
مقدمه:
در ایران معاصر، زنان نقشهای متنوع و پویایی در عرصههای مختلف ایفاکردهاند و با چالشها و دستاوردهای متعددی روبهرو بودهاند. در ایننوشتار، به بررسی فعالیتهای زنان در طول یک قرن گذشته پرداختهمیشود. ابتدا نقش آنان در انقلاب مشروطه و سپس وضعیت زنان دردوران پهلوی و جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد، با تأکید ویژهبر جنبش انقلابی ژینا. تمرکز اصلی این بحث بر فعالیتهای اخیر زنان درایران خواهد بود.
در این صد سال، روند تحول وضعیت زنان در ایران را میتوان در چنددوره اصلی بررسی کرد: دوران مشروطه، که آغازگر قانونمندی و حقوقشهروندی بود؛ دوران رضاشاه، که اصلاحات از بالا را به شکلی مقتدرانهپیش برد؛ دوران محمدرضاشاه، که اصلاحات ضروری را بدون ایجادنهادهای فرهنگی پایدار برای استحکام قوانین، به پیش برد و در نهایت،دوران جمهوری اسلامی، که با قوانین مستبدانه اسلامی دولتی همراه بود،اما همزمان، مقاومت مردم و تلاش برای فرهنگسازی در جامعه در قالب جنگ سنت و مدرنیته، آینده با ثباتی را برای حکومت غیر ممکن ساخته است.
۱. دوران مشروطه (۱۲۸۵ شمسی)
نخستین بار در جنبش مشروطیت، زنان بهطور جدی وارد عرصههایاجتماعی و سیاسی شدند و هویت سیاسی پیدا کردند. تأسیسانجمنهای زنان مانند «انجمن مخدرات وطن» و «مجمع نسوان وطنخواهایران» به ریاست محترم اسکندری، نقش مهمی در آگاهیبخشی و آموزشزنان ایفا کرد. همچنین، تأسیس مدارس دخترانه مانند مدرسه ناموس ومدرسه تربیت نسوان، علیرغم مخالفتهای گسترده، از دیگر دستاوردهایاین دوره بود.
با این حال، پس از تدوین قانون اساسی مشروطه، زنان در کنارجنایتکاران و دیوانگان از حق رأی محروم شدند. در واکنش، بسیاری اززنان به خیابانها آمدند، حجاب از سر برداشتند و خواستار حقوقشهروندی برابر شدند، اما با مخالفت شدید روحانیان روبهرو گشتند. باوجود این موانع، جامعه مردسالار ایران نتوانست صدای زنان را خاموشکند. آنان سازمانهای مستقل زنان را تشکیل دادند و با هزینه شخصی،مدارس دخترانه را بازگشایی کردند.
۲. دوران پهلوی ۱۳۰۴–۱۳۵۷
در دوران رضاشاه پهلوی، اصلاحات اجتماعی متعددی انجام شد که یکیاز مهمترین آنها، کشف حجاب در ۱۷ دی ۱۳۱۴ بود. این اقدام، اگرچهبرای زنان امکانی فراهم کرد تا از فضای اندرونی خارج شده و در جامعهحضور یابند، اما به دلیل عقبماندگی فرهنگی و نفوذ عمیق باورهای دینی،با مخالفتهای گستردهای از سوی جمعیت مذهبی روبهرو شد. با اینوجود، این دوره زمینه را برای ورود زنان به عرصههای آموزشی و اشتغالفراهم کرد.
اما از سوی دیگر، سازمانهای مستقل زنان که پیش از آن به همتخودشان تأسیس شده بود، تعطیل شدند و در عوض، کانون بانوان باحمایت دولت، برنامههای آموزشی را پیش برد. سیستم نوین آموزشی شکلگرفت، زنان برای اولین بار وارد دانشگاه شدند و امکان تحصیل در خارجاز کشور نیز برای برخی از آنان فراهم شد.
در دوران محمدرضا شاه پهلوی، کانون بانوان منحل و به جای آن، حزبزنان و جمعیت زنان با حمایت دولت تأسیس شد. همچنین، نشریات ویژهزنان، مانند نشریه زنان ایران، منتشر شد که یکی از اهداف آن، تشویقزنان برای ورود به مشاغل سیاسی بود.
در سال ۱۳۳۲، دکتر محمد مصدق، نخستوزیر وقت، دو برنامه مهم را دردستور کار خود داشت: ملی شدن صنعت نفت و اعطای حق رأی به زنان. اما تحت فشار روحانیان و سیاستمداران سنتی، مجبور شد از برنامهاعطای حق رأی به زنان صرفنظر کند و فقط بر ملی شدن نفت تمرکزنماید.
سرانجام، با اجرای اصلاحات انقلاب سفید در سال ۱۳۴۱، زنان ایرانحق رأی و امکان انتخاب شدن را به دست آوردند. این اقدام، مخالفتشدید روحانیان را برانگیخت. آیتالله خمینی از جمله کسانی بود کهصراحتاً با این اصلاحات مخالفت کرد و بیانیهای را با امضای ۹ تن ازروحانیان برجسته در محکومیت مشارکت زنان در انتخابات منتشر کرد. امام خمینی (س) - اعلامیه مشترک امام خمینی و مراجع (شرکت زنان در انتخابات)
دستاوردهای زنان ایرانی در دوران پهلوی دوم
ناگفته نماند که زنان ایران در سال ۱۳۴۱ شمسی (۱۹۶۳ میلادی) حقرأی را به دست آوردند؛ یعنی هشت سال زودتر از زنان سوئیس (۱۹۷۱) و۵۲ سال زودتر از زنان عربستان (۲۰۱۵) که در آن سال علاوه بر حق رأی،اجازه رانندگی نیز دریافت کردند.
حضور زنان در مجلس شورای ملی و تصویب قانون حمایت از خانواده(۱۳۵۳)، که حقوقی مانند حق طلاق و حضانت فرزندان را تا حدی به زناناعطا کرد، از دیگر پیشرفتهای مهم این دوره بود. همچنین، برای اولین باردر تاریخ ایران، زنان به کابینه دولت راه یافتند.
فرخرو پارسا، نخستین زن وزیر در تاریخ ایران، از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۳وزیر آموزش و پرورش بود و نقش مهمی در توسعه آموزش دختران واصلاحات آموزشی ایفا کرد. جا دارد از مادر او، فرخلقا پارسا، نیز یادکنیم؛ زنی که در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی با تأسیس اولیندبستان دخترانه در قم، علیه جهل و عقبماندگی جنگید. اقدام او باعث شدکه مورد خشم و نفرت روحانیون قرار گیرد.
مهناز افخمی، وزیر مشاور در امور زنان از ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، نیز نقشیکلیدی در اصلاح برخی قوانین مربوط به زنان داشت.
وضعیت سوادآموزی زنان در آن دوران
در سال ۱۳۵۶، جمعیت ایران ۳۴ میلیون نفر و میزان باسوادی ۴۷ درصدبود: ۵۸ درصد مردان و ۳۵ درصد زنان باسواد بودند. در مقایسه، درهمان سال نرخ باسوادی در ترکیه برای مردان ۴۸ درصد و برای زنان ۲۲درصد بود، که نشان میدهد ایران در آن زمان وضعیت بهتری داشت.
در سال ۱۳۳۵، نرخ باسوادی زنان تنها ۸ درصد بود و روحانیون یکی ازموانع اصلی تحصیل دختران به شمار میرفتند. علاوه بر آن، نبود امکاناتآموزشی در روستاها، که حدود ۶۰ درصد جمعیت کشور را تشکیلمیدادند، مشکل دیگری بود. اما با گسترش مدارس دخترانه، نهضتسوادآموزی، سپاه دانش و اصلاحات آموزشی، بهتدریج تعداد دختران درمدارس و دانشگاهها افزایش یافت.
در بخش بعدی، به وضعیت زنان پس از ۱۳۵۷ خواهم پرداخت. زیرا مسئلهاصلی امروز این است که در شرایط ویرانی کشورمان، ما زنان چه نقشیمیتوانیم ایفا کنیم تا اشتباه بزرگ انقلاب ۵۷ تکرار نشود؟
تاریخ وظیفهای سنگین بر دوش زنان ایران گذاشته است: نجات کشور ازهیولای حکومت دینی. این همان کاری است که مردان، با وجود داشتنتوانایی و فرصت، نتوانستند یا نخواستند انجام دهند، زیرا از امتیازات آنبهرهمند بودند.
۳. نقش زنان در انقلاب ۱۳۵۷ و پیامدهای آن
زنان از اقشار و گروههای مختلف، از دانشجویان و روشنفکران تا نیروهایمذهبی، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ نقش فعالی داشتند. بخشی از نیروهای دانشجویی و روشنفکران بهدنبال آزادیهای سیاسی بودند، زیرا نه آزادیبیان وجود داشت و نه رسانههای مستقل. اما هرگز هدفشان تشکیل یکحکومت دینی نبود.
همراهی مجاهدین، گروههای چپ و ملیون با خمینی از یک سو، و از سویدیگر، عدم حمایت غرب از شاه، منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد. جمعیت میلیونی در خیابانها، مساجد بهعنوان مراکز تصمیمگیری و بسیجنیرو، و رهبری کاریزماتیک خمینی، راهی برای شاه باقی نگذاشت جز ترککشور.
اما اولین دستور خمینی پس از قدرت گرفتن، اجباری کردن حجاب درمحیطهای کاری و آموزشی بود. سپس، قوانین خانواده به ضرر زنان وکودکان تغییر کرد و در گام بعدی، اخراج زنان از برخی مشاغل وپاکسازی عقیدتی در دانشگاهها و ادارات دولتی آغاز شد.
بستن دانشگاهها به مدت سه سال برای اجرای «انقلاب فرهنگی»، با هدفاسلامیزه کردن آموزش، رسانه و فضای کار، ضربه سنگینی به نظامآموزشی ایران زد. وقتی دانشگاهها بازگشایی شدند، تنها ۱۰ درصددانشجویان زن بودند.
برنامههای حکومتی با اجرای قوانین شرعی، تفکیک جنسیتی و خانهنشینکردن زنان، زن را به شهروند درجه دوم تبدیل کرد. اما این روند با مقاومتزنان روبهرو شد.
اولین اعتراض گسترده زنان علیه حکومت خمینی
تنها یک ماه پس از پیروزی انقلاب، در ۸ مارس ۱۹۷۹ (۱۷ اسفند ۱۳۵۷)،زنان نخستین اعتراض تاریخی را علیه حکومت جدید آغاز کردند. آنان باشعارهای «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» و «نه روسری، نهتوسری»، در خیابانها حاضر شدند و اقتدار خمینی را، که برای بسیاریچهرهای مقدس شده بود، به چالش کشیدند.
https://www.aasoo.org/fa/articles/1767
این اعتراضات چندین روز ادامه یافت، اما زنان با مشت و لگد درخیابانها سرکوب شدند، موهایشان را روی آسفالت کشیدند، آنها را بهجدولهای کنار خیابان کوبیدند و زخمی کردند. مردانی که مست ازامتیازات جدید بودند، به سرکوب زنان کمک کردند و حجاب اجباری، که درابتدا یک دستور بود، بهتدریج به قانون تبدیل شد.
همانگونه که زنان در انقلاب مشروطه نقشی جدی ایفا کردند اما در قانوناساسی مشروطه در کنار دیوانگان قرار گرفتند، این بار نیز زنان دراعتراضات انقلاب ۵۷ حضور پررنگ داشتند، اما قوانین شرعی جایگزینحقوق مدنیشان شد. اما امروز، در انقلاب سوم، این سناریو تکرارنخواهد شد. این بار، زنان اجازه نخواهند داد که مردان برایشان تصمیمبگیرند.
در قسمت بعدی به چگونگی شکل گرفتن جنبش ژینا در دو سال اخیر خواهم پرداخت، اما ابتدا برای تحلیل آن پروسه اشاره کوتاهی به "نظریه قدرت" میشل فوکو خواهم انداخت البته آن بخشی که با شرایط جامعه ماهمخوانی دارد.
ما به کجا میرویم؟
یکی از اساسیترین تصمیمات حکومت در تدوین قوانین شرعی، کنترلبدن زن و واگذاری مالکیت آن به کل جامعه بود. پدر، شوهر، برادر و حتیعمو حق کشتن زن را دارند. مادر، شبانهروز مراقب دخترش است. از سویدیگر، مأموران امنیتی، ولیفقیه، رئیسجمهور و حتی پسران ۱۳-۱۴ سالهای که در مدرسه شستوشوی مغزی شدهاند، در این تملک سهیمهستند.
زنان و دختران به دو شکل تحت کنترل قرار دارند:
کنترل قانونی: در مدرسه، حجابش کنترل میشود. در خیابان، مورد هجومگشت ارشاد و نگهبانان قانون قرار میگیرد. در خانه، افراد خانواده برپوشش و رفتار او نظارت دارند. در کوچه، همسایگان به قضاوت و کنترل اومیپردازند.
کنترل فرهنگی و اجتماعی: شبکههای مختلف اجتماعی، رسانههایحکومتی و تبلیغات مذهبی، فرهنگ نظارت بر زنان را در جامعه نهادینهکردهاند.
نماد عینی این کنترل و سلطه بر بدن زن، همان «حجاب اجباری» است کهامروز به یکی از مهمترین میدانهای مقاومت زنان تبدیل شده است.
در اینجاست که نظریه قدرت میشل فوکو با وضعیت واقعی زنان ایرانیمطابقت دارد. فوکو نشان میدهد که قدرت فقط از طریق دولت اعمالنمیشود، بلکه در شبکههای اجتماعی، نهادهای مذهبی، مدرسه، خانوادهو حتی بدن خود فرد نهادینه میشود. (کتاب میشل فوکو: دانش و قدرت)
در ایران، قدرت نه فقط در قوانین، بلکه در تک تک اجزای جامعه نفوذ کردهاست و زنان، برای بازپسگیری بدن و هویت خود، در حال نبردی مداوم بااین سازوکار پیچیده هستند.
قدرت
مقاومت
استرانژی مبارزه
قدرت، سرکوب و مقاومت زنان
قدرت در جامعه تنها در اختیار دولت و پلیس نیست، بلکه در تمامساختارهای اجتماعی، از خانواده و مدرسه تا اداره و خیابان، جاریاست. بسیاری از افراد، ناخودآگاه نقش پلیس را برای یکدیگر ایفامیکنند، بدون آنکه دستمزدی بگیرند.
قدرت دیداری (ساختاری) شامل نهادهای رسمی سرکوب مانند گشتارشاد، قوانین تبعیضآمیز و تبلیغات حکومتی است. اما قدرت غیر دیداری(غیرساختاری)، ذهن را تحت سلطه میگیرد. مدارس، ابزار اصلی اینکنترل هستند: تصاویر رهبران، آموزش شهادتطلبی، تفکیک جنسیتی،اجبار به چادر و القای نقش خانهداری و مادری از سنین کودکی، دخترانرا به پذیرش سلطه عادت میدهد.
اما هرچه فشار بیشتر باشد، مقاومت شدیدتر خواهد شد. درست مانندفنری که با افزایش سرکوب، قدرت جهش بیشتری پیدا میکند. زنان در ۴۵ سال گذشته با روشهای مختلف از شیوههای مدنی تا اعتراضات خیابانیرا آزمایش کردهاند؛ جنبش ژینا، حاصل سالها مقاومت زنان بود. مرگمهسا امینی تنها یک جرقه نبود؛ بلکه نتیجه روندی طولانی از سرکوب ونارضایتی بود که تمام جامعه را دربر گرفت. اکنون، زنان نهتنها قربانی،بلکه پیشگامان تغییر هستند.
جنبش "زن، زندگی، آزادی" حاصل دههها سال فعالیت و مبارزه زنانایرانی برای حقوق برابر است. در دو تا سه دهه اخیر، با افزایش آگاهینسبت به برابری جنسیتی، افزایش تعداد زنان تحصیلکرده، تغییراتاجتماعی مانند ازدواجهای سفید، شروط ضمن عقد، و کمپینهایی نظیر"آزادیهای یواشکی"، "چهارشنبههای سفید"، و "دختران میدان انقلاب"،زنان نقش برجستهتری در مبارزات اجتماعی ایفا کردهاند. امروز،کمپینهای "نه به اعدام"، مبارزه زنان زندانی، و جنبش "مادران دادخواه" نیز در جنبش ژینا ادغام شدهاند.
انتخاب هوشمندانه شعار "زن، زندگی، آزادی" توسط زنان سقز در مراسمخاکسپاری مهسا امینی، به سرعت فراتر از مرزهای ایران رفت و بهشعاری جهانی تبدیل شد. این شعار، نتیجه گفتمانی بود که زنان ایرانی ازابتدای انقلاب اسلامی در انتظارش بودند. در مدتی کوتاه، این حرکت بهنخستین انقلاب زنانه در جهان تبدیل شد، نشاندهنده مبارزهای که سالهادر بطن جامعه ایران جریان داشت.
تأثیرات جنبش انقلابی ژینا
۱. زنان ایرانی از موقعیت ابژه (شئی) خارج شده و به سوژهای سیاسی وتأثیرگذار تبدیل شدهاند.
۲. جامعه ایران آمادگی ذهنی بیشتری برای پذیرش برابری جنسیتی پیداکرده است.
۳. زنان کنترل بیشتری بر بدن خود دارند و این موضوع در رفتارهایاجتماعی نمود پیدا کرده است.
۴. میزان آزار خیابانی از سوی مردان غیرحکومتی کاهش یافته است.
۵. همکاری مردان با زنان، بهویژه در میان نسل جوان، افزایش یافته است.
زنان ایرانی در انقلاب مشروطه و انقلاب ۱۳۵۷ نیز نقش فعالی داشتند،اما در جنبش انقلابی ژینا، آنان رهبری اعتراضات را به دست گرفتند. اینبار، روسری را خود برداشتند، نه آنکه کسی از سرشان بردارد یا برسرشان بگذارد. آنان روسریها را سوزاندند، گیسوانشان را قیچی کردند،و نمادهای سنتی سرکوب را به چالش کشیدند. بدون هیچ رفرمی از بالا،قانون حجاب اجباری را در عمل بیاثر کردند و این یعنی یک انقلاب واقعیفرهنگی.
شاید بتوان گفت که در تاریخ معاصر ایران، بسیاری از مردان در قدرت،خیانت و جنایت کرده و کشور را به ورطه ویرانی کشاندهاند. اما امروز،زنان پرچم آزادی را به دست گرفتهاند. زنی که خود حجاب براندازد، دیگرفریب مستبدان دینی را نخواهد خورد.
حرف آخر: ما کجا ایستادهایم؟
اگر نتوانیم ویژگیهای یک جنبش اجتماعی مؤثر را تشخیص دهیم و منافعفردی، رقابتهای بیمورد و اختلافات نظری را بر همکاری، مذاکره، سازش و ائتلاف ترجیح دهیم، برنده این میدان جمهوری اسلامی خواهد بود.
زنان آگاه هستند که این حکومت اصلاحپذیر نیست؛ این مبارزه برایبراندازی است. دیر یا زود، خیابانها بار دیگر از زنان پر خواهد شد، واین بار مردان بیشتری همراه خواهند بود. اما برای ایجاد یک تغییر بزرگ،یک دست صدا ندارد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید