رفتن به محتوای اصلی
شنبه 24 آبان 1404 - Saturday, 15 November 2025

اتمام حجت با شاهزاده رضا پهلوی: آزمونی بزرگ برای ایشان

اتمام حجت با شاهزاده رضا پهلوی: آزمونی بزرگ برای ایشان

 

در روزهایی به‌سر می‌بریم که ماشین اعدامِ رژیم جنایتکار اسلامی با تمام توان کار می‌کند و یکی پس از دیگری، رکوردهای پیشینِ جنایت‌های خود را در ۴۶ سال گذشته پشت سر می‌گذارد.
درون زندان قصر، هم‌وطنان محکوم به مرگ با خانواده‌های خود در بیرون از زندان، در اعتصاب به‌سر می‌برند.
انجمن‌ها و گروه‌های حقوق بشری در اروپا نشست‌های متعددی برگزار می‌کنند و با سرسختی و کوشش فراوان، اسامی و جزئیات اعدام‌شدگان را گردآوری کرده و در معرض دید جهانیان می‌گذارند.

احزاب و گروه‌های سیاسی در داخل و خارج کشور نیز در تلاش‌اند تا این اعمال قرون وسطایی را محکوم کرده و فریاد اعتراض خود را به مجامع بین‌المللی و کشورهای دموکراتیک برسانند.

رهبران سیاسی اپوزیسیون، در تمام سال‌های اسارت میهن، بارها با مسئله‌ی اعدام روبه‌رو شده و این عمل شنیع را محکوم کرده‌اند. آنان آینده‌ای برای ایران عزیز آرزو کرده‌اند که در آن نظامی دموکراتیک، بر پایه‌ی تفکیک قوا و دستگاه قضایی مستقل، حاکم باشد و اعدام برای همیشه از قاموس عدالت رخت بربندد.

شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها در پیام‌های خود اجرای حکم اعدام را «غیرقابل‌قبول» توصیف کرده و مرز میان تمدن و توحش را در یک جمله ترسیم نموده است:

«پایان اعدام و منع هر نوع شکنجه، پیش‌درآمد بر انسان‌مداری است.»

این جمله نه صرفاً موضعی اخلاقی، بلکه اعلام وفاداری به آرمان بزرگ مدرنیته ایرانی است؛ همان آرمانی که از دوران مشروطه تا امروز در تار و پود وجدان ملی ما جاری بوده است:
آرمان قانون، عدالت و کرامت انسانی.

اما در روزهای اخیر، از حلقهٔ مشاوران نزدیک به ایشان، صدایی شنیده می‌شود که به نام «عقلانیت امنیتی»، از بازگشت مجازات مرگ سخن می‌گوید؛ گویی هنوز انسان تنها از ترس مرگ بازمی‌ایستد و نه از درک عدالت.

و درست در همین‌جاست که باید پرسید:
چگونه می‌توان در پی ساختن فردایی دموکراتیک بود، اما هم‌زمان به منطق بازدارندگی با مرگ ایمان داشت؟
چگونه می‌توان از آزادی سخن گفت، اما با زبانی که هنوز بوی انتقام می‌دهد؟

ایران آینده، اگر قرار است آزاد باشد، باید بر ستون‌های قانون و انسانیت استوار شود، نه بر خشم و خون.
مشاورانی که امروز در کنار شاهزاده‌اند، باید درک کنند که ملت ایران دیگر در جستجوی «قهرمان» نیست؛ در جستجوی حاکمیت قانون است.

در پادشاهی مشروطه، شاه نماد وحدت ملی است، نه داور مرگ و زندگی.
در جامعه‌ای متمدن، «آزاد بودن صد گناهکار، بهتر از در بند بودن یک بی‌گناه» است.

از پاریس تا تهران: ریشه‌های انسان‌گرایی مشروطه:

پایه‌های اندیشهٔ شاهزاده در مخالفت با اعدام، در حقیقت ادامهٔ سنتی است که از اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه (۱۷۸۹) تا اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) امتداد دارد؛ همان سنتی که سلطنت‌های مطلقهٔ اروپا را در قرن نوزدهم، به پادشاهی‌های مشروطه بدل کرد.

در انگلستان، پس از اصلاحات ۱۸۳۲ و جنبش لغو مجازات مرگ در دهه‌های بعد، قانون‌گذاری با الهام از فلسفهٔ John Locke و Jeremy Bentham به سوی حق حیات رفت.
در ایتالیا، جنبش Risorgimento و متفکرانی چون Cesare Beccaria  با رسالهٔ تاریخی خود در باب جرائم و مجازات‌ها (۱۷۶۴) اعلام کردند:

«اعدام، نه عدالت است و نه بازدارندگی؛ تنها بازتولید همان خشونتی است که می‌خواهد مهارش کند.»

در فرانسه، ویکتور هوگو در پارلمان فریاد زد:

«تا هنگامی که دولت به قتل دست می‌زند، جامعه هرگز از زنجیر توحش آزاد نخواهد شد.»

و در همان زمان، در ایرانِ مشروطه، اندیشمندانی چون تقی‌زاده، مستشارالدوله و ملک‌المتکلمین نیز در جستجوی همین معنا بودند:
حکومت قانون به‌جای حکمِ حاکم. عدالت به‌جای انتقام.

سخنان شاهزاده رضا پهلوی تا به امروز در ادامهٔ همین مسیر بوده است؛ بازگشت به سنتی که می‌گوید:
«آزادی سیاسی بدون انسان‌گرایی، توهمی خطرناک است.

زنجیرهای بی‌صدا و خطر درونی:

از آغاز جنبش مهسا تاکنون، برخی از مشاوران و اطرافیان شاهزاده کمپین‌هایی را راه‌اندازی کرده‌اند که در عمل، پتانسیل جنبش ملی و آزادی‌خواهی مردم ایران را کند کرده و گاه حتی شاهزاده را در برابر بخش‌هایی از جامعه سیاسی و مدنی ایران قرار داده‌اند. نتیجهٔ این روند، تضعیف جایگاه پادشاهی مشروطه و بی‌اعتبار شدن شخص شاهزاده در میان شماری از مردم بوده است.

نامه‌ها و هشدارهای متعددی که از سوی فعالان سیاسی دلسوز در رسانه‌ها منتشر شد، از جمله آخرین مقالهٔ اینجانب، در همین راستا بود، اما بی‌ثمر ماند.

لینک مقاله:

https://iranglobal.info/fa/node/197516

فارغ از هرگونه فرضیهٔ توطئه و سخن از نفوذی بودن برخی افراد، باید به واقعیت عملکرد آنان نگریست: نتیجهٔ کمپین‌های سه سال اخیر چیزی جز خدمت ناخواسته به دشمنان آزادی و دموکراسی نبوده است: امری که عمر رژیم اسلامی را طولانی‌تر و توان جنبش را فرسوده‌تر کرده است.

اکنون اما، خطری تازه در کمین جنبش آزادی‌خواهی ایران است, خطری از درون حلقهٔ نزدیکان شاهزاده.
"گاهی آنان‌که در کنار رهبر ایستاده‌اند، نه سایهٔ حمایت، بلکه زنجیری بی‌صدا بر دست‌های "تصمیم اویند.

مشاورانی که سیاست را با انتقام می‌سنجند، هنوز درک نکرده‌اند که دموکراسی از خون تغذیه نمی‌کند؛ از قانون تغذیه می‌کند.

"اگر شاهزاده رضا پهلوی با همان شجاعت تاریخی خود ,شجاعتی که میراث پدران مشروطه‌خواه و ملی‌گرای ایران است , دست به دگرگونی بنیادین در حلقهٔ مشاورانش نزند، تاریخ بی‌رحمانه از او عبور خواهد کرد، بی‌آنکه لحظه‌ای درنگ کند بر آنچه "می‌توانست باشد و نشد.

پرسشگری، نه دشمنی:

برخی در شبکه‌های اجتماعی می‌پرسند: چرا به شاهزاده حمله می‌کنید؟
پاسخ روشن است: ما به شاهزاده حمله نمی‌کنیم, ما از او دفاع می‌کنیم , دفاع از آرمان‌های او و از نهادها و بسترهای دموکراتیکی که ایرانِ فردا بر آنها بنا خواهد شد، نه از اطرافیان و مشاورانش.

ما شاهزاده را برای ایران می‌خواهیم، نه ایران را برای شاهزاده.
خودِ او بارها تأکید کرده است که «نهادها و بسترهای دموکراتیک باقی خواهند ماند، اما افراد می‌آیند و می‌روند.»

اگر امروز از او شفافیت و موضعی صریح در برابر مشاورانش می‌خواهیم، از سر عشق به ایران و احترام به شخص اوست.
زیرا سکوت در برابر تناقض، خیانت به حقیقت است.

"پرسشگری، بی‌احترامی نیست؛ نشانهٔ بلوغ سیاسی است."
اکنون زمان آن است که شخصیت‌ها، فعالان، احزاب و انجمن‌های آزادی‌خواه، سکوت را بشکنند و انتقادهای خود را با صدایی بلند به گوش رهبران سیاسی برسانند.
پیش از آن‌که جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران، در بن‌بست بی‌عملی و محافظه‌کاری، فلج شود و کارایی خود را از دست دهد.

"ملت‌هایی که از پرسش بترسند، ناگزیر خطاهای پدران خود را تکرار می‌کنند.
و ما دیگر مجالی برای تکرار نداریم."

از انقلاب تا بازسازی تمدن:

انقلاب ۵۷ از آن‌جا شکست خورد که اخلاق از سیاست جدا شد.
وقتی شعار عدالت به ابزار انتقام بدل شد، عدالت مُرد و استبداد زاده شد.
اگر امروز ما همان زبان را تکرار کنیم , حتی در لباس آزادی , باز هم در مسیر سقوط گام برمی‌داریم.

راه آیندهٔ ایران از میان خون و اعدام نمی‌گذرد؛ از میان قانون می‌گذرد.
از مجازات مرگ نمی‌گذرد, از حق زندگی می‌گذرد.
و این همان درسی است که اروپا پس از قرن‌ها شکنجه، اعدام و جنگ‌های مذهبی آموخت.

امروز ایران، همانند اروپا در قرن نوزدهم، در آستانه‌ی تصمیمی تاریخی ایستاده است:
آیا عدالت را بر پایه‌ی قانون بنا می‌کنیم یا بر پایه‌ی خشم؟
آیا سیستم مشروطه‌ای می‌سازیم که نماد مدارا باشد، یا دستگاهی که تنها لباسش تغییر کرده اما منطقش همان استبداد دیروز است؟

"انتخاب با شاهزاده است، اما مسئولیت با همه‌ی ما."
اگر امروز از او نخواهیم که صف خود را از منطق انتقام جدا کند، فردا تاریخ ما را با همان معیار خواهد سنجید که مردان انقلاب ۵۷ را سنجید:
"آنان که سکوت کردند و آزادی را از چنگ ملت ربودند."

شاهزاده رضا پهلوی هنوز می‌تواند نقطهٔ آغاز گفت‌وگویی ملی با هم‌وطنان دگراندیش خود باشد,
گفت‌وگویی که از دل آن، ائتلافی بزرگ ملی زاده شود و بر ویرانه‌های رژیم اسلامی، پایه‌های دولت آزاد و دموکراتیکی نهاده شود که حقوق بشر چارچوب شناخته‌شده‌اش باشد , قانونی استوار بر ستون‌های کرامت، انسان‌گرایی و آزادی.

