
هرگز جامعه "حکومت دولت ومردم" در چنین وضع اسفباری مانند امروز قرار نگرفته بود.انباشت مشکلات اقتصادی وسیاسی که مهم ترین نمود آن تورم افسار گسیخته ایست که خانه تنگ تر وسفره کوجکترکرده.امنیت جامعه در هم ریخته.هیچ آرامش واحساس امنیتی برای مردم نه در عرصه عمومی ونه در عرصه خصوصی بخصوص برای زنان باقی نگذاشته است. نوعی هیجان تغیر همراه با بی تکلیفی محض مردم. بخصوص جوانان را در خود گرفته سخت آزارشان میدهد.
آزردگی وهراس ناشی از ندیدن هیچگونه چشم انداز ونیروی متشکل سازمان یافته که حول یک شعار اساسی در این مرحله یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی گرد هم آمده باشند .نیروها وافرادی که با درک حساسیت هر لحظه از زندگی مردم قرار گرفته در لبه سقوط ویرانی در سرزمینی که نامش ایران است ومیهن مجموعی ما ست ! تمامی توان ونیروی خود را صرف نزذیکی وتشکل هر چه بیشتر حول سرتگونی رژیم کنند.
متاسفانه هنوز آنچه که در اپوزیسیون خارج از کشور نمود دارداختلافات ودرگیری است برای تعین جایگاه !
نیروهای متعهدی که ضرورت تلاش برای ایجاد یک وفاق همگانی، مرحله ای خاص این دوره از مبارزه را مهم تر از هرامر دیگر تلقی کرده و می گویند بیائید با حفظ افتخارت ومدال های آویخته بر سینه و این که من کی هستم ،تو کی هستی را عجالتا کنار بگذاریم و باائتلاف دوست شاد کن ودشمن در هراس انداز نقطه امیدی در این ناامیدی جامعه باشیم .این تفکر متاسفانه هنوز در اقلیت است .
درک من از یک فرد ، یا جریان سیاسی واقع بین وآینده نگر چیزی نیست جز دیدن این واقعیت ها و تحولات اجتماعی توسط آن ها و
احاطه بر تحولاتی که درحال حاضر در بطن جامعه می گذرد.
درک درست ازتوان وخواست نیروهائی که با خواسته های آزادی خواهانه وعدالت جویانه در میدان زندگی فردی واجتماعی با اشکال مختلف مبارزه می کنند.نیروهائی هستندکه با حفظ فردیت واستقلال گروهی وسازمانی خود پشت سر فرد یا جریانات سیاسی که از اعتبار اجتماعی وحمایت مردمی بیشتری برخوردارند بسیج می شوند وحمایت می کنند.
مگر نه که سیاست اپوزیسیون در لحظه کنونی بزرکترین هدفش بسیج ، سازماندهی !همراه کردن نیرو های سیاسی واجتماعی در راستای برنامه های منتهی به سرنگونی نظام حاکم دراین شرایط مشخص کنونیست ؟
فرد و جریان سیاسی که قادر شود هم رائی و هم گامی اجتماعی را حول شعار های معین که در حال حاضر سرنگونی جمهوری اسلامیست!بوجود بیاورد و برای برقراری یک جامعه آزاد وسکولارمبتنی بر عدالت اجتماعی و قانونیت براساس انتخاباتی کاملا آزادومسالمت آمیزتلاش کند . باید مورد تکریم واستقبال قرار گیرد و در راستای چنین خواستی حمایت شود.
نیروئی که بتواند تهداب جامعه ای مدرن همگام با زمان وبهره مند از توان میلیون ها جوان ونسل های نوجوانی که تازه پای در صحنه اجتماعی نهاده اند را پی ریزی نماید.
با تکیه بر تخصص و روح ملی صد ها هزار متخصص که بسیاری از آنان خارج ازکشورند و بسیاری نیزدر داخل کشور پایه های یک حکومت ملی متکی بر تخصص و کار آئی افراد را فراهم ساخته و سازمان دهی نمایند.
این آرزوی نهائی من است بعنوان یک فرد سیاسی که نیروی تمام دوران نوجوانی وجوانیم را در مبارزه برای رسیدن به چنین وحدت واتحاد عملی نهاده ام. چه راه ها و کژ راه ها که نرفته ام .حال با قدم های پیرانه این مسیر سنگلاخی را طی می کنم. می افتم بر میخزم ! با هر بر خاستنی از خود می پرسم چرا افتادم؟ خطایم کجا بود؟چگونه بر خطا های خود بدیده نقادی منصف بنگرم ؟با بکار گیری آن ها براه خود ادامه دهم.
پذیرای نقد کسانی باشم که از سر دوستی با درایت هرچند درکی متفاوت با من برخورد می کنند وبدنبال نکات مشترک هستند نه برجسته کردن نکات منفی وفاصله انداز.
صبور در برابرکسانی که بعادت دیرین وگرفتار شده در بند تعصب گروهی معترضند اما در باطن میخواهند بند بگسلند .لیک در حال حاضر شهامت چنین کاری نیافته و شلتاق میکنند.
تیر ملامت بر پیکرت می زنند بی آن که نظر دقیق خود بیان کنند و ره بنمایند. راهی در جهت مجموع گشتن.
نگاه وبرخورد من به صحنه مبارزه جاری در جامعه به حضورهر دم فزاینده آحاد مردم بخصوص نسل جوان در صحنه مبارزات صنفی وسیاسی این چنین است. پایبندی به حقیقت و درک نیاز مردم بدور از هر تعصب گروهی ومنیت فردی. جمع شدن دور هم برای رزم مشترک ! چرا که مرا نام خویشتن یا گروه سیاسی دیرینم نیست هر چه مارا لقب دهند آنیم.
از این رو برخورد من به مسیر طی شده توسط آقای رضا پهلوی وبازتاب گفتار ورفتارشان در صحنه مبارزه سیاسی بر همین اساس است .برخی دوستان می گویند وانتقاد می کنند که سلطنت طلب شده ام ! ازکجا نمی دانم . از خود می پرسم براستی کدام یک از رهبران سیاسی این جریانات راه خود نقد کرده از جایگاه سازمانی خود پائین آمده خارج از دایره گروهی خود بعنوان فردی آزاد نقطه نظر های خود را بی هراس از تیر ملامت اطرافیان در ارتباط با واقعیت های موجود ولزوم همکاری با دیگر نیرو های مخالف نظام بیان نموده است. از جایگاه کبریائی خود فاصله گرفته بر واقعیت اجتماعی موجود بدون تعصب پای فشرده است ؟
کدام یک اگر در موقعیت آقای رضا پهلوی بودند درد تیر ملامت بسیارانی که اطراف او گرفته اند را می پذیرفتند واعلام می کردند "من اساس دموکراسی را بر مبنای جمهوریت میبینم، یعنی حق انتخاب آزادانه مردم.من این نگاه را نگاه واقعی آقای رضا پهلوی وروح دمکراسی خواهی ایشان می دانم و آز آن حمایت می کنم .
"مشروعیت هرنظامی تنها با تکیه بر رای مردم، رای اکثریت ممکن می گردد، دموکراسی بدون ساختار های قدرتمند مدنی، بدون سازمان ها، احزاب و رسانه های آزاد و تامین حقوق اساسی فردی و شهروندی، بدون واگذاری اعمال حکومت به احزاب و سازمان های برآمده از انتخابات آزاد ممکن نمی گردد." چه جای سخن می ماند.
ای کاش! ای کاش! ما را توان نگاه کردن بی هراس در چشم واقعیت بود! بدون پیش داوری . بدون نیت خوانی مرسوم بین جریان ها اپوزیسیون که نیت همه را پیشاپیش می دانند و قادر بدیدن نیات درونی افراد هستند بی آن که نظر بردرون خود و راه رفته خویش بیاندازند.
از نظر من در حال حاضر هیچ امری مهم تر از پرداختن به تلاش های اخیر آقای رضا پهلوی برای رسیدن بیک اجماع عمومی وتقویت مواضع اپوزیسیون خارج از کشورنیست .اگر واقعا مبارزان جدی برای آزادی و برپائی حکومتی بر اساس سکولاریسم ،دمکراسی و عدالت اجتماعی ! براساس یک انتخابات آزاد هستیم!
باید بپذیریم تلاش کسانی را که مهر وطن در دلشان بیشتر از جای ومقام در آینده است وتلاش دائمشان یافتن راه هائی برای نزدیکی وجذب است نه دفع و دورشدن.
"امروز بزرگترین اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی، ملت معترض ایران است که افسوس گذشته دوران پهلوی را می خورند. بدون توجه به دستهبندیها و گرایشهای سیاسی، چپ و راست خواهان سرنگونی رژیم ورسیدن به همان امنیت ،صلخ و آسایشی هستند که در آن دوران داشتند.مردمی که به انحائ مختلف برای رهائی از دست چنین حکومت و رسیدن به آینده بهتر تلاش میکنید! کجای ادر خواست برای حمایت از چنین مردمی جای سکوت وملامت دارد ؟ ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
هیئت مرگ حکومت اسلامی=هیئت مرگ پهلوی پرستان
(سلطنت و رهبری مدیون یکدیگرند)
هیئت مرگ حکومت اسلامی(آیات خدا:گیلانی؛ریسی؛پور محمدی- نیری-اشراقی...) کار ناتمام شاهان را ادامه داد.(لاکن دلخوش نباشید به این مقدار-خمینی)
هیئت مرگ طالبان سلطنت و پهلوی پرستان (سایه خدا:پرویز ثابتی؛ فراستی؛ چماقداران حزب ایران نوین.پهلوی...) مدیون آنانند.
صدوردارودسته خمینی ازغرب هم برای سرکوب انقلاب وکشتارمبارزان وچپ انقلابی ومقابله با آن دربهمن۵۷ صورت گرفت
یک نمونه کوچک از”مدرنیته”شاه:آلونک نشینهای فراوان که به لطف “انقلاب” شاه وملت؛دردهه ۴۰ ازروستاها آواره تهران شده بودند بعد ازمدتی تخریب وبانکهای خصوصی شهریار وعمران و…به جای آنها سربه فلک کشیدند.
ایران یعنی: بنیاد علوی(پهلوی سابق) و آستان قدس رضوی ؛ کارخانجاتی که حالا تحت پوشش ستاد اجرایی فرمان امام هستند؛ کارخانجات تحت پوشش سازمان گسترش و نوسازی و صنایع ملی و.... رضا اموال پدرو مادرش را از آخوند ها پس بگیرد. خلفای اموی و راشدین را بیرون کند و تاج و تخت کوروش و داریوش و انوشیروان مزدک کش را جایگزین.
ثابتی-فراستی را با خود آورده و با سپاه و اژه ای و صلواتی ها... کنارمی ایند و....
رژیم حاج مشدی پهلوی
رژیم پهلوی در کنار سرکوب؛شکنجه؛ساواک و ثابتی ها...از مذهب و اسلام نیز به عنوان حربه ای کارآمد برای جلوگیری از نفوذ و گسترش روز افزون چپ بخصوص در دهه آخر عمرش استفاده میکرد(تکثیر توضیح المسائل خمینی توسط ساواک)!؟بگفته داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی شاه:"تعداد مساجد از ۲۰۰ در سال ۱۳۲۰ به ۵۵۰۰۰ در ۱۳۵۷ رسید". بروجردی از سالهای ۲۸-۲۷ تا سال ۱۳۴۰ مجتهد بلامنازع ایران،عراق،پاكستان و جماعتهای شیعه مذهب بود.خیلی هم قدرت و حتا روی رژیم نفوذ و در واقع پای دوم رژیم و قدرت حاكم بود حمایت او،کاشانی و فلسفی (مورچه ها هم شاه دارند) و...ازکودتای ۲۸مردادنقش كاملا ً ارتجاعی به او میداد.ناصر مكارم شیرازی در تلاش در رد مارکسیسم كتابی تحت عنوان"فیلسوف نماها" نوشته بود.در گرماگرم کشف خانه های تیمی و سرکوب مبارزان چریکی؛اعدام دانشیان و گلسرخی؛حسینیه ارشاد در ۱۳۵۲ به “همت” مطهری برپا و علی شریعتی به مخ زنی نسل جوان پرداخت. شاه با خرید سهام شرکت کروپ آلمان, شرکت مزبور را از ورشکستگی نجات داد.وام کلانی به فرانسه داده بود که ژیسکاردستن از بازپرداخت آن طفره میرفت.خرید اسلحه کلان از امریکا با رشوه..
من سالها در نقاط محروم ایران…
من سالها در نقاط محروم ایران در بلوچستان و سیستان حضور داشتم، خیال میکردم کون اسمون پاره شده و فقط من یکی بودم که از این وضعیت خبر داشتم و نه شاه و نه دولت نه خبر داشتند و نه کس دیگری و نه برای شان اهمیت داشت. من چون یک آدم بیسواد و عامی بودم، از دریچه چشم خودم خیال میکردم ایران یک بهشت بوده که پهلوی ها آنرا به آن روز سیاه انداخته بودند. بلوچستان بهشت بوده ولی به دلیل عدم رسیدگی به آن فلاکت افتاده. من شعور آنرا نداشتم که بفهمم که کشورمان تازه در آغاز راه است و یک شبه همه چیز را نمیتوان درست کرد. این را یک مشت وطن فروش خائن که در اروپا تحصیل کرده بودند می فهمیدند اما از زیادی خودپسندی و غرور بی جا همه چیز را سیاه نشان میدادند. از مصدق بگیر تا کیانوری و احسان طبری و بقیه شان. از دم هم بخودشان و هم به مردم شان خیانت کردند. ایران دیگر جایی برای خیانتکاران خودپسند نیست.
بخشی از تاریخ
شکرالله پاکنژاد(گروه فلسطین) در روزهای پایانی حکومت پهلوی پس از تحمل نه سال شکنجه و تبعید ــ شرایطی که او با دوزخ دانته مقایسه میکرد ــ از زندان آزاد شد.
از دفاعیات او دردادگاه سال ۱۳۴۹: “من از دو سال قبل از دستگیری، بیشتر اوقات خود را در دورافتادهترین دهات ایران گذراندهام. از چابهارِ بلوچستان تا ماکوی آذربایجان و از خرمشهرِ خوزستان تا درگزِ خراسان، همه جا را دیدهام. همه جا را دیدهام که علیرغم تبلیغات دستگاه، فقر و فلاکت از سر و روی مردم میبارد. گرسنگی، بیسوادی، مرض، نداشتن مسکن، یکتا پیراهنیها و محرومیتهای مادی و معنوی در تمام نقاط ایران بیداد میکند. انسان اگر بخواهد اوضاع ایران را از روی آمار و ارقام و رپورتاژهای دولتی قضاوت کند، تصور خواهد کرد که این کشور بهشت برین است. اما تا خود به میان مردم نرود، نخواهد فهمید که ما در چه جهنمی زندگی میکنیم” شکرالله پاکنژاد در۲۸ آذرماه ۱۳۶۰ بدست فاشیستهای اسلامی اعدام شد.یادش گرامی باد .
به کیانوش گفتم: « شما و…
به کیانوش گفتم: « شما و بسیاری از کسانی چون «من و ما»، شدهایم چوب دو سر طلا!
این، پاداش کسانیست که به درک عمیقتری از فرهنگ لیبرالدموکراسی در ایران رسیدهاند.
▪️واقعیت این است که لیبرالدموکراسی در ایران نه سابقهای دارد و نه حافظهای جمعی برای کار تشکیلاتی و فکری-عملی. ما بیشتر تکچهرههای تاریخی و پیشگامان مشروطهخواهی را میشناسیم، اما در پنج سال اخیر، ما چپهای سابق که روزی وفادار به « آرمان سوسیالیست» بودیم، با فاصله گرفتن از آن گذشته، و با کمک روشنفکرانی چون داریوش همایون، توانستیم معنای تازهای از لیبرالدموکراسی را بفهمیم. اکنون دیگر این واژه نه فحش است و نه توهین در فرهنگ سیاسی چپزدهی ایران.
▪️البته هنوز هم کلاسیکهای ارتدوکس، از قومگرایان گرفته تا انترناسیونالیستها، با دشنههای تیزشان سراغ ما میآیند. اما خیزش ملی در پی جنبش مهسا-ژیتا نشان داده است ، که نسل جدید دیگر برای نگاههای واپسگرای نسل گذشته آلوده به هژمونی چپ -شیعه ۵۷ تره هم خورد نمیکند.
▪️ ابوالفضل گرامی شما با قلمت در خط مقدم این تحول فکری-سیاسی قرار دارید و صدای رسایی هستی که شنیدنش برای هم کیشان سابق دش
In reply to به کیانوش گفتم: « شما و… by هوشنگ اسدی
داریوش همایون
پاسخ شما راجع به داریوش همایون را بخاطر تبلیغ شما برای او : " با کمک روشنفکرانی چون داریوش همایون، توانستیم معنای تازهای از لیبرالدموکراسی را بفهمیم... " با آن سابقه ی «درخشان» نازیستی و فاشیستی از زمان رضا شاه و هیتلر تا حزب رستاخیز( بیش از ۴۰ سال) را در صفحه فیس بوک آقای محققی نوشتم با چند عکس «یادگاری» لازم نیست که همه ی مطلب را دوباره اینجا بنویسم.
.راه سوم!
سلطنت طلبان اروپا و امریکا، نشان دادند اگر بقدرت برسند مخوف تر از آخونها خواهند بود.
............... و سایر لات و لوت های تهی مغز ،چاپید شاهی ! را بنگرید ؛ که در اروپا به مخالفان خود انگولک میدهند.!
رضا پهلوی باید سرمایه های ربوده شده توسط سه پهلوی را به صندوق بودجه ایران بازگرداند !
.................
جمهوری لواطکار آخوندی فرزند خلف نظام پهلوی است!
نه شاه. نه شیخ !
-زنده باد جمهوری دمکراتیک لائیک سوسیال فدرال منوگام؛ ایرانی متحد و واحد !
سینا:《 در پاسخ به دوست…
سینا:
《 در پاسخ به دوست متفکر و اندیشمندم جناب ابوالفضل محققی ..... که همیشه از وی اموخته ام 》
شاهزاده و ... رهبری
رفاه و ثروت عمومی در دوران ۳۷ ساله سلطنت محمد رضا شاه فقط در ۶ یا ۷ سال آخر سلطنت او وجودداشت و حاصل شرایط خاص.روابط جهانی ان دوران بود که اکنون ان شرایط بر جهان حاکم نیست
در اینمیان به دلیل رویای نوستالژیکی که از حکومت سابق پهلوی وجود دارد
جامعه ایران سنگ شاهزاده رضا پهلوی را بر سینه زده و تلاش درحمایت و پشتیبانی از وی می نمایند
صرفنظر از اینکه ایشان شایستگی رهبری دارد یا خیر واصلا خودیا مایل است یا نه لازم است به چند نکته مهم اشاره شود
اولا رهبریت هر جریان ( حتی بازی گرگم به هوا در بینکودکان ) نیاز به ایجاد خط فکری ویا به اصطلاح مانیفست دارد و رسما باید گود شد و خط و خطوط را مشخص کرد.و از کلی گویی به شدت اجتناب نمود زیراکلی گویی موحب سر درگرمی پیروان می گردد ..رهبر هر جریان باید رسما اعلامکند که هدفش چیست؟ .چه می خواهد .. جه برنامه ای دارد و خود درجلو جریان قرار گیرد و طبیعتا پیروان بدنبال اوخواهند امد که درمورد شاهزاده دقیقا کار برعکس شده است این پیروان هستند که میگویند چه می خواهند وایشان نیز به هر سازی می رقصد گاهی سلطنت طلب است گاهی طرفدار جمهوریت است گاهی سوسیالیست است و خلاصه با هر بادی می چرخد
و مهمتر و عجیب تر از همه درهبچجریان رهبری تاریخ سابقه نداشته که رهبر بگوید به من وکالت بدهید رهبرشوم رهبریت از میانجربان بیرونمی اید. نیاز به وکالت ندارد
وازهمه مهمتر ( حداقل در جهان سوم ) رهبر شدن نیاز به شخصیتی کاریزماتیک داردکه یکی از اصول رهبریت هر جریاناست که درایشان به شدت اندک است و اصلا وجودندارد 《 جاز زدن در عروسی فرزند فلان خواننده لوس انجلسی در دیدگاه ایرانیان در شان شاه یک مملکت نیست 》 علاوه بران ایشان در طول سالها نشان داده است که هیچگاه موجد موجی نبوده و همواره سوار بر موج جنبشهای مردمی و پس از اوج گرفتننهضت به میدان امده و همان میدان امدن ایشان نیز بدون ارائه هیچگونه مانیفست و راهکار فقط کلی گویی کرده که ( این کار را باید بشود . ان طور باید بشود ) بدون اینکه خود قبول مسئولیتی کرده و سپس با خاموش شدن نهضت دوباره یه محاق رفته تا روزی دیگر و روزگاری دیگر وجنبشی دیگر ....
باید به اینکه توجه شود که سلطنت حکومتی است مانند حکومتهای دیگر که در کشورهای جهاناول مانند نروژ یا دانمارک موجب تعالی و اتحاد و پیشرفت و در کشورهای جهان سوم موجب استبداد می باشد چنانکه حکومتهای جمهوری نیز همین حالت را دارند ...
بنابراین اصلا بحث خوبی یا بدی نوع سیستم حکومتی نیست بلکهگفتگو بر سر این است که ایشان اینکاره نیست و ان شرایطی را که یک رهبر انقلابی داشته باشد بطورکلی فاقد است
مشکل اصلی این است که شاهزاده هیچگاه خود مبدع و ایجاد کننده هبچ جنبشی نبوده است . همواره اتفاقی رخ داده و ایشان پس ازمدتی تاخیر وارد گود شده و انهم کلی گویی کرده بی انکه راهکاری ارائه دهد
اصولا جناب شاهزاده درکارنامه مبارزاتی خودش جز حرفهای کلی و عمومی که امثال من وشما و دیگران در گفتگوها و در گپ های خود بر زبان می اورند چیز دیگری نداشته و حتی عرضه یک فراخوان دادن نداشته وندارد ...و انسان را به یاد حدیث معروف نبوی می اندازد که فرمود از اتش خاکستر می آید از ان پدربزرگ چنین نوه ای پا به عرصه نهاده است
اگر توجه شودجنبشهای مختلفی که در ایران صورت گرفته است که عموما خنثی شده است بلاشک عوامل نفوذی مبادرت به اینکارکرده اند ولی عملکرد شاهزاده هم تاثیر مهمی داشته است از دست بدست کردن ها و کلی گویی ها و مهمتر از همه همیشه بر موج سوارشدن ایشان .... والخ
مشکل شاهراده این است که نه خود توان پیشوایی دارد ونه اجازه می دهد دیگری پیشوا باشد و نه حتی پارامترهای پیشوا بودن را می شناسد و در طول اینسالها جز تخریب هر گونه حرکت و در نهایت توقف انجنبش هیچ عملکرد مثبتی از ایشان دیده نشده است ....
درپایان جناب شاهزاده اگر به کار خود برسد و در هیج جنبشی دخالت ننماید نیکو تر است زیرا وجود ایشان بیش از انکه مثبت باشد در اثر کلی گویی و عملکرد بیش از حد محتاطانه ناشی از ترس و جبن و سواد اندک سیاسی اش جز تخریب و توقف و اختلاف افکتی هیچ اثری نداشته و ندارد
کیا رستمی:
کیا رستمی:
تصور کنید که در آلمان دوران حاکمیت فاشیسم هیتلری بعنوان فردی یا بخشی از اپوزیسیون مدعی مبارزه با فاشیسم حاکم زندگی میکردید و بخش بزرگی از توجه و توان سیاسی خود را معطوف به بازنگری و انتقاد و مبارزه با دوران قبل از فاشیسم حاکم هیتلر یعنی دوران جمهوری وایمار و ماقبل آن دوران امپراطوری آلمان مینمودید و در حالیکه گشتاپو مشغول دستگیری و قلع و قمع مخالفان و اس اس و ارتش ورماخت مشغول جنگ و کشتار در دیگر کشورها بودند. در آنزمان به اینگونه کسان که توجه مبارزاتیشان نه معطوف به مبارزه با هیتلر و فاشیسم بلکه تصویه حساب با دوران ماقبل هیتلر و حاکمیت بلامنازع او بود بدون رودربایستی خائن و همکار گشتاپو و دستگاه جنایت فاشیسم میگفتند. اگرچه فاشیسم هیتلری فقط ۱۲ سال طول کشید اما ایران امروز با حاکمیت بلامنازع خامنهای و باندجنایتکار او نیم قرن کشتند و زندانی کردند و غارت کردند و نابود کردند و هنوز بسیاری مشغول بازنگری و تحلیل و خصوصن مبارزه با پهلوی ماقبل حاکمیت جمهوری جنایت و نکبت فاشیست اسلامی هستند و حتی ذرهای هم شرم و حیای سیاسی ندارند و نمی پذیرند که آبحوض کش خامنهای و باند جنایتکار او هستند. تشکر فراوان از آقای محققی. اما دیگر ازين دست روشنگریها آب در هاون کوبیدن و اتلاف وقت و نیروست و هیچ کمکی به روشنگری خائنین و آبحوضکشهای رژیم خامنهای جنایتکار فاشیست در هر لباسی نمیکند. در نهایت امر باید راه را بدون این تفاله ها رفت که دانسته یا نادانسته سر در آبشخور ایدلوژیک رژیم در پهلوی ستیزی کور و موروثی خود دارند.
به ابول محققی،
در جنبش مهسا, رضا پهلوی حمایت بخشی از ایرانیان خارج کشور را به دلیل شرکتش در شورای همبستگی با خود داشت. من و بسیاری از افراد چپ که هرگز امکان نداشت به یک جریان سلطنت طلب نگاه مثبت داشته و قدمی در حمایت از آن برداریم به نقش او در شورای همبستگی در جهت به انجام رساندن جنبش نگاه نسبتا مثبتی داشتیم و به پرچم سلطنت طلبها در راه پیمأیی ها حساسیت زیادی نشان نمیدادیم. ولی او با بهم زدن ناگهانی و بشدت مشکوک !! شورای همبستگی, جنبش مهسا را که حمایت گسترده داخلی و جهانی یافته بود و میرفت تا رژیم فاشیستی - اسلامی حاکم را متلاشی کند، به شکست کشاند. رضا پهلوی دیگر هرگز در آن جایگاه قرار نخواهد گرفت و رفتارهای جریانهای فاشیست سلطنت طلب و عدم رد قاطعانه آنها از لیست همراهانش توسط او، اعتباری برای او به عنوان یک فرد دمکرات ( ادعای خودش ) باقی نگذاشته است. پس دوست عزیز لطفا نقش لابی رضا پهلوی در جنبش ضد رژیم فاشیستی - اسلامی حاکم را به خود سلطنت طلبها بسپار و اعتبار خود را زیر پای او ذبح نکن.
دوستان منتقد با سلام و درود…
دوستان منتقد با سلام و درود
متاسفانه انتقادهای به جای شما تاثیری در این افراد که جهت سیاسی خود را با وزش باد تعیین می کنند ندارد.
اگر سلطنت طلب نیستی پس این همه دفاع برای چیست ؟
آقای محققی خودت چه فکر میکنی ؟ اگر سلطنت طلب نیستی پس این همه دفاع برای چیست ؟ فرض کنیم که جنابعالی به رضا میر پنجه و فرزندش محمد رضا انتقاد داری آیا انتقاد شما از جنایات خاندان پهلوی کم میکند ؟ اصلا اگر رضا پهلوی باز مانده خاندان پهلوی نبود و یک فرد معمولی بود آیا برخورد جنابعالی باز هم بشکل حمایت آمیز میشد ؟ فردی که تا بحال در هیچ تشکیلات سیاسی فعال نبوده و همیشه بشکل فردی به مسائل سیاسی و اجتماعی برخورد کرده و وقتی شرایط به مذاق مبارکش نبوده قهر کرده و خانه نشین شده و وقتی حرکتی در داخل شروع شده فورا توسط مطبوعات معلوم الحال وارد صحنه شده و یک توسط یک عده سلطنت طلب وارث شاهنشاهی و یا رهبر شده در صورتیکه این آقا حتی در هیچ حرکت اجتماعی نیز فعال نبوده برای مثال در مواقع سیل زلزله و آتش سوزی و امثالهم ما ندیدیم که در کمیته یاری رسانانی یک ریال کمک مردم ستمدیده داخل کند حال آنکه میلیاردها پول ملت را صاحب شده. از طرف دیگر دارای دیدگاههای ضد حق و حقوق ملل غیر فارس است که معنی اش ضدیت با حداکثر ملل ساکن ایران .
Sadi Samami
Sadi Samami
پست اخیر جناب ابوالفضل محققی، که ظاهراً پاسخیاست به منتقدان به گرایش سلطنتطلبانه ایشان، در واقع بیشتر از آنکه دعوتی باشد به اتحاد ملی، تلاشیست برای بازسازی چهرهای سیاسی خاص: رضا پهلوی.
ایشان از دموکراسی، جمهوریت، وفاق و آزادی سخن میگوید، اما این سخنان وقتی در کنار دفاع صریح و غیرانتقادی از چهرهای موروثی قرار میگیرند، بیشتر به تزیین قدرت سلطنتطلبانه در لباس دموکراسیخواهی شباهت مییابند.
جناب محققی در تمام مقاله، هیچ اشارهای به سابقهی سیاسی نهچندان شفاف رضا پهلوی نمیکند، از جمله خروج بیتوضیح او از شورای موسوم به «شورای همبستگی مهسا» که تنها دو ماه پس از تشکیل، بهدلیل همین رفتار غیرمسئولانه، عملاً بیاثر شد. این شورا قرار بود نمادی از اجماع اپوزیسیون باشد، اما با بیپاسخ گذاشتن افکار عمومی و حذف گفتوگوی شفاف، عملاً به فراموشی سپرده شد.
اگر هدف اتحاد اپوزیسیون است، چگونه میتوان از کسی حمایت کرد که با گرد آوردن حلقهای بسته و عمدتاً سلطنتطلب، هیچ ساختار حزبی شفاف، پاسخگو یا مشارکتی را دنبال نمیکند؟ چرا نقدهای مشروع مخالفان سلطنت را نادیده میگیریم و همهی منتقدان را به «تعصب گروهی» یا «عدم شهامت» متهم میکنیم؟
آقای محققی میپرسد چرا برخی به او میگویند «سلطنتطلب» شده. پاسخ ساده است: چون مقالهاش نه فقط دفاع غیرانتقادی از رضا پهلوی است، بلکه با حذف تمام نقدهای جدی بر سلطنت، میکوشد تاریخ را سادهسازی کند و رهبری فردی را جایگزین سازمانیافتگی جمعی کند.
ایشان خواستار اتحاد است، اما اتحادی که محورش یک شخص مشخص باشد، نه یک منش و ساختار دموکراتیک. اگر دموکراسی، جمهوریت، و سکولاریسم ارزشهای بنیادیناند، چرا باید آنها را به نفع چهرهای غیرپاسخگو، بدون پشتوانه انتخاباتی و بیبرنامه، معلق بگذاریم؟
در نهایت، این مقاله نه نشان از بلوغ سیاسی اپوزیسیون، بلکه نشانهایست از خطر بازگشت به مدلهای موروثی قدرت، در لباس الفاظ مردمپسند.
نقد سلطنتطلب شدن آقای محققی، نه تنها بجاست، بلکه ضرورتیست برای حفظ استقلال گفتمان دموکراسیخواهی از هر شکل از اقتدارگرایی، چه دینی، چه موروثی.
In reply to Sadi Samami by نظرات رسیده
دوست نادیده Sadi Samami …
دوست نادیده Sadi Samami سلام
امروز این مقاله را در گویا نیوز خواندم که معمولا نوشته های آقای محققی را برای هواداران پهلوی پرست و فحاش خود باز نشر می کند.
البته من مجبورم این مطالب را در آن جا بخوانم چون آقای محققی امثال بنده را تحمل نمی کند و بلوک می کند.
حتی یکیار آقای کیانوش توکلی هم به فیس بوک من پیام فرستاد که چرا اینقدر به نوشته های آقای محققی ایراد می گیری؟
بهرصورت وقتی امروز دیدم که کسی در گویا نیوز به این حرفهای آقای محققی راجع به رضا پهلوی اهمیت نمی دهد و در زیر نوشته ابراز احساسات نمی کنند کنجکاو شدم ببینم در اینجا چه واکنشی نسبت به این همه «خود زنی » و تبلیغات برای کسانی که تیشه بر ریشه ی دستاورد های مشروطه تا کودتای ۳۲ بود زدند وجود دارد. خوشبختانه همین چند کامنت که دوستان نوشته اند نشان میدهد که معلوم نیست این دوستان چگونه این هم رفتار فرافکنانه و لومپنی در تمام رسانه های اجتماعی را نمی بینند و به دروغ های رضا پهلوی و مشاورانش چون,,,,,,,,,,,,,,, آویزان شده اند.
.روشنفکر کذایی تاریک اندیش!
سیامک نادری و ایرج مصداقی و کیانوش توکلی، حشمت رئیسی، مانند 3-4 نفر دیگر؛ جداشده از سازمانهای خود، در هر ویدئو یا در هر مقاله بین 30-70 بار از نظام پهلوی یا از رضا پهلوی دفاع و تعریف و تمجید و تحسین میکنند ! و مدام میگویند که "من" سلطنت طلب یا طرفدار رضا پهلوی نیستم! و دائم به جریانات اپوزیسیون و شخصیت های مبارز حمله میکنند .
-- حالا باید پرسید چه کسی: ساده لوح یا ابله یا دوشخصیتی یا فریبکار یا شرمگین یا دروغگو است ! ؟
In reply to .روشنفکر کذایی تاریک اندیش! by ناشناس
با پوزش از شما اگر پس از ۴۶…
با پوزش از شما
اگر پس از ۴۶ سال هنوز نتوانسته اید یک مقایسه ساده با وضعیت امروز ایران با دوران قبل از انقلاب انجام دهید باید گفت برای گرفتن جواب سوالی که پرسیده اید به ایینه نگاه کنید.
افزودن دیدگاه جدید