
نكات مطروحه در اين نوشته قبلا نيز در متن چند نوشته منتشر شده اند ولي من به مناسبت سالگرد بهمن ١٣٥٧، طرح آنها را همچنان ضروري و مفيد ميدانم. بازار گرمي شيفتگان سياهكل و انقلاب ارتجاعي ٢٢ بهمن ١٣٥٧در داخل و خارج كشور از يكسو و نگرشهاي تعديل شده پيشين نسبت به اين وقايع در نزد برخي ار فعالين آن ايام با هدف فرار از پذيرش مسءوليت ونقش منفي جريان فدايي در زمينه سازي إن انقلاب ارتجاعي از سوي ديگر، نبايد به حال خود رها شوند.
بی تردید بسیاری از وابستگان جريان فدايي، که قبل و بعد از فاجعه انقلاب اسلامی، جان بر سر پیمان نهادند، نمیدانستند و نمیتوانستند باور کنند که خود وسازمانشان در برپايي جهنمي به نام جمهوري اسلامي كه يك مرحله تاريخي كامل از استبداد سباسي غير ايدءولوژيك حكومت شاه عقب تر بود، نقشي فعال ايفا كرده اند.
رجوعی به بعضی از گفتارها و نوشتارهایی که در روزهای اخیر در مورد جنبش و سازمان فدایی منتشر شد، نشان ميدهد که هنوز بخش مهمی با پیشینه فدایی، علیرغم اطلاع از سرنوشت "بهشت های جهنمی" پیشین، با توسل به حماسه و اسطوره و آرزو ، حاضر به باز اندیشی در بنیادهای راه طی شده پیشین نیستند.
آيا به راستی مهمترين وبزرگترين خطای فداییان در قبل از حاكميت جمهوري اسلامي، مبارزه مسلحانه با رژیم شاه بود؟
میتوان به این پریش پاسخ مثبت داد و گریبان خود را رها کرد.
خوب، این پاسخ، بعد از این همه تحارب تلخ، مایوس کننده جلوه میکند. نمیتوان با استدلاتی چون آناکرونیسم(1) وادعای ناهمزمانی تاریخی معیارهای امروز با آن ایام، يقه خود را از دست اين پرسش رها ساخت-گفتمانهای مرتبط با سوسیال دموکراسی و لیبرال دموکراسی، نمایندگانی را در جامعه ایرانی آن ایام داشتند.
در آن زمان، ما بدون اینکه خود بخواهیم، با ارتجاع مذهبی در داخل کشور از یکسو و "سازندگان بهشت های جهنمی" در عرصه جهانی از سوی دیگر، در یک صف واحد قرار گرفتیم. خطاهای ما، هم فلسفی-نظری و هم سیاسی بودند. مهمترین آن به عنوان اولين خطا ما، باور به امکان برپایی بهشتی زمینی با اتکاء به اوهاماتی چون ماترالیسم تاریخی و مخلوطی درهم و برهم از تئوریهای مارکیسیتی-لنینستی-استالینیستی و مائوئیستی بود.
موجودیت یک امپراطوری روسی قدرتمند تحت عنوان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و کشور کمونیستی چین و کوبا برای ما در حکم شواهد زنده، غیر قابل تردید و قطعی برای رهایی بشر از قید سرمایه داری و امکان پذیری برپایی بهشت برین بر روی کره خاکی بود.
بعدها، تجربه زنده و از نزدیک بسیاری از ما در آن "بهشت سوسیالیستی" و بعد هم در "جهنم سرمایه داری" نظامهای لیبرال غربی، عمق فاجعه بار جهالت و نادانی ما را از حقایق زنده مرتبط با این دو جهان متضاد آشکار ساخت.
خطای بزرگ دوم ما و پیشینیان ما، پیروی از نقشه و برنامه سرنگونی حکومت محمد رضا شاه به هر بهائي بود. حتی اگر کسانیکه بعدا "تشکیلا ت فداییان" را برپا ساختند، دست به سلاح هم نمی بردند ولی برهمان برنامه کلی سرنگونی حکومت شاه پای میفشردند، صرفنظر از میزان تاثیرشان بر سیر روندها و رویدادهای واقعی در کشور، عملا و عینا درکنار نیروی اهریمنی ارتجاع دینی قرار میگرفتند، که نمایندگانش شیخ فضل الله نوری ها و نواب صفوی هایی بودند، که بالاخره درقامت خمینی بر علیه تجدد آمرانه ای که در حال باز کردن راههای توسعه اقتصادی - اجتماعی کشور بود، و بر علیه استبداد شاهی که به برخی از مهمترین حقوق شخصی و مدنی شهروندانش گردن گذاشته بود، شورش کرد. اما، این شورش حقیقتا به خاطر وجود و حاکمیت استبداد نبود، بلکه برعکس، به دلیل پذیرش همین حقوقها و ره جویی های راس این استبداد برای توسعه و مدرنیزاسیون کشور بود، که روحانیت و پایگاه سنتی آن را عمیقا متضرر میساخت (که همه این حقوق نیزبعدا توسط همانها بیرحمانه نابود شد).
اقدام مسلحانه و یا آنچه که با ترمهایی چون "مباره مسلحانه هم استراتزی هم تاکتیک" و بعدها با تعدیلاتی"تبلیغ مسلحانه" نام گرفت، در واقع خطای سومی بود که با هزینه ای بس گزاف شروع شد و ادامه یافت، احساسات ضد حکومتی و ضد نظامهای لیبرال در جهان مدرن را در روح جوانان و روشنفکران کشور دمید، جانهای بسیاری را فدا کرد، تحت شعار آزادی، به یک نظام توتالیتری خلقی-سوسیالیستی، برای برپایی بهشتی جهنمی دل بست، و در جهالتی عمیق ازنتایج کارخویش، به مخالفت با دولت بختيار برخاست و هر آنچه را که در توانش بود برای تند تر کردن فضای سیاسی جامعه برعلیه شاه و برای سرنگونی آن به کاربست.
حقیقت تلخ این است که هم جبهه شدن با ارتجاع خمینی در قبل از انقلاب اسلامی، و سپس سیاست حمایت از این ارتجاع درقالب نظام جمهوری اسلامی، نتیجه منطقی خویشاوندی جریان فدایی دربخشی از مهمترین بنیانهای فکری خود با اسلام سیاسی بود. فهم مشترک این دو از مقولاتی پایه ای چون: قدرت، استقلال، سنت و مدرنیته و محالفت با نظم لیبرال جهانی، حقوق بشر، سکولاریسم و دموکراسی و...از مهمترین اشتراکاتی بودند که بعضا تا به امروز هم در نزد بعضی ها دوام داشته است.
آیا فداییان در این خویشاوندی با خمینیسم استثنا بودند؟
متاسفانه پاسخ منفی است. بخش مهمی از مخالفین حکومت شاه، مثل حزب توده ایران، گروههای پراکنده چپ، مجاهدین خلق ایران، بخشی از وارثان جبهه ملی، و ملی مذهبیها در انواع آن، حتی آنهایی که در مقابل رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفتند، در اغلب این بنیانها با آن اشتراک و خویشاوندی داشتند و تعدادی از آنها، هنوز هم چنین پیوندی را در بنیانهای فکری خود، با افتخار حفظ کرده اند.
1_زمانپریشی یا نابههنگامی یا آناکرونیسم (به فرانسوی: Anachronisme) مغالطهای گاهنگارانه است که طی آن فرد، رویداد، گفتار یا هر چیز دیگری مطابق با ارزشهای زمان فعلی ارزیابی میکند. به عبارت دیگر فرد رویدادها یا شخصیتهای تاریخی را با نگاه ارزشی امروزی تحلیل مینماید. استفاده از آناکرونیسم میتواند عمدی یا غیرعمدی باشد. در صورت عمدی ممکناست فردی که از این مغلطه بهره میبرد هدفهای طنزپردازانه، ادبی یا تحریککننده داشته باشد. صورت غیرعمدی این مغلطه نیز از سر ناآگاهی فرد مغلطهکار خواهد بود.
واژهٔ آناکرونیسم ریشه یونانی دارد، ساخته شده از دو بخش ἀνά (آنا) به معنای دربرابر و χρόνος (خرونوس) به معنای زمان.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
ما اکثرن یا چپ چپ می زنیم…
ما اکثرن یا چپ چپ می زنیم ویا راست راست من یادم می اید با زنده یاد احمد اسدالهی در سربازی همدوره بودیم دم به دم به من فشار می اورد که توباید سبیل نه از نوع ماکسیم گورکی بلکه از نوع رفیق استالنی داشته باشی در عالم خیال نقشه های انچنانی میکشید با من درمیان میگذاشت ولی در پس ۵۷ دنبال ان تیوری رشد غیر سرمایه داری شد همچون این اقای دکتر وهم زبانمان و قتی من سال ۹۸ به امریکا امدم درکمال تعجبی در یافتم همان احمد دوست جان جانی من که در مسیر راه ترکیه به امریکا یاورم بود سخت بر ارزوهای بازار لسفه دل بسته و همچون این دکتر عاشق سیاستهای کینزی گشته در صورتی که ما در زندان این جانیان به این رسیدیم که جریان فدایی شایسته بود از دولت بختیار حمایت کند نه حرف اخر را اول زدن ونه از ان لبه بام افتادن در اخر گفته باشم خود ان شاه شاهان از دین خویی بطن جامعه در هراس بوده ولی اخرین های جهان سرمایه را به ان جامعه غرق در دین خویی تزریق میکرد (به خیال همان بهشت این دکتر مابود در زمان چریک بودنش )که در جامعه اخوند مسلکی میتوان قدک به قدک کارتر زد
چرا نمی توانی بهتره ننویسی
سالام
جناب جیلو،وقتی تفکرت توان تشخيص ندارد،ننویس،
مجبوری؟
دراین سیاهینامه چندمورد نوشته ایی،
آقای توکلی هم درجواب نویسی محدودیت گذاشته،
وقتی بستر برای ایجاد تفکرات مهیا باشد،
همه جور تفکردرآن جوانه میزند،
مجبوری یکطرفه به قاضی بروی؟
تمام این سیاهینامه شما از سرتا پا نقص دارد،
اگربخواهم ،در این موارد،جواب بنویسم، امکانش نیست،
فداییان اشتباه کردند،مجاهدین اشتباه کردند،جبهه ملی اشتباه،کرد،
نهضت آزادی اشتباه کرد،
مولاها اشتباه کردند،
همه مردم اشتباه کردند،
کی اشتباه نکرد؟
آمریکا؟ محمدرضا کودتایی؟
هویدا،آموزگار،شریف امامی ؟
کی؟
یک جو وجدان داشته باش،
ازشماها وهمفکرانتان توقع
درست اندیشیدن ندارم،
لاقل سکوت کنید،
ازشماها توقع خدمت نداریم،
لاقل بگذارید،مس بمانیم،
ازشماها توقع طلا شدن نداریم
یک راهکار درست نمی توانید،نشان دهید،
گاهی شاهی میشوید،گاهی آمریکایی گاهی اسراییلی،
گاهی آلمانی،
نمی دانم ،کجای دنبایید؟
درست صدساله ایران و اموال ایرانی توسط همفکرانتان تاراج میشود،
باز آمده به مردم راه انحرافی نشان میدهد،
آن مدرکی که گرفته اید،بخورد،به کله امربکا،انگلیس،فرانسه،آلمان،
روس،چین،و
اسماعیل زرگریان:
اسماعیل زرگریان:
انقلاب ایران ابتدا با شغارضد استبدادی شروع شد. بعد تبدیل به انقلاب ضد سلطنتی شد واین اتحاد تا سقوط سلطنت یافت . بعد از انقلاب بتدریج اهداف اصلی انقلاب یعنی دموکراسی و آزادی توسط خمینی مصادره شد وبتدریج اتحاد علیه استبداد مذهبی جدیدشکل گرفت و ادامه دارد.
امروز بعد از 46 سال درست شبیه زمان استبداد شاهی شعار؛ دموکراسی و آزادی در مرکز اتحاد عمل همه مخالفین حکومت اسلامی قرار گرفت واتحاد عمل نوینی شکل گرفت. در زمان شاه هیج جریان سیاسی در مقابل روندانقلاب قرار نگرفته بود حالا که اهداف انقلاب باشکست مواجه شد هم ما چپها بجان هم افتادیم وهم مدافعان باز گشت سلطنت در فکر انتقام از ما هستند.
کار دشمنی علیه 57 ها بخصوص جریان فدائی از حد انتقاد و درس آموزی گذشته فراتر رفته وبنوعی تبدیل به انتقام گیری شده است.
در مورد شکل گیری جنبش چریکی و شکست استراتژیک این جنبش مسلحانه قبل از انقلاب صد ها سند تاریخی منتشر شده است.
بعد از انقلاب حمایت سازمان فدائیان تا سال 61 هم انحراف استراتژیک دومی بود که هزینه سنگینی در بر داشت و این سازمان عملا به چند شاخه تبدیل شد که همه میبینیم.
جریانی که میخواهد با تکفیر انقلاب بهمن و شعار ضدیت با ۵۷ تی ها و برائت جویی از انقلاب بهمن ۵۷ ، خود را به رضا پهلوی و جریان پادشاهی خواه نزدیک و در نهایت شریک قدرت آینده شود ، هیج اشکالی ندارد که عده ای از دوستان ما از مشارکت در انقلاب ضد سلطنتی پشیمان و به جبهه بازگشت سلطنت بپیوندند. انتخاب حق همه ماست.
Majid Ajang:
Majid Ajang:
سخنانی که از .............. به بار نخواهد نشست !
اگر جنبش چریکی در ایران بازار نداشت ، چگونه آست که بذر کاشته شده در سیاهکل پس از کمتر از ۸ سال فدایی به عنوان بزرگترین سازمان چپ ایران و خاورمیانه سر بلند می کند ؟ مگر نه این است که اگر کالایی بازار ندارد ، تولید کننده گان آن ورشکست میشوند ؟ چپ ایران اساسا در قدرت گیری خمینی نقشی نداشت زیرا که در برتر تشکیلات عظیم روحانیت با بیش از ۳۰۰ هزار عضو در تمام کشور ، عددی نبود ، دو تشکیلات در آن دوران صاحب قدرت و نفوذ بودند ، یکی دربار سلطنتی با حزب فرمایشی رستاخیز و دیگری دستگاه عظیم روحانیت با شعبات گسترده در سراسر کشور ، چپ انزمان بخش کوچکی از نیروهای آگاه جامعه را در کنار ملیون و مجاهدین نماینده گی می کرد در حالیکه خمینی به نماینده گی از رو حانیت اقیانوسی از مردم نااگاه و زجر کشیده در بی عدالتی را پشت خویش داشت ! اگر انتقادی به چپ و سایر نیروهای ضد حکومت وارد باشد که وارد هم هست همانا انتخاب سیاست های شتاب زده و کاملا غلط در برخورد با آرنجاع حاکم بود ، چپ در قدرت گیری روحانیت پس از پیروزی انقلاب نقش داشت نه قبل از آن انقلاب هم در واقع با روی کار آمدن بختیار و خروج شاه از کشور به پیروزی رسید همانگونه که تمام خواسته ها و مطالبات مردم در زمینه انحلال ساواک ، ازادی زندانبان سیاسی ، ازادی کامل مطبوعات و همه وهمه در همان دروران بختیار تحقق یافت و در واقع شکست انقلاب در ۲۲ بهمن بود که رقم خورد و از آن په بعد بود که قدرت گیری روحانیت با کمک جبهه ملی و چپ ها همانگونه اشاره کردم تحکیم یافت ، این دو را با هم ترکیب کردن یا از سر نااگاهی است یا اینکه آگاهانه تحریف تاریخ بنفع سلطنت است ،
Muhammadi Sahrali:
Muhammadi Sahrali:
حماسه و اسطوره سازی ،از کجا نشأت میگیرد ؟چرا "شهید سازی "،فرهنگ تقدس سازی "چپ "،نعل به نعل با جمهوری اسلامی ،تطابق دارد!؟. فرهنگ شهید سازی ریشه در فرهنگ شیعه آخوندها دارد.احمدزاده ها و پویان ها و.. پتی منبر اخوند شیعه تربیت شدند.فرهنگ گفتمانی انها گرفته شده از اخوند شیعه ،در ستایش امام که حسین و دروغ پردازی در مورد حادثه کربلا میباشد.واقعا انهایی که اسلحه بدست گرفتند چقدر اگاهی داشتند به درست بودن راهشان ؟چقدراحساساسات عمل میکرد تا داستان "قهرمانی " های امام حسینی که اخوند ها پای منبر تعریف کردهاند را جامه عمل بپوشانند ؟.گرچه چریک فدایی هیچ نقش تأثیرگذاری در سرنگونی حکومت سکولار ،شاه نداشت .ولی ستایش از واقعه ایی نا درست ،و تمجید از سیاهکل مانند ماجرای کربلای ج. جهل و جنایت اینهم با گذشت شش دهه چه پیامی میدهد؟درستی راه "چریک"؟.فاجعه سیاهکل میبایستی به فاجعه حمایت از نظام ولایی ختم میشد .اولی خمیر درست کردن از کتابهای رژی دبره و.. پختن تئوری "جنگ مسلحانه هم استراتژی و.. " و دومی قورت دادن اراجیف حزب توده ،.هردو از بیسوادی مطلق ناشی میشد.
Margit MA
Margit MA
#رجوی و سازمان مجاهدین خلق نقشی اساسی در پیروزی انقلاب ۵۷ ایفا کردند، اما این نقش چیزی جز خیانت و بازی با سرنوشت ملت ایران نبود. سازمانی که به نام مبارزه با ظلم و فساد به میدان آمده بود، در واقع جزو نیروهای اصلیای بود که پس از انقلاب، مردم ایران را به سمت دیکتاتوری جدید سوق داد.
در پی پیروزی انقلاب، مجاهدین خلق با همدستی با سایر گروههای چپگرا و مذهبی به قدرت رسیدند، اما خیلی زود ماهیت واقعی خود را آشکار کردند. آنها پس از پیروزی انقلاب ننگین ۵۷ برای گرفتن قدرت با اقدامات خشونتآمیز خود و ترورهای بیرحمانه، کشور را دوباره به بحرانی بزرگتر انداختند. شعارهای دروغین و نقابهای فریبندهای که در ابتدا به آنها ظاهر شد، به زودی کنار رفت و چهره واقعی این گروه نمایان شد.
سازمان مجاهدین خلق در طول تاریخ خود، علاوه بر مشارکت در ترورهای سیاسی و کشتارهای بیرحمانه سربازان ایرانی در جنگ ایران و عراق، در بسیاری از دورانها با بازیهای پنهان و دخالتهای بیرحمانه، همواره در پی قدرتطلبی و تحمیل یک ایدئولوژی سرکوبگر بودهاند. جنایاتی که این سازمان در دهههای گذشته مرتکب شده، از جمله همکاری با صدام حسین در جنگ ایران و عراق و حمایت از رژیم بعثی، مافیای مواد مخدر لکهای تاریک بر پیشانی تاریخ ایران است.
همچنین، مجاهدین خلق در طول سالها همواره در تلاش بودند تا با تفرقهافکنی و گسترش دروغ، به اهداف خود برسند. آنها نه تنها به ملت ایران آسیب زدند، بلکه از هیچ فرصتی برای تخریب و نابودی منابع انسانی و اقتصادی کشور دریغ نکردند.
در حالی که تاریخ ایران شاهد مبارزات بسیاری برای آزادی و دموکراسی بوده است، سازمان مجاهدین خلق همواره در مسیر تفرقهافکنی، خیانت و جنایت قرار گرفته و هنوز هم به دنبال دستيابی به اهداف غیرمستقیم و شرارتآمیز خود هستند.
این سازمان، با روشهای مختلف، تاریخ و ملت ایران را فدای اهداف سیاسی و نظامی خود کرده و از هر ابزاری برای رسیدن به قدرت استفاده کرده است. تاریخ ایران فراموش نمیکند که مجاهدین خلق نهتنها در دوره انقلاب، بلکه در طول سالها، هیچگاه در کنار مردم ایران نبودهاند، بلکه همواره دشمن مردم، امنیت و یکپارچگی کشور بودهاند.
چرا دیگر بزرگداشت سیاهکل برگزار نمیشود
تکامل و تحول قطره چکانی نیروهای سیاسی کشور ایران جای تعجبی بزرگ دارد.۴۶ سال عمر طولانی هست .میگویند چندین نسل از سال ۵۷ گذشته هست تا آهسته آهسته به خودمان بیایم. ضرب المثل آدربایجانی میگوید( بیایید کج بنشینیم اما درست صحبت کنیم)
تا همین بیست سال پیش بزرگداشت سیاهکل در برخی از شهرهای اروپا برگژار می شد.برگزار کنند سیاهکل مخالف مشی مسلحانه و عدم خشونت بودند.من در اخبار روز نوشتم چرا خشونت گرایی قبل از انقلاب مقدس هست اما خشونت گرایی پس از انقلاب ضد انسانی ؟؟؟
به من حمله کردند و فحشاشی کردند اما آنها با افکارشان محو شدند اما راه درست به راهش ادامه می دهد.قدوس سازی شده بود کار کمونیست های ناتوان و مذهب زده !
عملکرد احزاب و سازمانها و…
عملکرد احزاب و سازمانها و نیروهای سیاسی در زمان شاه و حتی بعد از انقلاب پر از اشتباهات استراتژیک و تاکتیکی است به گونهای که خیلی از عملکردهای آنها تبدیل به یک خودزنی بزرگی شد و خیلی از نیروهای خودشان را نیز از دست دادند و قربانی عملکرد اشتباه خودشان شد. در این مورد ساعتها میتوان بحث و گفتگو کرد.
خط مشی سیاسی نیم قرن پیش را نمیتوان با معیارهای امروز قضاوت کرد
……هستند، که در این راه هنوز هم موفق نشده اند، اینک نیم قرن بعد، با رد خط مشی سازمان چریکهای فدائی خلق آن زمان، که در مقابل سیستم خون آشام شاه و جلادان ساواک، مبارزه میکرد، از نظر ایشان اگر اینان درمقابل رژیم سفاک شاه که نفس مردم را بریده بود، وحتا اجازه یک تشکیلات صنفی بمردم نمیداد، مباررزه نمیکردند، گویا اعلیحضرت تخت و تارج و قدرت سیاسی را دو دستی تقدیم نیروهای مخالف میکرد تا بجای او شاه شوند، چطور که هیتلر، موسولینی، صدام، قذافی، و استالین این کار را کردند. نکته بسیار مهمی که اصغر آقا فراموش کرده آنست که؛ درهمان روزهای بقدرت رسیدن آخوند خمینی، قهرمان مبارز اشرف دهقان در متنی، خمینی را دیکتاتورمذهبی ـ ارتجاعی توصیف کرده، راه خود رااز بخش دیگر سازمان که از خمینی پشتیبانی میکردند، جدا کرد. ……گوئی درخصوص سیاستهای سازشکارانه سازمان اکثرت عذاب وجدان میکشد، آیا با این حرفها بنوعی خود را تسکین داده، درصدد لیبرال جلوه دادن خودست. لیبرالیسمی که درسراسر جهان خون میلیونها گارگر و زحمتکش را هنوزکه هنوز است میمکد.
عملکرد احزاب و سازمانها و…
عملکرد احزاب و سازمانها و نیروهای سیاسی در زمان شاه و حتی بعد از انقلاب پر از اشتباهات استراتژیک و تاکتیکی است به گونهای که خیلی از عملکردهای آنها تبدیل به یک خودزنی بزرگی شد و خیلی از نیروهای خودشان را نیز از دست دادند و قربانی عملکرد اشتباه خودشان شد. در این مورد ساعتها میتوان بحث و گفتگو کرد.
مراد خورشیدی، متولد ساری ،…
……، متولد ساری ، ابتدا هوادار فداییان، بعدها عضو و مشاور حزب توده، و در حال حاضر طرفدار سلطنت، از خاطراتش در رابطه به "جنتلمن بودن "ساواکیها، در لینک زیر میگوید. او با مصطفی مدنی رابطه سیاسی در پیش از انقلاب داشته.
-- به ……..
https://www.youtube.com/watch?v=Zg543fNYR8Q
اگر علاقمند به سیاست، به…
اگر علاقمند به سیاست، به حوادث و واقعیات، بشکل تاریخی و در آن زمان و مکان خاص، نگاه نکند؛ خود او ارتجاعی است!
- این سخن، الفبای درک جامعه و تفسیر خاص از تاریخ و سیاست است.
" چنین گفت زردشت " !
افزودن دیدگاه جدید