
توافق پنهان ایران و آمریکا و جایگاه اسرائیل در این معادله
۱. از تنش آشکار تا مصالحه پنهان
رابطه تهران و واشینگتن در سالهای اخیر، علیرغم فضای رسانهای خصمانه، در عمل بر بستر مذاکرات غیرمستقیم و چندلایه پیش رفته است. پس از خروج آمریکا از برجام در دوره نخست ترامپ (۲۰۱۸) و تلاشهای دولت بایدن برای احیای آن با واسطهگری اروپا، عمان و قطر، روند گفتوگوها شکل غیررسمی و تاکتیکی به خود گرفت.
با بازگشت احتمالی ترامپ در سال ۲۰۲۵، نشانهای از توقف کامل این ارتباطات دیده نمیشود. ترامپ پیشتر نیز با وجود موضعگیریهای تند، علاقهمند به یک توافق «قویتر» بود، سیاست فشار حداکثری، نه برای جنگ، بلکه برای امتیازگیری.
در شرایط فعلی، با بحرانهای اقتصادی داخلی در ایران، اعتراضات اجتماعی، فشارهای منطقهای، و نیاز کاخ سفید به یک دستاورد خارجی، احتمال دستیابی به توافقی مرحلهای و پنهان، قوت گرفته است.
۲. دلایل پنهانکاری در توافق احتمالی
عدم اعلام رسمی چنین توافقی، سه دلیل کلیدی دارد:
1. حفظ پرستیژ ایدئولوژیک رژیم ایران: پذیرش علنی مذاکره با آمریکا میتواند مشروعیت شعارهای ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی را زیر سؤال ببرد و موجب شکاف در حاکمیت شود.
2. فروختن توافق بهعنوان پیروزی مقاومت: نظام میکوشد هر عقبنشینی را نتیجه "مقاومت هوشمندانه" نشان دهد. اجرای مرحلهای و سختنمایی مذاکرات در راستای همین هدف است.
3. کنترل تدریجی افکار عمومی در دو سوی مذاکره: در ایران، جریانهای تندرو و در آمریکا، لابیهای ضدایرانی و متحدانی مانند اسرائیل، آماده پذیرش یک توافق صریح و فوری نیستند. بنابراین، گامهایی چون تبادل زندانی، کاهش تنش منطقهای، و آزادسازی منابع مالی، بهصورت تدریجی و بدون اعلام رسمی در حال اجراست.
۳. جایگاه اسرائیل: مخالف ظاهری، هماهنگ پشتپرده
در ظاهر، اسرائیل بهویژه در دوره نتانیاهو، با هرگونه توافق با ایران مخالف است و تهدید به اقدام نظامی میکند. اما رفتار عملی این کشور حاکی از احتیاط و هماهنگی با آمریکا است.
اسرائیل تاکنون از ورود به یک جنگ مستقیم با ایران خودداری کرده و به عملیات محدود نیابتی یا خرابکاریهای هدفمند بسنده کرده است. در ماجرای ترور قاسم سلیمانی نیز علیرغم نقش اطلاعاتی اسرائیل، این کشور از مشارکت عملی در مرحله نهایی عقبنشینی کرد.
در واقع، تهدیدات اسرائیل بخشی از بازی روانی مشترک با آمریکاست: واشینگتن نقش مذاکرهکننده را ایفا میکند، در حالیکه تلآویو نقش تهدیدگر را برای افزایش فشار بر تهران بازی میکند.
۴. نشانههای توافق در حال اجرا
برخی تحولات میدانی که از وجود یک توافق پنهان حکایت دارند:
1. کاهش حملات نیروهای آمریکایی به گروههای وابسته به ایران در منطقه
2. توقف پاسخهای تلافیجویانه ایران
3. آزادسازی مرحلهای منابع ارزی مسدودشده
4. تبادل زندانیان
5. گزارشهای غیررسمی درباره کاهش سرعت غنیسازی
6. دیدارهای محرمانه در دوحه، مسقط، و نیویورک
این شواهد نشان میدهند که احتمال وجود یک توافق پشتپرده، بسیار بالاست، توافقی که بهصورت مرحلهای و حسابشده اجرا میشود، بیآنکه از سوی طرفین رسمی اعلام گردد.
چرا آمریکا و اسرائیل بهدنبال مهار رژیماند، نه سرنگونی آن؟
یکی از پرسشهای رایج در فضای سیاسی ایران این است: چرا ایالات متحده و متحدانی چون اسرائیل، بهجای حمایت از تغییر رژیم در ایران، سیاست مهار و مذاکره را دنبال میکنند؟
پاسخ این پرسش در نبود یک آلترناتیو ملی، باثبات و قابل اتکا نهفته است. آمریکا پس از تجربههای پرهزینه در عراق، افغانستان و لیبی، بهوضوح تمایلی به آلترناتیوسازی از خارج ندارد.
از نگاه واشینگتن، هرگونه تغییر در ساختار قدرت ایران بدون وجود نیرویی منسجم، برخوردار از پایگاه اجتماعی، و آماده برای مدیریت دوران گذار، به خلأ قدرت، بیثباتی منطقهای، و گسترش نفوذ بازیگران غیرقابل پیشبینی منجر خواهد شد، نتیجهای که برخلاف منافع استراتژیک آمریکا و متحدانش است.
در همین راستا، هیچیک از نیروهای موجود در اپوزیسیون، چه سلطنتطلبان، چه مجاهدین خلق، چه جمهوریخواهان و چپهای دموکرات، بهتنهایی واجد شرایط برای ایفای نقش جایگزین نیستند. تا زمانی که این جریانها نتوانند به یک ائتلاف فراگیر با حداقل توافق بر سر نقشه راه دوران گذار دست یابند، از حمایت رسمی و مشروعیتیابی بینالمللی خبری نخواهد بود.
سیاست جاری آمریکا، تلاش برای گذار کنترلشده، کمهزینه و قابل پیشبینی از جمهوری اسلامی است، نه فروپاشی پرهزینه و پرخطر آن. به همین دلیل، مذاکرات پنهانی، توافقات محدود، و فشارهای مرحلهای، ابزارهای ترجیحی غرب در قبال تهران هستند.
جمعبندی
1. احتمال توافق پنهانی مرحلهای میان ایران و آمریکا، با مشارکت غیرمستقیم اسرائیل، بسیار بالاست.
2. اعلامنشدن توافق به دلایل سیاسی و روانی داخلی و خارجی صورت میگیرد.
3. اسرائیل بخشی از مهندسی فضای روانی این توافق است، نه مانعی جدی.
4. مادامی که اپوزیسیون ایرانی نتواند آلترناتیوی قابل اتکا، مشروع و فراگیر ارائه دهد، غرب مسیر تغییر از بالا را مسدود میبیند و به سیاست مهار از طریق مذاکره و توافقات محدود ادامه خواهد داد.
5. تغییر واقعی نیازمند فراتر رفتن از شعار سرنگونی، و شکلدهی به یک بدیل ملی با پشتوانه اجتماعی و طرح عملی برای دوران گذار است.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
.رستاخیز نوین چپ.
پیام حزب توده ایران به احزاب اپوزیسیون چپ و غیره :
https://bepish.org/fa/node/12293
شاه بیت داستان.
آفرین مقاله بسیار جالبی بود و شاه بیت آن همانگونه که بسیارانی گفتند و نوشتند همان نبود یک آلترناتیو ملی ویا
بدیلی توانا برای ادراه کشور است.
یعنی آمریکا بیش از مخالفان نظام به خطرات یک ایران بی ثبات واقف است؟
متاسفانه پرچمکشان باورهای سیاسی، دینی و گروهی، پاسخی عملی برای ایران ندارند و خود را با شعارهای
دهان پرکن متقاعد میکنند.
افزودن دیدگاه جدید