
شروع همکاری
با کیانوش توکلی در اینترنت و پالتاک آشنا شدم. پایه نزدیکی ما اعتقاد مان به حق انتخاب مردم بود و از این رو دشمنی ها و دعواهای مابین اپوزیسیون را نالازم می دیدیم. کیانوش با سابقه نویسندگی من از کیهان لندن و سپس نیمروز آشنا بود. هنگامی که تصمیم به ایجاد سایت ایران گلوبال (آن زمان فرهنگ گفتگو) گرفت از من خواست به نمایندگی از مشروطه خواهان در سایت بنویسم تا نزدیکی افکار بوجود آید. بنظرم ایده بکری آمد بخصوص که اولین مانیفست همکاری بین نیروهای جمهوریخواه و مشروطه خواه را ده سالی قبل در کیهان لندن نوشته بودم و این تابو را شکسته بودم. دورانی بود که مشروطه خواهان و جمهوریخواهان سایه یکدیگر را با تیر میزدند و حتا نهضت آزادی دکتر بختیار با مشروطه خواهان پادشاهی درگیری داشتند. با وجود این هیچ مخالفتی با این مانیفست نشد و برعکس استقبال زیادی بخصوص از جانب مشروطه خواهان بعمل آمد. از جانب جمهوریخواهان استقبال قابل ذکری نشد.
پیشنهاد کیانوش برای همکاری اما مرا در مقابل نیروهای چپی قرار میداد که همچنان به مبارزه مسلحانه زمان شاه نگاهی تقدس مآب داشتند و میدانستم که وظیفه سختی به گردن دارم. اما امیدم را از دست ندادم. در آغاز با نویسندگانی با هویت حقیقی یا مستعار از چپ طرف بودم که حتا به حضور من در سایت اعتراض داشتند. کم کم بحثهای تاریخی و نظری بین ما مطرح شد. بعدها مباحث پیرامون نظام اداره کشور بصورت فدرال و حق تعیین سرنوشت تا تجزیه و جدایی مطرح شد این بحثها نیز پایان یافت. اما از چند سال پیش که نام شاهزاده رضاپهلوی بیشتر در سپهر سیاسی کشورمان مطرح میشد کم کم کسانی نه به دلیل مخالفت نظری و سیاسی بلکه صرفاً بخاطر دشمنی و کینه صرف با توهین به میدان آمدند که برایشان سرنوشت ایران مهم نبود بلکه مهم خالی کردن عقدهها و کینه هایشان بر پهلوی ها بود. اینها هم مدتی خودشان را خالی کردند تا نوبت رسید به ترکهای جدایی طلب و نژادپرست. با آنها هم در کمال متانت ماهها با نوشتن برخورد نظری کردیم تا هنگامی که از استدلال فرو ماندند و و به قول سعدی در حکایت «جدال با مدعی» سنّت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرو مانند سلسلهٔ خصومت بجنبانند، اینان در امن و امان نام مستعار زشت ترین و ناشایست ترین توهینها را نسبت به ایرانیان و فارس زبانان روا داشتند و از من به همان سنخ پاسخ گرفتند.
موضوع دیگری که بازهم ادامه همکاری من با این سایت بعنوان یک سایت مرجع برای همکاری نیروها را بی مورد میکند سیاست تازه شاهزاده رضاپهلوی در بعهده گرفتن رهبری مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی است. با توجه به تلاشهای بیوقفه اما بی ثمر شاهزاده برای همکاری با جمهوریخواهان در سیاست ورزی تازه شاهزاده جایی برای همکاری بصورتی که در منشور مهسا دیدیم دیده نمیشود. لذا نیازی نیز به تلاش در جهت جلب نظر نیروهای جمهوریخواه برای همکاری دیده نمیشود. از این رو من به سهم به تلاشم برای نزدیک کردن این دو نیرو پایان میدهم. خوشبختانه نیروهای جمهوریخواه دستکم در نظر به این برداشت رسیدهاند که اگر تمایلی به همکاری با شاهزاده ندارند اما سنگ اندازی هم نکنند و همین کفایت می کند. دیگر اینکه نسل ما امروز کمترین مان 65 ساله هستند. اگر اصلاح طلبان حکومتی به دلیل حضورشان در ایران میتوانند از نسل جوان در صفوف خودشان نیرویی داشته باشند اما جمهوریخواهان اپوزیسیون در خارج از چنین امتیازی برخوردار نیستند. و کسی که نیرویی در کف خیابان نداشته باشد تنها به صرف داشتن «نظریات» نمیتواند هماورد و کسی باشد که نیاز به همکاری با او باشد. دوران شما در سالهای 60 و نهایت 70 پایان یافت. امروز با جذب فالوئر میتوان در میدان حضور داشت. جذب یک گلشیفته فراهانی و یک علی کریمی فقط بخاطر فالوئرهایشان در اینترنت در میدان عمل فردا روز به مثابه جلب میلیونها رأی هست. فرخ نگهدار چند رأی میتواند کسب کند؟ مهاجرانی چند رای؟ مسعود رجوی چند رای؟ اگر امکانش بود مردم رأی منفی بدهند نامبردگان احتمالاً در صدر رأی آورندگان می بودند.
نوشتن در زمینههای دیگر
اما من تنها در مورد مقوله نزدیکی اپوزیسیون قلم نزده ام بلکه مسائل تاریخی و اجتماعی دیگری را نیز در نظر داشتهام و میتوانستم از این پس در این زمینهها با سایت همکاری کنم. اما همین را هم به دلیل حضور اوباش ترک جدایی طلب نخواهم کرد. آنچه فراوان است سایتهای وزین برای نوشتن که از نویسندگان ثابت و وفادار سالیان خود در مقابل اوباش بی هوقت دفاع میکنند یا اگر مثل گویا محل نظرات برای اوباش هم باز هست.. آنقدر خواننده دارد که آن اوباش ده برابر پاسخ بگیرند و دهان یاوه گویشان بسته شود.
مکانی برای توهین به ایرانیان در حضور خودشان
ایران گلوبال تنها سایت فارسی زبان است که میتوان در آن در حضور نویسندگان چپ و جمهوریخواه به نژاد ایرانی توهینهای زشت کرد، به فارس زبانان بدترین توهینها را روا داشت. نویسندگان سایت به بهانه اینکه «من پرستیژ خود را پایین نمیآورم که با اینها دهن به دهن شوم»، همه این توهینها را دیدند و فقط تماشا کردند نه که دامن شان به دفاع از ایران و ایرانی آلوده شود.
درسی از تاریخ
زمانی که شاه از دکتر صدیقی خواست نخست وزیری را بعهده بگیرد دوستانش در جبهه ملی به او گفتند با پذیرش نخست وزیری سبقه او لکه دار میشود – نقل به مضمون- گفت سبقه ای که در چنین روزهایی به کار نیاید و فدا نشود به درد زیر گل میخورد. و این حکایت کسانی است که در این سایت به آنها همشهری هایشان و هم میهنان شان زشت ترین توهینها میشود و ساکت مینشینند و معترض نمیشوند و بهانه میآورند تا به پرستیژ شان لکهای وارد نشود. باید گفت پرستیژی که برای ایران صرف نشود به درد لای جرز دیوار میخورد. من از ترکهای جدایی طلب و فحاش دلگیر نیستم که طبیعت عقرب نیش زدن است من از بی اعتنایی نویسندگان سایت دلگیرم. من پرستیژم را داشته و نداشتهام را در اینجا در دفاع از ایران و ایرانی، از هر قوم و تیره و زبانی فدا کردم و سربلندم. از این پس این شما هستید و این ترکها و شماها به حفظ پرستیژتان ادامه دهید. اما فراموش هم نکنید که تنها پرستیژتان را حفظ نکرده اید بلکه سکوت تان نشانه همنظری با تورکهای جدایی طلب و فحش هایشان نیز میتواند تعبیرشود که گفته اند سکوت علامت رضاست. رضایت اگر به هتاکی نسبت به پهلوی ها دارید اما چگونه رضایت میدهید به هتاکی به میهن تان، مردم تان و همشهری ها و کس و کار تان؟ حفظ پرستیژ در مقابل اینها یعنی حفظ صورت:
بیت
تورک بدو گفت تو صورت را نکو گیر … که من صورت دهم کار خود از زیر
کسانی که امروز فقط با اعتراض و قلم شان میتوانستند جلوی این هتاکی ها به ایران و ایرانی را بگیرند و این سایت را به جایگاه وزینی که میتوانست و شایسته اش بود برسانند و بیاعتنا گذشتند را نمیتوان مبارز جدی به حساب آورد. کسی که حاضر به هزینه دادن (کدام هزینه؟) برای یک اعتراض ساده و دفاع از حیثیت ایران ایرانی نیست نمیتواند مدعی مبارزه با آخوند خونریز باشد.
این سایت چنانچه به هدف اولیه خود، یعنی نزدیک کردن اپوزیسیون وفادار میماند و اجازه نمیداد این سرطان ها در سایت رشد کنند امروز میتوانست یکی از سایتهای مطرح و تعیین کننده و معروف در سطح ایران در جهت در ارائه نظریات پیرامون چگونگی گذار از رژیم اسلامی باشد. بسیار نویسندگان بودند که این سایت را بخاطر همین هتاکی ها ترک کردند. زمانی آمار بازدید کنندگان نشان میداد که سومین سایت پر بیننده فارسی زبان است. حالا کجاست؟ متأسفانه با نگاهی ساده لوحانه به مقوله آزادی بیان این فرصت مغتنم در این سالها از دست شد. از این سایت بسیار بیش از اینها بر میآمد اما افسوس… افسوس..
پاسح کیانوش توکلی :
چرا محسن کردی به دلیل سیاست تازه شاهزاده رضاپهلوی به نوشتن در ایران گلوبال پایان میدهد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
ماندن در ایران گلوبال و کمک رسانی و
اینکه اشاره شد سایت ایران گلوبال به عنوان «مرجع برای همکاری نیروهای جمهوری خواه و مشروطه خواهان» بوده است یا هست ، بنظرم برداشت دقیقی نیست .
من از مانیفست / اساسنامه ایران گلوبال اطلاع ندارم اما قطعا عمده کوشش ایران گلوبال در جهت همبستگی نیروها بود ، اما موجودیت ایران گلوبال در رابطه با همبستگی خلاصه نمی شود.
من شخصاً ایران گلوبال را یک پلاتفرمی آزاد دیدم که در خطوط عمده به جهات سیاسی مواضع لیبرال دموکراسی را تقویت می کرد . اما موارد زیادی در جهت عکس آن را هم دیدم ، که گاها تریبون چپ های سنتی ، نیروهای سکتاریستی با گرایشات حتی تجزیه طلبانه هم میشد، از طرفی می فهمم ، بیش از دویست نویسنده همکاری می کردند و قرار نبود مسئول سایت ، سانسور چی و انتخاب گر مقالات ارسالی باشد . منظور این است که حفظ بالانس دشوار بود .
پیام شاهزاده:
راستش من بیش از یک سال است تلاش برای همبستگی و نزدیکی بین جمهوریخواهان با مشروطه خواهان ایران را، وقت کشی، بیهوده دانسته و هنوز هم میدانم .
به عنوان لیبرال دموکرات معتقدم ، جمهوری خواهان ایران به جهات سیاسی ، در چهارچوب تسکیلات های پراکنده (نه افراد ) ناخالص ، فیک و واکنشی تشکیل شده اند . و از اینکه شاهزاده با آخرین موضع با اینگونه نیروها تعیین تکلیف کرده است ، بسیار خرسندم . و بخاطر همین، من به عنوان یک پارلمانتاریست و یک لیبرال دموکرات از شاهزاده قویا پشتیبانی می کنم .
اتفاقا ضرورت بودن و ماندن در ایران گلوبال برای یک مشروطه خواه ، اهمیت دوچندان پیدا می کند . برای پیشبرد لیبرال دموکراسی و تقویت فکری و آموزش عموم در چهارچوب لیبرال دموکراسی ، ایران گلوبال بسیار مناسب است .
