
بیانیه ۲۳۷ نفر از فعالان دانشگاهی و سیاسی در محکومیت جنایات اسرائیل در غزه
بنیآدم اعضای یک پیکرند… فقط وقتیکه هزینهای نداشته باشد؟
روشنفکران ایرانی و سیاستزدگی گزینشی: سکوت در برابر رنج مردم ایران، فریاد برای بحرانهای جهان
در فضای روشنفکری ایران، بهویژه در میان برخی فعالان سیاسی و فرهنگی، نوعی رفتار دوگانه و گزینشی نسبت به وقایع جهانی و داخلی شکل گرفته که شایسته نقد و بازنگری جدی است. بهنظر میرسد بخش قابلتوجهی از این طیف، دچار نوعی «اخلاق گزینشی» شدهاند که در آن، نه اصول حقوق بشری، بلکه گرایشهای ایدئولوژیک و گاه ژستهای سیاسی، معیار داوری قرار میگیرد.
بیانیه ۲۳۷ نفر از فعالان دانشگاهی و سیاسی در محکومیت جنایات اسرائیل در غزه، نمونهای گویا از این رویکرد است. فارغ از درستی یا نادرستی محتوای بیانیه، نکتهی مهم آن است که چرا همین اشخاص درباره فجایع انسانی و نقض گسترده حقوق بشر در داخل ایران، چنین واکنش منسجم، قاطع و پرشماری نشان نمیدهند؟ چرا وقتی مردم ایران در خیابانها برای ابتداییترین حقوق انسانی خود قربانی میشوند، صدایی از این قشر بلند نمیشود یا واکنشی نمادین و مبهم ارائه میگردد؟
بحران گزینشیگری اخلاقی
واقعیت آن است که کشتار غیرنظامیان، کودککشی، محرومیت دارویی و غذایی، تجاوز به خاک و خانه، در هر نقطهای از جهان باید محکوم شود، خواه در غزه باشد یا در کردستان ایران، در اوکراین یا در بلوچستان. اما سکوت در برابر کشتار کولبران، اعدام جوانان معترض، زندان و شکنجه فعالان مدنی، تبعیض سیستماتیک علیه اقلیتهای قومی و مذهبی در ایران، نشانگر آن است که دغدغهی حقوق بشر در بسیاری از این موضعگیریها نه یک اصل جهانی، بلکه ابزاری سیاسی برای موضعگیری در برابر یک طرف ماجراست.
چرا تجاوز به حقوق کردها توسط ترکیه، ایران، سوریه و داعش، هیچگاه جایگاه جدی در بیانیهها و واکنشهای این قشر نداشته است؟ چرا نسلکشی ۸۰۰ هزار نفر در رواندا، یا فجایع در یمن و افغانستان، در تحلیلهای آنان حتی بهعنوان خبر هم بازتاب نمییابد؟ پاسخ روشن است: اغلب این واکنشها نه از سر «درد انسانی»، بلکه تابعی از گفتمانهای مسلط رسانهای، سلیقههای سیاسی یا گرایشهای ایدئولوژیک است.
فرار از مسئلهی اصلی: مردم ایران
شاید بزرگترین تناقض آنجا است که همین چهرهها، در حالی که صفحات خود را با تحلیل بحرانهای جهانی پُر میکنند، درباره بحران اصلی کشور خود یعنی «حاکمیت ضدبشری جمهوری اسلامی» یا سکوت میکنند، یا به کلیگوییهای بیخطر بسنده میکنند. هیچ تحلیل دقیقی از بحران اقتصادی، فروپاشی اجتماعی، تحقیر زنان، سرکوب اقلیتها، فساد ساختاری، و شکستهای زیربنایی جمهوری اسلامی از این افراد دیده نمیشود. در حالی که رسانههای رسمی حکومت در حال فرافکنی بحرانهای داخلی به غزه و اوکراین هستند، روشنفکران نیز بهشکلی ناخواسته در همان مسیر گام میزنند.
در عمل، گویی بحرانهای جهانی به «حاشیهی امنی» برای این گروه تبدیل شده است تا هم ژست اخلاقی بگیرند و هم از پرداختن به بحران داخلی، که مستلزم هزینه و موضعگیری صریح علیه قدرت واقعی است، شانه خالی کنند.
ناهماهنگی در دفاع از مظلوم
دفاع از فلسطین یا هر ملت مظلوم دیگر، بدون شک بخشی از وظیفهی انسانی هر وجدان بیداری است. اما وقتی همین افراد، چشم بر مظلومیت هموطنان خود میبندند، اعتبار اخلاقی خود را زیر سؤال میبرند. شاعر ایرانی سعدی، که این بیانیه به او استناد کرده، پیش از آنکه نگران رنج آدمیان در چین و شام باشد، درد همنوع خود را در خانه و وطن خویش فریاد میزند. آیا فریاد ما باید از غزه بلند شود، در حالی که دختران ایران در خیابانها جان میدهند و هزاران خانواده در سوگ فرزندان خود نشستهاند؟
بازگشت به اولویتها
اگر روشنفکری رسالتی دارد، آن رسالت در گام اول شناخت و حل مسائل جامعهی خود است. اگر صدای روشنفکر از کنار دردهای مردم سر برنیاورد، دیگر چه مشروعیتی برای خود باقی میگذارد؟ جهان امروز به درستی به هم پیوسته است، اما عدالت اخلاقی ایجاب میکند که «اولویت»، مردمی باشند که ما را به زبان خود صدا میزنند، مالیات میدهند، از ما حمایت میخواهند و زیر چکمهی استبداد هر روز له میشوند.
تا زمانی که برخی روشنفکران ایرانی، بحران داخلی ایران را در حاشیه و بحرانهای جهانی را در مرکز توجه خود قرار دهند، نه تنها به مردم ایران، بلکه به مفهوم روشنفکری نیز خیانت کردهاند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
یک کم کلاهت را بالاتر بگذار آقای توکلی
.........................
آیا دفاع از جنایات اسراییل در غزه شرم آور نیست که لابد برای رعایت حقوق همکار جدیدتان جا به جای کامنت ها را حذف می کنید و با «..............» پر می کنید؟
نکند خود او را به مسئولیت بررسی کامنت ها تعیین کرده اید.
یک کلمه از متن بیانیه را نیاورده و خوانندگان را با تیتر بیانیه به سمت نوشته خود می کشد تا هدف خود در حمایت غیر مستقیم اما آشکار از نسل کشی اسراییل در غزه را پیش ببرد.
نمی دانم چند جای دیگر این کامنت را می خواهیدحذف کنید و با «..............» پر کنید.
اتهام به انسان های شریف عیب ندارد، و عنوان «متن سخیف» که به این نوشته داده بودم و آن را حذف کرده اید عیب دارد؟
اقای مرادی سئوال خوبی را طرح…
اقای مرادی سئوال خوبی را طرح کرده است چرا [٢٣٧ نفر از دانشگاهیان، فعالان سیاسی، فرهنگی و مدنی دموکراسیخواه و صلحطلب ایرانی ] تبعیض بین مردم ایران و غزه قایل می شوند؟
بیانیه ٢٣٧ نفر از دانشگاهیان…
بیانیه ٢٣٧ نفر از دانشگاهیان، فعالان سیاسی، فرهنگی و مدنی دموکراسیخواه و صلحطلب ایرانی در محکومیت اقدامات اسرائیل در نوار غزه
کشتار، محاصره غذایی و محرومیت دارویی در نوار غزه باید هرچه سریعتر متوقف شود.
نسلکشی در نوار غزه به سطح فجیعتری رسیده است. از ٧ اکتبر ٢٠٢٣ تاکنون بیش از ٥٤ هزار نفر در واکنش تلافیجویانه کور و انتقامگیری دولت اسرائیل کشته و بیش از هفت هزار نفر نیز مفقود شدهاند. اکثر کشتهشدگان غیرنظامی و بیش از ١٤ هزار نفر از آنها کودکند. از ١٨ مارس سال جاری که آتشبس اخیر توسط دولت اسرائیل نقض شد تا امروز بیش از چهار هزار نفر کشته شدهاند. الان در پی حملات بیرحمانه ارتش اسرائیل و تصرف نزدیک به هشتاد درصد باریکه غزه و جلوگیری عامدانه و هدفمند انتقال غذا و دارو به این منطقه بلازده، بیش از دو میلیون نفر از ساکنان این باریکه با محرومیت غذایی و دارویی شدید مواجهاند و بسیاری از آنها برای زنده ماندن به کمکهای بشردوستانه وابسته شدهاند.
شوربختانه در برابر بزرگترین تراژدی قرن بیستویکم قدرتهای جهانی یا منفعلانه نظارهگر ماندهاند یا همچون دولتهای آمریکا، آلمان، فرانسه و بریتانیا با ارسال گسترده تسلیحات یاریگر جنایتهای توقفناپذیر اسرائیل شدهاند. اعتراضات برخی از دولتهای اروپایی نیز کماثرتر از آن است که تاثیری بازدارنده بر تهاجمات دولت اسرائیل داشته باشد.
