ترامپ ، ايران، آمريكا و جهان

ترامپ ، ايران، آمريكا و جهان
================================
من هم مثل مليون ها شهروند جهان ، با علاقه مراسم  بظاهر  مدني تفويض قدرت از حزب دموكرات به حزب جمهوريخواه  آمريكا  را تماشا كردم . 
رفتن دردمند جو بايدن از كاخ سفيد و ورود پر طمطراق  و پيروزمند دانولد ترامپ  به قدرت را به تماشا نشستم با تمام نشانه ها و سمبل هايش.
چًنين به نظر آمد كه : دانولد ترامپ امروز با دانولد ترامپ ٧-٨ سال پيش متفاوت بود .
او درسر شوري ديگر داشت وًدر نگاهش  سخني ديگر و نقشه اي ديگر . 
او خود را  فقط در نقش يك رقيب حزبي دموكرات ها نشأن نمي داد بلكه خود را درنقش يك نجات دهنده  آمريكا و جهان  جنگ زده و پر آشوب امروز و عامل صلح و  ثبات  و سروري مجدد امريكا و جهان خارج ،نشان داد .
نقشي در حد قيصر روم و نقشي در حد مجموع سه رئيس جمهور نامدار آمريكا ( آيزنهاور ، كندي و لينكن ) .
رئيس جمهور منتخب ، ترامپ ، امروز از پايان دادن به جنگ أكراين و غزه و ايران و إسرائيل سخن گفت و از محدود كردن قدرت ناتو . 
او  از قدرت جهاني تكنولوژي هوش  مصنوعي  و كمپاني هاي ثروتمند ديجيتال  كه جهان را اداره مي كنند  و حكومت ها را مي آورند و مي برند ، پرده برداري كرد و  از ناسوناليسم  محافظ كارانه آمريكا سخن گفت كه درون ريزي هوشمندان و تكنوكرات ها و كار آفرينان جهان به آمريكا را نويد مي داد و برون ريزي مهاجران و كارگران بدني ونه مغزي را سرلوحه برنامه هاي به ظاهر ضد مهاجري خود اجرايي كرد.
او تا جايي پيش رفت كه خود را چون امپراطوران و پادشاهان ، سايه خدا و فرستاده خدا براي نظم نوين جهان و مجري قوانين خدا بر اي سربلندي دوباره آمريكا و جهان اعلام كرد و بر خود  واجب كفايي دانست كه كانادا را به آمريكا بچسباند و مكزيك و پاناما را به قيموميت بگيرد و حتي اروپا را دنبالچه آمريكاي خود ساخته خود بشمارد .
خيلي خيلي  زود است كه اين پندارها را واقعي و عملي قلمداد كرد چنان كه گفته اند :
"به عمل كار بر آيد به سخنداني نيست !"
حداقل ١٠٠ روز اول را بايد دندان  روي جگر گذاشت تا  
"محك تجربه آيد  به ميان …تا سيه روي شود هركه درو غش باشد. "

اشكبوس طالبي. - زنجيران ( مريلند). ٤ بهمن ١٤٠٣