کمیته نوبل با دادن جایزه صلح امسال به خانم ماریا کورینا ماچادو، به عنوان رهبراپوزیسیون ونزوئلا ، در واقع با یک تیر چندین هدف را نشانه گرفته است:
از یک سو تلاش ورزیده است که بطورمستقیم خویشتن را از اصابت رسوائی جبران ناپذیراهداء جایزه نویل به ترامپ، مدعی دروغین صلح طلبی که از قضا بیش از همه قدرتها، مستقیما در جنایات غزه و حمایت بی قید وشرط و تجهیراسرائیل و نیز تقویت میلیتاریسم و افزایش بودجه های جنگی دولتها و هم چنین سرکوب و بازپس گیری دست آوردهای اجتماعی جامعه مدنی در آمریکا، سهم داشته است برهاند. اما، در عین حال توانسته با انتخاب خانم ماریا کورینا، بخاطرنقش مهمش در اتحاداپوزیسیون ونزوئلا، لااقل تا سال آینده خود را از تیررس ترکشهای خشم ترامپ در امان نگهدارد. چنان که این خانم پس از انتخاب شدن در نخستین واکنش خود نه فقط ترامپ را شایسته دریافت صلح نوبل خواند، بلکه با افتخار جایزه خویش را نیز به او اهداکرد! و این اقدام نوبل البته با علم به آن صورت گرفت که ترامپ از مدتها پیش سخت مشغول تهدید ونزوئلا و مادورو و حمایت از همین اپوزیسیون مفتخر به دریافت صلح بوده است. باین ترتیب چراغ امیدترامپ برای دریافت جایزه تا سال آینده، حتی اگر نتواند در مورد ادعای برقراری صلح پایدار در غزه و فلسطین موفق شود که احتمالش کم نیست، اما چه بسا به یُمن حمایت و مداخله و حتی حمله به ونزوئلا برای قدرت رساندن این اپوزیسیون و رهبرش، هم چنان روشن بماند! براستی اگر ماریاکورینا به عنوان رهبراپوزیسیون موفق به ربودن جایزه صلح می شود، چرا ترامپ نتواند به طریق اولی همین جایزه را با به قدرت رساندن او بدست بیاورد؟ و به چه دلیل و بهانهای نهادنوبل می تواند از دادن جایزه به او امتناع کند؟. ناگفته نماند که ترامپ در پاسخ به تماس و تقدیم افتخارجایزه صلح توسط خانم ماریا، به طورضمنی به نقش خویش در حمایت از او و مدیون بودن برای کاندیدشدن شدن این جایزه هم اشاره کرده است!. و چرا که نه؟ وقتی خانم ماریا مدافع مداخله دولت ترامپ و حملات نظامی آمریکا و خواهان کمک به سرنگونی دولت است، و مدافع سرسخت خصوصی سازی حتی شرکتهای نفتی و ایجادرابطه با اسرائیل.
سرمشق دموکراسی!
اما در خاتمه، خالی از لطف نخواهد بود که در بازار تبریک گویی به ماریاکورینا، اشاره ای هم به رویکردنرگس محمدی و شیرین عبادی داشته باشیم.
نرگس محمدی درپیام خود می نویسد:
گذار دموکراتیک از استبداد به دموکراسی راه مشترک ماست
تبریک به ماریا کورینا ماچادو، برنده جایزه صلح امسال، یکی از برجستهترین نمونههای شجاعت مدنی در آمریکای لاتین در سالهای اخیر.
با تو و مردم آزادیخواه ونزوئلا اعلام همبستگی می کنم و یقین دارم ما مردم ایران و ونزوئلا دموکراسی را تثبیت و دیکتاتوری را سرنگون خواهیم کرد!.
در پیام شیرین عبادی آمده است:
دموکراسی در جهان از همیشه شکنندهتر به نظر میرسد. خانم ماریا کورینا ماچادو سزاوار این جایزه بود. او نقشی برجسته در اتحاد اپوزیسیون ونزوئلا داشت و مدل رفتار و سیاستورزی او میتواند درسهای ارزشمندی برای اپوزیسیون ایران داشته باشد. به خانم ماچادو تبریک میگویم.
*************
البته کسی مدعی وجود دموکراسی در ونزوئلا نیست. اما سرمشق قراردادن خانم ماریاکورینا بهعنوان مدل متعالی دموکراسی بحث دیگری است. تصور کنید ماهیت و کم وکیف آن «دموکراسی» را که این دو، دست در دست خانم ماریا، و او دست در دست ترامپ می خواهند برای ما و ونزوئلا و.... به ارمغان بیاورند!. ترامپی که نه فقط به عظیم ترین بمباران غیرهسته ای در ایران مبادرت کرده است، بلکه به دموکراسی خودآمریکا هم رحم نکرده و بهعنوان «علف هرز» در حال وجین کردن آن و دیگردست آوردهای اجتماعی در خودایالات متحده آمریکاست!.
تقی روزبه ۲۰۲۵.۱۰.۱۲
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
جایزه نوبل
اقای تقی روزبه
اقای تقی روزبه با نگاه کاملاً ایدئولوژیک و ضدغربی به موضوع نزدیک شده و نمیفهمد که در دنیای امروز، استفاده از ابزارهای بینالمللی مثل جایزه نوبل، رسانهها، یا حمایت افکار عمومی جهانی، بخشی از مبارزهٔ مدنی و سیاسی برای نجات کشور است — نه وابستگی یا خیانت.
خانم ماریا کورینا ماچادو دقیقاً کاری کرده که هر سیاستمدار آگاه و میهندوست در شرایط خفقان انجام میدهد:
او صدای مردمش را از طریق تریبونهای جهانی به گوش دنیا رسانده و با هوشمندی، مشروعیت جهانی برای جنبش آزادیخواهی ونزوئلا کسب کرده است.
اما آقای روزبه، که هنوز در چهارچوب تفکر چپگرای ضدآمریکایی دههٔ پنجاه گیر کرده، هرگونه رابطه با غرب یا بهرهبرداری از حمایت جهانی را «وابستگی» میبیند. در حالیکه سیاست مدرن یعنی استفاده از هر فرصت مشروع برای پیشبرد منافع ملی.
در واقع، نوشتهٔ او نشان میدهد که هنوز درک مفهومی از سیاست بهعنوان هنرِ واقعبینی و منفعتسازی ندارد. او نوبل را «ابزار امپریالیستی» میخواند، در حالیکه واقعیت این است که نوبل به فرصتی برای فشار سیاسی علیه دیکتاتورها و دفاع از ملتهای مظلوم تبدیل شده است — از نرگس محمدی در ایران تا ماچادو در ونزوئلا.