اما این آینده تنها زمانی زاده خواهد شد که او، همچون پدران مشروطه‌خواه ایران و قهرمانان آزادی اروپا،
با شجاعت، زنجیرهای بی‌صدا را بگسلد و دشمنان آزادی، دموکراسی و میهن‌پرستی را از خود دور کند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

ارشان آذری
ارشان آذری

عنوان مقاله:
بازی با حقیقت؛ پاسخ به بهرام فرخی

آقای فرخی،

آقای بهرام فرخی در مقالهٔ «اتمام حجت با شاهزاده رضا پهلوی» بی‌هیچ سند و نقل‌قولی ادعا کرده است که «از حلقهٔ مشاوران نزدیک به شاهزاده صدایی شنیده می‌شود که… از بازگشت مجازات مرگ سخن می‌گوید».
آقای فرخی، یک خط حقیقت ساده است:
مشاوری که نامش را شما پنهان کردید، آقای سعید قاسمی‌نژاد است. و آنچه ایشان نوشته‌اند، تحلیل امنیتی دربارهٔ سیاست اسرائیل در برابر گروگان‌گیری است، نه فریاد برای بازگرداندن اعدام در ایران. جملهٔ ایشان این بود: «نبود حکم اعدام در اسرائیل باعث شده که هر بار در ازای یک گروگان، صدها تروریست خطرناک مبادله شوند. نبود اعدام، انگیزهٔ گروگان‌گیری را بالا برده است.» این یک داوری دربارۀ کارآیی سیاست کیفری در فضای جنگ و تروریسم است — نه ستایش مجازات اعدام برای شهروندان ایران.

شما اما، با بریدن «زمینه» و کندن «نام»، معنای جمله را وارونه کردید. هدفِ این وارونه‌سازی روشن است: خواننده‌ای که از پیش به دنبال تهدیدِ «بازگشت اعدام» می‌گردد، با چند اشارهٔ مبهم و تکرار نام «شاهزاده» آمادهٔ نتیجه‌گیری خواهد شد — بدون آنکه هیچ مدرک مستقلی روبه‌رویش گذاشته شود. این، روزنامه‌نگاری شرافتمندانه نیست؛ این سیاستِ فریب است.
حقیقتِ دیگر اما فراموش نکنید: خودِ شاهزاده رضا پهلوی آشکار و صریح بارها گفته‌اند: «پایان اعدام و منع هر نوع شکنجه، پیش‌درآمد بر انسان‌مداری است.» چگونه ممکن است کسی که چنین موضعی دارد، به‌راحتی متهم شود که همراهِ خواستِ بازگشتِ اعدام است؟ تناقضِ اتهام نه در سخنِ شاهزاده که در قلمِ شماست.
اگر هدفِ شما روشنگری و پرسشگریِ خردورزانه است، سه کار ساده اما ضروری بود: نام ببر، متن کامل را نقل کن، و معنای اصلی گفته را در زمینه‌اش توضیح ده. اگر این کار را کرده بودید، ادعای شما کوتاه و بی‌پایه‌ و بی‌اثر می‌ماند. اما وقتی نام را پاک می‌کنید و بارِ معنایی را به‌هم می‌زنید، دیگر با نقد روبه‌رو نیستیم؛ با فرورفتن در چالهٔ تحریف روبه‌رو هستیم.

سؤال من روشن است: چرا این بازی با کلمات؟ آیا هدفِ شما نقدِ راستینِ سیاست است یا کوبیدنِ نامی که برایِ آزادی و حقوق بنیادین مردم ایران سخن می‌گوید؟

ش., 18.10.2025 - 20:32 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله:
سرنا را از سر گشاد زدن با معصومیّتی مضحک

«شاهزاده»، شیپورچی پادگان نیست که صبح و شب، وظیفه اش باشد به بیدار باش و شامگاه حسن و حسین و تقی و نقی، بوقی بنوازد و تکلیف کند که چه بگویند یا چه نگویند. وی بارها و بارها و بارها و مکرّر اندر مکرّر با زبانی گویا و واضح گفته و تاکید کرده است که در رفتار و گفتار، مواظف حرف زدنتان باشید. حرف دیگران را نباید به پای شاهزاده نوشت و چوب و فلک را بر سر او گرفت. آخه شعورم خوب چیزییه اگه خردلی از آن را داشته باشیم!

. اینکه دیگران تحت تاثیر غلیانهای احساساتی، حرفهایی را میزنند، دلیل بر آن نیست که سخنهایشان، حکم قطعی دارد و هیچ لم و بمی در آنها نیست. از قدیم الایّام گفته اند که درب دروازه را میشه بست، در دهان مردم را نمیشه. شاهزاده قانونگزار نیست. شاهزاده، دادستان و قاضی نیست. شاهزاده مجلس نیست. شاهزاده، مامور و ضابط دادگستری نیست. یک انسان است که به سهم خودش از روز اول در باره ایران و مردمش سخن گفت و تاکید کرد که ایران و مردمش مهمند؛ نه این دین و آن دین و این ایدئولوژی و آن مکتب عقیدتی و این نحله سیاسی و آن نحله و فرقه و تشکیلات عقیدتی و این نژاد و آن نژاد و این قوم و آن قوم. شاهزاده دائم گفته و همچنان میگوید که ایران و مردمش.
یا مدّعیان پر هارت و پورت دار، با رادمنشی در کنار شاهزاده میایستند و با او همپایی میکنند یا اینکه ایشون تا زمانی که زنده اند، به سهم خودش تلاشهایش را خواهد کرد و تاریخ ایران و آیندگان در باره تلاشهای او و سلسله پهلویها، داوریهایی را خواهند کرد که خالی از تمام حُب و بُغضهای رایج و شایع هستند. آنانی که مرد کارزار هماوردی و مییهندوستی و مردمدوستی هستند، این گوی و این میدان و این فرصت بسیار عالی برای تغییر کلیدی و بنیانی در وضعیّت فاجعه بار میهن و مردمش.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

ش., 18.10.2025 - 12:24 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله:
سرنا را از سر گشاد زدن با معصومیّتی مضحک

دروووود!
مختصر و تعجیلی و بدون هیچ تخفیفی!

کلّ مطلبی که آقای فرّخی نوشته اند، در حد حرفهای رایج و شایع است بدون آنکه ما به ازای «فکری و فلسفی و ریشه ای در خاک تاریخ و فرهنگ و روحیه مردم ایران» داشته باشند. آویزان شدن به هزاران حرف حساب بیگانگان در باره جامعه و مردم و تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان، چیزی را نه ثابت میکنند، نه انکار و نفی.

ما خیلی هنرمند باشیم، میتوانیم از حرف حساب دیگران انگیخته شویم و به شخم زدن و کند و کاو و پرسشگری و شکّتاکیّت در تاریخ و فرهنگ و روحیّات مردم خودمان همّت کنیم تا ببینیم که بالاخره ما نیز میتوانیم مثل بچّه آدم در کنار همدیگر زندگی کنیم یا اینکه قلدرهای خونریز و متجاوز باید با شمشیر و گیوتین توی سرمان بزنند و بگویند شبانه روز که لیاقت شما همیناست که هر روز دریافت میکنید و بر سرتان میرود از صغیر و کبیر.
به نظر من، بزرگترین خطای «شاهزاده رضا پهلوی» از روز اول، در همین بود که خواست به عدّه ای که اصلا تفاوت دوغ و دوشاب را از همیدیگر نمیدانند و حتّا نمیدانند که کلمه «سیاست» را چگونه مینویسند و هیجی میکنند و سپس در عمل، اجرا، دست همکاری و همبستگی دراز کرد. ایشون باید از همون اول، راه خودش را میرفت و به هیچ وجه من الوجوه نیز به پیر و پاتولهای به قول یکی از خویشان من، «کون شپیوری=گوزار» بهایی نمیداد و فقط به جوانان جسور و جوینده و نامتعارفخواه اکتفا و اعتماد و تکیه میکرد. سیاست، میدان هماوردیهای متهوّرانه است؛ نه سفره حضرت عباّس برای لفت و لیس و نمایشهای بر ما مگوزید پیر پاتولهای کپک زده فسیل شده با ادّعاهای زر مفت زیادی زدن.
آقای فرّخی به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده است و به جای آنکه به مدّعیان بی بو و خاصیّت «اپوزیسیون»، التیماتوم بدهد، آمده و شاهزاده رضا پهلوی را خطاب قرار داده است. آقا جان. «شاهزاده رضا پهلوی و مادر فرزانه و بسیار فرهیخته اش، ملکه فرح دیبا» نزدیک به نیم قرن است که بیل و کلنگ گرفته به دست و به سراسر صحرای خشک و فاجعه غالب شده بر میهن، در مقام مجموعه پتانسیلی بردگان مصر باستان، تلاشهای خودشان را میکنند؛ ولو فرستادن سلامی به هم میهنانشان باشد!. آنانی که مستحق التیماتوم هستند، همین مدّعیان اپوزیسیون بی خاصیّت [=ملّیها، مصدّقیها، لیبرالها، چپهای هزار فرقه شده ایدئولوژیکی، مجاهدین مافیایی، گروهها و فرقه های مدّعی سوسیال دمکراسی و دیگر خز و خیلهای عرصه نق زنی] هستند که در طول نیم قرن با بلاهتها و جهالتها و حماقتهای سرسام آور، فقط در کنار آخوند جماعت ایستاده و رکابدار و مُتعه آنها بودند و همچنان هستند و خصومت هیستوریک و بیمارگونه خود را علیه خاندان پهلوی و سلسله پهلویها با بی شرمی توصیف نشدنی بدون ذرّه ای استدلال منطقی همواره هوار و جار زده اند. همین حضرات مدّعی اپوزیسیون که اصلا شعور ندارند بفهمند که «اپوزیسیون»، یک موضع از لحاظ «فکری و نظری در بستر جامعه پویا و داخل مرزهای میهن» است؛ نه یک «شغل شریف!فراسوی مرزهای میهن». اینقدر احمق هستند که تفاوت بین موضع فکری را با «شغل آبرومندانه» نمیفهمند. کسی که اهل خدمت به میهن و مردمش باشد، باید به سهم خودش همچون شاهزاده و مادرش، بیل و کلنگ در دست بگیرد و در کنار شاهزاده به شخم زدن صحرای فاجعه و برهوتی میهن همّت کند، شاید در انتهای اینهمه تلاشها، مردم ایران به همان «گنجی» دست یابند که در باره اش زنده یاد «ملک الشعرای بهار» سروده است.

(.... ادامه)

ش., 18.10.2025 - 12:20 پیوند ثابت
محسن کردی
محسن کردی

عنوان مقاله:
اتمام حجت تان را اتمام کنید

مثلا میخواهید چکار کنید؟ شاهزاده تازه نمیخواهد.

آقای فرخی! شما و بسیاری دیگر هی دنبال بهانه هستید که شاهزاده به ائتلاف با سایر نیروهای ملی و مردمی دست بزند. بعنی همه دستاوردهای این سالهای شان را با شما شریک شود. شاهزاده نیازی به این کار نمی بیند و شماها هرچه میخواهید بکنید. آن زمان که بارها دستش را پیش آورد او را پس زدید و ناز کردید. شاهزاده نمیخواهد با دیگران ائتلاف کند و یا مشاورانش را عوض کند و شما را جایش بگذارد و کار خوبی می کند. همه بهانه گیریهای شما برای همین اس تکه جایی در میان مشاوران پیدا کنید و این مشاوران را کنار بزنید و بعد بهانه ای مثل همین حرفی که میگویید یکی از مشاوران زده موضع بگیرید که این مشاور یا باید گروه را ترک کند یا شما گروه را ترک می کنید. از همین حالا این کار را بکنید و مشاوران شاهزاده را ترک کنید به نفع همه است. یعنی اصلا داخل نروید که بخواهید بیرون بیایید. رسم همیشگی تان بوده... همه شماها .. ائتلاف کردن و بهم زدن.
شاهزاده بهترین مشاوران و همکارانی که در اپوزیسیون موجود هستند به کار گرفته اند. اینها کسانی هستند جوان و در کار سیاست و تبلیغات و کارزار در درون کشور و در دوران خاتمی کار کرده و تمرین دارند و سیاسی حرفه ای هستند و فقط در اپوزیسیون نبوده اند که به تظاهرات و بیانیه دادن عادت داشته باشند. اینها مرد عمل هستند و نتیجه کارشان تابحال بسیار درخشان بوده. همایش مونیخ، دفترچه دوران اضطرار و نقشه برای آینده ایران. اینها برنامه در دست دارند. هدف دارند و به دیدار سیاستمداران کشورهای جهان میروند و تازه شروع کرده اند. در این سالها کدام یک از شماها چنین برنامه ای به همین سادگی را تدارک دیده اید و چه هنری دارید که نیاز به مشورت تان باشد؟ مشاوران شاهزاده چرا اینها جایشان را به شما و امثال براتی بدهند؟ چون نظر داده اند که اعدام خوب است که باز گردد؟ من نشنیدم ولی اگر شما میگویید چنین گفته اند بسیار خوب. اولا که شما خود موضع شاهزاده را آورده اید که شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها در پیام‌های خود اجرای حکم اعدام را «غیرقابل‌قبول» توصیف کرده و مرز میان تمدن و توحش را در یک جمله ترسیم نموده است: «پایان اعدام و منع هر نوع شکنجه، پیش‌درآمد بر انسان‌مداری است.» حالا آقای فرخی نشسته کجا یک مشاور شاهزاده سخنی ناجور بگوید شماها بپریدو وسط که: آقا اجازه.. اینا حرف بد زدند بیرونشون کنین منو بشونین جاش! همه درد شماها همین است. آن مشاور یک حرفی زد آیا شاهزاده تایید کرد؟ دیروز یکی رفت روی قبر ساعدی شاشید همچی حمله کردند که انگار شاهزاده هم اونجا بوده وایساده شاشیده به قبر ساعدی. آن یکی هالو را انگشت کرد حمله به شاهزاده گویی شاهزاده هم همانجا داشته هالو را انگشت میکرده. مشاور شاهزاده گفته اعدم باید باشد؟ راه حلش کنار نهادن اوست و آوردن فرخی و براتی بجایش؟ نع عزیز! راه حلش نقد سخن آن مشاور است نه کنار نهادن او. اگر کسی هست که در مجازات سخت میگیرد شما نیستید؟ مشاور را عزل می کنید بخاطر اظهار نظر؟ خیلی ها با مجازات اعدام برای شرایط فعلی ایران موافق هستند که باید با آنها برخورد نظری و نه حذفی کرد. یک حرفی مشاور زد معنایش این نیست که فردا در ایران مجازات اعدام برقرار خواهد شد. شما پس از سرنگونی رژیم نماینده تان را بفرستید به مجلس موسسان و مجازات اعدام را از قانون حذف کنید. مگر مشاور شاهزاده بیاناتش قانون می سازد؟
من فکر میکنم بهتر است بگذاریم شاهزاده با همین مشاوران کارش را بکند. اتمام حجت مثلا میخواهید چکار کنید؟ شاهزاده را عزل کنید؟ نهایت میروید لا دست رامین پرهام ها.

ش., 18.10.2025 - 11:08 پیوند ثابت