رفتن به محتوای اصلی
شنبه 24 آبان 1404 - Saturday, 15 November 2025

تفاوت ایرانیان و آلمانی‌ها در سنت خوداندیشی و نقد خویش

تفاوت ایرانیان و آلمانی‌ها در سنت خوداندیشی و نقد خویش

به‌گمانم یکی از شاخص‌ترین تفاوت‌ها میان ما ایرانیان و آلمانی‌ها در وجود یا فقدان «سنت خوداندیشی»[1] است. ما ایرانیان، غالباً تمایل داریم علت هر مشکل و ناکامی را در بیرون از خود بجوییم، در حالی که آلمانی‌ها، در مواجهه با دشواری‌ها، نخست می‌کوشند بدانند ایراد کار خودشان کجاست. به‌عبارت دیگر، ما «بیرون‌نگر» هستیم و آلمانی‌ها «درون‌نگر». ما دشواری‌ها را به شرایط بیرونی نسبت می‌دهیم، اما آلمانی‌ها سرچشمه‌ی بحران را در درون جامعه و فرهنگ خود می‌جویند.

از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون بیش از ۸۰ سال می‌گذرد، و در تمام این مدت آلمانی‌ها بدون وقفه در حال نقد تاریخی و فرهنگی خویش‌اند. آنان پیوسته می‌پرسند: چگونه ملت آلمان و روشنفکرانش به فاجعه‌ی نازیسم دچار شدند؟ در دهه‌های گذشته، هزاران کتاب، مقاله و پژوهش در حوزه‌های مختلف علوم انسانی، تاریخ، جامعه‌شناسی و فلسفه در نقد ریشه‌های فکری و فرهنگی ظهور رژیم توتالیتر نازی منتشر شده است. این سنتِ خودپژوهی و نقد خویش هنوز ادامه دارد و بخش مهمی از فرهنگ فکری آلمان شده است.

آلمان میان سال‌های ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳ دارای نظامی دموکراتیک به‌نام جمهوری وایمار[2] بود. با وجود آنکه فروپاشی جمهوری وایمار زمینه‌ساز برآمدن نازی‌ها شد، بیشتر متفکران و روشنفکران آلمانی در تحلیل فاجعه‌ی نازیسم، مسئولیت را متوجه «خودِ جامعه و اندیشه‌ی آلمانی» می‌دانند، نه صرفاً سیاست‌مداران یا دولت وقت. آنان در این نقد، سهم روشنفکران، دانشگاهیان، و حتی نهادهای فرهنگی را نیز زیر ذره‌بین قرار داده‌اند. نکته‌ی مهم آن است که این انتقاد از خود تنها پس از فروپاشی نظام نازی ممکن شد و آلمان توانست با شجاعت تاریخی خود گذشته‌اش را بازخوانی کند.

حال اگر بخواهیم روشنفکران آلمانی را با ایرانیان مقایسه کنیم، باید به ایرانیان مهاجر و مدعی اندیشه در خارج از کشور بنگریم؛ زیرا آنان در محیطی آزاد زندگی می‌کنند که مانع حکومتی برای پژوهش و نقد وجود ندارد. ایرانیان در سال ۱۳۵۷ خطایی تاریخی مرتکب شدند و رژیمی را بر سر کار آوردند که از منظر ملی و انسانی، حتی از رژیم نازی نیز واپس‌گراتر است؛ چرا که هم ضدملی است و هم دارای ساختار آپارتایدی جنسیتی و دینی. بااین‌حال، تاکنون کمتر دیده‌ایم که روشنفکران ایرانی به‌صورت نظام‌مند و صادقانه این فاجعه را نقد و ریشه‌های فکری و فرهنگی آن را بررسی کرده باشند. به‌جای «خوداندیشی» و «خودپژوهی»، بسیاری از آنان علت‌ها را در بیرون جستجو می‌کنند؛ از پهلوی اول و دوم گرفته تا شرایط تاریخی و قدرت‌های جهانی. این در حالی است که آلمانی‌ها هیچ‌گاه تقصیر را به گردن جمهوری وایمار نینداختند، بلکه جامعه‌ی خود را مسئول دانستند.

آلمانی‌ها برای شناخت ضعف‌هایشان به درون خود می‌نگرند؛ ایرانیان برای توجیه ضعف‌هایشان، بیرون را متهم می‌کنند. این تفاوت، نه فقط تفاوتی فرهنگی بلکه تفاوتی در نوع «آگاهی تاریخی»[3] است؛ آلمانی‌ها گذشته را می‌کاوند تا آینده را بسازند، ما گذشته را متهم می‌کنیم تا از مسئولیت کنونی بگریزیم.

قربانعلی رمضانی ایوکی

۱۸ مهر ۱۴۰۴ – ۱۰ اکتبر ۲۰۲۵


 

 

[1] tradition of self-reflection

[2] Weimar Republic

[3] historical consciousness

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

احد قربانی دهناری

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!