رفتن به محتوای اصلی
شنبه 24 آبان 1404 - Saturday, 15 November 2025

آقای اسماعیل مرادی و زهر فدرالیسم شان برای ایران

آقای اسماعیل مرادی و زهر فدرالیسم شان برای ایران

 

آقای اسماعیل مرادی در مطلب شان با عنوان «تمرکز و عدم تمرکز» نکاتی را مطرح می کنند که تهدید تمامیت ارضی ایران و انداختن آتش اختلاف قومی بین ایرانیان است و در زیر به چرایی این نظریه می پردازم. نوشته های ایشان بیش از پیش نزدیکی ایشان را به مواضع سازمان مجاهدین خلق و قولی که به کردها بابت فدرالیسم در سالها قبل داده اند را تدایی می کند. 

دیدگاه آقای مرادی کاملا نامربوط به ایران است و مطمئنا ایشان نظرات مخالف شان را میدانند اما چرا آگاهانه بر این نظریات خطرناک برای ایران شان  اصرار میورزند و مینویسند:  تمرکز تاریخی در ایران  اگرچه گاه موجب انسجام کوتاه‌مدت شد، اما در درازمدت به تبعیض، تمرکز ثروت در پایتخت و ضعف مشارکت عمومی انجامید. بخش‌های مختلف کشور، به‌ویژه مناطق قومی و مرزی، همواره احساس بی‌عدالتی و طردشدگی داشته‌اند. این احساس، ریشه بسیاری از بحران‌های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران است». 
 این جملات یک تخم لقی است که حزب توده به دهان نیروهای سیاسی تازه کار و بی تجربه سیاسی و مدنی ایران در دهه 20  انداخت و از ذهنیت این جماعت پاک نشد که نشد. برخلاف نظر آقای مرادی تمرکز تاریخی در ایران و اصلا ذهنیت تمرکز تاریخی «انسجام کوتاه مدت» نیافرید بلکه اگر نقطه آغاز را حکومت هخامنشیان بدانیم 2500 سال باعث انسجام شد.  2500 سال کجایش کوتاه مدت است آقای مرادی؟ اگر در دورانی این انسجام بهم ریخته ناشی از طبیعت دوران تکامل تاریخی جوامع بشری است که در همه کشورهای جهان از سوئد تا آمریکا و چین و ژاپن ناظرش بوده ایم. 

 در ایران ذهنیت «ایران متمرکز»، تمامیت ارضی و ایران گرایی و وصل به پایتخت باعث می شد که از یعقوب لیث سیستانی گرفته تا نادرشاه افشار و آقا محمدخان قاجار و محمود و اشرف افغان تنها به حکومت بر «بخش فدرال» شان (به زعم آقای مرادی) بسنده نکنند بلکه داعیه پادشاهی بر تمامی خاک ایران از قفقاز تا مرز کشمیر و همه بلوچستان به شمول بلوچستان پاکستان امروزی داشته باشند و تمامیت ارضی ایران را حفظ کنند. اگر ذهنیت ایران متمرکز نبود آیا چنین فکری به سر نادر یا آغامحمدخان یا رضاشاه می افتاد؟ اگرنه محمود افغان را چه کار با قفقاز و اصفهان و کرمان؟ اگرچه کار او به قفقاز نکشید اما اگر سلسله پادشاهی او ادامه می یافت مسلما پس از تثبیت قدرت برای به اطاعت در آوردن قفقاز و گرجستان و کردستان لشکر می کشید و چه بسار نوادگان او امروز بعنوان یک خاندان اصیل ایرانی بر ایران حکومت میکردند همانقدر که خاندان قاجار و افشار اصلیت ترک ایرانی داشتند و ایرانی اصیل بودند. یک انگلیسی اصیل شاید باید انگلیسی صحبت کند و زاده انگلستان باشد اما ایرانی اصیل میتواند وابسته به اقوام گوناگون ایرانی باشد. 

 ستارخان و باقرخان اگر تنها به بخش فدرال شان بسنده می کردند برای شان مثل آب خوردن بود که آذربایجان را حتا جدا کنند. آیا بخاطر احترام به فدرالیسم بود که ستارخان در پاسخ کنسول روس که به او پیشنهاد پناهندگی زیر پرچم روسیه میدهد می گوید «من می‌خواهم هفت دولت زیر بیرق ایران بیاید، من زیر بیرق بیگانه نروم» یا ذهنیت تمرکز بر ایران و اهمیت پایتخت که تا تهران تاخت و بهمراه سایر مدافعان بختیاری و گیلانی تهران را فتح کرد؟ نادر اگرچه به هندوستان لشگر کشید و غارت کرد اما چرا وقتی لشگر کشید در آنجا نماند و مثل اسکندر حکومت دست نشانده بر فتوحاتش ننشاند؟ خیلی ساده برای آن که برای او ایران و حکومت بر ایران مهم بود و خاک باستانی ایران را میخواست انسجام ببخشد نه خاک هندوستان را. سه پادشاه ایران نادرشاه، آغامحمدخان و رضاشاه درست در بزنگاههایی که سرکشان محلی قصد سکه زدن بنام خودشان و تشکیل کشور خودشان را داشتند آنها را از میان بر میداشتند و این نبود مگر ذهنیت ایران گرایی و تمرکز بر ایران و نه فدرالیسم اگرنه آغامحمدخان به حکومت مازندران نهایت تا مشهد بسنده میکرد نه این که تا گرجستان دو بار لشگر بکشد. همین آغا محمدخان با قدرت نظامی که داشت و روسها را تار و مار میکرد چرا چشمی به خاک عراق و سوریه نداشت؟ خیلی ساده برای آن که تاریخا آن بخش ها متعلق به ایران نمیدانست. 
بنظر شما اگر یک روز ایران بلبشو بشود و از هم بپاشد و نیروهای محلی مثل حزب دمکرات کرستان و حزب خلق عرب و خلق ترکمن و غیره در بخش های «فدرال» شان به قدرت برسند و در تهران دولت مرکزی بر سر کار نباشد آیا تا صد سال دیگر هم دستی برای یکپارچه نگهداشتن ایران دراز خواهند کرد و به بلوچستان لشگر خواهند کشید که جلوی فرضا جدا شدن بلوچستان از ایران و الحاق آن به پاکستان را بگیرند؟ برای جلوگیری از چنین خطری باید ذهنیت ایران گرا داشت. باید غیرتی مثل ستارخان و  باقر خان و سپهدار تنکابنی و سردار اسعد بختیاری داشت. برای عبدالله مهتدی چه اهمیتی دارد که در بلوچستان چه کسی دارد آتش می سوزاند؟ او مشکلش با پیروان خیابانی در تبریز است که از آغاز انقلاب بر سر مالکیت بخشهایی از رضائیه باهم کشمکش دارند.  و اگر ارتش دولت مرکزی نبود و آتش افروزان را بر سر جایشان نمی نشاند آیا جنگ بین این دو تا همین امروز ادامه نمی یافت؟ 

خوابی که آقای اسماعیل مرادی و سازمان مجاهدین خلق بی وطن برای ایران دیده اند سناریویش قبلا در عراق اجرا شده. در عراق هم با همین «حسن نیت» کردستان را فدرال کردند. اما در عمل پس از اولین نا آرامی ها چه شد؟ در پی اولین نا آرامی پس از سقوط صدام حسین و تهاجم داعش به شمال عراق که در نتیجهٔ آن پیشمرگ‌های کرد به‌طور غیررسمی کنترل برخی از مناطق را که نیروهای تحت کنترل بغداد رهایشان کرده بودند، در دست گرفتند، خواسته‌ها برای استقلال کردستان قوت گرفت. در ۷ ژوئن ۲۰۱۷ مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق در جلسه‌ای با حزب دموکرات کردستان عراق، اتحادیه میهنی کردستان، اتحادیه اسلامی کردستان، جنبش اسلامی کردستان، حزب کمونیست کردستان عراق، حزب زحمتکشان کردستان، حزب کارگران و زحمتکشان کردستان، حزب اصلاح و توسعه کردستان، فهرست ترکمان‌های اربیل ترکمان‌های عراق، جبهه ترکمن‌های عراق، جنبش دموکراتیک ترکمن، فهرست ارمنی در پارلمان کردستان، جنبش دموکرات آشوری و مجلس ملی کلدانی سریانی آشوری، برگزاری همه‌پرسی در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۶ را تأیید کرد. 

خوب توجه کردید چه نیروهایی در آن حضور داشتند؟ ارامنه! ترکمن! آشوری! کرد! حزب کمونیست! آیا این اسامی برایتان در ایران آشنا نیست؟ علاقه این نیروها که شبیه همین هایی هستند که در ایران داعیه فدرالیسم دارند به تمامیت ارضی عراق را ملاحظه کردید؟ یا شمای خواننده حافظه تاریخی تان نم کشیده شاید؟ که اگر نم نمی کشید به این آقا اعتراض میکردید که این ..... چیست که مینویسد؟  هدف از مطالعه مقاله تنها نظاره نیست یک خودی نشان بدهید و نظری بدهید ببینید دست کم با خودتان چند چند هستید؟ 

بیعدالتی در مناطق مرزی و تمرکز ثروت در تهران 

اجازه بدهید رک و راست عرض کنم و قصدم تحقیر نیست بلکه یک واقعیت است. آنچه آقای اسماعیل مرادی بعنوان بی عدالتی در مناطق مرزی و تمرکز ثروت در مرکز می نامند فقط شعار کسانی است که از پشت کوه و از در و دهات به لطف ایران دوستی رضاشاه و محمدرضاشاه و تاسیس دانشگاه و توسعه موسسات آموزشی کشور برای اولین بار از کوره دهات شان - شهرشان هم مثل کوره دهات بود- در دهه بیست و اغلب در دهه 40 و 50 به تهران آمدند. اینها که قبلا الاغ و اسب و گاری سوار میشدند حالا به تهران آمدند و چشم شان به پارک ها و ماشین ها و اتوبوس ها و  آب لوه کشی و تلویزیون و رادیو  و سینما و تئاترهای لاله زار و بعدها تئاتر شهر و ویلاهای از ما بهتران شمال تهران و یکی دو تا هتل مثل هتل هیلتون و اینترکنتینانتال افتاد و یکی دست شان گرفت بردشان شهر نو را نشان داد و  زهرشان را که سابقا به ماچه خرها میریختند  آنجا ریختند و حال کردند  بعد هم بردشان کاباره شکوفه نو. این ها را بگذارید کنار تزریقات سمی حزب توده در مغز این بچه دهاتی ها اینطور القاء کرد که تمامی این ثروت و امکانات و آب لوله کشی و هتل ها از دوران حکومت کورش کبیر تا همان روزیکه آنها از روستای شان به تهران پا گذاشتند یعنی 2500 سال در مرکز فراهم بوده و ده کوره آنها بی نصیب مانده.  در نق نق هایشان همواره از امکانات مرکز مثل همین آقای اسماعیل مرادی یاد کرده اند. آخه مرد حساب.. کدام ثروت؟ کدام مال و منال؟ کدام امکانات؟ اگر تاریخ نخوانده ای اگر خاطرات حاج سیاح و نظایر آن را نخوانده ای و با تاریخ معاصر کشورت و فقری که بجز اشراف قاجار همه ایران را کثافت فرا گرفته بود آشنا نبودی که دستکم رسیدی سریال دایی جان ناپلئون را ببینی که بر سر آب جوی که به آب انبار بریزند بین دایی جان و آقاجان چه قشرقی بپا شد؟ همین کفایت نمی کرد که بفهمی آب لوله کشی از زمان کورش در تهران نبوده و تازه سال 1328 طرحش را ریختند؟ از تمرکز کدام ثروت در مرکز سخن میگویید؟ وقتی از ده تان به شهر آمدی سینما نرفتی؟ فیلم قیصر و گوزن ها و نظایر آن را ندیدی؟ فقر را در همین تهران ندیدی یا نخواستی ببینی؟ در تلویزیون سریال خانه قمرخانم را ندیدی؟ در آن خانه ها من تهرانی - که نسل قبلم مثل تو دهاتی بود - تفاوتم با توی دهاتی فقط یک آب لوله کشی بود و خانه آجری. هم ننه تو و هم مامان من هردو زمستان ها یخ حوض را می شکستند و آب بر میداشتند و توی تشت روی زمین رخت می شستند کدام ثروت؟ همان بادبزن و همان کوزه و همان حصیر که در کوره ده تو بود در تهران ما هم. آنچه از کوزه شکستن در اسفند ماه بود همش داستان بود اگرنه  نه مادر ما و نه همسایه هایمان هرگز چنین ولخرجی هایی نداشتیم. کدام ثروت؟  در تمامی ایران فقر از قدیم بود و تازه از دهه 50 قیمت نفت رفت بالای یک دلار که با همان وضع مردم تغییر کرد و پنکه جای بادبزن را گرفت و یخچال در دهه 50 جای گنجه و زیرزمین را گرفت. و شما دهاتی ها آمدید در دهه 40 و 50 چشم تان به این «امکانات» و آب لوله کشی که هنوز 20 سال نشده بود که به برخی محلات راه یافته بود  افتاد و احساس غبن کردید و بجای درس خواندن رفتید به دنبال مارخورده هایی مثل کیانوری و مریم فیروز که از عقده پهلوی ها مخ تو بچه دهاتی را کار گرفتند و کارگر و دهقان به گوش ات خواندند و توی ساده دل گول خوردی و سیانور زیر زبانت نهادی. رفتید سیاهکل که ثروت خانه قمرخانم را به کردستان و بلوچستان هم برسانید! 

 

دریغ از خانه قمر خانم .. امروز گورخواب داریم 

همین امروز هم اینقدر که فقر در تهران بیداد می کند در کوره دهات ها نمی کند. یک کوره دهات را نشان بدهید که در آن گورخواب وجود داشته باشد. در تهران اگر شهرداری ممانعت نکند صدها هزار نفر گورخواب دارد. همین امروز بسیاری در ماشین های تاکسی مسافرکشی شان شب را به صبح میرسانند. 

بس کنید... بس کنید این اعتراف به ساده لوحی روستایی تان که ثروت در تهران و در مرکز جمع بود. کدام ثروت که من بچه تهرون ندیدم؟ اگر تو شکوفه نو و کاباره باکارا را دیدی من که ندیدم. 99 درصد مردم تهران هم ندیدند. پس یک بار برای همیشه این تخم لق را از دهانت تف کن بیرون که همه امکانات و ثروت ها در تهران جمع شده بود و در مرزها بی عدالتی بود که از دیدن چنین حرف هایی حال تهوع از میزان نادانی و غرض ورزی به من دست میدهد. شاید آن بچه دهاتی یا شهرستانی ساده دل و از همه جا بیخبر در جوانی از سر نادانی نظریات حزب انسان طراز نوین را برای نشان دادن «مدرن شدنش» بلعیده باشد اما بلغور کردن آن پس از 47 سال که از این انقلاب نکبت می گذرد نشان تبهکاری انسانی است که میداند اما انکار می کند. 

نتیجه گیری

فدرالیسم سخن کسانی است که میخواهند در منطقه شان خان بشوند و جای پدران شان را بگیرند. بارزانی ها قاسملوها، طالبانی ها، برزنجی ها، کلهر ها و .... و دقیقا همان که در کردستان عراق شاهدش هستیم. قدرت دست خاندان هاست. در صورت فدرال شدن ایران مردم این مناطق بصورتی کاملا طبیعی به سران عشایرشان مراجعه خواهند کرد و  از آن «ایران فدرال دمکراتیک» چیزی بجز همان دوران خان خانی که رضاشاه و محمدرضاشاه آنها را برچیده بودند بیرون نخواهد آمد. اگر کسی این واقعیت را نمی بیند باید آدم ساده لوح و ناآگاهی باشد. سعادت و سروری ایرانی در یک ایران یکپارچه و عدم تمرکز به معنی تقسیم حکومت و نه حاکمیت معنا پیدا خواهد کرد. یعنی همان که امروز هم در ایران اسلامی دستکم به صورت نوشته و قانون ظاهرا اجرا میشود. شوراهای استان، شهرستان و  روستا بودجه شان را از دولت مرکزی می گیرند و خرج ساخت و ساز مورد نیازشان با هماهنگی دولت مرکزی می کنند. این هماهنگی دولت مرکزی برای تقسیم عادلانه امکانات و بودجه است تا بهانه ای برای جنگ بین کردها و ترک ها در غرب ایران بوجود نیاید و همه کاسه کوزه های بی عدالتی هایی که گاها و بناچار رخ میدهد  را نیز بتوان بر سر سیاست دولت مرکزی شکست. فدالیسم برای ایران بجز نکبت معنای دیگری ندارد و بیشتر جنگ بین قوم ها و باز شدن زخم های کهنه را باعث می شود تا آن که مرهمی باشد. اگر هدف داشتن شغل، امکانات و رفاه است.. برای رسیدن به آن هیچ نیازی به بهمریختن وضعیت کشور و مورد تهدید قرار دادن تمامیت ارضی نیست. این مهم را یک دولت قوی مرکزی برای تمامی ایرانیان اصیل در اقصانقاط کشور میتواند فراهم آورد. ایرانی غیر اصیل از نگاه من ایرانیانی هستند که شناسنامه ایرانی ندارند ولی از کشورهای دیگری به ایران آمده اند و زندگی می کنند. ایران کشوری است که اگر شرایط عادی و زندگی مناسب در آن فراهم باشد هر بیگانه ای پس از مدتی در آن احساس در وطن بودن می کند و خود را مهاجر یا غریبه نمیداند و نسل بعدی او خود را ایرانی خواهند دانست. چرا چنین حس زیبایی را با تاکید به فدرالیسم که بجز جدا سری نیست آلوده کنیم؟ که فردا اگر من خواستم در کردستان زندگی کنم و پس از 5 سال شغل و زندگی در سنندج خود را بخواهم کاندید شرکت در شورای شهر کنم به من بگویند پاشو برو مملکت خودت! 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محسن کردی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

محسن کردی
محسن کردی

عنوان مقاله:
آقای آرشان آذری گرامی

دام فدرالیسم

بحث بر سر مواردی که آقای مرادی طرح می کنند مثلا این که بین ترکهای رضائیه و کردها دعوا بوده یا این که ایران مثل کانادا و آلمان نیست البته صحیح است اما هدف آقای مرادی آن است که اول ما را وادار کند که اقرار کنیم که فدرالیسم بهتر است اما اشکالاتی دارد اگرنه خب ما مگر از کانادا و آلمان چه کم داریم. موضوع این است که اگر از این دو کشور چیزی هم کم نداشته باشیم حتا جلوتر هم باشیم بازهم نیازی به فدرالیسم نداریم. آنها نیاز داشتند کردند ما نیاز نداریم. آیا مردم بخاطر نبود فدرالیسم ناراضی هستند؟ در کجای آمار یا فضای مجازی چنین مطالباتی را شما از مردم غیر فارس زبان شنیده ایم؟ آقای مرادی تهدید می کنند که اگر نظام فدرال برقرار نشود جنگ خانگی برای دریافت مطالبات برقرار خواهد شد که سخنی بس نامربوط است. چنین تهدیدی وجود ندارد اما آقای مرادی اصرار دارند که به وجود بیاورند. هرکس فدرال میخواهد برود تنفگش را بردارد و راه قاضی محمد و پیشه وری را برود دست علی بهمراهش اما خونش هم پای خودش. این تهدید من نیست تهدید تاریخ معاصر و قدیم است و کسی که نبیند این تهدید را آن اعدام ها را و آن خونریزی ها را از سیاست چیزی درک نمی کند. قضیه دو دوتا چهارتاست. کی شده که دولت مرکزی مقهور تفنگ های قومی شده باشد؟ در ایران دوران معاصر رضاشاه همه را سر جایشان نشاند و در باسک اسپانیا مورد اروپاییش و در اوایل انقلاب خودمان در ترکمن صحرا و کردستان و اهواز نمونه های وطنی اش را دیدیم. پس گر به سخن آقای مرادی توجه نکنیم بازهم قاضی محمدها و پیشه وری ها سر دار خواهند رفت. چه باک؟ آسیبی به کشور وارد نخواهد شد.

ی., 12.10.2025 - 11:24 پیوند ثابت
محسن کردی
محسن کردی

عنوان مقاله:
در دام بحث نامربوط به مساله نیافتیم

دام آقای مرادی

کل مطلب آقای مرادی یک دام است. برای شما مشکلی را در سطح ملی مطرح می کند که اصلا وجود ندارد و آن خواست فدرالیسم است. کدام تظاهرات و کدام مطالبات فدرالیستی در درون کشور از جانب مردم مناطق مختلف ایران مطرح شده است که حتا لزوم طرح چنین بحثی را الزامی کند؟ در فضای مجازی هم مطالبات فدرالیستی خبر نیست. وقتی فدرالیسم مشکل مردم ما نباشد طرح آن همانقدر مورد دارد که انتخاب از میان ترک و فارس و بلوچ و.. برای سوار بر سفینه ای که قرار است فردا به کره مریخ برای یک سفر تحقیقی برود. آقا.. وقتی نه سفینه ای در میان است و نه اصلا طرحی برای چنین مسافرتی طرح آن چه معنا دارد بجز از هیچ یک بیگ بنگ فدرال بیرون بکشید. تنها احزاب سیاسی قومی که خود را نماینده خودخوانده مردم آن استان ها میدانند بحث فدرال را مطرح می کنند. این احزاب نماینده مردم آن مناطق نیستند بلکه تعدادی همفکر هستند که فقط خود را نمایندگی می کنند. در پس از انقلاب 57 مجاهدین و چریک ها تظاهرات می گذاشتند. صدها هزار نفر هم شرکت می کردند. آیا به صرف این صدها هزار نفر باید نتیجه گرفت که تفکرات آنها تفکرات نزدیک به 40 میلیون ایرانیان آن زمان را نمایندگی میکردند؟ و بر همان سیاق آیا با تظاهرات اعضای حزب دمکرات در کردستان و یا دیگری در بلوچستان باید نتیجه گرفت که آنها تمامی مردمان آن خطه را نمایندگی می کنند؟ اما میتوان نمونه ای مشخص را آورد که مردم مطالباتی را با تظاهرات مطرح کردند و آن تظاهرات سکوت و آرام اعتراض به نتیجه انتخابات در 25 خرداد سال 88 بود. به چشم مان همگی دیدیم که این تظاهرات در شهرهای مختلف ایران و از جانب نه بیست سی نفر عضو نهضت آزادی یا جبهه ملی یا حزب توده بلکه از جانب میلیونها... دقیقا.. میلیونها ایرانی برگزار شد و مطالبات داشتند. آقای اسماعیل مرادی طوری قضیه را مطرح می کنند که گویی همانقدر که اعتراض به نتایج انتخابات سال 88 برای میلیون ها ایرانی مبرم و مورد نیاز بود فدرالیسم نیز به همان میزان نیاز مبرم ایران و مطالبات مردم ما و به زعم آقای مرادی لابد ما اطلاع نداریم و منتظریم جبرئیل بر ایشان نازل شده و طرح شان را به ایشان منتقل و به ما وحی کنند. جناب پیامبر! هیچ معجزه ای در کلام الهی فدرال تان ندارید که توسط پیامبران قبلی این ایده به مردم ایران عرضه نشده باشد.
اقای مرادی، هی نگویید که منظور شما را درک نکرده ام. شما را خوب درک میکنم و حتا فکرتان را میخوانم چه برسد به مقاله تان. حتا درک هم نکرده باشم جواب همان است که نوشتم و این شما هستید که نمیخواهید مطلب را درک کنید. نه این که توان ذهنی پایینی داشته باشید بلکه با قلدری نمیخواهید اقرار کنید که منظور را گرفته اید ولی نمیخواهید بپذیرید. منطق را نمی پذیرید. لذا.. تنها یک راه می ماند. و خوب توجه کنید. آنچه شما طلب می کنید را باید با تفنگ و خون بدست آورد و هیچ راه دیگری وجود ندارد. دلیل برای این حرفم تجربه تاریخی است که شما نمیخواهید اهمیت بدهید. ندهید.. قاضی محمد را چه کسی به دار کشید و پیشه وری و انصارش چرا از ایران گریختند؟ چون کسی نمیخواست پیشه وری را ماچ کند همه میخواستند خونش را بریزند. گرفتید؟ بازهم مدرک بیارم که این راه از دریای خون و اعدام می گذرد؟ اگر فکر میکنید ما مردم ایران خیلی متمدن شدیم و با اعدام مخالفیم گول نخوریدها! جوامع از این قول های خوب زیاد داده اند اما در عمل چه در دنیای قدیم و چه امروز این شمشیر بوده که تکلیف را روشن کرده نه کلام. هنوز هم میکند. به اوکراین نگاه کنید و پهبادهای پوتین در فرودگاههای اروپا.

