
رهبری فردی در عصر جامعهی شبکهای
در پخش زندهای که هماکنون جناب آقای توکلی از تجمعی با عنوان «بزرگترین گردهمایی برای حمایت از رضا پهلوی» ارائه میکنند، جمعیتی کمتر از صد نفر دیده میشود. این در حالیست که پیشتر، آگهی تبلیغاتی این مراسم با زبانی حماسی منتشر شده بود و از مردم دعوت میکرد در کنار «شاهزاده» برای «نجات ایران» حضور یابند. این شکاف بین تبلیغات رسانهای و واقعیت اجتماعی، دقیقاً یکی از نمودهای بحران در پروژهی رهبریسازی فردمحور است.
۱. رهبری کاریزماتیک در برابر جامعهی آگاه
در دنیای امروز، خصوصاً در جوامعی که اکثریت جوان هستند و از رسانههای آزاد و فضای مجازی استفاده میکنند، پذیرش رهبری کاریزماتیک فردی بهشدت کاهش یافته. مردم دیگر دنبال «منجی» یا «رهبر همهچیزدان» نیستند، بلکه خواهان مشارکت، گفتوگو و تصمیمگیری جمعیاند.
در چنین فضایی، پروژههایی که بر چهرهسازی فردی استوار هستند، بیشتر رنگوبوی تبلیغاتی و نوستالژیک دارند تا راهحل واقعی.
۲. تکیه بر گذشته، پاسخ امروز نیست
یکی از ستونهای اصلی مشروعیتبخشی به رضا پهلوی، تکیه بر نام و نشان پدرش است. اما ایران امروز، ایران دههی ۵۰ نیست. بحرانهای امروز ایران، اعم از زیستمحیطی، اقتصادی، قومی، جنسیتی و نسلی، نیاز به نگاههای نوین، پاسخهای سیستمی و برنامهریزی جمعی دارد. هیچ نام خانوادگی یا خاطرهای از گذشته نمیتواند جایگزین برنامهی مدرن برای آینده باشد.
۳. فقدان ساختار، حزب و پاسخگویی
جنبشهایی که در سراسر جهان به تغییرات واقعی منجر شدهاند، همگی بر ساختار حزبی، برنامهی روشن، و پاسخگویی نهادی استوار بودهاند. در مقابل، رضا پهلوی نه حزب دارد، نه برنامهی اجرایی و نه مسئولیتپذیری در برابر مردم.
او همواره از ورود به عرصهی مسئولیتپذیری سیاسی طفره رفته، و این یعنی جای خالی نهادسازی که برای هر نوع آلترناتیوی ضروریست.
۴. مهندسی افکار عمومی از طریق رسانهها
در حالیکه تجمعهای هزاران نفری در حمایت از دیگر نیروهای سیاسی مثل مجاهدین خلق یا برخی جریانهای جمهوریخواه عمداً نادیده گرفته میشود، برای رضا پهلوی تبلیغات گسترده صورت میگیرد. این بایکوت گزینشی، یک مهندسی افکار عمومی است؛ نه بازتابی واقعی از توازن نیروها.
این بازی رسانهای شاید بتواند برای مدتی تصویر ساختگیای از محبوبیت ایجاد کند، اما در نهایت در برابر واقعیت فرو میریزد، همانطور که در مراسم ماملو دیدیم.
۵. جامعهی ایران، تکصدا نیست
ایران یک جامعهی تکقومیتی و تکفرهنگی نیست. از بلوچ تا کرد، از عرب تا ترک، از تهران تا زاهدان، نیازها و اولویتها متفاوتاند. فقط یک ساختار مشارکتی، شورایی و تمرکززداییشده میتواند پاسخگوی این تنوع باشد.
هیچ فردی، صرفنظر از نام خانوادگیاش، نمیتواند بهتنهایی نمایندهی این جامعهی متکثر باشد.
✅ جمعبندی:
پروژهی «رهبری رضا پهلوی»، برخلاف زبان تبلیغاتیاش، نهتنها از منظر علمی و سیاسی ناکارآمد است، بلکه با واقعیات ایران امروز هم بیگانه است. جامعهای که به بلوغ سیاسی رسیده، بهدنبال رای دادن به ساختار است، نه بیعت با یک فرد.
سیاست مدرن، نیازمند شبکهسازی، برنامهریزی، و همزیستی نیروهای متنوع است، نه تکرار فرمولهای کهنهی «رهبرسازی از بالا».
اسماعیل مرادی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
جناب مرادی گرامی، خسته نباشی…
جناب مرادی گرامی، خسته نباشی، دست مریزاد!
بسیار خوب و متین گفتی. اگر اجازه بدهید، من تنها یک نکته را اضافه کنم، که این فرمایشات شما فرض را بر این می گذارد، که شخص رضا پهلوی شخصیتی کاملا سالم و غیروابسته باشد! اما با رفتن ایشان به دیدار نتانیاهو ( این تبهکار جنگی و آدمخوار و گفتگوهای پشت پرده او با اسرائیل و آمریکا (و هم ترامپ ؟) و گریه و زاری جلوی دیوار ندبه می توان به آسانی نیز تصویر و تصور کرد، که ایشان وابسته به اجانب و نوکر بیگانگان باشد!
آیا کمکهای نتانیاهو و اسرائیل و آمریکا و دیگران برای به قدرت رسیدن آقای پهلوی مجانی است!!!؟؟؟
یا ایشان باید از کیسه خلیفه، از اموال مردم ایران به بیگانگان باج بدهد تا به قدرت برسد!!!!!
آیا نویسنده شعور درک معضل موجود و راه حل آنرا دارد؟
جناب آقای توکلی دوست شما با افتخار از تجمعی با عنوان «بزرگترین گردهمایی برای حمایت از رضا پهلوی» ارائه میکنند که با ناراحتی و تاسف میگویند جمعیتی کمتر از صد نفر دیده شده اند . این در حالیست که پیشتر، آگهی تبلیغاتی این مراسم با زبانی حماسی منتشر شده بود و از مردم دعوت میکرد در کنار «شاهزاده» برای «نجات ایران» حضور یابند. این شکاف بین تبلیغات رسانهای و واقعیت اجتماعی، دقیقاً یکی از نمودهای بحران در پروژهی رهبریسازی فردمحور است.
لتفن برای رفع نگرانی و ناراحتی آقای ... به ایشان بگوئید تا به ویدئو یی که نشریه خودتان نیز منتشر کرده را ببینند.
تا به......... در جهت بوجود نیاوردن همبستگی و اتحاد در عمل برای مبارزه با دشمن مشترک باید ادامه یابد؟
و شما جناب توکی گرامی احتمالن برای رعایت دموکراسی و آزادی بیان و لی برای ایجاد تفرقه آنرا منتشر خواهید کرد؟
چرا گروهی از ایرانیان از سراسر آمریکا به دعوت گروه «معترضان واشینگتن در حمایت از ایران» در مقابل کاخ سفید و در حمایت از شاهزاده رضا پهلوی تجمع اعتراضی برگزار کردند؟
https://www.youtube.com/watch?v=126W6UmWkxc
In reply to آیا نویسنده شعور درک معضل موجود و راه حل آنرا دارد؟ by پیروز
جناب آقای پیروز گرامی، پرسش…
جناب آقای پیروز گرامی،
پرسش ابتدایی شما در مورد «شعور درک معضل و راهحل آن» طبیعتاً باید در گفتوگو و تبادل اندیشه سنجیده شود، نه در پیشداوریهای غیرمنصفانه. اگر منظورتان از معضل، بحران چندپارگی اپوزیسیون و ناتوانی در ایجاد آلترناتیوی منسجم است، باید بگویم که دقیقاً دغدغهی همین مقاله نیز همین است: فاصلهی عمیق میان سبک سنتی و فردمحور رهبری و تحولات جامعهی شبکهای، چندمرکزی و متکثر امروز.
در مورد سخنان جناب آقای توکلی، اگر دقت بفرمایید، هدف نقد آگهی تبلیغاتیای بود که از «بزرگترین گردهمایی» سخن میگفت، ولی در عمل، جمعیتی محدود دیده شد. نقد این فاصله میان تبلیغات و واقعیت، حمله به اصل رویداد یا تخطئهی حضور شرکتکنندگان نیست. این مسئله، بخشی از نقد علمی به شیوهی رهبریسازی فردی بدون پشتیبانی ساختاری، حزبی یا نهادینه است.
اما نکتهی مهمتر، جملهایست که فرمودهاید:
»آیا تا به... در جهت بوجود نیاوردن همبستگی و اتحاد در عمل برای مبارزه با دشمن مشترک باید ادامه یابد؟«
باید عرض کنم که هیچکس از اتحاد نیروهای دموکراسیخواه و آزادیطلب گریزان نیست. اما آنچه باید پایان یابد، ادعای انحصار
رضا پهلوی، ریاکار نیست و سکت هم ندارد
سازماندهی مجاهدین را در دهه شصت دیدیم. هزار ها نفر را برای هیچ و پوچ طی دو سال به کشتن دادند و رهبر و نزدیکانش فرار کردند و هیچ کاری هم نتوانستند بکنند.
اطاعت مطلق در سکت ها طبیعی است و انسجام و دوام سکت ها و تشکیلاتشان را تضمین می کند. این ابدا نشانه درست بودن رفتار آن ها نیست و منفی است.
در یک مقایسه ساده میان رضا پهلوی و مجاهدین می بینیم که تمام موجودیت تشکیلاتی مجاهدین بر کاریزمای یک رهبر ریاکار استوار است اما در مورد رضا پهلوی چنین کاریزمای زشتی وجود ندارد. او تظاهر نمی کند و ریاکار نیست و سکت هم ندارد، ولی مثلا همسر رجوی با ادعای خلقی بودن و فدای حد اکثری و به بهانه مبارزه با جنسیت و فردیت و رفاه طلبی چنان سختگیری هایی در حق اعضا و هواداران می کند، ولی خودش بنا بر افشاگری معتبر ترین نشریه افشاگر فرانسه طی حد اقل بیست سال اخیر سالی دو مرتبه با مخارج حیرت انگیز به تفریحات و عشق و حال دریایی می رود و صورت حساب را هم نقدا می پردازد.
راستی چرا این خانم از کانار آنشنه شکایت نمی کند؟ از فاش شدن چه پلشتی های دیگری می ترسد؟ تو که هی تکذیب می کنی خب برو شکایت کن خانم.
In reply to رضا پهلوی، ریاکار نیست و سکت هم ندارد by France
جناب France، با احترام، به…
جناب France،
با احترام، به نظر میرسد کامنت شما ارتباط مستقیمی با محتوای نوشته من ندارد. بحث من درباره مهندسی افکار عمومی و بایکوت گزینشی رسانهای بود، نه مقایسه میان مجاهدین خلق و رضا پهلوی یا قضاوت در مورد گذشته افراد.
توصیفهایی که شما درباره مجاهدین یا شخصیتهایی مانند رضا پهلوی ارائه دادهاید، بیشتر بیانگر دیدگاه شخصی شماست و قابل احترام، اما اینگونه قضاوتها جایگزین تحلیل دقیق و منصفانه نمیشود.
ضمن اینکه هر گروه و جریانی، فارغ از موافقت یا مخالفت با آن، باید با معیارهای یکسان و منصفانه نقد شود، نه با دوگانهسازی و کلیگویی. بهتر است به جای حاشیهپردازی، به اصل بحث بپردازیم: آیا مهندسی رسانهای و سانسور گزینشی میتواند در بلندمدت حقیقت را پنهان کند یا نه؟
توضیح: با پوزش، در متن قبلی…
توضیح: با پوزش، در متن قبلی نام شهر «مالمو» به اشتباه «ماملو» نوشته شده.
۴. مهندسی افکار عمومی از طریق رسانهها
در حالیکه تجمعهای هزاران نفری در حمایت از دیگر نیروهای سیاسی مثل مجاهدین خلق یا برخی جریانهای جمهوریخواه عمداً نادیده گرفته میشود، برای رضا پهلوی تبلیغات گسترده صورت میگیرد. این بایکوت گزینشی، یک مهندسی افکار عمومی است؛ نه بازتابی واقعی از توازن نیروها.
این بازی رسانهای شاید بتواند برای مدتی تصویر ساختگیای از محبوبیت ایجاد کند، اما در نهایت در برابر واقعیت فرو میریزد، همانطور که در مراسم شهر مالمو سوئد دیدم.
افزودن دیدگاه جدید