
فروپاشی نزدیک است، اما نجات هنوز ممکن است
تحولات اخیر ایران، با آغاز جنگ با اسرائیل که طبق گزارشها منجر به نابودی بخشهایی از سامانههای پدافندی، تأسیسات نظامی و اتمی، و کشته شدن شماری از فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی شده، کشور را وارد مرحلهای حساس، پیچیده و خطرناک کرده است. بر اساس نشانههای غیررسمی، حاکمیت دچار آشفتگی درونی شده و برخی عناصر کلیدی آن در حال رایزنی با روسیه برای خروج از کشور هستند.
در چنین شرایطی، تحلیل مبتنی بر واقعیت و امکانات موجود، ضرورت بیشتری دارد تا برداشتهای آرزومحور. اکنون با ترکیب تهدیدهای جدی و فرصتهایی بیسابقه، ملت ایران در برابر انتخابی سرنوشتساز قرار گرفته است.
واقعیت نخست آن است که جمهوری اسلامی، نه صرفاً بهدلیل فشار خارجی، بلکه بهعلت عملکرد خود، به نقطهی شکست ساختاری رسیده است. رژیمی که بهجای پاسخگویی به مطالبات مردم، به ماجراجوییهای منطقهای و سرکوب داخلی پرداخته، اکنون در برابر نخستین حمله نظامی گسترده، ناتوان از دفاع مؤثر بوده و عملاً کنترل آسمان کشور را از دست داده است. این فروپاشی امنیتی میتواند آغازگر فروپاشی سیاسی نیز باشد.
در این فضای خلأ قدرت، کشور با خطراتی جدی روبهروست:
تهدید تجزیه در مناطقی مانند خوزستان، کردستان، بلوچستان و آذربایجان؛
امکان کودتای نظامی یا شبهنظامی توسط بخشی از ساختارهای امنیتی یا با حمایت خارجی؛
مداخله قدرتهای خارجی در نبود نیروی داخلی سازمانیافته برای مدیریت گذار؛
بروز ناامنی گسترده و هرجومرج اجتماعی در نبود نهادهای انتقال قدرت با مشروعیت مردمی.
در عین حال، شرایط کنونی یک فرصت استراتژیک برای اپوزیسیون و مردم ایران پدید آورده که شاید دیگر تکرار نشود. وضعیت از حالت عادی خارج شده و با شیوههای کلاسیک مانند اعتراضات خیابانی یا امید به فروپاشی تدریجی نمیتوان به نتیجه رسید.
اکنون زمان آن است که:
ائتلافی فوری، فراگیر و بدون پیششرط میان همه نیروهای جمهوریخواه، مجاهدین خلق، چپ، راست، سکولار، فدرالیست، مشروطهخواه و گروههای ملتهای ایرانی شکل گیرد، بیآنکه هیچ جریان فکری، اندیشه خود را بر دیگری تحمیل کند؛
پیامی واحد و امیدبخش به مردم ایران داده شود: «اکنون زمان اتحاد، امید، و گذار است»؛
از جامعه جهانی با صدایی واحد درخواست شود که از گذار دموکراتیک مردم ایران حمایت کند و مانع از بازتولید حکومت از دل مذاکرات جدید شود.
در این بزنگاه تاریخی، نیروهای مدنی و سیاسی خارج از حاکمیت وظیفهای سنگین بر دوش دارند. با وجود حضور چهرهها و گروههای متعدد، اپوزیسیون هنوز بر سر سازوکاری مشترک برای مدیریت دوران گذار به توافق نرسیده است. تداوم تفرقه میان نیروهای جمهوریخواه، مجاهدین خلق، سلطنتطلبان، ملیگرایان، چپگرایان و جریانهای اتنیکی، سرمایههای گرانقدر مبارزاتی را به هدر داده است.
ضروری است که مسئولیتپذیری جای خودمحوری، و منافع ملی جای رقابتهای فرسایشی را بگیرد. در غیر این صورت، خطر آن وجود دارد که بار دیگر مردم ایران قربانی خلا رهبری، بیبرنامگی و مداخلات خارجی شوند.
محور اصلی هر راهحلی باید بر سه اصل استوار باشد:
حفظ وحدت ملی، تمامیت ارضی ایران، و انتقال قدرت از طریق سازوکاری دموکراتیک و متکی بر اراده مردم که به حقوق بشر و توسعه پایدار متعهد باشد. در غیر این صورت، حتی با سقوط جمهوری اسلامی، کشور در معرض خطر بیثباتی، خشونت و تجزیه قرار خواهد گرفت.
کنشگران سیاسی و مدنی اکنون باید بیش از هر زمان، بهجای سهمخواهی، به نجات میهن بیندیشند. جامعه جهانی نیز، اگر صادقانه خواهان یاری به ملت ایران است، باید از ابتکارات مدنی و ائتلافهای ملی پشتیبانی کند، نه از پروژههای مداخلهگرایانهای که شکافهای داخلی را تعمیق میکنند.
سخن آخر آنکه ایران بر لبه پرتگاه و همزمان در آستانهی یک فرصت تاریخی ایستاده است. گذار بدون طرح، برنامه و اتحاد، مساوی با فروپاشی خواهد بود؛ اما اگر خرد، شجاعت و مسئولیتپذیری در میان نیروهای آزادیخواه غلبه یابد، میتوان این گذار را به سوی آزادی، عدالت و بازسازی ملی هدایت کرد.
اسماعیل مرادی – خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
.اشک تمساخ.
نجات آخوندها ! خلاف نجات مردم ایران است.
مقاله نویسان میان دو صندلی ! نیاز به کلاس آموزش زبان فارسی دارند.
مومنت مومنت
مهدی فتاپور در ایران نشنال گفت : خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نیستم اما حمله نظامی به ایران قابل انتظار بود
افزودن دیدگاه جدید