ی., 12.10.2025 - 11:09 پیوند ثابت
ارشان آذری
ارشان آذری

عنوان مقاله:
فدرالیسم یعنی دعوا بر سر نقشهٔ وطن

جناب مرادی گرامی،

مشکل ایران در نظریه نیست، در واقعیت است. شما از فدرالیسمی سخن می‌گویید که در آلمان یا کانادا کار می‌کند، اما ایران نه آلمان است و نه کانادا. کشوری‌ست با شکاف‌های عمیق اقتصادی، فرهنگی و تاریخی.
می‌گویید در فدرالیسم می‌توان با انتقال مالی و قانون، نابرابری را جبران کرد.
اما در کشوری که امروز بودجه‌اش با رابطه و رانت تقسیم می‌شود، چه تضمینی هست که استان ثروتمند منابعش را به استان فقیر بدهد؟
در عمل، فدرالیسم در ایران یعنی استان‌های ثروتمند قوی‌تر و مناطق فقیرتر ضعیف‌تر شوند.
یعنی رسمیت دادن به بی‌عدالتی با زبانی شیک.
از طرف دیگر، ایران از نظر ترکیب قومی و جمعیتی بسیار درهم‌تنیده است.
نمونه روشنش آذربایجان غربی: امروز حدود نیمی از جمعیتش کُردند و نیمی آذری.
اگر بنا بر فدرالیسم باشد، این استان را در کدام «ایالت» می‌خواهید بگذارید؟
در ایالت کردستان یا در ایالت آذربایجان؟
همین پرسش ساده نشان می‌دهد فدرالیسم در ایران نه عدالت می‌آورد و نه ثبات، بلکه درِ جنگ داخلی و مناقشه دائمی را باز می‌کند.
مثل میراث پدری که میان فرزندان دعوا می‌شود: هرکس سهم بیشتری می‌خواهد و خانه پدر تکه‌تکه می‌شود.
ایران به فدرالیسم نیاز ندارد، به تمرکز عادلانه و ملی‌گرایی سازنده نیاز دارد.
فدرالیسم در ایران یعنی تقسیم خاک، تقسیم ملت، و در نهایت، از هم گسیختن ریشه‌های وحدت ملی.

ی., 12.10.2025 - 00:47 پیوند ثابت
اسماعیل مرادی
اسماعیل مرادی

عنوان مقاله:
پاسخ به جناب آقای آذری گرامی

جناب آقای آذری گرامی،
با درود و احترام، سؤالاتی که مطرح کرده‌اید کاملاً بجا و ضروری‌اند. اجازه دهید کوتاه و صریح به نکات شما پاسخ دهم:
ابتدا یک نکته روشن: من هنوز طرح نهایی نحوهٔ اجرای فدرالیسم را منتشر نکرده‌ام و آن‌چه نوشتم پرسش‌گذاری و بررسی نظری دو الگوی حکمرانی بود، نه نسخه‌برداری شتاب‌زده از یک مدل خارجی. بنابراین نقدِ شما بر مبنای «اجرای فعلیِ پیشنهادی» نیست؛ بلکه بر مبنای دغدغه‌های جدیِ اقتصادی و اجتماعی‌ای است که همهٔ ما باید به‌صورت عملی و حقوقی پاسخ دهیم.

نکتهٔ دوم دربارهٔ تهدید نابرابری: شما درست می‌گویید که اگر فدرالیسم صرفاً به معنای «هر استان متکی به درآمد خودش» فهمیده شود، نتیجه فاجعه‌بار خواهد بود. اما در نظام‌های فدرال موفق، این‌گونه نیست، ابزارهایی وجود دارد که به‌طور ساختاری نابرابری را جبران می‌کند: انتقالات مالی متوازن، مالکیت مشترک بر منابع ملی با تقسیم منافع، فرمول‌های عادلانهٔ تخصیص بودجه، و استانداردهای ملی حداقلی در آموزش، سلامت و تأمین اجتماعی. این‌ها همه در متن قانون اساسی و لوایح ناظر پیش‌بینی می‌شوند؛ نه اینکه دولت مرکزی مسئول همه‌چیز باشد و چون مسئول است، نابرابری را پنهان کند.
سوم، دربارهٔ فرهنگ و هویت ملی: هویت ملی با دستور یا تقسیم‌بندی اداری پدید نمی‌آید یا از بین نمی‌رود؛ بلکه با تجربهٔ مشارکت، عدالت و حسِ مالکیت مشترک تقویت می‌شود. فدرالیسم منطقه‌ایِ غیرقومی، مبتنی بر شاخص‌های جغرافیایی، اقتصادی و ترابری، نه تضعیف‌کنندهٔ هویت ملی که بسترِ مشارکت محلی را فراهم می‌سازد و از احساس طردشدگی می‌کاهد.
چهارم، تضمین تمامیت ارضی و وحدت ملی نیازمند سازوکارهای حقوقی و اجرایی است: تصریح صریح در قانون اساسی دربارهٔ حفظ تمامیت ارضی، کنترل مرکزی بر سیاست خارجی و دفاع، مکانیزم‌های شفافِ توزیع منابع، دیوان قانون اساسی مقتدر، و مکانیسم‌های بازنگری مرحله‌ای و پلکانی در اختیارات. این ابزارها می‌توانند خطراتِ مورد اشارهٔ شما را کاهش دهند.
در پایان، اگر هدف ما عدالت و پیشرفت است، دو گزینه داریم: یا به نظام متمرکزی اصرار کنیم که تا امروز نتوانسته فاصله‌های منطقه‌ای را از بین ببرد، یا مدلی حقوقی و مرحله‌ای طراحی کنیم که توزیعِ قدرت را با تضمین‌های ملی ترکیب کند. من طرفدار راه دوم هستم، اما روشن می‌سازم که این راه بدون طراحی نهادی دقیق، تضمین‌های مالی و آموزشی، و یک برنامهٔ ملیِ توسعهٔ موازی، بی‌معنی خواهد بود.

ش., 11.10.2025 - 23:27 پیوند ثابت
ارشان آذری
ارشان آذری

عنوان مقاله:
فدرالیسم

اسماعیل مرادی

اسماعیل مرادی در مقالهٔ خود، تمرکز قدرت را عامل اصلی عقب‌ماندگی ایران می‌داند و از فدرالیسم به‌عنوان راه عدالت و دموکراسی دفاع می‌کند. اما این تحلیل، ایران را با کشورهایی مقایسه می‌کند که نه از نظر تاریخی، نه از نظر فرهنگی و نه از نظر اقتصادی شباهتی به ما ندارند.
فدرالیسم زمانی معنا دارد که میان مناطق مختلف، توازن اقتصادی و فرهنگی نسبی وجود داشته باشد. در ایران، چنین توازنی اساساً وجود ندارد.
استان‌هایی چون خوزستان، بوشهر، اصفهان و تهران دارای منابع عظیم نفتی، صنعتی و مالی‌اند، در حالی‌که استان‌هایی مانند سیستان‌وبلوچستان، کردستان، ایلام و کهگیلویه حتی زیرساخت‌های اولیه برای توسعه ندارند. در این شرایط، اگر ساختار فدرال پیاده شود، استان‌های فقیر عملاً از منابع ملی جدا خواهند شد و تبدیل به مناطق وابسته و ناتوان اقتصادی می‌شوند.
در فدرالیسم، هر ایالت متکی به درآمد و مالیات خود است.
حال سؤال ساده این است: استانی که نه صنعت دارد، نه کشاورزیِ کارآمد و نه گردشگریِ پایدار، چگونه هزینه‌های خود را تأمین کند؟
نتیجه، چیزی جز افزایش فقر، مهاجرت گسترده و شکاف طبقاتی بین استان‌ها نخواهد بود.
حتی اگر حکومتی کاملاً دموکراتیک و شفاف در ایران بر سر کار آید، فدرالیسم به‌جای عدالت، نابرابری ساختاری تولید خواهد کرد.
دموکراسی بدون عدالت اقتصادی، همان بی‌عدالتی در قالبی نو است.
وقتی یک استان فقیر توان پرداخت حقوق معلمان و کارگران خود را نداشته باشد، وابسته می‌شود — و این وابستگی سیاسی به‌مراتب خطرناک‌تر از تمرکز قدرت در پایتخت است.
فرهنگ ایران نیز با فدرالیسم سازگار نیست.
هویت ایرانی بر پایهٔ هزاران سال تاریخ مشترک و تعامل فرهنگی ساخته شده، نه بر اساس مرزهای مصنوعی ایالتی. در ایران، مردم از خراسان تا لرستان، از آذربایجان تا فارس، خود را جزئی از یک «ملت» می‌دانند، نه صرفاً از یک منطقه یا قوم.
فدرالیسم، در عمل، این حس ملی را تضعیف و جای آن را با رقابت‌های اقتصادی و سیاسی محلی پر می‌کند.
راه نجات ایران، فدرالیسم نیست، بلکه تمرکز هوشمندانه و توزیع عادلانه منابع است.
باید تصمیمات کلان در سطح ملی گرفته شود، اما با شفافیت، نظارت عمومی و عدالت در بودجه و سرمایه‌گذاری مناطق محروم.
تمرکز قدرت به خودی خود خطرناک نیست؛ تمرکزِ بی‌عدالت و فاسد خطرناک است.
فدرالیسم در ایران یعنی بریدن شریان‌های اقتصادیِ مناطق محروم و سپردن سرنوشت آن‌ها به رقابت ناعادلانه‌ای که از پیش بازنده‌اند.
اگر چنین مدلی اجرا شود، ایران به‌جای «اتحاد در تنوع»، گرفتار تفرقه در فقر خواهد شد.

ش., 11.10.2025 - 22:10 پیوند ثابت
اسماعیل مرادی
اسماعیل مرادی

عنوان مقاله:
پاسخی به نقد جناب محسن کردی

جناب آقای کردی محترم،
صریح و محترمانه عرض کنم که آنچه در نوشته‌تان آمده، گستره‌ای از اتهام‌ها، برداشت‌های نادرست و حملات احساسی، نشان می‌دهد شما متن اصلی را نخوانده‌ یا لااقل درک نکرده‌اید و بخش‌هایی از استدلال را عمداً به‌شیوه‌ای که خواست خودتان است تفسیر کرده‌اید.

چند نکتهٔ کوتاه و محکم:
۱. من بارها و روشن نوشته‌ام که منظورم «فدرالیسم قومی، زبانی و مذهبی» نیست و با آن مخالفم. در آینده نزدیک، طرحی درباره‌ی نحوه‌ی اجرای فدرالیسم را منتشر خواهم کرد. تکرار اتهامِ «همسویی با مجاهدین» یا «تجویز تجزیه» وقتی صریحاً بر خلاف ادعای نگارش من است، نشانهٔ سوءبرداشت یا نیت بدفهمی است، نه استدلال.
۲. اگر با متنی مخالفت دارید، نخستین وظیفهٔ نقدگر آگاه این است که متن را دقیق بخواند و به استدلال‌ها پاسخ دهد، نه با ترجمهٔ ذهنی و حملهٔ کلیشه‌ای به «فدرالیسم» یا «دهاتی‌ها». طرح مثال‌های تاریخی و ملی‌گرایانه برای اثباتِ انکار یک جایگزین نهادی، جای خود را دارد؛ اما این‌ها پاسخِ نقادانه به استدلال‌‌های ارائه‌شده در مقاله نیستند.
۳. اتهام «تحریک به تجزیه» و «آتش‌پاشی» زمانی معتبر است که کسی عمداً خواسته‌های جدایی‌طلبانه‌ای را ترویج کند. من اما بارها تأکید کرده‌ام که هدفم حفظ تمامیت ارضی و تقویت وحدت ملی است، از طریق توزیع عادلانهٔ قدرت و مشارکت مردم. این خط‌مشی دقیقاً علیه منطق تجزیه عمل می‌کند.
۴. شما نوشته‌اید «اگر فدرالیسم اجرا شود خان‌سالاری بازمی‌گردد»؛ این هم یک نتیجه‌گیری پلاسیبو است که نیاز به شواهد و مقایسهٔ تطبیقی دارد. تجربه‌های موفق فدرال، با طراحی قانون اساسی مقتدر، مکانیسم‌های حساب‌رسانی و دستگاه‌های قضایی مستقل، نشان می‌دهد خطر بازگشتِ خان‌سالاری به طراحی نهادی و کیفیت حاکمیت بستگی دارد، نه صرفِ نامِ «فدرال».
۵. اتهام‌زنیِ احساسی و توهین‌های عام (دعوت به «بیل بردن» و دیگر کنایه‌ها) نه فقط بحث را جلو نمی‌برد، که نشان از عدم تحمل نقد و ناتوانی در پاسخ عقلانی دارد. اگر می‌خواهیم ایران بماند و آباد شود، باید از این لحن‌ها دوری کنیم.
۶. دعوت به گفت‌وگوی منصفانه: اگر مایل‌اید، بخش‌هایی از مقاله را که «نابخردانه» یا «خطرناک» می‌دانید صریحاً نشان دهید تا با استدلال و مستند پاسخ دهم. نقدِ واقعی از مسیر طرح ادلهٔ مستدل عبور می‌کند، نه از مجادلهٔ تند و اتهام‌زنی.
در پایان، تأکید می‌کنم: هدف من تقویتِ وحدت ملی و تأمین حقوق مردم است، نه تضعیف کشور. اگر دغدغهٔ شما حفظ تمامیت ارضی است، خوشحال می‌شوم در فضای محترمانه و عقلانی به مباحثِ عملی (قوانین تضمینی، سازوکارهای نظارتی، و نمونه‌های تطبیقی) ورود کنیم، چیزی که من نیز در طرح اجرایی آینده خواهم آورد.
با احترام و امید به گفت‌وگوی متین،
اسماعیل مرادی

ش., 11.10.2025 - 22:09 پیوند ثابت
محسن کردی
محسن کردی

عنوان مقاله:
آقای اسماعیل مرادی

بار اول نیست که این سخنان را میشنوم

سالهاست با کسانی که سخن از فدرالیسم می گویند دارم بحث می کنم. من اصلا نخوانده کل مقاله شما را از حفظ بودم و بسیار بیش از آن چه رسد به فهم آن. نمیخواهم روی بی بی شما آس بزنم اما دستکم همانقدر که شما از فدرالیسم درک دارید من هم دارم. در مقاله شما البته که سخنی از تجزیه طلبی نیست و من هم نگفتم شما تجزیه طلب هستید. اینجا هم ننوشتم فدرالیسم یعنی الزاما تجزیه ایران اما نمونه هایی را آوردم که نشان میدهد که فدرالیسم خطر تجزیه را بسیار بیشتر میکند. مگر در کشورهایی که بصورت مرکزی اداره می شوند نداریم که مردم حاکم بر سرنوشت خویش باشند؟ شما چرا حاکمیت بر سرنوشت را با فدرالیسم یکی می گیرید؟ از کجا چنین فرمولی را ساخته اید؟ مردم فرانسه بر سرنوشت خودشان حاکم نیستند؟ مثلا اگر آلمان یا سوئد از این حالت فدرال اگر خارج شوند و سیستم متمرکز را انتخاب کنند دیگر مردم بایرن با بقیه مردم آلمان تفاوت دارند و حاکم بر سرنوشت شان نیستند؟ کی از زور حرف زده که شما میگویید زور؟ اتفاقا شماهایی که سخن از فدرالیسم میرانید دارید زور می گویید و کشوری که دو بار یک بار در انقلاب مشروطه و بار دیگر در جمهوری اسلامی سخنی از فدرالیسم نیاورده را به زور میخواهید «فدرال چپان» کنید و آنوقت میگویید ما زور می گوییم؟ اگر دنبال ذهنیت عقبمانده میگردید به مقاله واپسمانده تان بنگرید و استدلال های بی پایه و نامربوط تان به مردم ایران. من برایتان مثال از کشور همسایه آوردم و خطری که نظام فدرال دارد عراق را تهدید می کند و نشان میدهد که چگونه در منطقه آشوب زده ما با سابقه جمهوری مهاباد و پیشه وری نظام فدرال چه خطر بزرگی برای تمامیت ارضی ایران است. این ها چیزهایی نیست که شما درک نکنید اقای مرادی. و سر من و آقای فرامرز حیدریان و تعدادی دیگر از دوستان این مکان مار خورده افعی صحنه سیاست ایران را نمیتوانید گول بمالید. من در شما حسن نیتی نمی بینم. آگاهانه به آتش تجزیه ایران سوخت میرسانید. خوشبختانه در ایران اصلا گوشی برای شنیدن حرفهای شما وجود ندارد و اصلا مساله فدرالیسم موضوع شان نیست. در حال حاضر هیچ نیرویی بصورت فعال خواستار بهم زدن تمامیت ارضی ایران نیست که شما دارید ریش فدرال گرو میگذارید و هشدار میدهید. جان من نفرمایید.. میانجی گری نفرمایید و این سخن ها بر زبان نرانید زشت است نزد سر و همسر. من هم چون عاشق کل کل هستم با شما کل کل میکنم اگرنه سالهایی که شما تشیف نداشتید حدود بیست سال قبل دهها مقاله در همین ایران گلوبال با دوستان کرد و آذری داشتیم و پرونده اش را بستیم گذاشتیم کنار. یک کلام فدرال به آن معنای قومی که شما برداشت می کنید که 5 نفر ترک و فارس و بلوچ و عرب و ترکمن به خاطر آن که زبان شان باهم تفاوت های زیادی دارد برای من ایرانی بخواهند تعیین سرنوشت کنند و در سرنوشت من مشارکت کنند من این وضعیت را یک دلقک بازی ابلهانه بیش نمی بینم و ترجیح میدهم «فارستستان» از ایران شما جدا شود و ما ساکنان آن زندگی آرامی داشته باشیم. شما هم از ایران تکه تکه شده تان پس از آنکه در اثر درگیرهای قومی خانه ها بر سر یکدیگر خراب کردید وقتی خواستید بیاید به فارسستان پناهنده شوید یادتان باشد که بیل تان را هم با خودتان بیاورید. ما در فارسستان بیشتر به عمله و رفتگر نیاز داریم و به کسی پول سوسیال نمیدیم.
البته این تکه آخرش یک مزاح تلخ بود و آینده ای که شما برایش دارید ریش گرو میگذارید و هشدار میدهید که داداش فدرالش کن اگرنه تمامیت ارضی تهدید میشود. بفرما! بیل یادت نره.

ش., 11.10.2025 - 20:36 پیوند ثابت
اسماعیل مرادی
اسماعیل مرادی

عنوان مقاله:
پاسخی به نقد جناب محسن کردی

آقای کردی گرامی،
پیش از هر چیز از اینکه نوشته‌ام را با دقت خوانده‌اید سپاسگزارم، هرچند آشکار است که مضمون آن را به‌درستی درنیافته‌اید. در مقاله‌ی من سخن از «تجزیه‌طلبی» یا نفیِ «تمامیت ارضی ایران» نیست، بلکه بحث بر سر کارآمدی ساختار قدرت و حق مشارکت مردم در ادارهٔ سرنوشت خویش است.

فدرالیسم یا عدم تمرکز، به‌ویژه در معنای مدرن و دموکراتیک آن، نه دشمن وحدت ملی بلکه ابزار حفظ آن است؛ زیرا ملتی که در درونش عدالت، برابری و احساس تعلق همگانی برقرار باشد، نیازمند زور برای حفظ یکپارچگی نیست.

تمسک به تاریخ برای توجیه تمرکز قدرت، تکرار همان خطایی است که ما را به این بن‌بست رسانده است. ایرانِ امروز، نیازمند فهم نوین از حاکمیت مردم است، نه تکرار ذهنیت‌های عقب مانده و سلسله‌محور.

ش., 11.10.2025 - 20:06 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله:
وقت تلف کردن بر سر هیچ و پوچ

دروود بر آقای کردی گرامی،
مختصر و موجز.

من وقتی مطلب آقای مرادی را دیدم، خواستم نقد مفصّلی بنویسم که دیدم، خشت بر آب زدن است و راه به جایی نمیبرد. برای اینکه، اینجور صحبتها، کلا انحراف از اصل موضوع و مسائل و بدبختیهای ایران و مردمش است. به همین دلیلم، رها کردم نوشتن نقدم را.

مشکل کلیدی که باعث بدبختی ملّت ایران شد از همان عصر مشروطه، در این نهفته بود ک طیف آچمزهای ایرانی میخواستند که مردم ایران و ایران را، شبیه دیگران بار آورند. یعنی هیچوقت کسی در این فکر نبود که از دیدن دیگران، متوجّه خودش و امکانهای مردم و میهنش بشود؛ بلکه همه امکانهای مادّی و معنوی را هدر دادند تا شبیه دیگران بشوند. حزب توده و مزخرفات عقیدتی اش، نقش مخرّبی در تاریخ معاصر ایفا کرد. تمام اینهمه سگدو زدنهای ایدئولوژیکی باعث شدند که مردم ایران نه تنها شبیه دیگران نشدند، بلکه به یُمن ترّه هات بافی علّامه های فوق العاده دانشمند و نابغه حزبی در کنار بلاهت بی همتای حضرات در عمل، راه رفتن خودشان را نیز از یاد بردند. من اینگونه صحبتهای «فدرال و امثالهم را» عین انحراف از اصل میدانم که همه ما را به قعر فلاکت و نابودی در خواهد غلتاند و هیچکس نیز جان سالم به در نخواهد برد. همین. زیادی صحبت نمیکنم.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

ش., 11.10.2025 - 15:00 پیوند ثابت