رفتن به محتوای اصلی

فدائیان و مجاهدین در انقلاب ۵۷ چه نقش و وزنی داشتند؟

فدائیان و مجاهدین در انقلاب ۵۷ چه نقش و وزنی داشتند؟

 

حیات این دو جریان را میتوان به پنج دوره تقسیم کرد: دوره جنینی، دوره عملیات چریکی شهری، دوره شکست و فروپاشی نظری و تشکیلاتی، دوره انقلاب و سرانجام دوره بعد از انقلاب.

۱ -دوران جنینی و تولد

جنین این دو جریان که با فریاد ضرورت اعمال قهر انقلابی علیه امپریالیسم، سرمایهداری وابسته و دیکتاتوری، در سال ۱۳۵۰ خورشیدی پا به هستی گذاشتند، در دهه ۱۳۴۰ بسته شد. دو عامل در شکلگیری جریان مسلحانه نقش قاطع و تعیین کنندهای بازی کردند.

اول -مجموعهای از کج اندیشیها و کج کاریها که از جنبش مشروطه آغاز شد، از کودتای ۲۸ مرداد عبور کرد و در بهمن ۱۳۴۱ نقطه عطف مهم دیگری را پشت سر گذاشت

و دوم -روح زمانهای که در آن شبح انقلاب در بخش بزرگی از جهان در پرواز بود و بر آن فضای اثیری چنان سلطهای داشت که محمد رضا پهلوی هم پاکت حاوی رفرمهای حکومت خود را «انقلاب سفید »و «انقلاب شاه و ملت »نامید!

تقدیس انقلاب گرچه به اندازه کافی نیرومند بود تا جوانان ناراضی از دیکتاتوری فردی شاه و حس تحقیر شدید ناشی از آن را، به سمت اقدامات انقلابی و خشونتآمیز سوق دهد، اما بستر اصلی این واکنشهای خشن را کج کاریهای شاه و نیروهای اپوزیسون آنزمان، یعنی جبهه ملی، حزب توده و نهضت آزادی پدید آوردند.

قانون اصلاحات ارضی در اردیبهشت ۱۳۳۹ از تصویب مجلس گذشت و دولت راست میانه علی امینی که کم و بیش از استقلال نسبت به دربار برخوردار بود، اجرای آن را آغاز کرد. در دوره ۱۴ ماهه صدارت امینی، بخش قابلاعتنایی از اصلاحات ارضی به اجرا در آمد. متاسفانه اما، تمایل شهوتآلود شاه به تداوم استبداد فردی، او را روانه واشنگتن کرد تا به هر ترتیب ممکن، جان اف کندی رئیس جمهور دموکرات آمریکا را که پشتیبان و محرک اصلاحات ارضی بود، متقاعد کند تا دستش را از پشت امینی بر دارد و رهبری تداوم اصلاحات را به او واگذار کند. با عقبنشینی کندی و بر کناری امینی، «اصلاحات دولتی »به «اصلاحات شاهانه »تبدیل و از محتوای مشروطهخواهانه تهی شد و در خدمت تداوم و تحکیم استبداد قرار گرفت. شاه تاوان شهوترانی بهمن ۴۱ را در بهمن ۵۷ پس داد.

نیروهای اپوزیسیون آن زمان و بهوپژه جبهه ملی که هنوز دست بالا را در میان آنها داشت، متاسفانه نتوانستند خود را از زخمهای هنوز باز کودتای ۲۸ مرداد رها کنند. این اپوزیسیون، نه تنها با دولت امینی رابطه معقول مبتنی بر دیالوگ همدلانه و اتحاد و انتقاد بر قرار نکرد، بلکه در فاز دوم که اصلاحات به دست شاه مصادره شد هم، نتوانست رابطه درستی میان اصلاحات از بالا و مقوله آزادی بر قرار کند. جبهه ملی در اعلامیه معروفی که با عنوان «اصلاحات آری، دیکتاتوری نه »!منتشر کرد تصریح نمود که «تامین اصلاحات در گروی آزادی است»!. با این حکم که مورد تایید نهضت آزادی و

حزب توده هم بود، عملا شعار «اصلاحات آری »!زیر پای «دیکتاتوری نه »!قربانی شد و سیاست عملی جبهه و بقیه بر انکار نتایج مثبت اصلاحات، تمرکز بر تبعات منفی آن و تکیه بر آزادی و عدم مشروعیت حکومت کودتا استوار ماند. با این مقدمه میتوان به سهولت دید که با دو کجکاری بزرگ در اوایل دهه چهل، شانس شکلگیری یک تفاهم ملی و ترمیم زخمهای ۲۸ مرداد از بین رفت و شبح انقلاب به پرواز خود بر فراز ایران ادامه داد.

نکته مهم در این تحولات این است که گره زدن اصلاحات به لغو دیکتاتوری، چنانچه تجارب برخی دیگر از کشورها هم نشان دادهاند، مبنای تئوریک نیرومندی ندارد و اصلاحات میتواند در مراحل مقدماتی، با مشت آهنین هم انجام شود و در تداوم خود، راه را برای آزادی و دموکراسی بگشاید. شاه در بهمن ۴۱، همزمان با مصادره رفرم از دست دولت و با افزودن اصول دیگری نظیر اعطای حق رای به زنان و تشکیل سپاه دانش به آن، موجبات گسترش دامنه و عمق رفرم را فراهم آورد، به گونهای که بعد از اندک زمانی، مرکز ثقل تحول به داخل حکومت منتقل شد. عدم فهم این انتقال مهم و کلیدی، اپوزیسیون را به بازیگری خارج از میدان اصلی مبارزه و جریانی منفیباف و کماثر بدل کرد. اوج ندانمکاری اپوزیسیون را میتوان در عدم حمایت از اصلاحات حکومتی در مقابل بلوای ارتجاعی خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مشاهده کرد. عدم درک ماهیت ارتجاعی جریان خمیتی و کمتوجهی به آن تا ناکامی در جنبش سال ۵۷ کم و بیش ادامه پیدا کرد.

در کنار تهاجم شاه به بقایای مشروطیت، اپوزیسیون، بهجای روزنهگشایی سیاسی و ایفای نقش موثر در پیشبرد اصلاحات، با ایستادگی بر شعارهای ضدامپریالیستی و ضداستبدادی، به بیعملی و گاها همصدایی با اپوزیسیون ارتجاعی گرفتار شد.

نسل جوانان بر آمده از اقشار متوسط جامعه که حالا شانس ورود به دانشگاههای کشور را بیش از گذشته پیدا کرده بودند، در شرایط سلطه حس انزجار ناشی از تحقیرهای رفتار ملوکانه، نا امید و بیپناه به زمانهای پرتاب شدند که شبح انقلاب روح آن را تسخیر کرده بود.

فدایی و مجاهد فرزندان بیگناه این زمانه و محصول گناهان نسل پیش از خود بودند.

۲ -دوره عملیات مسلحانه

تصویر

دوره ۵ ساله ۱۳۵۰ تا ۵۵، دوره درگیریهای خیابانی، مصادره بانکها، ترور، انفجار، خودکشی با سیانور، ۵۰ برابر شدن شمار زندانیان سیاسی، دادگاههای فرمایشی، اعدامهای فلهای و مرگ در زیر شکنجه بود. زندان که تا سال ۵۰ عموما میزبان شمار اندکی از زندانیان قدیمی، افسران حزب توده، فعالان ملل اسلامی و بعضی شخصیتهای کرد بود، به ناگاه باید خود را برای سکونت هزاران جوانی آماده کند که با شور و عشق بیپایان از مبارزه مسلحانه چریکهای فدایی و مجاهد حمایت میکردند و خود نیز از جانبازی هراسی نداشتند.

با شروع مبارزه مسلحانه، فضای کشور دستخوش تغییر شد. ترس و وحشت غیر عادی شاه از چریکها، دو نتیجه مخرب بزرگ را به دنبال داشت:

اول -تا سال پنجاه، ارتش تکیه گاه اصلی حکومت شاه بود، در فاصله ۵۰ تا ۵۵، بر اقتدار ساواک بهطور مدام افزوده شد و حکومت به «ساواک سالاری »گذر کرد و سیاست هم «ساواکیزه »شد. ساواک که ادارات متعددی داشت، در بخش داخلی به اداره سوم به ریاست پرویز ثابتی محدود شد و این اداره هم وظیفه اصلی خود را که تهیه گزارشات امنیتی برای مقامهای سیاسی، تعریف شده بود، به کناری نهاد و خود را بر اساس الگوی سازمانهای چریکی، تیمبندی و تجدیدسازمان کرد تا حکومت به چند رشته کابل و شلاق اتاق حسینی، شکنجهگر معروف کمیته مشترک آویزان شود.

نتیجه مخرب دوم این بود که با تشدید جنون شاه، در پناه چکاوک شمشیرها و غریو بمبها که در آمپلیفایر ساواک بسیار سهمناکتر جلوه داده میشد، دشمن اصلی که چیزی جز بنیادگرایی زخمخورده اسلامی به رهبری خمینی نبود، فضای رشد پیدا کرد. شاه هم مثل بقیه سیاستمداران راست ایران، اسیر فوبیای چپ بود. مبارزه مسلحانه این بیماری را تشدید کرد، به گونهای که شاه دست دشمن اصلی را با سپردن تدوین کتب درسی به باهنر و بهشتی، فضا دادن به حسینیه ارشاد، دادن کرسی استادی به امثال مطهری و مفتح باز گذاشت و دهان روشنفکران سکولار و آتهایست را به ضرب شلاق بست.

۳ -دوران افول جنبش مسلحانه

این دوران در سازمان مجاهدین از سال ۱۳۵۴ و در سازمان فدایی از ۵۵ آغاز شد و تا ۲۲ بهمن ۵۷ ادامه یافت. تغییر ایدئولوژی اکثریت رهبری مجاهدین در سال ۵۴ که با ترورهای جنایتکارانه داخلی هم همراه شد، ضربه مرگباری به این سازمان وارد کرد و موجب شد که مجاهدین نتوانند تا مقطع انقلاب کمر راست کنند. در مورد فدائیان، در طول نیمه دوم ۵۴ و نیمه اول سال ۵۵ تیمها و خانههای تیمی در دام تورهای ساواک قرار گرفتند و در ضربه ۸ تیر ۱۳۵۵ که به دنبال منهدم کردن شماری از خانههای تیمی اتفاق افتاد، کل رهبری وقت این سازمان به شمول حمید اشرف، کشته شدند. ناتوان شدن فدائیان، فقط نتیجه ضربه فیزیکی نبود. در درون سازمان و نیز در زندانها، مشی مسلحانه مورد تردیدهای جدی قرار گرفته بود و جمعی از کادرها، با رد مبارزه مسلحانه، از سازمان منشعب شده بودند. ضربات ساواک از یک سو و رشد تردیدها نسبت به صحت مشی مسلحانه، سبب شدند که فدائیان نتوانند در جنبش سال ۵۷ به مثابه یک سازمان نقش آفرینی کنند.

۴ -در آستانه انقلاب بهمن

از سال ۵۵، شاه با سرعت شگفتانگیزی کشور را به سمت دره انقلاب هدایت کرد. او احتمالا تحت تاثیر داروهای مربوط به بیماری سرطانش و این تصور که عمر زیادی باقی نمانده، دچار نوعی جنون شد. همه کادرهای اصلی نظام را از سر راه کنار زد و مثل یک شطرنجباز ناامید، بازی «شاه دیوانه »را آغاز کرد. درآمد نفت در این سال بالغ بر بیست میلیارد دلار و چیزی در حدود ۴۰ برابر در آمد نفتی سال ۴۲ شده بود. شاه ۱۲ میلیارد از این پول را صرف خرید اسلحه کرد و برای سالهای بعد هم ۱۲ میلیارد دیگر سلاح سفارش داد!

با این حال و علیرغم همه بریز و بپاشها و حیف و میلها، هنوز مبالغ هنگفتی پول در اختیار او بود که با آن دست به ماجراجوییهای اقتصادی بزند. پول پاشی بی حساب و کتاب در بازار، به تورم ۲۵ در صدی منجر شد و شاه دیوانه با شلاق، زندان و تبعید به سراغ کسبهای رفت که به تصور او مسئول گرانیها بودند !اعمال فشار به بازاریان، آنها را به سمت خمینی راند.

چرخش به سمت سیاست انقباضی و تعطیل پروژههای ناتمام در دولت آموزگار، گرچه به کاهش تورم منجر شد، اما حکومت را با امواج رکود و بیکاری مواجه کرد که در نتیجه آن پای دوم نیروهای برخوردار از رفرمها هم شکست و کارگران نیز به صفوف معترضان و جنبش اعتراضی پیوستند. در این فاصله متحدین جهانی شاه هم که نتایج خطاهای او را میدیدند، نسبت به ادامه شرطبندی روی اسبی که شانس برد چندانی ندارد، دچار تردید شدند و آن را به شاه منتقل کردند. عدم اعتماد غرب، آخرین ضربه مرگبار را به شاه وارد کرد به گونهای که او در تصمیمگیری عاجز ماند و بیاختیار گذاشت که این کشتی شکسته در امواج طوفان انقلاب غرق شود. وقتی صدها هزار نفر با شعار «مرگ بر شاه »به خیابان آمدند، او در حالی که کاملا گیج و ناباور بود، هنگام پرواز بر فراز شهر شلوغ، با ناباوری میپرسید که چه اتفاقی افتاده است و چرا؟

سقوط شتابناک و سریع حکومت از اوج اقتدار سال ۵۵ به حضیض فروپاشی سال ۵۶ و سقوط آزاد تا بهمن ۵۷، برای فداییان و مجاهدین هم غیرقابل باور بود. آنها که بهدنبال تودهای شدن مبارزه مسلحانه و تشکیل ارتش خلقی بودند، منتظر چیز دیگری بودند و باور نمیکردند کشور در موقعیت انقلابی قرار گرفته باشد. در عینحال، اگر هم قادر به هضم تحولات میشدند، اساسا به مثابه سازمان، موجودیتی نداشتند که بتوانند منشا اثری باشند. عدم حضور سازمان یافته مجاهدین و فداییان اما، به معنی عدم حضور این دو جریان در انقلاب بهمن نیست.

در جریان ۵ سال جانبازی و فداکاری، گرچه هیچ سرمایه سیاسی، تشکیلاتی و نمادین در این دو سازمان انباشته نشد، اما یک سرمایه بزرگ عاطفی فراهم آمد و در میان جوانان، بهوپژه دانشجویان، دانشآموزان و لایههایی از روشنفکران پخش شد. این سرمایه در روند انقلاب به صدها گروه، محفل و دسته هوادار تبدیل شد و به صحنه آمد. همزمان، در آستانه انقلاب از ماه آبان ۵۷ همه کادرهای زندانی به مرور آزاد شدند و به کمک بقایای رو به زوال سازمانهای خود شتافتند. آنها در سراسر کشور پخش شدند و سعی کردند تا به اتفاق هوادارانی که به طور خودجوش متشکل میشدند، پرچمهای بر زمین افتاده را مجددا بلند کنند. جفت نیروی زندانیان آزاد شده و هواداران، حضور نسبتا موثری را در انقلاب رقم زد.

۵ -بعد از انقلاب ۲۲ بهمن

بهرغم ظواهر امر و ادعاهای مسعود رجوی به مثابه رهبر بلامنازع مجاهدین و کادرهای رهبری فداییان، دو تشکیلات بزرگی که از فردای انقلاب بهمن، از خاکستر این دو سازمان سر بر آوردند، سازمانهای جدیدی بودند مرکب از جوانان بیکتابی که با

سرمایه عاطفی به جا مانده از گذشته، در کنار یکدیگر قرار گرفتند. آنها بیکتاب بودند، چون این دو سازمان اساسا کتابی برای آینده کشور نداشتند که به ارث بگذارند. جزوات و کتابهای محدود فدائیان «از انقلاب در انقلاب »رژی دبره، تا «جنگ مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک»، «آنچه یک انقلابی باید بداند»، «چگونه مبارزه مسلحانه تودهای میشود »و «رد تئوری بقا»، هیچ ربطی به آینده بعد از انقلاب نداشتند !وضعیت مجاهدین هم اصلا بهتر از این نبود و ادبیاتی که شریعتی تولید کرد، چیزی فراتر از ادبیات تهییجی و انقلابی نبود.

به گفتهای حکیمانه، دو سازمان مجاهدین خلق ایران و چریکهای فدایی خلق ایران، با پیروزی انقلاب، «تمام »شدند !این تمامشدگی، نتیجه اجتنابناپذیر جانبازی تا سرحد استقبال از مرگی بود که برای انباست سرمایههای سیاسی، تشکیلاتی و نمادین اساسا ارزش و وزنی قائل نبود!

این واقعیت تلخ که جریان فدایی از فردای بهمن، گرفتار در گرداب «چه باید کرد؟ »پاره-پاره شد و بقایای سازمان مجاهدین با رسواییهای محیرالعقولی نظیر انقلاب ائدئولوژیک کذایی و شعارهایی نظیر «ایران-رجوی، رجوی-ایران »به یک فرقه بدکار تبدیل شد، بهترین دلیل برای اثبات این امر است که با عواطفی که تنها میراث بنیانگزاران به شمار می آمد، هرچند سرشار از عشق، فداکاری و انساندوستی، نمی شد بنیادهای استواری برای سیاستورزی بنا کرد.

انقلاب بهمن و نقش فدایی و مجاهد!

تصویر

انقلاب بهمن فرجام یک جنبش اجتماعی دو بُنه بود. بُن نخست این جنبش، نیروی رفرمیستی بود مرکب از جبهه ملی، نهضت آزادی، جریان آیتالله شریعتمداری و توده بزرگی از روشنفکران و نهادهایی نظیر کانون نویسندگان و کانون وکلا. این نیرو به دنبال انقلاب نبود و خواستار احیای مشروطیت بود. بُن دوم، مرکب از جریان خمینی، حزب توده ایران، احزاب کردی، فداییان و مجاهدین، به دنبال انقلاب و سرنگونی حکومت بود. در اوائل کار این دو نیرو شانه به شانه هم پیش میرفتند و هنوز معلوم نبود که کدام یک دست بالا را خواهد گرفت. به مرور اما، در نتیجه اشتباهات پی در پی شاه و حضور فردی با تیز هوشی و اقتدار خمینی در سمت مقابل، کفه به سود انقلابیون سنگین تر شد.

انقلاب بهمن هم مثل هر انقلاب کلاسیک دیگری، به مثابه پدیدهای ویرانگر، انحصارطلب و قدرتمحور، طبعا یک "شر مطلق "بود و از مقطعی که تولدش قطعی شد، به "شر ناگزیر "بدل شد. فداییان و مجاهدین با تبلیغ و ترویج گفتمان انقلاب و ضرورت اعمال قهر، دستیاران مامایی بودند که این تولد نامیمون را تسهیل و ممکن کرد. اینکه آنها قبل از دیگران بهوسیله انقلاب خورده شدند، خود نشانه همین است که آنها با نیت خیر راه جهنم را فرش کردند

۵۷، پنجاه و هفتیها، مجاهدین و فداییها

«پنجاه و هفتیها »ترمی است که طرفداران نظام گذشته برای کوبیدن مخالفان احیای سلطنت وضع کردهاند و مرادشان نیروهای سیاسی است که مستقیم و یا غیر

مستقیم در انقلاب نقش داشتهاند. هدف آنها تحلیل تاریخ نیست، استفاده ابزاری از حقایق تحریف شده تاریخی است.

تردیدی نباید داشت که انقلاب ۵۷ دقیقا به خاطر آنکه یک انقلاب بود، به فاجعه منجر شد و سرنوشتی جز این نداشت. اگر بنا باشد، روزی در دادگاهی به نقش نیروهای سیاسی در وقوع این فاجعه رسیدگی شود، فدایی و مجاهد هم باید در صف متهمان بنشینند. اما این، همه داستان نیست. این پرونده متهم ردیف اولی هم دارد. مردی که که در کمتر از دو سال، در حالی که از اقتدار مطلق برخوردار بود، دهها میلیارد دلار پول نفت را در اختیار داشت و از حمایت شرق و غرب هم برخوردار بود، کشور را به زمین سیاه انقلاب اسلامی کوبید !او متهم ردیف اول این پرونده تاریک است !

شاید آغازگران جنگ علیه پنجاه و هفتیها، باید یک بار دیگر در این باره بیندیشند که آیا دری در دادگاه وجود دارد که بتوانند شاه به مثابه متهم ردیف اول را از آنجا فراری بدهند؟

جنگ مبتذل علیه پنجاه هفتیها را میتوان به طراحان آن واگذاشت، اما شاید روزی زمانش برسد که به پنجاه و هفت از منظری دیگر بپردازیم. خود را و جامعه را از زخمهای آن برهانیم و از آن به مثابه مدرسه تاریخ، بهره ببریم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

آرش کیانی

عنوان مقاله
57تی کیست؟

57 تی کسی است که عقیده دارد انقلاب 57 کار درستی بود و اشتباه نبود و هنوز به دنبال سرنگونی شاه است. 57تی کسی است که علیرغم آنکه میداند که جمهوری اسلامی به پایان خط رسیده و خود زعمای نظام نیز چنین میگویند 57تی در خارج نشسته و عقیده دارد باید رژیم جمهوری اسلامی با تقویت اصلاح طلبان اصلاح شود و از آن بدتر عقیده دارد که کسی که باید زمام این کار را بدست بگیرد مجتبی خامنه ای است.

ی., 09.02.2025 - 19:38 پیوند ثابت
میم میم دوست

عنوان مقاله
"فدائیان و مجاهدین در انقلاب ۵۷ چه نقش و وزنی داشتند؟"

چریک‌های فدایی انتظار انقلاب را در سال 56-57 نداشتند.
حمید ارض‌پیما در پیشگام دانش‌آموزان لاهیجان می‌گفت که آنها هیچ برای انقلاب آمادگی نداشتند. از آمادگی ویتنام می‌گفت که در هنگام جنگ علیه امریکا، نیروهای پیکارگر ویتنامی از بخش‌های گوناگونی چون بهداشت، دارایی، ... تشکیل شده بودند و این گروه‌ها توانستند، پس از پیروزی، وزارت‌خانه‌ها را در دست بگیرند.

ش., 08.02.2025 - 21:39 پیوند ثابت
نظرات رسیده

Farhad Ramazani
درود احمد عزیز تحلیل همه جانبه و دیدن نقاط ضعف و قوت همه طرفین سیاسی در ایران ای کاش همه طیف های سیاسی بجای انتقام شکست خود از همدیگر تاریخ و حوادث تاریخی را با منطق بررسی می کرد چه بسا نتیجه مطلوبی برای آیندگان می توانست داشته باشد

ش., 08.02.2025 - 07:49 پیوند ثابت
زندانی دهه 60

عنوان مقاله
داستان تلخ!

احمد پورمندی گفته:
"اگر بنا باشد، روزی در دادگاهی به نقش نیروهای سیاسی در وقوع این فاجعه رسیدگی شود، فدایی و مجاهد هم باید در صف متهمان بنشینند......"
احمد پورمندی ............. که این سایت را جولانگاه خود کرده اند و برای شاد کردن و بدست آوردن دل چماقداران فرشگردی و حزب ایران نوین(کیانی-شیبانی راد- امیر حسین اعتمادی...) به شیوه های مختلف با هم مسابقه گذاشته اند.
بنا به گفته بهروز دهقانی که زیر شکنجه های ساواک بقتل رسید همه شما سزاوار صفت لمپن هستید و در فردای پیروزی انقلاب باید پاسخگو باشید!

https://www.etehad-k.com/farsi/?p=32742

فراخوان بیش از ۶۰۰ نفر از کنشگران جنبش دادخواهی و فعالان سیاسی و اجتماعی برای محاکمه‌ی پرویز ثابتی و دیگر عاملان و آمران شکنجه و کشتار مردم

به امید پیروزی جنبش دادخواهی برای محاکمه امران و عاملان کشتارهای دوران شاه و شیخ

ش., 08.02.2025 - 03:37 پیوند ثابت
میم میم دوست

عنوان مقاله
"فدائیان و مجاهدین در انقلاب ۵۷ چه نقش و وزنی داشتند؟"

سرمایهداری، خشونتآمیز، قابلاعتنایی، شهوتآلود، مشروطهخواهانه، بیعملی، بیاختیار، بهرغم ...==> سرمایه‌داری، خشونت‌آمیز، قابل اعتنایی، شهوت‌آلود، مشروطه‌خواهانه، بی‌عملی، بی‌اختیار، به رغم ...
بهوپژه ==> به ویژه
گاها ==> گاهی (گاه فارسی‌ست، تنوین نمی‌گیرد)
انباست ==> انباشت؟

جمعه, 07.02.2025 - 21:03 پیوند ثابت
احمد پورمندی

In reply to by میم میم دوست

متاسفانه در انتقال مطلب. از برنامه اپل به وردز این مشکل پیش آمد و کلمات ریادی به یکدیگر چسپیده اند. امیدوارم تا فردا بتوان به کمک کیانوش نسخه اصلاح شده را جایگزین کرد

جمعه, 07.02.2025 - 22:45 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
مش قاسم

آرش نورآقایی با اشاره به دو حماسه بزرگ در ایران و چین می‌گوید: در تاریخ ادبیات به ندرت اتفاق می‌افتد كه دو حماسه بزرگ، متعلق به دو قوم مختلف، رویدادها و افسانه‌های مشترك یا تقریبا همانندی را داشته باشند. اما در دو كتاب كهن و حماسی شاهنامه و «فنگ‌شن‌ینی» این پدیده دیده می‌شود و بررسی آن جالب توجه و مسحور كننده است.
وی در ادامه می‌افزاید: شاهنامه در موارد بسیاری با حماسه كهن چینیان، فنگ‌شن ینی شباهت‌های باور نكردنی دارد. داستان‌های پهلوانی فنگ‌شن ینی، از بلندآوازه‌ ترین افسانه‌های دینی و سروده‌های شاعرانه چین كهن به شمار می‌رود. قبل از هر چیز باید بگوییم كه همانندی افسانه‌های پهلوانی ایران و چین، جنبه اساسی و كلی دارد. گاه تمام افسانه و پهلوانان آن در هر دو حماسه یكسانند و زمانی، جابجایی پاره‌ای از رویدادها دیده می‌شود.
نورآقایی به افسانه «رستم و سهراب» و «لی جینگ و لی نوجا» اشاره کرد و یادآور شد: رستم ایران، لی‌جینگ چینی‌ها و سهراب، همان لی ‌نوجا است. در هر دوی این داستان‌ها، سهراب و لی‌نوجا هر دو در اوان كودكی بسان پهلوانی نیرومند جلوه می‌كنند. موضوع بازوبند بر بازوی پهلوانان جوان هم د

جمعه, 07.02.2025 - 20:17 پیوند ثابت
ع.ب.تورک اوغلی

عنوان مقاله
مش قاسم وفردوسی

سالام
مثل اینکه مش قاسم مقداری
ازدنیای مجازی دوراست،
مش قاسم،
جدیدا،جناب آرش نور آقایی
که در رشته گردشگری فعالیت میکند،
و دراین سازمان کارمیکند،
مقداری جاده را انحرافی
رفته ،رسیده به چین باستان،
فکرکنم ،زبان چینی هم یادگرفته،
برعکس همه فرهیختگان فارسستان که به غرب میروند،
ونوشته و کتابهای غربی را می‌خوانند، اگر کتابی حتی موافق تفکرخودنبینند،
آنرا ازکتابخانه امانتی گرفته
میبرند،صفحات مخالف فارس ستان را با تیغ جراحی
بریده و نابود میکنند،مثل حکیم زاده که کتابهای تاریخی موزه سلطنتی انگلیس خراب کرد،
این آرش خان ،که اتفاقا اسمش یک اسم باب میل فارسستان است،
بجای غرب به چین ستان
رفته، رفته منبع اصلی شاهنامه راپیدا کرده و الان
ادعا میکند،که شاهنامه وتمام
قهرمانانش کپی داستان این کتاب چینی است،
اگرتوانستم ،حتما منبع آنرا
اینجا میگذارم،
می ماند،انقلاب،
وچرا دراین صدسال همیشه
وبیشترازهمه درایران انقلاب شده وشکست خورده اند؟
اینجاست که شما مش قاسم
و میرزا درست حدس می‌زنید
ماهم بازشده انقلاب خواهیم کرد،
ولی دیگه چریک نخواهیم شد.

جمعه, 07.02.2025 - 20:08 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

اين بدبختي و تيره روزي محصول كار جمعيت پريشانحالي است كه بخيال خود يكشبه ره صد ساله پيموده و با خواندن چند جلد كتاب کيلويی به يک باره از زنجير زني و چاقو کشی خود را به رتبه روشنفكري ارتقاء دادند. انقلاب ايران برباد ده پنجاه و هفت هم درواقع با كمك همان هپروتی های نادان اما شكم سير به پيروزي رسيد، نه با شورش زحمتكشان و پابرهنگان. جرقه هاي آن بلوا در شاليزار هاي شمال و مزارع گندم خراسان و حتا در كارخانه هاي ايران ناسيونال و كفش ملي و ذوب آهن اصفهان زده نشد.
سواي مشتي دانشجوي احساساتي كه ناخودآگاه تحت تاثير القائات بنگاه دروغ پراکنی بی. بی. سی و اتحاد شوروي و کارگزاران وطن فروش داخلي آنان قرار داشتند و عده ای منگل که دشمنی با پادشاه را تنها شرط روشنفکری مي دانستند و نقش نوکر و جاده صاف کن را برای خلخالی ها بعهده گرفتند، پيش آهنگان و ياری رسانان به ملايان حاج مانيان ها رفيقدوستها لاجوردی ها حاج مهدي عراقي ها پسته چي ها و بادامچي های تجار بازار در داخل و بني صدرها و يزدي ها و قطب زاده ها و حبيبی ها و هزاران بچه پولداردرس خوانده عضوكنفدراسيون درخارج بودند نه آن بابا شملي كه آرامش و آسايش ن

جمعه, 07.02.2025 - 19:10 پیوند ثابت
مش قاسم

والله باباجان دروغ چرا دیشب فردوسي را در خواب دیدم گفتم شاملو و چپ ها به تو دشنام میدهد فردوسی گفت با چه زبانی ...گفتم زبان پارسی فردوسی گفت بگذار پارسی سخن بگوید هرچه دلش میخواد به من بگوید

جمعه, 07.02.2025 - 17:45 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید