رفتن به محتوای اصلی

آغاز نظم نوین خاورمیانه ؛ بازگشت ترامپ و عقب نشینی خامنه ای و اختلافات درونی اپوزیسیون

آغاز نظم نوین خاورمیانه ؛ بازگشت ترامپ و عقب نشینی خامنه ای و اختلافات درونی اپوزیسیون

سقوط اسد و تضعیف حزب الله، حوثی ها و حماس؛    آغاز نظم نوین خاورمیانه ؛ بازگشت ترامپ و عقب نشینی  خامنه ای و اختلافات درونی اپوزیسیون (چرا دعوای پادشاهی خواهی  و جمهوری خواهی  زیان اور و گفتمان عقب مانده ای است) همه پارامتر ها براي رژيم چنج اماده است مروري کوتاه  از تاريچه 24 سال از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ تا  تا به امروز

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی

تصویر

تصویر

تصویر

دیدگاه‌ها

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
گناه کبیره آقای کیانوش توکّلی

دروود بر کیانوش عزیز!
حاشیه ای نه چندان بی ربط؛ ولی مهم.

خیلیها هنوز نمیفهمند و بالغ و عاقل نشده اند تا بتوانند تمییز و تشخیص دهند که نه تنها کیانوش توکّلی، بلکه کثیری از انسانها در جامعه ای و تحت اعتقادات و مذاهب و ادیان و غیره و ذالک، متولّد و تربیت میشوند و سپس ممکن است در دورانهایی از زندگی فردی خودشان به «مرام و مسلکها و ایدئولوژیها و سازمانها و فرقه ها و گروهها و تشکیلاتی» بپیوندند و سپس در گذر روزها و سالها متوجّه شوند که «علی آباد» هرگز ده کوره نیز نبوده و نیست و متعاقبش تصمیم قطعی بگیرند که از وابستگی و توسری خوردن و متابعت کردن بگسلند و به راه خودشان بروند. در این وانفساها، دیگرانی که با اسیر شدن عقیدتی انسانهای دیگر در خیالات خودشان، دیگ پُر چرب و چیلی «قدرت و اقتدار» را میپخته اند، ناگهان با گسستن انسانها، احساس خطر میکنند؛ زیرا میدانند که خیالاتشان پوچ و هیچ میشوند.

من، ممکن است روزی روزکاری در سر یک پیچی، نا گهان چشمانم با چشمان دختری/زنی/مطلّقه ای تلاقی کند و یک دل نه و صد دل، عاشقش شوم و باهاش ازدواج کنم. چند صباحی میگذرد و میبینیم که به هیچ وجه نمیتوانیم با همدیگر زیر یک سقف زندگی کنیم. تصمیم میگیریم که طلاق بگیریم و هر کسی راه خودش را برود. سئوال این است که در کجای این جهان پهناور و تحت کدام اعتقادات و آداب و رسوم، نقطه ای را سراغ دارید که زن مطلّقه، وظیفه و تکلیف خودش بداند به دلیل آنکه روزی روزگاری با فلانی یا بمانی ازدواج کرده بوده است، تا آخر عمرش بیاید و با آنها همبستر شود؟. کجای جهان؟.
آقا جان!.
جُرم کیانوش توکّلی چیه؟ که اینقدر در معرض اتّهامات واهی و تهمتهای دیگرانی قرار میگیرد که هر کدامشان مستحق مجازات هستند؟. آیا کیانوش توکلی باید می آمد و بلندگوی حزبی و فرقه ای و تشکیلاتی میشد تا نابکاران شارلاتان و مادر فروشانی مثل «کیانوری و کامبخش» و دیگر ابلهان به تقصیر به قدرت و اقتدار میرسیدند؟. آیا باید جانش را فدا میکرد تا بی لیاقت جاه طلبی مثل «فرّخ نگهدار» برای خودنمایی و عر و تیز کردن به قدرت و اقتدار میرسید؟. چه کار باید میکرد کیانوش توکّلی تا شما و امثال شماها، دست از سرش بردارید؟. آقا جان! اینجا خونه شخصیه. کیانوش به همه ایرانیانی که در آرزوی آزادی ایران و نیکبختی مردم هستند با صدای رسا اعلام کرده است که بیایید با خودتان و دیگران راستمنش باشید و حرفهایتان را خروار خروار بزنید بدون هیچ اتّهام زدن به احدی. دلیر باشید بدون ماسکهای بالماسکه ای و نقابهای هزار قیافه به خود آویختن با نام حقیقی و عکس واقعی خودتان سخن بگویید. شریف و رادمنش باشید و پای حرفهایی که میزنید بایستید و نشان دهید که ارزنی مسئولیّت را میفهمید و درک صحیحی از آدمیگری دارید.
مشکل بزرگ کیانوش توکّلی اینه که بلندگو و آپاراتچی هیچ فرقه ای نشده و تمام زحمتش را بر این گذاشته که مدّعیان و عربده کشان عرصه سیاست را به میدان آزمایش فراخواند تا به قول معروف، هرکسی نشان دهد که چند مرده، حلّاجه. این گوی و این میدان.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان

جمعه, 17.01.2025 - 19:11 پیوند ثابت
کیانوش توکلی

جناب "اجتماعیون عامیون" که حتی حاضر نیستی یک نام مستعار ثابت برای حودت انتخاب کنی و هر بار با یک نام مستعار عجیب و غریب برای خودت انتخاب می کنی. برای یک بار هم شده شجاعت بخرج بده و با نام واقعی بیا ده هزار کلمه کامنت بنویس . جنابعلی به کلمه هم توهین می کنی . تک تک کلمات تو در همین کامنت ا خیرت ؛ هم سر شار از توهین است . کامنت ها برای اشخاص حقیقی محدودیت ندارد

جمعه, 17.01.2025 - 17:55 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
در جستجوی پهلوانان تک رو

دروود مجدّد بر کیانوش عزیز!
در امتداد صحبتهام، یه اشاره ای هم بکنم به سازمانها و گروهها.
یه روزگارانی وجود داشت که حضور و وجود احزاب و سازمانها میتوانستند تحوّلاتی را در جوامع ایجاد کنند و به نتایجی نه چندان صد در صد، امّا رضایتبخش برسند. ولی از دوران اختراع و نفوذ و گسترش امکانهای تکنیکی و فنّی و اینترنتی و شبکه های مختلف اجتماعی، عصر «احزاب و سازمانها و گروهها و تشکیلات» برای همیشه سپری شده اند؛ مگر فقط تشکیلات صنفی که سخنگوی واحد شغلی مشترک هستند یا اتّحادیه ها و انجمنهایی که در سمت و سوی امور اجتماعی و محیط زیستی فعّالند.

امروزه روز در عصر اینترنت و هوش مصنوعی که به اندازه هزاران هزار دایرة المعارف و فنون اختراعی، پتانسیل عملکردی؛ آنهم در کمترین فرصت ممکن را دارند، میتوان به ضرس قاطع گفت که دوران احزاب و گروهها و سازمانها و تشکیلات سیاسی، سپری شده رفته است. دنیای کشورهای امروزی در دامنه سیاست و کشورداری، به «شخصیّتها و رجال و هنرمندان و تکنوکراتها و تکنسینها، ومتخصّصین و مخترعان و مکتشفان و فنّ آوران و موسیقدانان و فیلمسازان و نقّاشان و معمارها و استادان برجسته و تاجران ایده آفرین» محتاج و ملزوم است. بدون چنین طیفهایی، هیچکس نمیتواند آیین کشورداری و هنر سیاستمداری را در واقعیّتهای روزمره جامعه ملّی و منطقه ای و جهانی رقم بزند. به همین دلیل، هر چقدر بر میزان شخصیّتها و رجال و انسانهای مستقل افزوده شود، به همان میزان میتوان سوخت و ساز دنیای سیاست داخلی و منطقه ای و جهانی را تحت تاثیر قرار داد و راهبردی کرد.
دیگر اینکه کیانوش عزیز نمیتوان همینطوری گفت که به فلان و بمان نباید اهمیّت داد و آنها را نادیده گرفت. چنین چیزی محال است. انسانها به دلیل «غرائز و سوائقی» که دارند، خواه ناخواه درگیر مسائل اجتماعی و جهانی میشوند. چه بخواهند چه نخواهند. بنابر این بحث بر سر اهمیّت دادن و ندادن نیست؛ بلکه انسانها باید و میتوانند یاد بگیرند که برای سهیم شدن و نقش داشتن در رویدادها و مسائل، خودشان مصدر خلّاقیّت و ابتکارها و هنرهای فردی بشوند و استعدادهای خویشتن را در عمل به محک بزنند تا دیگران متوجّه ثروت وجودی آنها شوند و به سهیم بودن آنها در مسائل، بها بدهند و دعوتشون کنند. با زور و قلدری و پنهانکاری و توهین و تبلیغات شوم و «Fake News» و حزب بازیهای ابلهانه و جانبداریهای مضحک کوچه مردها و یارگیریهای عقیدتی، هیچکس به هیچ مقصدی نمیرسد؛ سوای ایجاد اغتشاش و بلبشو و بی اعتمادی و تداوم فلاکتها. کسی که میخواهد برگزیده ملّت ایران باشد، باید اول، شعور و فهم آن را داشته باشد تا بکوشد که ملّت را از اعماق باتلاق الهی بیرون بیاورد و سپس ملّت را فرصت بدهد تا خودش را از اینهمه کثافات الهی بشوید و بعدش زیباترین لباسهای تاریخ و فرهنگش را به تن کند و سپس برای انتخاب کردن به میدان بیاید. برای ملّتی که نیم قرن است زمامدارانش از صبح که بلند میشوند بعد از «بسم الله رحمن الرحیم» گفتن، تکلیف روزانه شان این است که بپرسند امروز چند نفر را قراره دار بزنیم، نمیتوان چشم بسته تعیین تکلیف کرد که چه نوع شکل و شمایل کشورداری را مایلند داشته باشند.
دنیای «اپوزیسیون ایرانی» تا کنون نشان داده است که دنیای «حسادتها و رقابتهای سخیف و حقیر برای خودنمایی و انتقامگیریهای هولناک از همدیگر» است؛ نه دنیای تلاش برای پدیدار کردن «استعدادها و هنرها و توانمندیها ی فردی و جمعی».
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

جمعه, 17.01.2025 - 15:31 پیوند ثابت
اجتماعیون عامیون

این کامنت 1000کلمه است ؟ بازهم پارتی بازی ؟ اصلا چرا بشکل مقاله ای جدا درج نمیشوند اینگونه نظرها ؟ !
جداشدگان از کمونیسم مستعد فساد و لابی گری و پارتی بازی و زیر حرف و قول خود زدن هستند!
غربی ها میگویند یک سوسیس جدا برای همگروه !

جمعه, 17.01.2025 - 14:21 پیوند ثابت
فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
در آرزوی تیراندازان اشکانی

درووود بر کیانوش عزیز!
بحثی برای با دنده عقب از گردنه کندوان مسائل وطنی به طرف سرازیری و کف زمین همبستگی حرکت کردن!

طبیعتا میتوان ساعتها و روزها، کما فی السّابق به بحثهای مفصّل و کشمکشهای لفظی از هر دریچه ای پرداخت که لازم باشد. امّا اگر بحثهای خشک و خالی، راه به دهکوره متروکه ای میبردند، مطمئنا وضعیّت ایران و مدّعیان جورواجور به فضاحت امروز مبتلا نبودند. مسئله نظم کهنه و نوین و مخلوطی از هر دو، بحثیه که از عهد بوق تا امروز در دامنه های «قدرت و اقتدار»، چه در سطح ملّی، چه در سطح جهانی، همواره وجود داشته اند و در آینده ها نیز وجود خواهند داشت.

جهان انسانها، هیچگاه «نظمی» نداشته است که به «بی نظمی» در غلتیده باشد و عده ای بخواهند آن را به «نظم دلخواه»، آرایش دهند. دنیای انسانها، دنیای مناسبات بده بستون است در تحت شرایط و قواعد و امکانهای اجرایی که از راه دیپلماتیک و مراودات به قول معروف دوستانه؛ نه خصمانه گرفته تا هولناکترین متدها و سیاستهای اجرایی و سرّی.
«ترامپ» به هیچ وجه من الوجوه، «رجُل سیاسی یا شخصیّت جهان آرا مثل نلسون ماندلا» نیست؛ بلکه تاجری بسیار باهوش و اهل تجارت و معامله است که در جامعه آزاد آمریکا توانسته است دو مرتبه به ریاست جمهوری انتخاب شود. اینکه سیاستهای اجرایی او بر شالوده کدام برنامه ها عملی میشوند به شرایط و امکانهای عینی و وضعیّت اقتصادی شرکتهای آمریکایی و رقابتهای اقتصادی و بین المللی منوط هستند؛ نه فقط به مواضع عقیدتی و ذهنی ترامپ و شرکا که محتمل شدنشان به نامحتمل بودن بیشتر متمایلند تا صد در صد محتمل شدن. در ضمن، رئیس جمهورهای آمریکا آنقدرها هم مصدر «اراده مطلق» نیستند تا سر خود بخواهند تصمیمهایی را بگیرند که جامعه آمریکا و دیگر جوامع جهانی را در وضعیّـهای هولناک اسیر و دربند کنند.
به دلیل شمّ تجاری و معاملاتی که کاراکتر «ترامپ» را پی ریزی کرده اند، نه تنها آمریکا به ریاست جمهوری ترامپ، بلکه سران دیگر کشورها نیز بر حسب منافع و امتیازها و مواضع و میزان نفوذ و اجرای قدرت و اقتدار با یکدیگر وارد معاملات و گفتگوها و شاخ و شونه کشیدنها میشوند. به همین دلیل باید منتظر بود و مدام بیدار و هوشیار بدون هیچگونه احکام قطعی صادر و ابلاغ کردن و همچنین در بند کلیشه های رایج نبودن و همچنین اسیر نبودن در شابلونهای کهنه و مندرس شده سابق از عهد قبل از فروپاشی بلوک شوروی. دنیای امروز از دوران کاربست «اینترنت و شبکه های اجتماعی»، در وضعیّتی به غایت متفاوت از قرنهای گذشته است.
مسئله دیگر، آنچه خودش را در جامعه ایرانیان به طور کلّی، برچسب «اپوزیسیون» زده و گرایشها و اشخاص و گروهها و غیره و ذالک را از داخل مرزهای میهن تا بیرون از مرزهای وطن در بر میگیرد، تا امروز ثابت کرده اند که در مصاف با «سیستم ولایت فقیه»، هیچگونه تفاوت ماهوی و کرداری و رفتاری و نظری، اصلا و ابدا با همدیگر ندارند و به قول مازندرانیها: «عن ریسته، بابا ریده». مشکل کلیدی تمام گرایشهای مدّعی اپوزیسیون فقاهتی در این است که اصلا و ابدا، «ایران و مردمش را در جامعیّت وجودی بدون هیچ اجحاف و تبعیضی» دوست ندارند و به میهن و مردم خود، علاقه ای ندارند. این مسئله را نه تنها حاکمان فقاهتی دقیق میدانند؛ بلکه حتّا بیگانگان نیز از این موضوع مطّلعند. تمام گرایشهای مدّعی اپوزیسیون فقط در فکر تبلیغ و ترویج و حقنه کردن «عقاید و ایدئولوژیها و مرام و مسلک و تشکیلات» خودشان هستند و سمتگیری آنها در جهت «تسخیر قدرت و اقتدار» بدون هیچ رقابتی است. تمام این جنگ و دعوا بر سر لحاف مندرس ملّانصرالّدین به نام «پادشاهی خواهی/جمهوری خواهی»، فقط و فقط بهانه است تا شکم همدیگر را سفره کنند؛ ولا غیر.
اگر مدّعیان اپوزیسیون، آنطور که عربده میکشند و هایهوی راه می اندازند، واقعا و قلبا، «ایران و مدرمش« را دوست میداشتند و به آنها عشق میورزیدند، مصمئنا محال ممکن بود که آخوند جماعت بتواند بعد از اینهمه کشتارها و جنایتها و غارتگریها و ستمها و شکنجه ها و تجاوزات و ترورها و نابودی محیط زیست ایران و از همه بدتر و فاجعه بارتر، صدمات هولناک به گوهر ارجمند انسانها و تبدیل آنها به مبتذلترین موجودات دو پا که رذالت از سراپای آنها میبارد، بتوانند نیم قرن تمام مصدر قدرت و جنایت بمانند و همچنان دوام آورند. اینهایی که خود را اپوزیسیون مینامند، همه بدون استثناء قدرتپرست و جاه طلبانی هستند که هیچ چیزی را سوای حاکم کردن اراده مستبد خود، به رسمیّت نمیشناسند. به همین دلیل نیز هیچکدامشان شهامت آن را ندارند که نمایندگان خود را معرفی کنند و به گرد میزی جمع شوند و با هم رایزنی کنند.
بی گمان، ایران متحوّل خواهد شد. خواه از راه حرکت قهر آمیز ملّت علیه حکومتگران. خواه از راه تحوّلی در ساختار سیسستم فقاهتی. خواه از طریق قدرتهای بیگانه برای حفظ و تامین منافع خودشان در خاور میانه. در هر صورت، تحوبل و تغییر صورت خواهد گرفت. امّا اینکه عواقب تغییر و تحوّل چه خواهند بود، هیچکس نمیداند. پیش بینیهایی را میشود کرد؛ ولی با قاطعیّت نمیتوان گفت که چه خواهد شد.
اگر آنانی که ادّعا میکنند، اپوزیسیون هستند، اندکی هوشیاری و آگاهی فرهیخته میداشتند و از تاریخ و وقایع گذشته ایران، درس عبرت گرفته بودند، میدانستند که چگونه میتوان عقاید و ایدئولوژی سخیف و بی مقدار خود را به خاک سپرد تا بتوان «میهنی و مردمی» را از قعر باتلاق فلاکتها در همکاری و همعزمی و باهماندیشی به در آورد و به جایی نشانید که در خور شرافت و تاریخ و فرهنگ و اصالت وجودیش است. ولی دریغا که مدّعیان اپوزیسیون آچمز و بی بو و خاصیّت، اصلا «الفبای سیاست و کشورداری و هنر سخنگویی با همدیگر» را تا امروز ثابت کرده اند که عمرا نمیدانند و هنوز که هنوز است در دیگ مذاب «شرایع اسلامیّت»؛ تفته و ذوب شده اند.
تغییر در جایی صورت میگیرد که «من ایرانی»، از خودم شروع کنم و در زبان و رفتار و مواضعم نشان دهم و اثبات کنم که نه تنها انسان دیروزی نیستم؛ بلکه تصمیم قطعی گرفته ام که انسانی دیگر و زندگی تازه ای را در کنار هموطنانم آغاز کنم و حاشا و لله که چنین اقدامی هرگز و هرگز به معنای «نادیده گرفتن و فراموش کردن مصایب گذشته ها» نیست؛ بلکه اثبات کردن شعور و فهم فردی برای میدان دادن به بالیدن و نهادینه شدن «گستره دادگزاری» از بهر مکرّر نشدن وقایع تلخ گذشته است. در این باره بسیار میتوان صحبت کرد و نوشت. در پایان تاکید کنم. از آغاز جنگ «اعراب و اسرائیل» در همین سایت ایران گلوبال، توضیح و نشان دادم که دیدگاه من در باره «اعراب و اسرائیل»، تنها استثنای قطعی روی کره زمین بود که صحت داشت. گفتم این جنگ را هیچ ارگانی و کشوری نخواهد توانست حلّ و فصل کند و اگر روزی روزگاری نیز پای صلح و آتش بس پیش آید، فقط خود اسرائلیان هستند که زمینه های آتش بس را گام به گام با هوشیاری و بیداری از راههای غیرمستقیم اجرا خواهند کرد. واقعیّتها؛ صحت دیدگاه مرا اثبات کردند. مسئله اسرائیل و عرب، مسئله ای به قدمت تاریخ کهنسال «خاورمیانه» است که حلّ آن به این سادگیها که خیلها تصوّر میکنند، نیست و نخواهد بود. دیگر اینکه در جستارهایم در همان آغاز خیزش «زن، زندگی، آزادی» تاکید کردم و گفتم که «کس نخارد پشت من، جز، ناخن انگشت من». و حتّا داستان «برزگر و بلدرچین» را نیز مثال آوردم. دلبستگی به بیگانگان و انتظار حمایت شدن از آنها برای خلع ید از آخوندها، انتظاری ابلهانه است که نشان میدهد حضرات هنوز که هنوز است خردلی شناخت از «سیاست و دیپلماسی و منافع ملّی بیگانگان» اصلا و ابدا ندارند.
همچنان تاکید میکنم، تا زمانی که «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم ایران» به سنگپایه اقدامهای همبستگی و باهمگرایی و باهماندیشی مدّعیان اپوزیسیون – چه در داخل وطن، چه بیرون از وطن – تبدیل نشوند، آش فلاکتهای میهنی همین خواهد بود که سالهاست تولید و پخش و خورانیده میشود.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

جمعه, 17.01.2025 - 11:49 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید