي ايجاد دولت سکولار در ايران لطمه ميزنند.
شما هر چه دوست داريد تفسير کنيد. من تا به حال به هيچيک از مقالات شما در اين سايت پاسخي نداده ام. چون کامنت درباره نوشته من درج کرديد، خود را موطف ديدم يکبار پاسخ دهم و فکر کردم توهين هاي شما بخاطر ناروشني است که به راحتي با نظر کسي که مخالفيد به راستين نبودن متهمش ميکنيد. اقلاً در جامعه مدرن انسان ها را بر مبناي حقوق شان قضاوت ميکنند و نه خوبي و بدي. اين يعني ديدگاه حقوق بشر ولي گوئي شما قاضي خوبي و بدي هستيد. درباره اين دو ديدگاه قبلاً باندازه کافي توضيح داده ام:
http://www.ghandchi.com/295-ghAnoon.htm
عزيز من بد و شما خوب. به حقوق يکديگر احترام بگذاريم براي من کافي است. حق شما که نظرات خودتان را در اين سايت منتشر کنيد و من هم همينطور. اگر کامنت در مقاله من براي من مينويسيد من علاقه اي به بحث با شما ندارم و ديگر جواب نخواهم داد. اگر نه براي افشا گري مينويسيد هر چه دلتان ميخواهد در چارچوب اين فوروم فحش چه ادبي و چه غير ادبي بنويسيد که به شما و استانداردهاي اين فوروم مربوط ميشود و بازهم من پاسخي نخواهم داد. شما فکر ميکنيد که اگر فحش ادبي بنويسيد فحش نيست. حتلا با استفاده از شاهنامه.
من نميدانم که چرا برخي دوست دارند در برخي فوروم ها به کسانيکه نميتوانند با هم بحث کنند تحميل کنند مثل يکي که به دروغ مينوشت نوشته هاي من را نميخواند و از همه دقيقتر ميخواند و اي«جا و آنجا فتنه گري مينوشت. آقا ما با هم اختلاف داريم. روشن بنويس. شما به راه خود و من هم به راه خود. چرا انقدر براي ما سخت است که بقول آمريکائي ها با هم موافقت کنيم که با هم مخالفيم و همش طعنه و گوشه و منايه نزنيم و فتنه گري نکنيم. اگر مأمور جمهوري اسلامي اين روشها را به کار ببرد قابل فهم است ولي کسانيکه با هم اختلاف نظر دارند اين راهش نيست. دست از گوشه و کنايه برداريد حالا با انشاء شاهنامه يا انشاء عربي.
با احترام
راد از اهواز
راز طنز مردانه
سرکار خانم الهه بقراط
اگر این آمار درست باشد مربوط به همان جامعه ای است که آماربرداری شده و کاربرد آن برای جامعه ما تا ثابت نشود قابل اتکا نیست . شما که از جامعه ایرانی دور هستید اگر سری به سریالهای طنز ایرانی بزنید متوجه نقش و حضور زیاد و قوی خانم های طنز پرداز میشود که در همین شرایط خفقان هم از جامعه مرد سرور , خودی نشان میدهند
سیامک ایرانی (غریبه ی آشنا)
جبهه واحد براي ايجاد حکومت سکولار در ايران
دوست گرامی آقای قندچی، برای پاسخ ندادن، و یا درست تر، پرهیز کردن از رویارویی با پرسش، نیازی به این همه درازنویسی نیست. نخست در باره ی زبان: خود هم می برید و هم می دوزید. مگر بنده در باره زبان چیزی نوشته بودم؟ روشن است که نه. فرای این، کدام واژه را در پیک بنده نفهمیده اید که می گویید خواندن اش برایتان همتا با خواندن یک زبان بیگانه است؟ اندکی میانه روی و واقع بینی در داوری تهی از سود نیست! به هر روی این پرسمان زبان را، البته بدون پذیرش داوری های خودسرانه و به دور از هر گونه نگاه کارشناسانه ی شما، واگذاریم و به جان کلام، یعنی پاسخ ندادن شما بپردازیم. دوست گرامی، گیتی گرایی چه رفت و بستی به رویکرد این و آن به آمریکا و یا تاخت و تاز به ایران دارد که این چنین در اش سخن به درازا می گویید؟ کلیدواژه ی جستار شما گیتی گرایی است که آن را برای برامدن بر جیم الف و همرایی ملی بسنده شمرده اید. بنده هم نوشته ام که خیر چنین نیست. حال چرا پای آمریکا را به میان می کشید؟ به هر روی یکبار دیگر پیک بنده را بخوانید، اگر چیزی در آن پیوند به ذهن تان رسید و نوشتید، گفت و گو را دنبال می کنیم. برای روشن تر شدن نگر بنده:
1. گیتی گرایی هیچ پایندان و تضمینی برای همرایی ملی نبوده و نیست.
2. تجزیه طلبی یک امر کناری و حاشیه ای در میان سیاست ورزان ایرانی نیست. هم سنت اش بسیار دیرپاست و هم امروز، بیشینه ی فضای سیاسی را از آن خود کرده است. (شما بفرمایید نیم درسد را از کجا آورده اید؟)
3. دو راه برای حل پرسمان قومی بیش نیست: جدایی آشتی جویانه و یکپارچگی با زور.
4. به نگر می آید که ایرانیان نه فرهنگ راه نخست را داشته باشند و نه دل و جگر راه دوم را.
5. نیروهای سیاسی از یکپارچگی نگریک برخوردار نیستند: شترگاوپلنگان سیاسی هستند که بسیاری چیزهای ناهمساز را همزمان می خواهند.
6. کسان به جای پایفشاری بر برخوردار بودن از راستی و حقیقت، بهتر می بود راستین می بودند و منش و گویش و کنش شان را بی پرده به نمایش می گذاشتند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید