
خامنهای در سخنرانی حدود دو هفته پیش که به مناسبت روز بعثت ایراد کرد، گفته بود ما میتوانیم "با چشمان باز" و حواس جمع با آمریکا "معامله و مذاکره" کنیم. اما ده روز بعد از آن گفت: مذاکره با آمریکا "شرافتمندانه" نیست. یعنی هر کس با آمریکا مذاکره کند بی شرف است.
من دقیقا نمیدانم چرا موضع او به این سرعت عوض شد و به جای همیشگیاش که مذاکره با آمریکا "حرام" است برگشت. آیا به این نتیجه رسید که اگر آن چه آمریکا از او میخواهد را بپذیرد، رژیم نابود میشود؟
در این چند جمله به مساله شرف و اثبات این که خامنهای از همه نظر بی شرف ترین دیکتاتوری است که ایران به خود دیده نمیپردازم. چرا که همه ایرانیان از درجه بی شرفی خامنهای خبر دارند و اگر همین امروز در یک همه پرسی از ایرانیان بپرسند بی شرف ترین فردی که در همه تاریخ ایران وجود داشته کیست قطعا خامنهای ۹۰ درصد آراء را از آن خود خواهد کرد. او در همه صفات زشت و پلید مقام اول تاریخ را به خود اختصاص داده است.
نکتهای که در این جا میخواهم بگویم آن است که این جمله احمقانه خامنهای که مذاکره "شرافتمندانه" نیست خنجری است به قلب خود جمهوری اسلامی که نهایتا به تسریع نابودی دیکتاتوری دینی میانجامد. چرا که تنها راه جلوگیری از فروپاشی سریع اقتصاد ایران و اجتناب از یک شورش عظیم بنیان کن مذاکره با آمریکا و توافق بر سر مساله هستهای و سیاستهای خارجی بی ثبات کننده جمهوری اسلامی است.
مذاکره و توافق با آمریکا اگر باعث از میان برداشتن تحریمها و فروش آزادانه نفت و گاز ایران و ورود سرمایههای خارجی به ایران شود، شاید بتواند نابودی دیکتاتوری دینی را به تعویق اندازد، اما مذاکره نکردن قطعا به نابودی رژیم در همین یکی دو ساله میانجامد. امثال آقای محمد جواد ظریف و پزشکیان و دیگرانی که از ته دل خواهان تغییر بنیادی سیاست خارجی جمهوری اسلامی و توافق با آمریکا هستند، میدانند که شرط خروج رژیم ایران از بحران مرگبار اقتصادی و جلوگیری از شورش قریب الوقوع ایرانیان برداشتن تحریمها است. هیچ، مطلقا هیچ راه دیگری برای به عقب انداختن سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد.
نه سیاست "نگاه به شرق" که با فرار روسیه از سوریه و سرنگونی برق آسای بشار اسد گندش درآمد میتواند جمهوری اسلامی را نجات دهد و نه "همت مسئوولان"! که مدام بر آن تاکید دارد.
چین و روسیه و کره شمالی که خامنهای در سیاست "نگاه به شرق" به آنان نظر دارد همگی همواره از مذاکره با آمریکا استقبال میکنند. روسیه و چین از اعمال تحریمهای آمریکا علیه ایران هم علنا تبعیت میکنند و هم با دور زدن تحریمها سود میبرند و در نهایت هم به ریش خامنهای و ایادی او میخندند. با سیاست جدید ترامثپ به زودی تحریمها علیه ایران تشدید میشود و چین و روسیه مبادلات تجاری خود با ایران را به حداقل خواهند رساند. چرا که برای آنها دوستی با آمریکا و مبادله تجاری با آمریکا هزاران بار مهم تر از نزدیکی با ایران است.
خامنهای با بی شرف نامیدن طرفداران مذاکره با آمریکا راه نجات رژیم خود را بکلی سد کرد. او حالا نه راه پیش دارد و نه پس. مذاکره نپذیرد نابود است، مذاکره بپذیرد هم به بی شرفی خود اعتراف کرده و در انظار طرفداران محدودش که تنها تکیه گاه او هستند به کلی خوار و ذلیل خواهد شد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
والله باباجان راستی درستی چرا از غیاثآبادی قم تا قبرآآآآ از دانمارک و لندن چهارتا بیلاخ....تا سانفرانسیسکو..............ترامپ برای نجات آمریکا ... نتانیاهو برای نجات اسرائیل و پهلوی برای نجات ایران آمدهاند..پس تنها کار منو تو ایستادن در سمت درست تاریخ است... نقط سر خط
تحلیل وتفکر آقای مرادی
سالام
دو نوشته رانگاه کنید،کشتگر
وآقای مرادی،
کشتگر،مقاله ننوشته،بلکه یک
متنی سردرگم و تنفرنامه نوشته است،
مرادی ،ونظرش قابل ستودن است،
اینجاست،که آدم میفهمد،
چرا کشتگربا چندنفر ازهم ولایتی های خود،ازسازمان
فداییان اخراج یا جدا شد.
میگویند،ملتی که تابحال دولتی نداشته نتوانسته رشد
کند،
بهمین دلیل باید تفکرامثال کشتگرها زیرسوال رود،
امکان دارد،با کودتای دیگران
مدتی دولت داشته باشد،
ولی پایدار نمی ماند،
وقتی مقاله رابخوانی متوجه
نمیشوی،آقای کشتگرموافق مذاکره هست،یا مخالف،
اینجاست که به سواد چپ های تند رو میتوان پی برد،
آقای علی فرخنده،،کشتگر
چرا نمی تواند، مثل فرخ نگهدار که هردو اروپا هستند،
اندیشه کند؟
آیا دلیل دیگری بغیرازبیسوادی میتوان به ایشان نام گذاشت؟
تهدید هستهای رژیم ایران…
تهدید هستهای رژیم ایران نتیجه مستقیم سیاست خارجه امریکااروپا در سرنگونی و براندازی شاه بوده.
از طرف دیگه رژیم آخوندی را براندازی نکردن و رفتن دنبال بمب اتم
نقد بر مقاله علی کشتگر: 1…
نقد بر مقاله علی کشتگر:
1. تحلیل اخلاقی به جای تحلیل ساختاری:
کشتگر به جای ارائه یک تحلیل عمیق از مکانیزمهای قدرت در جمهوری اسلامی، بحث خود را بر محور "شرف" و "بیشرفی" خامنهای بنا کرده است. این نوع تحلیل، هرچند ممکن است احساسات مخاطبان را تحریک کند، اما از منظر سیاسی و علمی کارآمد نیست. خامنهای، مانند هر دیکتاتوری، سیاستهایش را بر اساس حفظ قدرت و منافع خود تنظیم میکند، نه بر اساس معیارهای اخلاقی.
2. عدم درک استراتژی کلان خامنهای:
کشتگر گمان میکند که تغییر موضع خامنهای در مورد مذاکره با آمریکا یک تصمیم لحظهای یا تحت فشار عوامل خارجی است، اما خامنهای در طول دوران رهبری خود نشان داده که سیاستهایش بر اساس یک استراتژی کلان تنظیم میشود. او در مقاطع مختلف، مذاکره را گاه نفی و گاه تأیید کرده است، بسته به اینکه چگونه بتواند توازن قدرت را در داخل و خارج حفظ کند.
3. نقد سادهانگارانه از سیاست "نگاه به شرق":
کشتگر سیاست "نگاه به شرق" را شکستخورده میداند، اما تحلیل او یکجانبه است. اگرچه چین و روسیه اولویتهای خود را بر اساس منافعشان تنظیم میکنند، اما سیاست "نگاه به شرق" برای جمهوری اسلامی صرفاً یک جایگزین برای غرب نیست، بلکه ابزاری برای مانور در مذاکرات بینالمللی است. جمهوری اسلامی از رقابت قدرتهای جهانی برای حفظ خود استفاده میکند و نمیتوان گفت که این سیاست کاملاً شکست خورده است.
4. پیشبینی غیرواقعبینانه سقوط جمهوری اسلامی:
کشتگر ادعا میکند که مذاکره نکردن، رژیم را در "یکی دو سال آینده" نابود خواهد کرد. اما این نوع پیشبینیها در گذشته نیز بارها مطرح شده و غلط از آب درآمده است. جمهوری اسلامی نشان داده که توانایی تطبیق با شرایط سخت اقتصادی و سرکوب داخلی را دارد. در نتیجه، هرچند بحران اقتصادی شدید است، اما نتیجهگیری درباره سقوط سریع رژیم بدون در نظر گرفتن عوامل داخلی و بینالمللی، سادهانگارانه است.
5. نادیده گرفتن نقش نیروهای داخلی:
کشتگر اشارهای به نقش نیروهای اپوزیسیون، نارضایتیهای اجتماعی، یا ظرفیتهای تغییر از درون رژیم ندارد. او راهحل را صرفاً در مذاکرات خارجی میبیند، در حالی که تحولات داخلی و جنبشهای مردمی نقش مهمتری در تعیین سرنوشت جمهوری اسلامی دارند.
نتیجهگیری:
مقاله علی کشتگر، به جای ارائه یک تحلیل ساختاری و عمیق از سیاستهای خامنهای، بر احساسات و توهین به شخصیت او تمرکز دارد. این نوع تحلیلها، بهجای کمک به درک بهتر تحولات سیاسی، بیشتر به مصرف رسانهای و جلب توجه محدود میشود. تحلیل سیاستهای خامنهای باید مبتنی بر درک قدرت، منافع و بازیگران داخلی و خارجی باشد، نه صرفاً بر مبنای قضاوتهای اخلاقی.
با احترام، مرادی
افزودن دیدگاه جدید