رفتن به محتوای اصلی

انقلاب بهمن: آمران، عاملان و قربانیان

انقلاب بهمن: آمران، عاملان و قربانیان

 

سال های پیش از بهمن 1357، ایران زیر خفقان و سرکوب شدید دیکتاتوری قرار داشت و فقر، فلاکت، حاشیه نشینی، مردم را کلافه کرده بود. یکه تازی ساواک و قدرت خدایی شاه، شهرنشینان را عاصی کرد و در بستر نارضایتی مسلط در جامعه، اراده جهانی خواهان  تغییر حکومت شاه شد.

ایران دیکتاتورزده و جامعه زیر فرمان شاهنشاه اسلام پناه، که اسلامیزه شدن آرام (پروراندن مار در آستین) را در مدارس، محلات، دانشگاهها و .. آغاز کرده بود، در آستانه ابراز وجود سیاسی قرار داشت. تشکیل و فعالیت احزاب ممنوع بود و تنها صدای اعتراض در پوشش مذهب و از بلندگوهای مساجد در جامعه طنین داشت. اراده امریکا و اروپا بر کنار گذاشتن شاه و انتقال قدرت به اسلامگرایان استوار بود تا با ایجاد کمربند سبز، راه گشترش “سرخ”ها  را مسدود سازند.

برای پیشبرد استراتژی کلان امریکا و اروپا، سازوکار رهبری دینی و شهروندان حبس شده در خفقان طولانی، آماده بهره برداری سیاسی بودند. پیوند فاجعه بار امریکا، اروپا و همدلی بخش های از حکومت شاه با میدان داری ملاها، پیامد ائتلافی بود که به قدرتگیری اسلامگرایان انجامید.

مبارزات حاشیه نشین ها، آلونک نشین ها، کارگران، گرسنگان، بیکاران، دانشجویان و .. برای زندگی بهتر، آزادی و پایان دیکتاتوری در ایران بود. اهدافی که دسترسی به آنها، مردم را تا حد انقلاب کشاند و به دلیل مقاومت شاه در برابر اصلاحات سیاسی، انقلاب و قیام به ملت ایران تحمیل شد.

مبارزات سال های 1356 و ماه های نخست سال 1357، جنبه دینی نداشت، در شش ماه پیش از انقلاب، عنصر دینی به آن تزریق شد و مرتب پر رنگ تر گشت تا اینکه در فقدان احزاب سیاسی آزادیخواه و دمکراتیک در کشور،  و آمادگی سیاسی و سازمانی اسلامگرایان در مساجد، و همچنین ائتلافی از بالا، ملاها را بر موج انقلاب سوار کرد.

در پروسه قدرتگیری و  استقرار حکومت اسلامی، میان گروه های زبان گره زده شده، از زندان آزاد شده و تازه پاگرفته کمونیست، چپ، ملی گرا، مشروطه خواه و مذهبی، انشقاق بزرگ سیاسی ایجاد شد و به دو جبهه مدافعان و مخالفان حکومت اسلامی تقسیم شدند. این واقعیتی می باشد که اینروزها آگاهانه تحریف می شود، تا کالای قاچاق سیاسی به نسل جوانی که آن سال ها را ندیده و تجربه نکرده اند، عرضه کنند.

بخشی از موافقان در رژیم اسلامی حل شده، بخشی نیز همانند دستمال یکبار مصرف، مورد استفاده نظام قرار گرفته و پس از پایان مصرف، طرد شدند.

جبهه گسترده از شاخه های سیاسی متفاوت کمونیست، چپ، لیبرال، ملی، سوسیال دمکرات و .. ، در برابر حاکمان جدید سر خم نکرده و مقاومت علیه استقرار فاشیسم اسلامی را به اشکال گوناگون ادامه دادند و اینها و مردمی که در توهم ایجاد مدینه فاضله اسلامی بودند، خود را در منجلاب حکومت اسلامی یافتند.

در نیم قرن گذشته ملت ایران و فرزندان آزادیخواه آن، دوبار قربانی شدند، بار نخست قربانی خفقان، ستم، دیکتاتوری حکومت شاه و تحمیق مردم توسط شبکه های آخوندی درباری، و بار دوم پس از انقلاب بهمن 1357 و انتقال قدرت به اسلامگرایان بود. با تحریف تاریخ، نمی توان جایگاه عاملان شرایط کنونی با قربانیان دیکتاتوری در دو نظام را تغییر داد.

براستی که ایران در آغاز دهه پنجاه، شدیدا به رفرم سیاسی و دخالت دهی ملت در سرنوشت خویش نیاز داشت. ایران به انقلاب نیاز نداشت و انقلاب 1357 را در درجه نخست، شاه با اصرار بر تداوم دیکتاتوری به ملت ایران تحمیل کرد و خود دیرهنگام “صدای انقلاب” را شنید.  در واقع انقلاب 1357  توسط شاه به ملت تحمیل شده و پیش شرطهای استقرار فاشیسم اسلامی در ایران توسط ائتلاف امریکا، اروپا و جناحی از حکومت شاه، شبکه های مافیایی آخوندها و حامیان حکومت اسلامی به ملت ایران تحمیل شد و قربانیان نظام، جبهه آزادیخواه مخالف دیکتاتوری در دو رژیم و ملت ایران هستند.

اگر آغاز دهه پنجاه، شاه قدرت سیاسی را به شاپور بختیار منتقل می کرد و یک دولت لاییک دمکراتیک و سوسیال تشکیل می شد،  انقلابی در ایران رخ نمی داد و ملت ایران در چاه کنده شده توسط حکومت پهلوی، امریکا، اروپا و شبکه های مافیایی اسلامگرایان نمی افتاد. شعار پوپولیستی – فاشیستی علیه “پنجاه هفتی ها”، یک استراتژی برای تحریف و اغتشاش هدفمند در نقش آمران، عاملان و قربانیان انقلاب بهمن 1357 است.

اقبال اقبالی

10.02.2025

www.tribuneiran.org

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

اقبال اقبالی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

بهروز بیات

عنوان مقاله
انقلاب بهمن: آمران، عاملان و قربانیان

روشنفکران ایران اصلا انقلاب نمیخواستند. فقط میگفتند ما هم آدمیم و چند تا فکر بهتر از یک فکر است مثل بقیه دنیا. ولی شاه هیچکس را آدم حساب نمیکرد حتی نخست وزیر را که علت طولانی شدن مقامش هم همین بود که مجری فرمان بود نه نخست وزیر. بعدها هم معلوم شد دزد نبوده فقط نوکرخوبی بوده و گمان میکرد نوکر بودن که جرم نیست برای همین فرار نکرد.

پ., 13.02.2025 - 11:06 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید