
توماج صالحی؛ از طغیانگری تا نصیحتگری
پیش از بررسی نکات اصلی، لازم میدانم به موضوعی مهم اشاره کنم: در فضای سیاسی و اجتماعی، همواره گروههایی وجود دارند که نه از سر نقد سازنده، بلکه با نیت تخریب وارد میدان میشوند. این افراد، با نقاب حمایت از شخصیتهای محبوب خود، در عمل به ابزاری برای تخریب مبارزان تبدیل میشوند و بهویژه در همصدایی با شبکههای سایبری رژیم، هر اشتباهی را به فرصتی برای سیاهنمایی بدل میکنند.
واضح است که هرکس بیشتر در میدان مبارزه باشد، بیش از دیگران در معرض خطا و انتقاد قرار میگیرد. تخریب، پدیدهای آشنا در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه است. ما نمونههای فراوانی از این روند دیدهایم: از حملات مداوم به مسیح علینژاد، حامد اسماعیلیون، نرگس محمدی و توماج صالحی گرفته تا تخریبهای گسترده علیه شاهزاده رضا پهلوی. هرچه پایگاه یک فرد گستردهتر باشد، به همان نسبت، واکنشهای احساسی و سطحی از سوی برخی حامیان نیز بیشتر خواهد شد. متأسفانه، این فضای مسموم تخریب، همواره مانعی برای نقد دلسوزانه بوده است.
اما بازگردیم به اصل موضوع:
انتشار پیام نوروزی توماج صالحی، حدسم این است که خوشحالی جریان اصلاحطلبان حکومتی را در پی خواهد داشت.
شاید خودخواهی من طرفدار هنر رپر اعتراضی توقع داشته و دارد که رپر عصیانگر در مسیری که شنیدنش برایم عادت شده است ادامه دهد . توصیههای فرهنگی و کتابخوانی از طرف توماج بسیار ارزشمند است، اما اینکه به یک رهنمود سیاسی در شرایط انفجاری جامعه ایران در پیامش برجسته شود ، برایم با روح هنر او در تضاد قرار می گیرد . چرا که فریادگر "ایران مال منه" به پند و اندرز دهی سیاسی - فرهنگی در اوج مبارزه بسنده کرد (اگر چه حقش است ) را من نتوانستم هضم کنم .
هیچکس نمیتواند درد و رنج توماج را نادیده گیرد. کدام میهندوست برای آزادی او فریاد نزد؟ او وجدان جمعی نسل جوان و صدای اعتراض شان بود. میلیونها ایرانی در داخل و خارج کشور با عشق و همبستگی از او حمایت کردند. صفحات مجازی همه ما ، پر از تصاویر، مقالات و پیامهایی بود که او را نماد مبارزه میدانستیم.
غرور و درد در هم تنیده بود، مشتهای گرهکرده و فریادهای خشمگین، همگی نشانهای از پشتیبانی گسترده از توماج بودند. اما ورود توماجِ طغیانگر به میدان نصیحتگری (به گمان من ، شاید اشتباه کنم ) برایم راحت نیآمد .
در نوروز ۱۴۰۴، در شرایطی که رژیم در بنبست و مردم در خیابانها علیه فرهنگ رسمی حکومت بهپا خاسته بودند، پیام نوروزی توماج، برای من هوادار رپر معترض رنگ و بوی موعظه داشته است . من نمی توانم در اصل پیام بدون رابطه زمانی ایرادی بگیریم . اما همزمانی آن با جنبش فرهنگی نوروزی مردم ایران ، من را دچار سرگیجه کرده است .
بارها پیامش را گوش کردم، این پرسش در ذهنم بوجود آمد :
اینکه توماجی که در کنار مردم، در کوچه و خیابان همیشه حضور داشته است ، جایش در بین جوانان ، پایکوبان کردستان، لرستان و در کنار آرامگاه بزرگان تاریخ فرهنگ ایران ، و افتخار تاریخ این سرزمین پاسارگارد خالی بود . شاید دلیل موجه ای وجود داشته است که من نمی دانم .
طبیعی است ، یک زندانی سیاسی پس از آزادی، باید محتاط باشد. اما چرا این احتیاط، برای من یک عقبنشینی جدی تلقی شده است . توماج می توانست پیامی ندهد ، تصور نمی کنم که چنین انتظاری از طرف مردم بوده باشد ، چرا که مردم او را یک هنرمند معترض می دانند ، تا یک رهبر سیاسی, اما او چنین نکرد ، با باوری به خود در یک رل تازه چنین پیامی داد که البته حق طبیعی همگان است که پیام نوروزی بدهند . توماج در پیام خود ، کوتاه به موصوع نقد پذیری آنچه مربوط به نکبت ۵۷ است اشاره داشته است . اما او انقلاب ۵۷ را با روایتی خنثی طرح کرد بدون آنکه بر نکبت ها و پیامدهای آن تأکید کند؟ همان متاسفانه باور چپ های باورمند به فاجعه ایران ویرانگر سال ،۵۷ برایم تداعی داشت .
توماج عزیز، جنبش ملیگرایانه با پشتوانه میلیونی مردم ایران داوری خود را از نتایج نکبت ۵۷ دارد. حق داری باورمند نکبت ۵۷ باشی اما شجاعانه بگو ، انتقاد کن ، بگو مشکل اصلی در چیست و چه چیزی تو را نگران کرده است.
سیاستورزی حق تو است، اما من هوادار هنر اعتراضی ، به خود حق میدهم که هنرمند سیاست ورز را نقد سیاسی کنم . از طرفی باور دارم که پیچدگی امر سیاست ورزی ، برای هنرمندان می تواند زیان آور باشد ، زیرا حفظ بالانس بین خود هنر و سیاست دشوار است .
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
توماج از طعیانگری تا نصیحت گری
متاسفانه حامیان برخی حامیان شوریدهحال سلطنت آدرس غلط میدهند:تاکه سم اسبت گمکنندترکمانا نعل را وارونه بزن!اگرکسی متوجه نیست معنای سپردن کتب آموزشدینی کشور (سوای حسینه ارشادها)بدست روحانیون برای تربیت نسل zآنهم بهحواریون خمینی،مهمترین نیروی اپوزیسیون درشرایط برآمدپارادایم اسلامسیاسی درایران (و منطقه) یعنی چه؟فقط پرت بودن خودرا بهنمایشمیگذارد.شاه درواقع دربرابرنیروهای دموکرات وچپ وضداستبدادبا روحانیت ائتلاف کرده بودومتوجه نبود که ازکجاخواهدخورد.ضمن آنکه ازقضا ۵۷ هفتی اصیل خودشاه بود!وقتی کهاعلام داشت صدایبه حق انقلابشمارا شنیدم!ضمنا آزادی زندانیان همواره یکی ازاولین شعارهای هرخیزش بزرگ است مستقل ازهرگرایشسیاسی.متاسفانههرکسی که آرزوی دفن وغیره یکزندانی رابزبانمیآورددرواقع ازهمین حالاماهیت فاشیستی واستبدادی خودرابرملامیسازدکه اگرمجال یابدوبحکومتبرسدآمادگی داردکهدست حکومت اسلامی درارتکاب جنایت راازپشت ببندد.چپهانیزنهبرای کسب قدرت بلکه حول تحقق آزادی ومطالبات اجتماعی وعدالتخواهانهمشخصی مبارزهمیکنندنگران قدرتیابیآنهانباشید.باآرزویاحترامبحقوقسلب نشدنیهیچشهروندایرانی
به آقای تقی روزبه
شما شکست خوردگان 57 که خمینی پشت تان را به خاک مالید دست بر نمیدارید از ترجیع بند این که احزاب آزاد نبود دمکراسی نبود و تعلیمات دینی در مدارس میدادند. کدام اعتراض در مدارس در اثر تعلیمات دینی بود؟ تلعلیمات دینی یکی از بی رونق ترین کلاس ها بود و هیچ استقبالی نمیشد. همکاری ایران و آمریکا در آینده هم لازم است و دخیل بستن به بیرون نیست بیخود نیست که 57تی خطاب میشوید. ما مردم چندین دهه استبداد و شکنجه و سرکوب حس نکردیم بلکه شما تروریست ها تحمل کردید و نوش جان تان. ایکاش بختیار در 57 از بند رهایتان نمیکرد تا ما مردم از شرتان راحت زندگی میکردیم. در سیاهکل مردم شما را دستگیر کردند دادند دست پلیس و در شهرها هم شماها را لو میدادند. پس از انقلاب هم مردم شما و تروریستهای مجاهد را به کمیته لو میدادند. شماها نه قبل و نه پس از انقلاب هرگز جایی بین مردم نداشتید پس ادعای نمایندگی آنها و آزادی را نکنید. شماها اگر بجای شاه بودید با گرفتن یک اعلامیه از جوانان مخالف آنها را مثل رفیق استالین در گورهای دسته جمعی دفن میکردید. 57 تی جماعت دست از وقاحت خود بر نمیدارد و بجای عذر تقصیر خواستن هنوز طلبکار است.
مومنت مومنت
احمد شاملو :
پس از پیروزی انقلاب ٥٧ بنا به دوستی و آشنایی که با ژان پل سارتر نویسنده و فیلسوف نامدار فرانسوی داشت و سرمست از سرنگونی رژیم پهلوی بود.. نامه ای به سارتر نوشت و در انتهای نامه نوشت: جناب سارتر شما از بابت پیروزی انقلاب به ما تبریک نگفتید
سارتر : جناب احمد شاملو
شما چگونه قیامی که رهبران آن روحانی و نتیجه آن حاکمیت حکومت مذهبی و روحانیون گردیده را انقلاب می نامید؟
مگر نه اینکه انقلاب دگرگونی رو به جلو است؟ شما برگشت به قهقرا کرده اید این انقلاب نیست...
جناب شاملو نسل ها بعد از شما در آینده ناچار مجبور به انقلاب واقعی خواهید بود و آن رخدادی چون رنسانس اروپا است یعنی به زیر کشیدن مذهب از اریکه قدرت که هیچ زبانی جز انقلاب متاسفانه آن را چاره ساز نیست
آقای هوشنگ اسدی می فرمایند…
آقای هوشنگ اسدی می فرمایند دو دقیقه وقت بزار صفحه فیس بوک مرا را بخوان. در حالی که پیشتر به خاطر یک کامنت مرا بلاک کرده اند. اگر ایشان ذره ای به دموکراسی باور داشت من را بلاک نمی کرد تا جای بحث باز می شد.ضمنا با توجه به دیدگاه سیاسی ایشان که در مدتی بسیار کوتاه ....................................
آقای محمد علی یاد بگیرید که…
آقای محمد علی
یاد بگیرید که هیچ چیز جاوید نیست نه شاه و نه مسعود رجوی که اصلا وضعیتش معلوم نیست. داس مرگ من و تو و رضا پهلوی را هم با خود می برد و با شعار نمی توانیم قانون طبیعت را عوض کنیم. التماس اندکی تفکر
نقدی به آن
منتقدگرامی طغیان گری را در برابرارتقاءآگاهی و تفویت فرهنگی و قدرت انتخابمیگذارد. دخیل نبستن به ناجی بیرون ازخودضرورت نقدو آگاهی تاریخی و اینکه چگونه چندین دهه استبداد وسرکوب و اعدام و شکنجه و حتی عدم تحمل حزبهای فرمایشی و خودفرموده، خروجی اش همان استبدادینی است. شاه سنگ را بسته و سگ را رها کرده بودو آموزش و تعلیمات دینی مدارس و نسل جوان را به داده بود به دست حواریون خمینی! طبیعی بود که چندین دهه سرکوب سیستماتیک دموکراسی و اعمال استبداد و تحمیل نظام غیرانتخاباتی و موروثی خروجی اش چنین انقلابی میبود.توماج میگویدکه درگیرچندین جبهه نبردهستیم و پیامش آن است که گول دوقطبی سازی کاذب شر و آزادی را نخورید.چراکه عوامفریبها براحتی شعارمیدهندودروغ میگویند.درس بزرگ انقلاببهمن نادرستی و جعلی بودن این گزاره دیو چوبیرون رودفرشته درآید!.شور وآگاهیمکمل یکدیگرهستند و نهمغایرهم.ازاینرو توماج در این پیامخودآشکارا نگران مصادره خواستها و شعارهای خیزش زن زندگی آزادی توسط موج سواران است.او دقیقابدلیل همان پیوندش بامردم و طغیان جوانان میداندکهبایدبا بازخوانی تاریخاستبداد،از آن عبورکرد.
کار کار انگلیساست
بلوای روح الله خمينی و روضه خوانها را نميتوان يک رويداد تصادفي بحساب آورد، زيرا در يک رخداد تاريخی (آنهم به شکل يک انقلاب) روند اوضاع سياسی ميبايستی در مدتی طولانی مجموعه ای از عوامل را در يکزمان در کنار يکديگر قرار دهد تا اسباب چنين دگرگونی بزرگی را فراهم آورد
دولتهای بزرگ هم نميتوانند در کشوری انقلاب راه بيندازند، مگر آنکه آن جامعه از قبل مستعد انقلاب باشد. زيرا که پديده های اجتماعی پيش از هجوم عامل بيرونی، خود در درون خود به زنگ زدگی و موريانه خوردگی دچار ميشوند و آنگاه است که عامل بيرونی با يک تلنگر از خارج آنرا درهم می شکند. بنابراين گناه فتنه ی سياه بهمن را نميتوان بگردن بيگانگان هم انداخت. مردم عوام را نيز نميتوان محکوم کرد، زيرا درست است که پيروزی انقلابها در گرو مشارکت وسيع مردم است، ليکن مردمان عادی رأسآ به شورش و بلوا اقدام نمی کنند، مگر آنکه عده ای احساسات آنان را تحريک و کاناليزه کرده باشند.
هيچ تحولی فاقد تئوريسين و يا پيش آهنگان فکری نيست. هر دگرگونی عميق فلسفی سياسی هم که تا کنون در جهان به وجود آمده، رهبران فکری ـ عقيدتی ويژه ی خود را داشته. همين پيشقراولان هم هستند که
مومنت مومنت
اعترافات یه ۵۷ تی.....ما پادشاهان پهلوی را کشتیم...
سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم حالا گزینه ای جز سوراخ موش نداریم
حالا تنها چیزی که گیرمان آمده یه اپوزیسیون با رهبری آبجی مریم است که شوهر جدیدش از شوهر قبلیش بهتر نیست
اینجا هستند کسانی که برای آزادی میجنگیدند ولی
نکتهی عدالت اجتماعی این است که:
همه ما وقتی با مسعود رجوی ابریشم چی برابر میشوند که. حداقل یک بار با آبجی مریم بریم سفر سانفرانسیسکو
توماج صالحی
بیاییم احترام گذاشتن به همدیگر را تمرین کنیم.
موضوع این مطلب حرفهای دوستمان توماج صالحی هست.
اگر کسی حرفهای او را به صورت تیتروار در اینجا بنیویسه، کمک بزرگی میکنه به اینکه متوجه بشیم او چه مطلبی را میخواست بگه و ما چه چیزی را متوجه میشیم.
به امید روزی که همه دلسوران ایران با هم با احترام رفتار کنن و روی مو ضوع اصلی توجه و تمرکز کنن.
از طغیانگری تا نصیحتگری
آقای اسدی این گفتار توما ج را چند بار دیگر گوش کن.
هر کس دلش برای ایران می تپد این صحبت توماج را هر روز چند گوش کنه. شاید یک وقتی معنی حرفهای توماج را متوجه بشه(شاید).
به علی
رامین پرهام هم هرگاه کم می آورد به سلطنت طلبان میگفت شاهزاده خودش فلان حرف را زده پس شماها کاسه داغ تر از آش نشوید. این حرف یعنی چه؟ مطابق کدام قانون چون شاهزاده فلان حرف را زده ما سلطنت طلبان نباید آزادی بیان داشته باشیم؟ مگر شاهزاده صاحب اختیار ماست؟ شماها اگر پوتین و مسعود و اردوغان صاحب اختیارتان است و بر خلاف گفته آنها عمل نمی کنید مشکل شماست. شاهزاده فرمودند نباید گفتن جاوید شاه تعیین نوع رژیم است و صحیح نیست حرفشان هم درست است اما این حق ماست که رژیم مورد علاقه مان را از حالا فریاد بزنیم و بگوییم جاوید شاه! شاهزاده بروند به دادگاه شکایت کنند. چون شاهزاده گفته است سال 57 انقلاب شده آیا معنایش نفی فاجعه بار بودن، فتنه بودن، و سفله پرور بودن و ...این انقلاب است؟ شاهزاده چنین عقیده ای دارد؟ یا تو خودت را به نفهمی میزنی؟
بنویس ، بخوان ،اگر ارزش داشت منتشر من
کامنت گذاری که احتمالا مقاله را نخوانده است و به فحاشی و متلک به نفر سوم که هیچ ارتباطی به مقاله من نداشته است ، سخن ارزانی داشته ، باید اول بفهمد ، موضوع مقاله نه پادشاهی خواهی است و نه آقای پهلوی . همین فرد بنام «علی» آیا تو یک کلمه با جمله ای در ارتباط با پهلوی در مقاله آمده است؟ آیا تو نمی توانی ذره ای فکر کنی که چه ارتباطی گفته تو با مقاله من دارد ؟ آخه گرامی یک شاگرد دبستانی این را می تونه بفهمه . شما چه تون شده که کینه ضد پهلوی در جایی که ارتباطی به موضوع ندارد خالی می کنید . شما می فهمید که پادشاهی خواهی ، جمهوری خواهی ارتباطی به این ندارد که اگر من در مقطعی از پهلوی در. دوران گذار پشتیبانی میکند ، ندارد. من از همه افراد در گروه همبستگی در آن دوران پشتیبانی می کردم . در صفحه فیسبوک من دو دقیقه وقت بگذار ، بیشترین پشتیبانی من از توماج بوده و از جنبش زن زندگی آزادی. این چه بیماری است که شما نخونده فقط رو هوا حرف می زنید .
من نقدی در فیس بوک بر مقاله…
من نقدی در فیس بوک بر مقاله آقای هوشنگ اسدی نوشتم که از طرف ایشان مسدود شدم. خواستم در اینجا اعلام کنم که شاهزاده و کعبه آمال شما اخیرا واقعه سال ۵۷ را انقلاب نامیده است. البته بارها قبل از آن از آن به شورش ارتجاع سرخ و سیاه نام برده. سوالم این است که وقتی کعبه آمال شما بالاخره از آن به عنوان انقلاب یاد کرد شما چرا کاسه داغ تر از اش شده اید؟ضمن آنکه آریامهر هم در آبان پنجاه و هفت صدای انقلاب را شنید. بهتر است شما ورشکستگان سیاسی تحریف تاریخ نکنید. بهتر است بدانید آنچه بر اساس شبکه های من و تو و تحریف تاریخ ساخته می شود اگر به قدرت برسد ناکارآمدی آن شش ماه نرسیده عیان خواهد شد. اتفاقا توماج توصیه خوبی کرده که توصیه به مطالعه کردن نموده زیرا مردم آگاه فریب کاسبهای سیاسی چون شما را نخواهند خورد.
توماج خاری است در چشم سلطنت…
توماج خاری است در چشم سلطنت چی ها و پهلوی چی ها. فکر می کنم مشکل شما هم همین باشد با این پیام او.
افزودن دیدگاه جدید