رفتن به محتوای اصلی

نقش جمهوري اسلامي و آمريكا در نازائي اپوزيسيون

نقش جمهوري اسلامي و آمريكا در نازائي اپوزيسيون

( به مناسبت گزدهمايي پاريس كه در روزهاي پانزدهم تا هفدهم ژوئن 1386؛ برقرار خواهد شد. در اين همايش ملي كه بدنبال نشست برلين و نشست لندن صورت مي گيرد، نيروهاي اپوزيسيون و دگرانديشان آزاديخواه ، عليرغم مشكلات عديده جمع خواهند شد تا برای جلب مشارکت نیروهای دموکرات بسوی یک نهاد ملی اهتمام کنند. بررسي و تجزيه و تحليل مشكلات پايگير، اولين قدم در جهت حل مشكلات مي باشد. اميدوارم كه تيغ بينش و استدلال من يكي از اين مشكلات را مورد كالبد شكافي عادلانه قرار داده باشد، تا بتوان بزودي براي حل اين معضل و بقيه چالش ها چاره اي جستجو كرد)

 ديروز (شنبه) ارتش آمريكا در عراق اعلام نمود كه مسئول و رابط اصلي تروريست هايي كه چندي پيش به مقر سربازان آمريكائي در عراق حمله كرده و چند سرباز را به قتل رسانده بودند دستگير نموده است. اين فرد رابط اصلي تروريست ها و رژيم جمهوري اسلامي بوده. آمريكا ادعا نمود كه مدارك غير قابل انكاري در دست دارد كه دال بر حمايت و دخالت مستقيم رژيم جمهوري اسلامي در بمبگزاري هاي عراق مي باشد. به زبان عاميانه مي توان گفت كه آمريكا يك گل وارد دروازه ايران كرد. وزير اطلاعات رژيم جمهوري اسلامي ايران نيز بلافاصله در يك حمله متقابل اعلام نمود كه نه يك ، بلكه چند شبكه جاسوسي وابسته به آمريكا را در ايران كشف كرده اند. يعني ايران مداركي بدست آورده است كه آمريكا در امور داخلي ايران دخالت مي كند. به زبان عاميانه مي توان گفت كه ايران يك گل وارد دروازه آمريكا كرد. فردا (دوشنبه) نيز قرار است كه بعد از بيست و هشت سال اتهام متقابل و بازي "فوتبال سياسي"، ديپلمات هاي ايراني و امريكائي با يكديگر ملاقات كنند و صورتحساب و يا جدول گلهاي متقابل را به رخ يكديگر بكشند. آمريكا با نشان دادن مدرك و سند از ايران درخواست خواهد كرد كه دست از توطئه و دخالت در عراق بردارد. ايران نيز متقابلا با ارائه مدرك و سند از جمله اعترافات تلويزيوني بيگناهان نگونبخت، از امريكا درخواست خواهد كرد كه دست از توطئه و دخالت در ايران بردارد. اين هم برگ جديدي خواهد بود از اين داستان قديمي و آزار دهنده.

 بنيان و ادامه حيات سياسي رژيم جمهوري اسلامي همواره بر دو محور استوار بوده كه عبارتند از "دشمن" و "توطئه". اين حقيقت تلخ نه تنها فتواي كلام سران رژيم جمهوري اسلامي از همان بدو تولد استبداد ديني بوده است، بلكه شعار محوري تمامي سياست هاي سركوب گرايانه رژيم مذهبي نيز بوده است. از نظر جمهوري اسلامي " دشمن" بسيار ملموس است، آن هم يعني به اصطلاح "شيطان بزرگ آمريكا". اما توطئه بنا به اقتضاي سياسي خود چندان ملموس نيست، بايد آن را چون نهالي ظريف در اذهان عمومي كشت، پرورش داد و آبياري كرد تا چون درختي تنومند در عمق جامعه ريشه بدواند. قبل از آنكه به نقش به اصطلاح "دشمن" در پروسه نازائي اپوزيسيون بپردازم، اجازه مي طلبم تا قدري تئوري توطئه را كه همواره بعنوان يك آلت و بهانه بسيار "خوب" توسط جمهوري اسلامي مورد استعمال قرار گرفته و مي شود، بشكافم. بقول نويسنده كتاب "استبداد در ايران" متاسفانه زمينه رشد "توهم توطئه" در ايران از نظر تاريخي مهيا بوده و است. مواجه بودن ايرانيان با توطئه، چه در ارتباط با حكومت، سياست و چه در روابط بين المللي و مناسبات اجتماعي و بينا شخصي، تاثيرات گسترده اي بر آنان داشته است. در درجه ي نخست اين كه ايرانيان اساسا سياست را به معني قلمرو توطئه و توطئه گري مي شناسند و از جمله به همين دليل كه نمي توانند بر روند آن نظارتي داشته باشند تا حد ممكن از آن مي گريزند.

 به ويژه در دوران معاصر سياسيت گريزي ايرانيان يكي از اهداف حكومت هاي استبدادي بوده كه از جمله از طريق بسط فضاي وهم آلوده توطئه گري تعقيب مي شده است. ايرانيان در قلمرو سياست همواره زير كاسهء هر رويدادي در جستجوي نيم كاسه اي بوده اند تا آن را به عنوان حقيقت رويداد بپذيرند. آنان در سنجش هر رويداد سياسي به دنبال "پيچش مو" هستند؛ و جالب اين هست كه آنان خود رويداد سياسي را به طور عيني و واقعي ديدن، ظاهر بيني بسيار سطحي و ناشي از ساده لوحي مي دانند. زيرا كه در نظر آنان هر رويداد آشكار سياسي فقط حاصل توظئه اي پنهان است و لاغير! سنگيني چنين رويكردي بر سياست در جامعه ايران، به ويژه در دوران معاصر، به استقرار و استمرار موقعيتي انجاميده است كه از آن با " توهم توطئه" ياد مي شود. حد و درجه درغلتيدن در "توهم توطئه" نيز رابطه معكوسي دارد با تحصيلات، مطالعات، شعور سياسي، آگاهي بين المللي و قدرت تجزيه و تحليل فرد.

 و اما بپردازيم به مكانيسم دشمني بين رژيم جمهوري اسلامي ايران و آمريكا در طي بيست و هشت سال گذشته. قبل از آنكه اين به اصطلاح دشمني و يا "تنش و اصطكاك پايدار به نفع طرفين" را بعنوان يك "عمل" كه مسلما "عكس العمل" را نيز بدنبال دارد از منظر يك "تعامل" مورد كالبد شكافي قرار بدهم، لازم است كه از نظر علمي و عقلاني رابطه بين "نيت" و يا "هدف" براي انجام يك عمل، و خود عمل ، و نهايتا نتايج و يا تاثيرات عمل را مختصرا تشريح كنم. هر عملي با نيت و يا هدف و منظور مشخصي صورت مي گيرد. نتيجه هر عملي نيز مي تواند مفيد (خواسته) و يا مضر (ناخواسته) و يا بي تاثير (عبث) باشد. بحث بنده در اين مقاله تاكيد و يا كنكاش در مورد نيت و يا اهداف طرفين براي اين تعامل ( يا تقابل) نيست. من به زبان ساده مي گويم كه بعقيده من آمريكا و رژيم جمهوري اسلامي ايران براي توليد (خواسته و يا ناخواسته) تاثيرات و "عوايد" اين به اصطلاح دشمني از قبل نقشه نكشيده اند. يعني توطئه اي از قبل در كار نيست و اگر است من آن را بعيد مي دانم. در نتيجه اين بيشتر به مصداق "عدو شود سبب خير گر خدا خواهد" شبيه است تا يك توافق پنهاني و اينچنين طولاني! از نيت و هدف كه بگزريم، اكثر هموطنان نيز تقريبا بطور روزمره آگاهي كامل به "عمل" و "عكس العمل" طرفين دارند، كه يك نمونه آن را در آغاز مقاله ذكر كردم. آنچه كه مورد بحث مي باشد، ثمره و پيامد نهايي اين به ظاهر تقابل ( اصطكاك و دشمني) در جهت ادامه حيات رژيم در عمل از يك طرف و اضمحلال و نازائي اپوزيسيون از طرف ديگر مي باشد. جان كلام اينجاست كه اگر ما اين تقابل را از ديدگاه عواقب و پيامدهاي آن بنگريم، آن را در حقيقت نوعي تعامل در جهت "ادامه حيات رژيم و استمرار منافع امريكا در منطقه" مي بينيم.

 عده اي به اشتباه فكر مي كنند كه اگر امريكا با رژيم جمهوري اسلامي ايران رابطه نزديك و دوستانه برقرار كند، اين به مثابه طولاني شدن عمر رژيم خواهد شد. اين هموطنان غافل از اين هستند كه عليرغم بيزاري مردم ايران و انزواي بين المللي، 28 سال دشمني آمريكا با رژيم جمهوري اسلامي ايران خلاف اين ادعا را ثابت كرده است. رژيم شاه نيز با آمريكا رابطه نزديك و دوستانه داشت. در عرض 28 سال گذشته همه رژيم ها و يا دولت هاي كه با قيام و انقلاب هاي نارنجي و مخملي و غيره سرنگون شدند، با آمريكا رابطه بسيار نزديك و دوستانه داشتند. تنها رژيم هايي كه عليرغم ضد مردمي بودن عوض نشدند عبارتند از ايران، كره شمالي، برمه، كوبا، ليبي، زيمبابوه. ما رابطه همه اين رژيم ها را با آمريكا مي دانيم كه چگونه است.

 جمهوري اسلامي در طي بيست و هشت سال گذشته ادعا كرده و مي كند كه "شيطان بزرگ" آمريكا بر عليه رژيم جمهوري اسلامي ايران توطئه كرده و مي كند، و در اكثر اين موارد اپوزيسيون (داخل و خارج) را بعنوان آلت دست و ابزار اين توطئه ها معرفي كرده است. در عرض بيست و هشت سال گذشته مردم ايران شاهد و نظاره گر "جنگي" بين رژيم جمهوري اسلامي و آمريكا بوده اند كه ابعاد مختلف نظامي، اقتصادي، فرهنگي، سياسي و غيره را دارا بوده است. اين "جنگ" كه از منظر نتيجه عملي آن، در حقيقت نوع مدرن و بين المللي دعواي حيدري نعمتي ها مي باشد، عايدي جز ضرر براي مردم ايران و منافع درازمدت و استراتژيك آنان نداشته است. دشمني و سماجت امريكا در رابطه با منافع استراتژيك ملت ايران نظير عبور لوله هاي گاز ( آسيا از طريق ايران و يا ايران به پاكستان و هندوستان) و يا منافع ايران در درياي خزر بر همگان واضح است. اين در حالي است كه براي كسب سود لحظه اي و كوتاه مدت شركت هاي آمريكائي نظير هاليبرتن از طريق دفتر نمايندگي خود در دوبي با ايران داد و ستد مي كتند؛ آنهم داد و ستدي كه به عمر رژيم مي افزايد. امريكا بارها اعلام كرده است كه اگر رژيم جمهوري اسلامي غني سازي اورانيوم و حمايت از گروه هاي تروريستي را رها كند ، با ايران مشكلي نخواهد داشت. يعني در حقيقت حقوق بشر و دمكراسي در ايران براي آمريكا همان قدر ارزش و اعتبار خواهد داشت كه حقوق بشر و دمكراسي در عربستان سعودي، پاكستان، ليبي، مصر، كره شمالي و . . و. . . دارد.

 متاسفانه بسياري از ما ايرانيان متاثر از بيست و هشت سال سركوب و ويراني، آن قدر به سطح معلولين سياسي تنزل يافته ايم، كه تنها اميد خود را از روزنه " حمايت دولت امريكا از مردم ايران" مي بينيم؛ در حاليكه در نمي يابيم اگر واقعا آمريكا طرفدار حقوق بشر است چرا كوس آزادي مردم پاكستان، ليبي، عربستان؛ مصر ، و حتي كره شمالي و. . و . و را به طبل سينه خود نمي كوبد؟ چرا ما ملت ( و يا حداقل بخشي از آن) در نمي يابيم كه "كس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من". بايد بدور از تعصب و تعلق و تملق نقش امريكا را در تضعيف و يا در تقويت جمهوري اسلامي بررسي كنيم. اگر از نظر صوري و سطحي هم بنگريم مي بينيم كه "دشمني" با امريكا بهانه اي شده است براي سركوب به اصطلاح "عوامل آن" كه شامل تقريبا هر مخالفي از جمله آيت الله منتظري، بروجردي، امير انتظام، احمد باطبي، اشرار، دختران بد حجاب، اقوام ، پسران با آستين كوتاه و و . و . و مي شود. آمريكا بارها اعلام كرده است كه حاضر است با ايران بر سر ميز مذاكره بنشيند و مشكلات فيما بين را حل كند. بعله امريكا ممكن است دير يا زود بعضي از مشكلات خود با رژيم جمهوري اسلامي را حل كند. همانگونه كه بعضي از مشكلات خود با ليبي و كره شمالي ( كه هردو بعقيده من، به استثناء بعد مذهبي، از استبداد ايران بدتر هستند) را حل نمود. در حرف امريكا بر عليه رژيم جمهوري اسلامي شعارهاي بسيار تندي را مطرح كرده است، اما در عمل جي؟ امريكا در عرض پنج ساله گذشته در عمل بر عليه رژيم چي كاري انجام داده است؟

 آمريكا در شرق ايران بزرگترين دشمن مذهبي جمهوري اسلامي يعني طالبان را از بين برد و حكومت را به فارسي (دري) زبانان و شيعيان افغانستان كه در زمان طالبان از همه حقوق محروم بودند داد و آنها را صاحب حق و حقوق و منصب نمود. يعني دشمنان جمهوري اسلامي را از بين برد و دوستان جمهوري اسلامي را تقويت نمود. در افغانستان جمهوري اسلامي برقرار شد. اگر شما اين را خدمت ( اگر چه ناخواسته) به جمهوري اسلامي نمي دانيد، پس آن را چه مي دانيد؟ آمريكا در غرب ايران بزرگترين دشمن ملي مذهبي جمهوري اسلامي يعني رژيم بعثي صدام حسين را با پرداخت هزينه بسيار سنگيني از بين برد و حكومت عراق را تقديم شيعياني كرد كه دست پرورده جمهوري اسلامي هستند. در عراق نيز جمهوري اسلامي برقرار شد. اكنون بعضي ها جمهوري اسلامي را كه تا چند سال پيش ايزوله و منزوي بود، ابر قدرت منطقه مي نامند. در كنفرانس شرم الشبخ مصر وزير خارجه آمريكا دست دوستي بسوي وزير خارجه ايران دراز مي كند، اما آقاي متكي به بهانه لباس زن ويلون نواز ناز مي كند! چه كسي بجز امريكا عملا جمهوري اسلامي را تبديل به قدرتي منطقه اي كرد؟ خدمت هاي عملي ( حتي اگر چه ناخواسته باشند) امريكا به رژيم جمهوري اسلامي تا بدينجا بسنده نشدند، قبل از آن نيز براي مماشات با دولت خاتمي، امريكا منسجمترين نيروي ضد رژيم جمهوري اسلامي يعني مجاهدين خلق را تروريست بين المللي اعلام كرد. آيا از بين بردن و يا تلاش براي نابود كردن طالبان، صدام و مجاهدين سه دشمن مهم رژيم جمهوري اسلامي، مبارزه بر عليه جمهوري اسلامي است كه آمريكا به مردم ايران و يا به اپوزيسيون تقديم كرده است؟. بايد تاكيد كنم كه موضوع بحث من قضاوت اخلاقي و يا سياسي در مورد عملكرد امريكا در اين زمينه هاي بخصوص نيست؛ اگرچه خلافت اسلامي طالبان و ديكتاتوري صدام حسين بدتر از رژيم جمهوري اسلامي بودند، و بايد مي رفتند. بحث ما روي پيامد و نتايج اعمال امريكا در رابطه به تضعيف و يا تقويت ضمني رژيم جمهوري اسلامي ايران بعنوان "محصول فرعي" عملكرد آمريكا مي باشد.

 امريكا همواره در حرف شعار هاي بسيار تندي بر عليه جمهوري اسلامي دارد، اما در "حاصل" عملكرد عوايدي جز "بركت و نعمت" براي رژيم جمهوري اسلامي نداشته ( من منافع وحساب مردم ايران را از حساب و حيات رژيم كاملا جدا و متضاد مي دانم). جمهوري اسلامي شعار هاي امريكا را براي فريب و تحميق بخش قابل توجه اي از مردم در بند ايران مورد استفاده تبليغاتي خود در راستاي گسترش "توهم توطئه" و بدنام كردن اپوزيسيون، قرار مي دهد؛ و از سوي ديگر هيچ عايد عملي براي اپوزيسيون ندارد. به عنوان مثال آمريكا ادعا مي كند كه براي توسعه دمكراسي در ايران و تلويحا كمك به اپوزيسيون مبلغ 75 ميليون دلار بودجه اختصاص داده است. اين يك دروغ بزرگ است كه از سوي حكومت ايران براي مصرف تبليغاتي رژيم در داخل، و تحت فشار گذاشتن رژيم از سوي كاخ سفيد مطرح مي شود. حال اگر امريكا اين بودجه را صرف راديو و تلويزيونهاي فارسي زبان متعلق به دولت امريكا نظير راديو فردا و صداي آمريكا مي كند، اي چه ربطي به اپوزيسيون دمكرات و آزادمنش ايراني دارد. دولت هاي بسياري اين كارها را قبلا كرده اند ، از جمله دويچله ( صداي آلمان) ، صداي فرانسه، اسرائيل، ژاپن ، و بي بي سي كه تلويزيون فارسي زبان آن براي گسترش نفوذ استعماري خود و رقابت با آمريكا بزودي به بازار خواهد آمد. بنده هيچ فرد و يا جريان "اپوزيسيون" را سراغ ندارم كه از دولت امريكا و يا از هر منبع خارجي و يا ايراني پولي را براي اشاعه دمكراسي در ايران و يا فعاليت هاي اپوزيسيون در خارج دريافت كرده باشند. اين تبيلغات بيمورد و دروغين كار اپوزيسيون را در اذهان مردم عادي ايران مشكلتر كرده است.

 آتشء برافروخته " جنگ با دشمن" رژيم جمهوري اسلامي ايران ، به مثابه آتش عمر رژيم مي باشد. آمريكا نيز همواره (خواسته و يا ناخواسته) هيزم بيار اين آتش بوده و هست. آنهايي كه سخنان اكثريت ائمه نماز جماعت تهران و شهرستانها را در جمعه گزشته دنبال مي كردند متوجه يك تبليغ مهم مي شدند. امام جمعه ها به نقل قول از مقامات آمريكايي در خطبه هاي نماز جمعه خود اعلام كردند "كه آمريكا مبلغ 109 ميليون دلار در اختيار اپوزيسيون گذاشته است و اين علاوه بر مبالغ هنگفتي است كه اين وطنفروشان در خارج از سازمانهاي "سيا" و "فدرال" و اسرائيل و انگليس و غيره دريافت مي كنند". در حقيقت هر دو دروغ مي گويند. آمريكا براي تحت فشار گزاشتن جمهوري اسلامي ايران از نام اپوزيسيون هزينه كرده و تبليغ اهداي مبلغي را مي كند كه هيچ ايراني آزاده و با شرف حاضر نيست حتي يك سنت آن را دريافت كند. جمهوري اسلامي ايران نيز از اينگونه تبليغات ( فشار !) استفاده كرده و خود را مظلوم جلوه داده و مخالفان خود را "مشتي خودفروخته بي وطن" يا عوامل اجانب و استكبار جهاني معرفي مي كند. هر دو آنها همانند دو لبه يك قيچي طراحي لباسي را براي اپوزيسيون مي كنند، كه در نهايت مورد استعمالي بيشتر از كفن نخواهد داشت.

 يكي از اهرم هاي مهم فشار تبليغاتي آمريكا بر عليه رژيم جمهوري اسلامي ايران ، تلويزيون صداي آمريكا و راديو فردا است. اين دو موسسه خبرپراكني با بودجه ساليانه بيش از صد ميليون دلار و استخدام افراد شناخته شده اي كه در هر شرايط آماده اند براي "دلار" كار كنند، تلاش دارند تا خط تمايز بين اپوزيسيون ملي و آزاده خواه و اپوزيسيون وابسته را خدشه دار كنند. وانگهي هدف اصلي اين بنگاه هاي تبليغاتي كه در اختيار پنتاگون و وزارت خارجه امريكا هستند، اهمال فشار برروي دولت ايران براي تغيير رفتار رژيم ( و نه تغيير رژيم) مي باشد. متاسفانه افرادي بنام صاحب نظر و مفسر در اين راديو و تلويزيون ظاهر مي شوند كه مايه تاثر و تاسف براي هر ايراني مي باشد. فرد و يا افراد شناخته شده اي نيز بطور مسلسل وار براي آمريكا كاسه داغتر از آش شده و به هر قيمتي از سياست هاي حتي شكست خورده آمريكا دفاع مي كنند، و به ذهنيت مردم داخل ايران را در مورد به اصطلاح وطنفروشي "عده اي" تقويت مي بخشند. رژيم جمهوري اسلامي و امريكا دولبه يك قيچي اي هستند كه حاصل اصطكاك ( بخوان تقابل يا تعامل) آن دولبه عقيم كردن اپوزيسيون دمكرات، وطنپرست و آزاد منش ايراني است.

 البته همانگونه كه گفتم اينها نتيجه يك توطئه نيست؛ بلكه از نظر رژيم جمهوري اسلامي ايران مثل "عدو شود سبب خير گر خدا خواهد" صدق مي كند و از آنطرف پنتاگون نيز جنگ سرد را خاتمه يافته نمي داند و خواهان بودجه هاي بيشتري براي مبارزه با "رژيم هاي شرور و خطرناك" مي شود. حتي احتمال زياد وجود دارد كه اين تنش ها با حمله هوايي و موشكي آمريكا به ايران در اواخر امسال به اوج خود برسد. پس اصطكاك و دشمني جدي است زيرا كه به حيات رژيم ايران و منافع شركت هاي تسليحاتي آمريكايي و هژموني طلبي آمريكا رابطه مستقيم دارد. براي آمريكا نمايش ابر قدرت بودن خويش در جهان و براي جمهوري اسلامي ايران ادامه حيات خويش در صدر اولويت قرار دارند. بطن عمل و درگيري خصمانه بين ايران و آمريكا در خدمت اثيات هژموني طلبي و ابر فدرت نشان دادن امريكا است. پيامد و عواقب عمل در راستاي ادمه حيات جمهوري اسلامي مي باشد. . آنچه كه مورد بحث من است نتيجه و پيامد و محصول نهايي اين كشمكش بين آمريكا و ايران مي باشد ، نه ماهيت و ذات درگيري و يا نيت طرفين متخاصم. من مي گويم اين كشمكش ربطي به مردم ايران ندارد. هر كدام از طرفين براي منافع خود به ستيز مشغولند. اين كشمكش بين امريكا و رژيم، مردم را تبديل به تماشاچي كرده است و عملا آنها را از ميدان مبارزه به جايگاه تماشاچيان سوق داده است. مبارزه بايد بين مردم ايران از يكسو و رژيم مستبد جمهوري اسلامي از سوي ديگر باشد. حال امريكا به مردم ايران مي گويد كه شما برويد كنار تا من با اين غول بجنگم. عده اي نيز به غلط تصور مي كنند كه امريكا از طرف مردم ايران مي جنگد و يا حداقل بخشي از منافع ما مشترك است. بايد پرسيد كدام منافع؟ البته هستند كساني در واشنگتن و لندن كه به اميد ريسمان آمريكا وارد اين چاه تبليغاتي مي شوند، غافل از اينكه اين ريسمان سست و غير قابل اتكاء است. همانگونه كه اشاره كردم اين تنش ديرينه ممكن است به حمله گسترده و مخرب هوايي امريكا به تاسيسات هسته اي، نظامي و اقتصادي ايران منجر شود. اينجنين حمله اي براي مردم ايران بين هشتاد تا صد ميليار دلار خسارت و براي رژيم حداقل ده تا پانزده سال طول عمر به ارمغان خواهد آورد. به همين دليل وظيفه همه ما است كه متحدانه و با تمام قواء با ويراني كشورمان و اعطاي طول عمر دراز مدت به رژيم شديدا مخالفت كنيم. جمهوري اسلامي چنين حمله و يا جنگي را نعمت الهي خواهد دانست. احمدي نژاد با چموشي و سماجت نابخردانه زمينه را براي يك رو در رويايي بين المللي آماده مي كند. براي امريكا ( و همچنين جمهوري اسلامي) مهم نيست كه جان و مال ثروت هاي مردم ايران از بين مي روند، اما در عوض هژموني نظامي آمريكا مهر تائيد خواهد خورد و رژيم جمهوري اسلامي براي بقاي حيات خود توسط بمب و موشكهاي امريكايي واكسيناسيون خواهد شد. هر دوي آنها از اين "دشمني" سود ويژه خود را مي برند. بعد از فروپاشي شوروي و اتمام جنگ سرد، امريكا ايران را بعنوان "مترسك خطر جهاني" لازم دارد. جمهوري اسلامي نيز آمريكا را براي گسترش ، و استفاده از "توهم توطئه" جهت سركوب مخالفان و مردم ايران لازم دارد. در عرصه جهاني فعلي اين دو لازم و ملزوم يكديگر هستند. درد و حسرت اينجاست كه مردم ايران بعنوان تماشا گران اين "بازي" هزينه سنگين آن را بايد بپردازند.

 ن را تقابلت

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید