رفتن به محتوای اصلی

مشخصات گفتمان ضد سلطنتی 57 ؛ نقش خليل ملكي در دمکراسی ؛ جنگ سرد؛ فضای باز سیاسی و بهره برداری خمینی ..

مشخصات گفتمان ضد سلطنتی 57 ؛ نقش خليل ملكي در دمکراسی ؛ جنگ سرد؛ فضای باز سیاسی و بهره برداری خمینی ..

تنها دو جريان آزاديخواه را ميتوان سراغ گرفت كه به منشور حقوق بشر و دموكراسي نزديك شده بودند:
جبهه ملي و جريان انشعابي خليل ملكي از حزب توده ايران. خود حزب توده ايران نيز قبل از غير قانوني شدن در سال ١٣٢٧ ايجاد دموكراسي پارلماني را در ادبيات خود تحت حكومت شاه بكار ميبرد ولي بعد از اقدام به ترور شاه در سال ١٣٢٧ كه به حزب توده نسبت داده شد، سياستش به سمت سرنگوني متمايل شد و به دنبال بر قراري حكومت هايي شبيه أقمار  شوروي در اروپاي شرقي بود كه جبهه اي ظاهري از نيروهاي مختلف به رهبري كمونيستها حكومت را در دست داشتند ولي در واقع يك مدل حكومتي استبدادي بودو آزادي و دموكراسي در آنها وجود نداشت. جلوتر كه آمديم مدلي به نام راه رشد غير سرمايه داري نيز تءوريزه شد كه به حكومتهايي اشاره داشت كه در سوريه و عراق و اتيوپي و بمن جنوبي و… سر كار آمدند ولي اين حكومتها ميز بوئي از آزادي و دموكراسي نبرده بودند.

شب‌های شعر گوته   مهر ۱۳۵۶ برگزار . در سال ۱۳۵۶ کانون نویسندگان ایران با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان، انستیتو گوته، به مدت ده شب مراسم شعرخوانی و سخنرانی در باغ انجمن فرهنگی روابط ایران-آلمان برگزار کردند. در این ده شب که به «شب‌های شعر گوته» معروف شد، بیش از شصت نویسنده و شاعر با گرایش‌های مختلف ولی عمدتاً چپ علیه «فضای اختناق و سانسور حاکم» شعر خواندند و سخنرانی کردند

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایرانگلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

دیدگاه‌ها

نظرات رسیده

Iraj Oraji
سلام، شما تجربیات خودتان را بیان میکنید و من از خطه دیگری از ایران تجربه شخصی بخشا متفاوتی را دارم. از آنجا که جامعه در تحولی سریع بود حتی تفاوت سنی یکی دو ساله از هم، هم می‌تواند به نتیجه تجربی متفاوت از هم و به سر آغاز جدیدی از جدالی که پایانی ندارد، بیآنجامد. ترسم از این است که این بیان های تجربی فردی به جای پاسخ به سئوال چه باید کرد برای خروج از منجلاب اسلامی موجود به انشقاق بیشتر بکشد. اکنون چه باید کرد؟ وقتیکه پارازیتی به نام نظام جمهوری اسلامی فقاهتی شیعی مصمم به هر گونه سازش برای تضمین بقای خود بهر قیمتی است؟ تکلیف چیست؟

جمعه, 16.05.2025 - 18:29 پیوند ثابت
نظرات رسیده

سیروس ملکوتی:

احمد شاملو در یک بررسی از شعارهای دوران انقلاب ما را متوجه کلید واژه شعار های انروزگار میسازد که شانه به شانه شعار جمهوری اسلامی وزن داشت . و آن چیزی نبود جز شعار آزادی . اما تجارب فردای آن انقلاب ما را متوجه بی اعتباری این مطالبه نزد نیروهای سیاسی آن روزگار میرساند . میبینیم که چگونه برای این نیروها با آزادی فردی که در سرکوب زنان و طرح حجاب اسلامی مطرح میشود برخورد میشود . نیروهای سیاسی میپذیرند که این نبرد زنان را مرعوب مبارزات ضد امپریالیستی خود کنند و نگذارند وحدت کلام این توهم شکل گرفته از هم بگسلد . مورد بعدی که بسیاری از نیروها در تفاسیر خود از آزادی همانا آزادی های سیاسی را درک می‌نمودند باید پذیرفت که این درک نیز بسیار محدود و حتی در تقابل با خواست آزادی سیاسی یک جامعه دموکراتیک قرار داشت . از همان فردای جایگزین شدن قدرت درخواست آزادی سیاسی از سوی نیروهای سیاسی توام با مطالبه حذف دگر اندیشان خود بود . حذف بازرگان و دولت و عناصری که لیبرال نامیده می‌شدند دومین اقدام نیروهای سیاسی را تشکیل می‌داد . تداوم همین نگاه حذف گرایانه در سالهای بعد ، نیروهای ماندگار در سایه قدرت را به حنجره فرامین سرکوب تبدیل نموده بود . هنگامی که از حکومت میخواستند مخالفین نظام سیاسی را سرکوب کند و پاسداران را مسلح به سلاح سنگین نماید . بنابراین این تصویرسازی از طرح شعار آزادی در دوران انقلاب که چنین مطالبه ای وجود می‌داشت را باید با تردید نگریست . این مطالبه هر چند در گستره شعارهای دوران انقلاب نقش برجسته ای را ایفا می‌نمود ، اما باید پذیرفت درک از این آزادی بسیار مبهم و ناروشن می‌بود . شاید روشن‌ترین وعده سیاسی آن روزگار را در یک داوری بی‌طرفانه سیاسی بشود در نیرویی چون حزب ایران و البته دبیر کل انروزگارش شاپور بختیار
ارزیابی نمود .

چ., 14.05.2025 - 07:03 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلو

In reply to by نظرات رسیده

عنوان مقاله
آفرین برتو

سالام
بخدا وبه دین،به لنین،به مارکس،به هویدا،به
قبرنداشته رضاشاه ی گماشته فراماسیونی،
وبه خانواده بی اصل ونسب آنها،
تغذیه فکری روشنفکران ایرانی،یک تغذیه کاملا
استعماری ونوکری و بی فکری است،
آن سلسله مطالعات سازمانی رامن هم خوانده ام،
نوشته های تاریخی محمدتقی فرامرزی،دیالکتیک
استالین و فلسفه هگل وتکامل داروین،کاپیتال مارکس و وو،،را ،الان فکرمیکنم،
آنها بدرد ما درصورتی میخورند،که درست
اندیشه کنیم،
دگردیسی درتفکرمان داشته باشیم،
واقعیت های دنیا را درک کنیم،
از ناسیونالیسم تلقینی درکتابها خارج گشته و
برخورد تنقیدی با گذشته خود نه باغضب بلکه
با خوش اندیشی به واقعیت ها ومطالعات خود
نگاه کنیم،
مارا عمدی به جاده های انحرافی کشانده ،حتی
تحمل تفکرهمسنگرخودرا نداریم،
حتی نمی توانیم ،با نگاه علمی به دین،به ملی گرایی،به اقتصاد،به مخالف برخوردکنیم،
نمی توانیم ،ازتونلی که برایمان درست کرده بودند،خارج شویم،
واگر هم خارج شویم ،جاده درست را نمی توانیم
تشخیص دهیم.
دنیایی که درآن هستیم ،آنرا نمی توانیم باعینک
پاک وشفاف ببینیم،
اینگونه اندیشیدن لاقل در روزنامه نگاری حق است،درست پیاده شود.

چ., 14.05.2025 - 04:10 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Jahangir Alizadeh

کیانوش عزیز
مرا ببخش ، فکر می کنم نیاز به یک ترم مطالعه بر موضوع تفاوت و تشابه نسلی و دیالکتیک رشد و توسعه و تغییر لازم داریم .
البته هم تو و هم من در همان آموزه ها ، کلاس ها آن دوران را گذراندیم ، ولی بد گذراندیم که این چنین عکس بر داشت کردیم و نه فضیلت نقد را به ارث برده ایم و نه آموزه های نفی اخلاق‌مدار و عقل سالار را !
فکر می کنم همچنان ذهنیت دو قطبی شمر و امام حسین و دوست و دشمن و سیاه و سفید و صفر و صد را مروج و مبلغ هستی و برای همین نقد را قربانی نفی بیرحم و غیر منصف و غیر مسئولانه می کنی و این آموزه های بزرگان از همان کلاس هایت و از هگل و دیگران را درک نکردی و شاید برای خوش ایند این و آن بنویسی و بگویی و نه برای سیمای تابناک حقیقت :
ما امروز بر شانه های زخمین پدران و گذشتگان خویش بالیدیم و رشد کردیم » و این همان دیالکتیکی است که خودت استادی و بدون آن شانه های زخمین ، مایی وجود نداشت و ندارد که این تفکر تو در نقد گذشته نیست عزیز.
تفاوت نسلی کار خودش را می‌کند و مسبب رشد است و بدون کهنه ، نو ممکن نیست و تو از نویی در خود سخن میگویی که بسیار کهنه است عزیز !
دوست بزرگوارم کیانوش عزیز !
ساحه عین و پدیده با همه ابعاد و اجزای هستی و با همه هستنده هایش ، زمانی قابل ادراک درست است که به همه اجزایش توجه و دقت شود و کنکاش و کالبدشکافی گردد تا به فهمی دقیق و واقعی تر حاصل گردد ، اما حاصل نگاه و قضاوتت، از منظره نگاهی موردی و موضوعی و تماتیک و دیالکتیک نیست و کاملن ایدئولوژیک مطلق صفر و صدی و یک تصفیه حساب ناشیانه و پر از عصبیت و هیجان غیر علمیست .
من از خودزنی ها و شرمساری های بی اساس و ناموجه و غیرمسئولانه ، همیشه شرمسار زخم شانه های پدران و مادرانم بودم و هستم که شانه های آنها ما را فرارویاند و حال ایستاده بر همان شانه ته کشیدیم و تف بر سیمای شان می اندازیم که حتمن به خودمان بر می گردد !
ج-ع
درود بر تو دوست عزیز دیرینم

س., 13.05.2025 - 08:04 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Mahmood Moosadoost:

"اصلاحات ارضی" (یا تقسیم اراضی) یک خواست همگانی بود و دست کم 20 سال پیش‌تر در جامعه وجود داشته. نگاه کنید به شعر "مفتخورالاعیان" افراشته. گفت و گوی‌ست به شعر میان ارباب و رعیت در سه پرده به زبان گیلکی رشتی. پرده‌ی نخست آن در سال 1322 سروده شده. پرده‌ی دوم و سوم آن در سال 1325 سروده شدند. البته پرده‌ی نخست به فارسی هم به شعر برگردانده شده، بخشی از پرده نخست به زبان فارسی:
اُ، مشتی حسن، مردکه‌ی ابله و دیلاق
عاجز شدم از دست تو یکپارچه شلتاق
این خرده حساب تو چرا مانده الی حال
هی کهنه و نو می‌کنی این سال به آن سال
بایست له امنیه بیاید، آها حتما
شلاقی و حبست بنماید، آها، حتما
- ارباب، به مویت قسم، امسال گرانی‌ست
آهی به بساطم به ابوالفضل دگر نیست
- خیرات و مبرات مگر می‌دهی حیوان
حق نام خداوند جلیل است، عموجان
بفروش دو تا گاو و مرا غیظ نیاور،
بی‌عاطفه، فرع طلبم شد سه برابر
واجب‌تر از آن روزه نمازت طلب ماست
لازم‌تر از آن راز و نیازت طلب ماست
غسل تو، وضوی تو، نماز تو، تمامت
در سهم من آرند به فردای قیامت
طاعات تو غصبی‌ست، از این حیث فرشته
در نامه‌ی اعمال من آورده نوشته
لامذهب و برگشته ز دین، هورهوری، کافر،
بی‌رخصت من دختر خود می‌دهی شوهر؟
- ارباب بیا و بکن امساله مدارا
انگار که آزاد نمودی همه ما را
نان و خورش ما علف پخته‌ی صحراست
آماس دل و زردی رخساره هویداست
- خوشبخت، به این ذائقه‌ی خوب و علفخوار،
ای بنده‌ی ناشکر، بگو شکر دوصدبار!
برعکس که ما ذائقه‌ی خوب نداریم
ناچار سر سفره چلو جوجه گذاریم
از بچگی عادت شده این ذائقه ما را
داده‌ست خدا ذائقه‌ی خوب شما را
آسوده تو هستی که غم رخت نداری
کرکی زمستان و کتانی بهاری
کفش و گالش و پالتو خز، دستکش و شال
باری‌ست که عاجز شود از بردنش حمال
شش ماه که بی کفش خوشی، فارغ و بی‌غم
شش‌ماه دگر کفش نباشد، بجهنم!
از میخچه‌ی پا پدرم سوخته چندی‌ست
با پای برهنه خطر میخچه‌ات نیست
داروی تب و لرز تو بید دم خانه
تب کرده، عرق کرده، شدی زود روانه
اما چو مرا دست دهد حالت چایمان
مانند زن حامله در موقع زایمان
بایست که ده دکتر فهمیده بیایند
با یک عجله کنسولتاسیون بنمایند
هی ساکت و صامت! چیه؟ آقا شده بی‌حال
پشه لگدش کرده، ندارد حال و احوال

س., 13.05.2025 - 08:03 پیوند ثابت
اصغر جیلو

روايات و تاريخ نويسي هاي رسمي :

روايات و تاريخ نويسي هاي رسمي توسط احزاب، دولتها ويا وابستگان آنها را بايد با شك وترديد و پرسش بررسي كرد.، خصوصا اگر بر مباني ايدءولوژي هاي تماميت گرا استوار باشند . تاريخ نه سياست است و نه ايدءلوزي. تعريف و اصول آن هر چيزي باشد قطعا عين سياست يا ايدءولوژي نيست. سه روز بيش ٨٠ امين سال پيروزي متفقين برفاشيسم ونازيسم بود، و ما شاهد باز گشت جرياناتي از چپ چون فداييان اكثريت و خزب توده و وابستگانشان به تكرار كامل پروپاگانداي استالينيستي حزب كمونيست شوروي در مورد جنگ جهاني دوم بوديم. در بررسي تاريخ خود ما، هر چقدر از روايات رسمي موجود فاصله بگيريم، به درك ماهيت حوادثي كه رخ دادند بيشتر نزديك خواهيم شد. عده اي از ما به نسل ٥٧ تعلق داريم و ميتوانيم بدون زحمت چنداني آنچه را كه بود با انچه كه پيش آمد مقايسه كنيم. اين مقايسه نه از تلويزيون من و تو بلكه از تجربه مستقيم گرفته شده است، كسانيكه از هم نسلان ما آنها را نفي و يا كم اهميت جلوه ميدهند شيادان و يا متعصبين كوردلي بيش نيستند. در آن زمان ايجاد تشكلهاي مستقل سياسي و صنفي قدغن بود وسركوب ميشد ولي إزاديهاي شخصي و اجتماعي در إن دوران چيزي در حدود همين آزاديهاي شخصي و اجتماعي در كشورهاي اروپايي بود، بخصوص در مورد زنان.
تمامي اين آزاديها يك بيك توسط جمهوري اسلامي نابود شدند و از بين رفتند. اين آزاديها به بيان دقيقتر همان زندگي معمولي بود كه شروين حاجي زاده در ترانه خود از إن ياد كرد و اين خواست تبديل به يكي از اركان بنيادي سه گانه جنبش مهسا شد. مردم ما حتي آزاد نيستند نام دلخواه خود را براي فرزندانشان انتخاب كنند چه رسد به عرصه هاي ديگر. آزاديهاي فردي و اجتماعي قبل از انقلاب قهقرايي بهمن ١٣٥٧. محصول بيش ار ٧٠ سال يشرفت تدريجي جامعه ايران در عرصه هاي مختلف اجتماعي بعد از انقلاب مشروطيت بود كه همه اجزاي آن يك بيك به دست جمهوري اسلامي با بيرحمي بر بر منشانه از بين رفت و ما هيچوقت ارزش آنها را در إن دوره ندانستيم. فيلسوف نمايان بدبخت و فرصت طلبي و بوقلمون صفتي چون احسان نراقيها هم به قول يكي از خودهاشون، همگي گند زدند چه رسد به سياسيون اش..

س., 13.05.2025 - 08:00 پیوند ثابت
مانی فرزانه

اگر این بحث ها با فکر زمان استبداد صغیر محمد علی شاهی نوشته می شد. مثلا سید حسن تقی زاده خیال می کرد آلمان «بهتر » از انگلیس و روسیه ست و رفت آلمان وبرای ناسیونالیسم ایرانی و باستان گرائی جار زدند بنده حرفی نداشتم. ولی بعداز دو جنگ جهانی و جگ سرد و از همه بدتر بعداز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ «جنگ ضد تروریسم» که میلیونها نفر در سراسر جهان دنبال پناهگاهی هستند. این حرفها خیلی دور از واقعیت هاست.
راست افراطی و پوپولیست با اهداف ناسیونالیستی ، راسیستی ، فاشیستی ، نازیستی ، بیگانه ستیزی و..در سراسر جهان با آرای مردم وارد مجلس و دولت های کشور های دموکراتیک می شوند .شما در مورد دموکراسی خواهی و پای بندی به منشور جهانی حقوق بشر نیروهای سیاسی ۱۰۰ سال اخیر ایران نمره رفوزه گی میدهید .دست از این روشنفکر بازی ها بردارید. در ایران بعداز کودتای انگلیسی ـ آمریکائی ۲۸ مرداد ۳۲ تیشه به ریشه ی انتخابات و آزادی احزاب و مطبوعات زده شد. تا قانون ملی شدن نفت لغو و قانون کنسرسیوم نفت جایگزین شود.در ایران دیگر انتخابات و رقابت احزاب وجود نداشته ست. حالا شما در مورد چیزی که وجود نداشته است نمره میدهید؟

د., 12.05.2025 - 21:59 پیوند ثابت
نظرات رسیده

دوردتان آقای توکلی پذیرش اشتباهات و نقد بازنگری به عملکرد خویش شهامت صداقت لازم است که متاسفانه اکثر جریانات سیاسی ندارند اگر این شهامت داشتند متهمنن وضع بهتری داشتن در جذب نیرو جوان و کمتر مورد تنفر جوانان بودند.. جای تاسف است که سازمان های سیاسی با پنجاه سال سابقه مبارزه و جانباختگان راه آزادی امروزه هیچ جایگاهی در بین مردم ندارند.. کارتون قابل تاسین است

د., 12.05.2025 - 09:25 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Mike Nader
دوست گرامى اقاى اسدى به نكات مهم و ارزندى ان دوران اشاره كردى كه بسيار اموزنده است به عقب نمى توان برگشت ولى ميتوان ضعف ها و اشتباهات و شكست ها را بدون تعصب و صادقانه بيان كرد

د., 12.05.2025 - 07:55 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Mehdi Zohali
شادروان صادق هدایت گفته ای دارد مبنی بر اینکه :درخت را از ثمره آن باید شناخت
رهبر حزب توده پدر خوانده گروه های چپ اقلیت و اکثریت نورالدین کیانوری و تیوریسین حزب احسان طبری در دادگاه اذعان نمودند که از بدو تاسیس برای روسیه (شوروی) جاسوسی میکرده و ندامتنامه (کژ) نوشتند که دادگاه انان را بسبب خوش رقصی هاو لو دادن بسیاری بعنوان ضد انقلاب به زندان و بسیاریرا مانند ناخدا افضل و سرهنگ کبیری و …………………باعدام محکوم نمودند
واقعیت غیر قابل تغییر آن است که انان در اجرای سیاست روسیه که مقرر میداشت انان باید با مذهبیون در برانداختن رژیم شاه همکاری تام داشته باشند فعال و منافع روسیه را بر منافع ایران ترجیح میدادند و ثمره کار انان این است که ایران که قبل از بهمن ۵۷ اوارگی نداشت هم اکنون ملیونها اواره اجباری دارد

د., 12.05.2025 - 07:49 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Mike Nader
٥٧ هفت و يا شورش سال ٥٧ نتيجه اش را عملا بعداز ٥٧ سال داريم مى بينيم بنابراين ٥٧ يك كلمه و يك جمله و يا يك شعار نبست يك شورش و هجوم عليه پيشرفت و تمدن و نظم و نظاكت كت دولتى بود و سرزمينى بود كه مردم اش در رفاه و اسايش و امنيت نسبى در مقايسه با خاورميانه بود. سرزمينى كه حكومت اش مرزها را در امنيت داشت دولتى كه در جهان اعتبار داشت و مردم اش مورد شناخت و احترام بودند زنان اش در جامعه حرمت و ازاد بودند در مشاغل دولتى و غير دولتى مورد قبول و فعال بودند دانش اموز و دانش جو اينده شغلى و اينده روشنى داشت .. اين ٥٧ هفت و اين شورش اساسا عليه اين روند و روش و پيشرفت بوده و هيچ كس نمى تواند منكر اين تضاد بشود و نمى تواند منكر اين فلاكتى بشود كه اين ٥٧ هفتى ها به وجود اوردند انهايكه در اين مدت در توجيه خود دست به. هر فرصتى ميرنند كه منكر عوامل به وجود اوردن اين ٥٧ شده را به دروغ توجيه كنند بنظر من نه تنها انكار واقعيت است بلكه ادمهاى فرصت طلب و كلاش سياسى بيش نيستند

د., 12.05.2025 - 07:47 پیوند ثابت
نظرات رسیده

جهانگیر علیزاده:

پنجاه و هفتی ها : ( ۵۷ )
پنجاه و هفتی ها ، ادبیات توهمی و فرافکنانه و بیمارگونه سلطنت طلبانی است که برای خفه کردن همه صداهای دیگر به میدان ادبیات سیاسی کشور ورود کرده است ، ادبیات توهّمی و توهینی و تحقیری و از بالا که خود را یک هاله مقدس و معصوم جلوه میدهد و همه دگراندیشان غیر از خود را گناهکار و حقیر و فرومایه که مانع رشد و توسعه کشور شدند و او منجی کشور !
—————————————————
یکروز همین چند سال پیش که میزبان استادم ، دکتر احسان نراقی ( مشاور شاه و فرح و معاونت یونسکو ) ، در برلین بودم از او پرسیدم :
راستی دکتر جان چرا شاه و ارتش در سال ۵۷ در مواجهه با فروپاشی کشور مقاومت نکردند ؟
ایشان در پاسخ به من گفت :
برای آنکه شاه و ارتش تصمیم گیرنده نبودند ، تصیمم گیرنده امریکا و کنفرانس گوادلوپ بودند که پروژه« شاه باید برود » را کلید زدند و …….!
پرسیدم دکتر جان چه کسی در سال ۵۷ انقلاب کرد ؟
و او صریح گفت : شاه ‌
اما من در مخالفت با او در پاسخ به سوال خودم گفتم :
دکتر جان از نظر من ۴ نیرو در بهمن ۵۷ علیه کشور بزرگ و ثروتمندی بنام ایران ، علیه منافع ملی و تمامیت ارضی آن انقلاب کردند :
1. شاه
2. مخالفین شاه ( همه گروه های سیاسی با همراهی ملت ایران )
3. امریکا و اروپا
4. کنفرانس گوادلوپ …
و …….. و او پس از لحظاتی سکوت از چند مرحله دیدارهایش با شاه ، قبل از انقلاب بهمن برایم تعریف کرد و گفت که در آخرین دیدار چند ماه قبل از ۵۷ شاه با تضرّع از من پرسید : آقای نراقی ، چه کنیم ؟
که من گفتم دیگر دیر است و کاری نمیشود کرد !
اما من انچه باز میخواهم بگویم ، آنکه ، ۴ مانع و سد اصلی و بزرگ ، یک توقف و ایست و تاخیر بزرگ و حتی عقب گرد را در مسیر رشد و توسعه و‌پیشرفت ایران ایجاد کرد و اگر بخواهیم با ادبیات رایج سیاسی و با درس اموزی از ان رویداد تلخ و فاجعه بار بهمن ، مفهوم نگاری گردد ، باید گفت ( ۴ )چهار نیروی استبداد و دیکتاتوری از داخل و خارج ، از همه نحله ها و جریانات فکری و سیاسی ، کشور را مواجهه با انواع و اقسام مشکلات کردند و متاسفانه ادعای هر ۴ نیروی مستبد و دیکتاتور ، بر خلاف این واقعیت تلخ بود و هست و تاسفا آنکه هر چهار نیروی چالش و مانع در مسیر رشد و شکوفایی ایران ، خود را دمکرات و آزادیخواه می خوانند و نه مستبد و دیکتاتور و مدعی هستند که میخواهند آزادی و رشد و توسعه و پیشرفت و رفاه و یک ایرانی سرافراز بوجود اورند و علیه دیکتاتوری و استبداد برزمند و زهی خیال باطل و پوچ .
شاه ، مخالفین خودش را دیکتاتور و همه مخالفین شاه ، شاه را دیکتاتور و مستبد و امریکا و اروپا هم شاه را دیکتاتور و حال پس از گذشت نزدیک به نیم قرن ، هیچیک هم حاضر به پذیرش این مسئله نیستند که همه این نیروها و جریانات علیه کشور بزرگی بنام « ایران » انقلاب کردند و ایران را ساقط کردند و صورت مسئله دیکتاتور و مستبد بودن خویش را هم حاضر نیستند پذیرا شوند ، و تاسف فراوان اینجاست که همه نحله های فکری درگیر چنین توهم و اختلال بزرگی بودند و هنوز هم هستند ، و در نتیجه چرخ سیاست در کشور همچنان بر همان محور کج و کوله و شکسته سابق میچرخد و بدا که این بار با همان ایده ها و رفتارها ، دیگر فرصتی برای تیمار و بازسازی کشور و وطن نمی ماند ، همانطور که لیبی و افغانستان و سوریه و عراق و یمن به ته چاه فنا و ویرانی سقوط داده شدند و این « صورت مسئله » تلخ و تراژدیک سیاست در ایران و میهن و وطن ماست و بالطبع وقتی صورت مسئله ای درست ترسیم و نوشته نشود ، ده ها و صدها دانشمند هم قادر به حل المسئله نخواهند شد .
نتیجه گیری بنده و ضرورت بروز رسانی چنین ایده برای من این است که درب سیاست زنگارزده در میهن و وطن ، همچنان بر همان پاشنه ویرانگر بهمن ۵۷ می چرخد و همچنان ان چهار نیروی مستبد و دیکتاتور چالش و مانع و سد راه و مسیر و روند توسعه و پیشرفت و ترقی ایران هستند و مرتب برای این کشور انواع و اقسام مشکلات بوجود می اورند و هر یک نیز خود را جبهه حق و آن دیگری را باطل می پندارند و ره دشمنی و ستیزه و جنگ و تخریب کشور و وطن و ایران را در عمل می پیمایند ، و تا زمانی که چنین بادهای سمّی و زهراگینی در آسمان سیاست کشور می وزد ، هیچ مشکلی از انبوه و فراوان مشکلات تلنبار شده حداق یک قرن اخیرمان ، نه تنها حل نخواهد شد ، بل از دل این جریانات مستبد و دیکتاتور ، دیکتاتور دیگری در جامه و لباس فریب دموکراسی برآیند خواهد کرد و بدین ترتیب ، اش همان اش و کاشه همان کاسه ………
آنکه ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آمو

د., 12.05.2025 - 07:45 پیوند ثابت
هوشنگ اسدی

بسیار خوب و فشرده، تقریباً تمام روند را به‌خوبی بیان کردی🙏.
▪️«شب‌های گوته» نمونه‌ای گویا بود که ماهیتاً نشان داد جامعه‌ی موسوم به «روشنفکری» ایران، حتی سال‌ها پیش از ۵۷، هیچ‌گاه آمادگی پذیرش دموکراسی سیاسی را نداشت. این نیروها همواره از کوچک‌ترین فرصت‌ها برای ابراز کینه و مخالفت با نظام پهلوی بهره می‌بردند.
▪️جریان چپ، عملاً به اسب تروای ارتجاع سیاه تبدیل شده بود و در زمینه‌سازی ذهنیت براندازانه علیه پهلوی، نقش برجسته‌ای ایفا کرد. این هژمونی ایدئولوژیکِ چپ، حتی پس از حذف فیزیکی آن‌ها نیز به حیات خود ادامه داد و این بار در قالب ماراتن سیاسی خمینی و کمپانی ارتجاع، پیگیری شد—امری که پرویز ثابتی هرگز به درستی درک نکرد.
▪️شکست نظام پهلوی، پیش از هر چیز، در ناتوانی‌اش از درک و مقابله با این هژمونی ایدئولوژیک نهفته بود، هژمونی‌ای که می‌توانست با تکیه بر تبلیغات هوشمندانه و نشان دادن واقعی پیشرفت‌ها، به جای اتکای صرف به شعار «جاوید شاه»، طبقه‌ی متوسط را با خود همراه کند تا در روزهای بحران، تنها نماند.
▪️ گفتمان ۵۷ یعنی روند پایدار هژمونی ایدئولوژیکی چپ کپی بردار ، از همان فردای انقلاب مشروط

د., 12.05.2025 - 07:36 پیوند ثابت
ناشناس

وجود جنگ سرد را نباید فراموش کرد.
1. ایران نیز میدان رقابت و نبرد میان بلوک شوروی و بلوک امریکا شده بود.
2.دیکتاتوری شاه و ساواک و امریکا در ایران باعث شد که حتا تشکیل جلسات ادبی فرهنگی هنری ممنوع بود و جوانان راهی نداشتند غیر از اینکه وارد جریانات چپ یا مذهبی شوند.
3..سرکوب نیرو های ملی و قومی خلقی اتنیکی نیز باعث شد که جوانان علاقمند به سیاست و فرهنگ به یکی از 2 نیروی مذهبی یا چپ بپیوندند.
4.نبود آزادی و سرکوب رسانه ها باعث گردید که بخشی از نسل جوان سراغ رادیوها و نشریات خارجی بروند و برای خود اتوپی های تخیلی در رقابت با نظام فاشیستی شاه بسازند.
5.فقر مالی در روستاها که 50 درصد جمعیت بودند، و در 60 درصد شهرها و میان حاشیه نشینان شهرها موجب شد که مردم به وعدههای دینی آخوندها امید ببندند و وارد مبارزه شوند یا موضع خنثی در مقابل حمایت از سلطنت بگیرند.
6. نبود فرهنگ ملی و فرهنگ سکولار و سرکوب این دو توسط نظام پوسیده شاهنشاهی موحب شد که تودهها به فرهنگ دینی امید ببندند و جوانان به فرهنگ چپ یا ملی دلخوش کنند.
7. نظم ارتجاعی دینی آخوندی، فرزند خلف نظام منحط و فاسد سلطنتی است.
ویوا جمهوری

د., 12.05.2025 - 02:05 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید