
از فرصتسوزی تا نیاز به بازسازی
بررسی جایگاه رضا پهلوی و ضرورت شکلگیری شورای رهبری فراگیر
تحولات سیاسی ایران در سالهای اخیر، بار دیگر نشان داده است که عبور از جمهوری اسلامی صرفاً با اتکاء به کاریزما، گذشته تاریخی یا بازنماییهای رسانهای ممکن نیست. واقعیتهای اجتماعی، هم در درون کشور و هم در میان جامعه ایرانیان خارج از کشور، گواه آناند که زمان شخصمحوری و توهم رهبری فردی گذشته و ضرورت شکلگیری ائتلافی فراگیر و دموکراتیک بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
در این میان، رضا پهلوی که برای سالها بهعنوان یکی از امیدهای بخشی از اپوزیسیون شناخته میشد، در مسیری گام نهاده که نهتنها جایگاه بالقوه خود را تضعیف کرده، بلکه به عاملی برای شکاف و انزوای بیشتر میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
توهم جایگاه اجتماعی و بازی امنیتی حکومت
برخلاف تصویری که برخی رسانهها و حلقههای نزدیک به رضا پهلوی ارائه میدهند، شواهد میدانی نشان میدهد که ایشان در میان توده مردم، بهویژه در داخل کشور، از پایگاه مردمی گسترده و پایدار برخوردار نیستند. این توهم جایگاه، به باور بسیاری از تحلیلگران، نه صرفاً حاصل سادهاندیشی، بلکه بخشی از یک پروژه امنیتی جمهوری اسلامی برای بیاثر کردن نیروهای مخالف است.
در این پروژه، افرادی با سابقه فعالیتهای سیاسی مشکوک، از جمله برخی ریزشیافتگان از حکومت و جداشدگان از سازمان مجاهدین خلق و دیگر جریانهای چپ، در پوشش خبرنگار یا فعال سیاسی، نقش پررنگی در ساختن چهرهای اغراقشده و غیرواقعی از محبوبیت رضا پهلوی ایفا کردهاند. نتیجه آن، ایجاد نوعی خودباوری کاذب در حلقه اطراف رضا پهلوی و حذف یا تضعیف دیگر جریانهای موثر اپوزیسیون بوده است.
۱۳ آوریل: ترکیدن حباب تبلیغاتی
دعوت به تظاهرات در حمایت از رضا پهلوی در روز ۱۳ آوریل در شهرهایی چون استکهلم و واشنگتن دیسی، در حالی صورت گرفت که دو ماه تبلیغات گسترده و بهرهگیری از همه ظرفیتهای رسانهای صورت گرفته بود. اما میزان مشارکت اندک در این فراخوان، حباب توهم جایگاه اجتماعی را ترکاند. در برابر این وضعیت، سازمان مجاهدین خلق توانست بار دیگر قدرت بسیج خود را با گردهمایی دهها هزار نفری در پاریس و سایر نقاط، به نمایش بگذارد.
فرصتی که به تهدید تبدیل شد
رضا پهلوی میتوانست نقش مهمی در شکلگیری یک جبهه همبسته از نیروهای جمهوریخواه، مشروطهخواه، چپ، اقوام، زنان، کارگران، و روشنفکران ایفا کند. سرمایه نمادین وی، به شرط درک درست از موقعیت خویش و پرهیز از حذف سایر نیروها، میتوانست به سرمایهای برای گذار دموکراتیک تبدیل شود.
اما متأسفانه، مشاورههای نادرست، اعتماد بیش از حد به حلقههای محدود و ناتوانی در پذیرش گفتمان ائتلافی، عملاً ایشان را از یک شخصیت موثر، به چهرهای منزوی و بیاثر در معادلات سیاسی بدل کرده است. جمهوری اسلامی با مهارت، این فرصت را به تهدیدی علیه اتحاد اپوزیسیون تبدیل کرد.
راه نجات: تشکیل شورای رهبری فراگیر
تجربهی چند دههی گذشته نشان داده است که حذف نیروهای سیاسی، حتی در صورت سقوط رژیم، تنها یک مشکل را با مشکل دیگر جایگزین میکند. ساخت آیندهای دموکراتیک، نه از مسیر تکصدایی، بلکه از دل گفتگو، مشارکت و احترام به تنوع سیاسی و اجتماعی ایران میگذرد.
اکنون زمان آن فرارسیده است که نخبگان اپوزیسیون، با عبور از اختلافات دیرینه و شکافهای هویتی، در مسیر تشکیل یک شورای رهبری فراگیر و شفاف گام بردارند. شورایی که نه بر اساس قدرت رسانهای یا سابقه خانوادگی، بلکه بر پایه توان تشکیلاتی، پشتوانه اجتماعی و برنامه مشخص سیاسی شکل گیرد. تنها در این صورت است که میتوان به گذار موفق، صلحآمیز و پایدار به سوی ایرانی دموکراتیک و آزاد امیدوار بود.
اسماعیل مرادی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
پيشبينی ... محمدرضاشاه پهلوی را با دقت بخوانید :
در بخشی از کتاب پاسخ به تاریخ آمده است:
آنها (غربیها) همهچیز را مدیریت میکنند و گمان میکنند که بر همهچیز احاطه دارند اما از یک واقعیت اساسی بیاطلاع هستند:
شرق... خاصه شرق دور... اژدهایی خفته در خود دارد که سرانجام بیدار میشود... آنها به مدد جمعیت فراوان اقتصاد را مورچهوار و با سختکوشی ارتقا خواهند داد و سپس به مدد رموز پنهان طب خود و با گسترش بیماریهای قابل سرایت اقتصاد غرب را زمین خواهند زد.
من نشانههایش را میبینم و در کمتر از نیم قرن شاهد پاندمی ای خواهیم بود که جهان را در رکود و ترس غرق خواهد کرد.... غرب تقاص زیادهخواهی و بیقاعدگیش را خواهد پرداخت....!
اگر رژیم سقوط هم بکند رضا پهلوی حتی به ایران نخواهد رفت.
انقدر که بنده می دانم اقای رضای پهلوی یک نقش گوچکی برای رژیم بازی می کند.
1- نقش پارازیت انداختن رضا پهلوی و تیم ایشان بین مخالفان نظام بخصوص در موارد ضرروری.
2- مخالفان تاثیر گذار رژیم که از ایران خارج میشوند جذب انها توسط تیم اقای رضای پهلوی و جلوگیری از جذب شدن انها به سایرین و در واقع خنثی کردن انها.
در مقابل نظام یا رژیم امنیت اقای رضا پهلوی و خانواده ی ایشان را تضمین کرده و با خیال راحت ایشان میتواند با میلیاردها دلار پول باد اورده در بهترین ساحل های دنیا از زندگی لذت ببرد.
بنده همین جا قول می دهم اگر رژیم سقوط کند حتی اقای رضا پهلوی به ایران نخواهد رفت .
بیشتر تبلیغات برای اقای رضا پهلوی در فضای مجازی توسط لشکر سایبری رژیم از داخل و از خارج اجرا میشود بنظر بنده تا حدودی هم موفق بوده اند.
کسی اگر ریگی در کفش نداشته باشد مرتبا به رضا پهلوی گیر نمی دهد
کسی اگر ریگی در کفش نداشته باشد مرتبا به رضا پهلوی گیر نمی دهد. مخصوصا اگر در مقابل توهین و افترا و حرمت شکنی علیه رضا پهلوی، به نفع مجاهدین موضعگیری کند و بخواهد آن ها را در برابر رضا پهلوی مطرح کند.
کدام صفت و خصوصیت قابل انتقادی در رضا پهلوی وجود دارد که هزار برابر آن در مجاهدین وجود نداشته باشد؟
حرف هایی هستند که آبشخور ریگ در کفش ها را آشکار می سازند، مثل رضا پهلوی را آلت دست رژیم معرفی کردن، او را که همیشه روی وحدت تکیه می کند عامل تفرقه دانستن، این ادعا که رژیم رضا پهلوی را مطرح می کند تا مردم از توجه به اپوزیسیون (یعنی مسعود و مریم) غافل شوند، رضا پهلوی را سلطنت طلب و خواهان بازگشت به نظام سلطنتی معرفی کردن، پایگاه بسیار وسیع او در میان مردم ایران را انکار کردن و توهم دانستن..........
تمام اینگونه ادعا ها آبشخور شناخته شده ای دارند.
تقصیر رضا پهلوی نیست که رجوی دغلباز و همسر ریاکار و گندم نمای جو فروش او را مردم دوست ندارند. این به رضا پهلوی چه ربطی دارد؟ خودشان این کار را با خود کرده اند.
محبوبیت شاهزاده
همانطور که نویسنده محترم اورده اند مچ رضا پهلوی باز شد و طرفدار ندارد. سوال اینجاست که اقای مرادی چه اصراری دارد که یا یک فرد نامحبوب همکاری کند. خوب است اقای اسماعیل مرادی و توده ای ها و سایر چپ ها هم یک گردهم ایی ایجاد کنند ببینیم چه تعداد سایرین هوادار دارند........................
دو بار، و همزمان در یک روز و یک جا به بهای خارج کردن دیگران
عین این نوشته در یک روز، دو قسمت اول بالای صفحه اول سایت در «تریبون آزاد» را اشغال کرده و نوشته های دیگران را از صفحه خارج کرده است. یکی اینجا و یکی درست زیر این و در مطلب آقای توکلی، عینا و تمام و کمال.
صداقت و پایبندی به اخلاق انسانی و راستی اندیشی و قضاوت بی طرفانه این مطلب انتخاب کن جدید سایت را از جملات زیر (نقل از متن) می شود دریافت و بر او آفرین گفت:
«این توهم جایگاه، به باور بسیاری از تحلیلگران، نه صرفاً حاصل سادهاندیشی، بلکه بخشی از یک پروژه امنیتی جمهوری اسلامی برای بیاثر کردن نیروهای مخالف است.» ...
(معنی: رضا پهلوی آلت دست رژیم است. ادعای کثیف مجاهدین)
«در برابر این وضعیت، سازمان مجاهدین خلق توانست بار دیگر قدرت بسیج خود را با گردهمایی دهها هزار نفری در پاریس و سایر نقاط، به نمایش بگذارد.» ...
(معنی: لطفا ببینید که چه قدر مجاهدین از رضا پهلوی قوی ترند و او چه قدر در مقایسه با مجاهدین، ناچیز است.)
«عملاً ایشان را از یک شخصیت موثر، به چهرهای منزوی و بیاثر در معادلات سیاسی بدل کرده است. جمهوری اسلامی با مهارت، این فرصت را به تهدیدی علیه اتحاد اپوزیسیون تبدیل کرد.»
آفرین!
چه کسی ریاکار است و باید از او دوری جست؟
آیا می توان تصور کرد که کسی که به پیش پا افتاده ترین مبانی دموکراسی و آزادی بیان معتقد باشد بتواند با سازمانی دور یک میز بنشیند که پایه و اساس آن اعتقاد به ولایت رهبر عقیدتی است؟ شما اگر از کلمه ولایت ناراضی هستید به جای ولایت رهبر عقیدتی می توانید اطاعت ایدئولوژیک از او را بگذارید گرچه خیلی دقیق نیست و انقلاب ایدئولوژیک مبنایش اعتقاد به ولایت رهبر عقیدتی است.
اگر مردم، آنچه از خمینی دیدند را قبلا ندیده بودند، این همه اتهام و دشنام و لجن پراکنی و هرزه نویسی و این همه آزار و شکنجه و زندان اعضای ناراضی و جدا شده یا خواهان جدایی به دستور شخص مسعود رجوی را دیده اند یا شنیده اند.
کجای شخصیت رضا پهلوی تا این اندازه آلوده است که سوابق مجاهدین؟
اگر یکی احتمال می رود که بعدا به وعده هایش عمل نکند، آن یکی رضا پهلوی نیست و کسی است که همین حالا دارد این چنین می کند و می گوید فردا دموکرات خواهم بود!
ضمنا مریم رجوی که خیلی خلقی است و پدر افرادش را در عراق و آلبانی به بهانه مبارزه با فردیت و جنسیت در می آورد چرا هنوز جرات نکرده از کانار آنشنه شکایت کند؟ عیش و عشرت دریایی طی بیست سال، سالی دو بار!
با درود و احترام، جناب مرادی…
با درود و احترام، جناب مرادی،
ایشان فرصت سوزی نکرده اند! بنطر من شما خیلی خوشبینانه به ایشان و این «جریان» می نگرید. من اعمال ایشان و حلقه و حلقه های دور ایشان را در «عدم توان» و نبود ظرفیت (تقریبا در تمامی زمینه ها و حوزه های علمی، فکری و عملی) در آنها می بینم، از جمله شخصیتی و ... هرچه فکرش را بکنید. باید به خاطر بیاوریم که خمینی آنزمان که هنوز میخ خود را محکم نکوبیده بود، خیلی «دمکرات» و «انسانی» حرف می زد و وانمود می کرد! آقای پهلوی یا «رضا شاه دوم» بی تخت و تاج و حلقه های هوادار ایشان (اگر فرصت بیابند) یک دیکتاتوری دیگر راه می اندازند! شعارها و اعمال آنها را در لندن و مونیخ و ... فضای مجازی نشنیده و ندیده اید!
از«مرگ بر سه مفسد، ...» گرفته تا ...
خودش یک حرف می زند، همسرش اینطور شعار می دهد و هوادارانشان طور دیگر ...! و اینها را «این رفتار و گفتار و کردار» این چند دهه را کنار هم که بگذارید، یک سیستم از آن در می آید! اینها می خواهند هم راستهای افراطی را جذب کنند و هم اعتدالیون را و ...! یعنی هم از توبره و هم از آخور! مانند ملاهای فرصت طلب و جنایتکار!
هدف تنها رسیدن به قدرت است!!!
افزودن دیدگاه جدید