ما جمعی از اساتید دانشگاه و فعالان سیاسی، فرهنگی و مدنی دموکراسیخواه و صلحطلب ایرانی که نگران رقابتهای هژمونیطلبانه و درگیریهای فرقهای در منطقهیم، ضمن مخالفت با سیاستها و اقدامات جمهوری اسلامی در منازعه اسرائیل-فلسطین و حمایت از صلح پایدار و راهحل عادلانه برای این منازعه تاریخی و دفاع از حقوق مردم غزه و استیفای حق سرزمینی مسلوب از فلسطینیها، خواستار توقف فوری جنایتهای ارتش اسرائیل و خروج بیقیدوشرط آن از نوار غزهایم. دولت نتانیاهو به دلیل نسلکشی، نقض قوانین جهانی و موازین انسانی باید در دادگاهی بینالمللی محاکمه شود. حاکمان اسرائیل برای ارضای حس انتقامجویی خود به شیوه همیشگی این دولت، در ازای هر اسرائیلی کشته شده در ٧ اکتبر، تا کنون ٤٥ فلسطینی کشتهاند. البته در این فجایع شوم قدرتطلبی داخلی نتانیاهو و متحدانش نیز، علیرغم مخالفتهای گسترده شهروندان معترض اسرائیلی، اثرگذار بوده است.
به باور ما باید هرچه زودتر این خشونتها متوقف شود. اقدام گروههای افراطی فلسطینی و از جمله ارتکاب خشونت و کشتار و اسارت غیرنظامیها در عملیات «طوفان الاقصی» محکوم است، اما ۷ اکتبر نقطه آغاز این منازعه نیست، و داوری در این مورد باید با توجه به اشغال نظامی فلسطین، غصب سرزمین و کشتار فلسطینیها، آوارهسازی گسترده و تبعیضهای متعدد علیه آنها در طول ٧٧ سال گذشته و نقض مستمر و متعدد قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل توسط اسرائیل انجام شود.
به نظر ما باید حتیالمقدور و از موضعی اصولی، در اعتراض به جنایتهای اسرائیل و دفاع از حقوق مردم فلسطین، مانند دیگر ملتهای تحت سرکوب، ستم، تبعیض و محرومیت کوشید و با مصادره این موضع توسط اصحاب قدرت مخالفت کرد. دفاع از فلسطین، در بنیاد خود ربطی به جمهوری اسلامی، که خود بخشی از مشکل است، ندارد. ما مفتخریم که سعدی شاعر پرآوازه ایرانی هشت قرن پیش سروده است که «بنیآدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند.»
جمعی از امضاکنندگان:
ابوالفضل قدیانی، لیلی گلستان، مصطفی مهرآیین، اسفندیار منفردزاده، بهزاد شیشهگران، حسن یوسفی اشکوری، کیوان صمیمی، علی افشاری ،علیرضا رجائی، عبدالله مومنی، مهدی محمودیان، امیر اثباتی، رزیتا شرفجهان، پروانه سلحشوری، مژگان ایلانلو، تقی رحمانی، هوشیار انصاریفر، سعدی گلبیانی، احسان شریعتی، رضا علیجانی، علیرضا بهشتی شیرازی، حسن اسدیزیدآبادی، محمد آقازاده ، مهرداد درویشپور، علی میرسپاسی، علیاکبر گرجی، سعید حنایی کاشانی، محمد حبیبی، اسماعیل عبدی، سارا احسان، مهدیه گلرو، همایون سیریزی، عبدالله ناصری، سپیده قلیان، شارمین میمندینژاد، مطهره گونهای، بلقیس سلیمانی، صالح نیکبخت، آذین موحد، کاظم کردوانی، محمود کریمی حکاک، ایمان افسریان، محمد صحفی، امیرسالار داوودی، محمد اولیاییفر، آتفه چهارمحالیان، پرویز جاهد، الهه امیرانتظام، محمدباقر بختیار، رحیم قمیشی.
,,,,,,,,,,,,,,,,,که درحق…
,,,,,,,,,,,,,,,,,که درحق مبارزان شریفی که همه گونه هزینه داده اند به جرم محکوم کردن جنایات اسراییل در غزه می نویسد که «بنیآدم اعضای یک پیکرند… فقط وقتیکه هزینهای نداشته باشد؟»
.............. و کشانیدن آن ها به نوشته خود به دروغ تیتر زده است: «بیانیه ۲۳۷ نفر از فعالان دانشگاهی و سیاسی در محکومیت جنایات اسرائیل در غزه»
در حالی که اثری از بیانیه نیست و دشنام گویی و انهام زنی به امضا کنندگان بیانیه است و بس.
..................
چرا جنایت در غزه را کمرنگ می کنی؟
آقای کیانوش توکلی!
کسی که این متن .........را نوشته یا منتشر کرده یعنی اسماعیل مرادی که به نظر می رسد همکار جدید شما با اختیارات زیاد است همان کسی است که قبلا چند بار علیه رضا پهلوی و در ستایش مجاهدین در این سایت چیز نوشته است.
,,,,,,,,,,,,,,,,,, یاشد چپ و راست به رضا پهلوی نمی پرد و در همان حال از مجاهدین ستایش نمی کند.
جمعی از معتبر ترین و باسابقه ترین و شناخته شده ترین افراد اپوزیسیون که آن ها را همه می شناسیم از امضا کنندگان بیانیه هستند، اما مجاهدین که سرسپرده لابی های اسراییل هستند از این بیانیه خوششان نمی آید.
آیا این دلیلی است بر متهم کردن انسان های شریفی که جنایات اسراییل در غزه را بر نمی تابند؟
ناسلامتی، خودت کیانوش توکلی انسان شرافتمندی هستی که هرگز نمی توانی نسبت به حمایت......... که این متن ......... از جنایات در غزه با متهم کردن امضا کندگان این بیانیه کرده است بی طرف باشی.
..............
In reply to چرا جنایت در غزه را کمرنگ می کنی؟ by یک خواننده قدی…
دوست گرامی، یک خواننده قدیمی…
دوست گرامی،
یک خواننده قدیمی و همان خواننده قدیمی
بهجای نقد محتوای مقاله یا بیان دیدگاههای متفاوت، شما عملاً از مدیریت سایت درخواست کردهاید که به دلیل مواضع سیاسی من، از جمله انتقاد از رضا پهلوی یا دفاع از بخشی از مبارزه مجاهدین، مقالاتم را سانسور کند یا انتشارشان را متوقف سازد.
اگر واقعاً باور دارید که مسیر آزادی، دموکراسی و حقوق بشر از دل گفتوگو، تنوع دیدگاهها و احترام به نقد میگذرد، باید به جای تلاش برای حذف نویسندگان، به محتوای نوشتهها پاسخ دهید.
نکته تأسفبار این است که بسیاری از کسانی که بهدرستی علیه سانسور در جمهوری اسلامی اعتراض میکنند، وقتی با نقدی در فضای آزاد روبهرو میشوند، همان ابزار را در فضای اپوزیسیون به کار میبرند: حذف، انگزنی، و پروندهسازی.
آیا انتقاد از یک چهره سیاسی یا حمایت از بخشی از یک جریان مبارز، آنهم با استدلال و در چهارچوب گفتوگو، باید منجر به محروم شدن یک فرد از حق نوشتن و حضور در فضای رسانهای شود؟
من آمادگی دارم درباره هر بخش از مقالهام گفتوگو و بحث کنم، اما سانسور، تهمت و تلاش برای ساکت کردن صدای دیگران را نشانه ضعف استدلال میدانم، نه دفاع از حقیقت.
در مقاله:
۱. هیچگونه توجیه یا کمرنگسازی جنایات در غزه در متن مورد نظر دیده نمیشود، بلکه نقد اصلی به تناقض در اولویتبندی و سکوت گزینشی برخی از روشنفکران ایرانی است؛ کسانی که با جدیت در برابر وقایع جهانی موضعگیری میکنند، اما در برابر درد و رنج مردم خود، از جمله سرکوب در ایران، اعدامها، وضعیت کردستان و ... اغلب سکوت اختیار میکنند یا واکنشی بسیار سطحی دارند.
۲. محکوم کردن جنایات اسرائیل در غزه نهتنها ضروری، بلکه وظیفه انسانی است؛ اما اگر این محکومیت با نادیده گرفتن جنایات گروههایی چون حماس یا سکوت درباره فجایع گسترده دیگر (مانند قتلعام کردها، کشتار در روندا، جنگ اوکراین، سرکوب مردم ایران و...) همراه شود، این پرسش پیش میآید که آیا ما حقیقتاً دغدغه حقوق بشر داریم یا صرفاً درگیر مواضع سیاسی گزینشی هستیم؟
۳. بیایید از دوگانههای فرسودهای مانند "یا با ما یا علیه ما" عبور کنیم. هدف از این نقد، برانگیختن توجه به رنجهای فراموششده مردم خودمان در کنار همدردی با مردم فلسطین، اوکراین یا هر جای دیگر است.
با احترام، مرادی
افزودن دیدگاه جدید