کار کار انگلیساست
یه مملکتی برامون ساختن بجز رضا پهلوی و،شازده اسدالله میرزا که میخواد برگرده همه میخوان برن
نظرات آقای مرادی نمیتواند…
نظرات آقای مرادی نمیتواند درست باشد. تا جایی که من از مواضع حزب مشروطه و آقای کردی اطلاع دارم بارها گفته اند که ایران آینده را باید به کمک همه نیروها و احزاب ایرانی ساخت. از طرف دیگر پس از سقوط جمهوری اسلامی سلطنت یا حکومت تک حزبی چه در پادشاهی یا جمهوری در ایران غیر محتمل بنظر میرسد. آنچه نباید ما را به اشتباه بیاندازد هم سو گرفتن دو وضعیت یکی با حضور حکومت پس از جمهوری اسلامی در داخل ایران و دیگری در شرایط اپوزیسیون است. در داخل ایران کسی حق ندارد ایرانیان از هر نحله ای را حتا تجزیه طلبان را از فعالیت سیاسی منع کند. اما در شرایط اپوزیسیون هر نیرویی میتواند تصمیم بگیرد به تنهایی یا با اتحاد با نیروی دیگر فعالیت کند. رسانه ها نیز چنین وضعیتی دارند. اعتراض آقای کردی که بارها اشاره هم داشت و در مقاله آخرش نیز آورده بود این بود که چرا ایران گلوبال به هدف اصلی که از آغاز داشت یعنی تلاش برای سرنگونی رژیم با اتحاد نیروها نپرداخت و اجازه داد بحث ها به سادگی بازیچه چند پانترک شود و به انحراف برود و هرگز یک بحث جدی در نگیرد و چند بار هم نوشته بود که یک رسانه حق دارد فقط برای یک هدف فعالیت کند و این هیچ ایرادی ندارد، یکی برای براندازی، دیگری برای محیط زیست و دیگری برای.... اما . چه کسی بجز رژیم اسلامی از این وضعیت که بحث جدی برای گذار از جمهوری اسلامی خوشحال میشود؟ امروز بحثی که آقای محققی مطرح کرده اند بدون حضور پانترک ها و بحث های بی ربط شان به مبارزات مردم ایران با حضور صاحبنظران دیگر بخوبی پا گرفت. شاید مشکل همان محسن کردی بود که با تحریک پانترکها آنها را به واکنش وا میداشت. بهرحال امیدوارم بدون حضور محسن کردی و بد دهنی هایش این بار بحث های سنگین و بهتری در ایران گلوبال شکل بگیرد
آقای کردی میخواهند از نقطهای آغاز کنند که حکومت پهلوی در همان
صرفنظر از برداشت و درک احتمالی نادرست آقای محسن کردی از مواضع شاهزاده رضا پهلوی، جناب کردی بر این باورند که سلطنتطلبان دیگر نیازی به همکاری با جمهوریخواهان ندارند و تصمیم دارند بهتنهایی برای سرنگونی حکومت اقدام کنند.
درستی یا نادرستی این دیدگاه را زمان مشخص خواهد کرد. با این حال، اگر فرض کنیم که سلطنتطلبان موفق به سرنگونی حکومت شوند و بهتنهایی قدرت را به دست گیرند، این وضعیت مشابه همان شرایطی خواهد بود که در نهایت به سقوط حکومت پهلوی منجر شد. بهعبارت دیگر، رویکرد مبتنی بر تمرکز قدرت، تکحزبی بودن، و حذف سایر نیروهای سیاسی، سرنوشت محتوم شکست را در پی خواهد داشت؛ همانطور که تجربه گذشته نشان داد، حتی رشد اقتصادی نیز نتوانست مانع فروپاشی نظام پهلوی شود.
بنابراین، به نظر میرسد آقای کردی میخواهند از نقطهای آغاز کنند که حکومت پهلوی در همان نقطه به پایان رسید. تجربه تاریخی به ما آموخته است که تکرار این مسیر نهتنها به موفقیت نمیانجامد، بلکه میتواند زمینهساز بحرانهای جدیدی در آینده باشد.
با احترام، اسماعیل مرادی
سنگدل این زودتر می خواستی…
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟
درگفتگو ادب و مراعات انسانها شرط عقل است
سالام
من هم لحظه که جناب محسن کردی،
این مقاله رانوشتند،
آنرا خواندم،
سکوت کردم،تا دیگرعزیزان
نظرات خودرا بنویسند،
که امروز شاید سومین روز
میباشد،
فرار از گفتگو،شرط سیاسی بودن نیست،
فرار از دیالوگ با پشت سرگذاشتن توهین های لومپنی درهیچ کجای دنیا
قابل قبول نیست،
دردنیای دیجیتالی امروزین
حقایق ها چند لحظه طول
نمی کشد،تا آشکارشوند،
تاریخ ۱۵۰ ساله ایران را نمی توان باتوهین به دیگران ویا
با مخفی کردن دراین عصر
سرپوش گذاشت،
یاسمین توان سیاه روسفید
وسفید را سیاه نشان داد.
بهانه ها برای سرپوش گذاشتن به توهین ها دردی
رادرمان نمی کند،
زمان به روال عادی پیش میرود،
ما همه باید زمان و واقعیت .هارا درک کنیم.
اگرمیخواهیم ،صادقانه خدمتی درحدتوان خود برای
انسانها برداریم،
وجدان پاک و صداقت درعمل شرط،است.
انشالله که درسایر سایت ها بتوانی موفق عمل کنی.
کار کار انگلیساست
....ایران قانون مناقشه برانگیز حجاب را متوقف کرد.... این تیتر خبر چند رسانه انگلیسی زبان از جمله آیتالله بی بی سی (به قلم ژیار گل) و یورو نیوز است و البته یک دوجین خبرگزاری دیگر...
مقادیری هم از پزشکیان و ایستادگیش در برابر این قانون سخن رفته است.... یحتمل با آمدن پرزیدنت ترامپ تعداد اخباری از این دست زیاد خواهد شد.
تلاش رژیم تبهکار برای تغییر دادن چهره اش در جهان البته عقلانی و قابل فهم است... کفگیر به ته دیگ خورده دندانهاشان کشیده شده و مظلوم نمایی و ادای آدم حسابی ها را درآوردن شرط عقل است.
در چنین فضایی حتما تردید و بدبینی به همه چیز در بین شهروندان رواج می یابد. فلان بانو آواز میخواند، عده ایی شجاعتش را تحسین می کنند و دسته ایی او را پروژه می خوانند.. اکنون که در سوشال مدیا شاهد هنرنمایی انبوهی از دختران بی حجاب ایرانی مقیم ایران هستیم... دیگر دوران با دهه شصت یا دهسال پیش و حتی پیش از جنبش مهسا متفاوت است. حکومت توان برخورد با جامعه جوان ایران را ندارد و گامی به عقب گذاشته است... حتما هم تلاش خواهد کرد که از این روغن ریخته آشی برای خودش بپزد.
بنظرم عاقلانه ترین کار در موارد مشابه دامن نزدن به هیاهوهاست... پدیده ها میتوانند پروژه باشند یا نباشند. چرا ما باید برای هر داستانی قال راه بیندازیم و انرژی به باد دهیم؟
اساسا کار رژیم تبهکار دیگر خرابتر از این حرفهاست که حتی اگر بخواهد امتیازی هم بدهد ماندنی شود به شرط آنکه خودمان به جان یکدیگر نیفتیم...پاینده ایران زنده باد پادشاه
سایت اجازه فحش و توهین به این آقا نداده
من فکر میکنم مسئولین سایت اجازه فحش و توهین به این آقا نداده و از آنجائی که سلطنت طلبان در محیط بدون فحش و توهین نمی توانند عرض اندام بکنند این آقا گذاشت و رفت .
جناب توکلی ! یازهم مثل همیشه…
جناب توکلی !
یازهم مثل همیشه دچار اشتباه تاکتیکی و استراتژیکی هستی !
ایکاش بجای حذف کمنت های نقد م.ک./ یا محسن کردی، این لوس بازیهای ناپلئون و شاهزاد میرزای بی نمک را حذف میکردی!
اگر دوراندیشی داشتی، می فهمیدی که مزخرفات سلطنت طلب ضد اپوزیسیون چه آسیبی به تو و سایت ات میزند.
اینها مانند کودک مزلفی هستند که وسط جلسه مسجد ، در روضه خیمگاه، از بالا و پایین باد پیاز و کباب کوبیده رها میکنند.
اینها را برای همیشه حذف و سانسور کن ….. در این سایت !
ازادی بیان یعنی آزادی اندیشه…
ازادی بیان یعنی آزادی اندیشه و عقاید؛ به مفهوم دیگر آزادی بیان ابزاری است برای رساندن اندیشه و عقیدهای بدون سانسور به دیگران حتی اگر عقیدهٔ دیگری را زیر سؤال ببرد یا به آن توهین کند.در مقدمهٔ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در «بیان عقیده» آزاد و از ترس فارغ باشند، بهعنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شده است.آزادی بیان معیاری اساسی برای هر نوع جامعهٔ چند صدایی و دموکراتیک است. نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر منجر میشود.
یکی از مجادلهآمیزترین و بحث برانگیزترین مسائل در جوامع لیبرال امروزی مشخّص کردن دقیق حد و مرزهای آزادی بیان است. اکثر اختلاف نظرها در مورد محدودیتهای آزادی بیان حول و حوش موضوعات زیر است: ۱) محدودهٔ بیان چیست؟ مثلاً آیا صحنههای شهوتآمیز یا آگهیهای تبلیغاتی گونهای از بیان هستند که دفاع آزادی بیانی را بتوان در مورد آنها انجام داد. ۲) بیان ممکن است منجر به چه زیانهایی شود؟ نکتهٔ مهم این است که گاهی بیان نه تنها بیان یک سری جمله، بلکه انجام یک عمل نیز هست و آن عمل میتواند زیانآور باشد؛ مثلاً بدنام کردن یک نفر میتواند به او زیان برساند. گاهی اختلاف نظر در مورد اینکه آیا بیانی خاص زیانآور است یا نه وجود دارد )؛ یا اینکه اختلاف نظر در مورد اینکه آیا یک زیان نسبت داده شده واقعاً یک زیان است وجود دارد (مثلاً سخنرانی بر ضدّ یک حکومت که بسته به دیدگاه فرد میتواند واقعاً زیانآور باشد یا نباشد)؛ یا اینکه اگر فرض کنیم که زیان واقعی است، سؤال این است که زیان چقدر باید بزرگ باشد که محدود کردن بیان را توجیه کند؟ مثلاً آیا میتوان سخنان توهینآمیز مذهبی را ممنوع کرد تا از آزار دیدن مذهبیها جلوگیری کرد؟ پاسخ میتواند بستگی به این پیدا کند که آن سخنان توسط چه کسی بیان شده باشد، یا اینکه آن سخنان در یک بحث جدی مطرح شده باشد، یا به صورت مسخرهآمیز جهت آزردن افراد مذهبی. بجز این موارد بحثبرانگیز، سؤال دیگری که مطرح است این است که آیا ممکن است بدون اینکه حقّ شخصی را از آزادی بیانش انکار کنیم، یا سعی در تعریف مرزهای آن بکنیم، شرایط به گونهای باشد که ساکت کردن او کاری صحیح باشد. یکی از مشکلات عملی موجود این است که قانون گزاران و قضات نیاز به تمایزات دقیق بین «بیان قابل قبول» و «بیان غیرقابل قبول» دارند، ولی از طرف دیگر استدلالات کلی فلسفی معمولاً توانایی رسم مرزهای مشخص را ندارند. علاوه بر این به دلیل ترس از قدرت سیاسی یا بدترکیب شدن قوانین، ممکن است جایز نباشد که ممنوعیت قانونی برای برخی بیانها وضع کرد، ولی از نظر اخلاقی انتظار داشت که انسانها آنها را نگویند (یعنی بیان آنها از نظر قانونی مشکلی نداشته باشد ولی کاری غیراخلاقی بحساب بیاید)
بر طبق این تعریف از آزادی بیان ، براستی ایرانگوبال به آن وفادار ماند
دوستان گرامی ؛ کامنت های زیر…
دوستان گرامی ؛ کامنت های توهین امیز درج نخواهد شد ، سعی می کنم پاسخ دوست گرامی محسن کردی را جداگانه بدهم .
دروغ چرا تا قبرآآآآ
بنویس همشهری های ما خواننده نوشته های شما هستند بیا مثل علی دایی بادیدن ملا چپی مجاهد خودتو به خواب بزن
مومنت مومنت
اتحاد گلوبالیست های (اقتصادی) با جهان...وطنان کمونیستی و جهان..وطنان دینی علیه میهندوستی
اگر تا دیروز فکر میکردیم چریک فدایی های خلق و فرخ نگهدار قلی و رقیه.... قهرمان علیه سرمایداری هستند و میخواهند با سرنگون کردن سرمایه و بورژوای ها دیکتاتوری پرولتاریا را حاکم کنند... امروز اما این دو جهان....وطن همراه با جهان وطنان بی وطن دینی و کمونيستی علیه میهندوستی صف کشیده اند تا ثروت.. منابع و نیروی ِ کار جهانی را غارت کنند ومردم را برده خود نمایند
در واقع این سه جهان..وطن میخواهند برده داری را در شکل امروزی اش سازماندهی کنند
یکی میخواهد همه ی ملت ها را در امت جهانی متشکل کند که خلیفه یا ولی فقیه ای بالای سرشان باشد تا چون و چرا نکنند
دومی میخواهد همه را با عنوان بی هویت رفیق و خلق و تحت حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا بسیج و متحد کند و دمار از روزگار هر آنکه جرئت کند اعتراضی بکند... در آورد و به سیبری ِ مرگ و اردوگاه های کار اجباری بفرستد
و آن سومی که خوش خط و خال تر است... بسیار نرم و با شعارهای عوامفریب ِ دموکراسی و آزادی میخواهد همه ی انسان ها را چون برده.... اسیر خود نگه دارد وفقط لقمه نانی به آنها بدهد و منابع و نیروی کارشان را غارت کند
برای هر سه وطن و یا میهن بی اهمیت است
یکی دنبال سود و باز سود و غارت کار و منابع کشورها با حربه ی دموکراسی و انتخابات مهندسی شده و تقلب و تخلف و دروغ و سانسور است
دیگری میخواهد انسان ها را به عصر کوفه عقب مانده و مولا علی اولین سوسیالیسم ضد بشر و فاضله اسلامی و بی هویت بکشاند و همه را امت کند و اجازه هم نداشته باشند چون و چرا کنند
آن سومی هم با برقرای دیکتاتوری پرولتاریا. سراسر جهان را سیبری ِ مرگ و اردوگاه های کار اجباری کند
اگر تا دیروز فهم
موضوع مشکل بود امروز اما هر سه ی آنها که تفاوت و ماهیت ماهوی در نگاه به جهان و جامعه و انسان دارند، اما در یک موضع با هم مشترک هستند
و آن موضع.. موضع ضد میهنی و خاک و وطن و میهندوستی و کرامت و فضیلت انسانی است
چرا؟
برای اینکه هر سه(ملا چپی مجاهد) خاک و وطن را بیگانه هستند
و چون خاک و وطن را بیگانه هستند دنبال کسانی میروند که بی هویتی را استقبال میکنند (صدام حسین بشارت اسد ...قذافی) و از کرامت و فضیلت انسانی بی بهره باشند
یعنی برایشان مهم نباشد که خاک و وطن یعنی چه
و در واقع این سه جهان...وطن... دنبال مسخ شده گانی میروند که شرافت و عِرق وطن و میهندوستی را بیگانه هستند
یکی با نام دین و امت اسلامی و نوید دادن جامعه بی طبقه توحیدی
دیگری با نام سوسیالیسم و کمونیسم و حاکمیت طبقه کارگر و جامعه بی طبقه کمونیستی
و سومی نوعی برده داری مدرن است که فلسفه ی نگاهش.. تاراج کار ارزان و منابع و ثروت ِ کشورها ی ضعیف و تحت ستم با نام دهن پرکن دموکراسی و آزادی ِ انتخابات و شما بخوانید دروغ و تخلف و سانسور و مسخ انسان ها است
یعنی این هر سه جهان...وطن با اینکه از هر نگاه و نظر با هم تفاوت ماهوی دارند اما در دشمنی با میهندوستی... متحد هستند
برای همین است که برای زمین زدن میهندوستی در آمریکا
... با هم متحد شدند و از طریق کودتا و دخالت و جاسوسی و خریدن مقامات و قضات..و بالاتر از همه نقض قانون اساسی و تقلب و تخلف و سانسور... انتخابات امریکا را از محتوای خود تهی کردند و آن را در حد ِ به اصطلاح انتخابات چین و روسیه و حکومت تبهکار شیعه پایین آوردند
و دردا وُ رنجا وُ شکنجا
که عقل باختگان و خرد قورت داده گان مثل سالهای منتهی به سال پنجاه و هفت ... یک کارناوال خودزنی و خودکشی راه انداختند و بر سرزنان و کف بر دهان...نعره ها کشیدند و دنبال کسانی رفتند که این روزهای شوم و ایران بر باده را... چهل و ....سال بر ملت با تاریخ و با فرهنگ تحمیل اری پدران همین گلوبالیست ها فارسی مثل کارتر و کالاهان و اشمیت و ژیسکاردیستن در گوادلوپ جمع شدند و خطر منافع غارتگرایانه ی خودشان را در نگاه و شخصیت ِ میهندوستی ِ محمد رضاشاه دیدند و با توطئه و بکار گرفتن عقل باختگان و خرد و شعور قورت داده گان.. یک جهان...وطن عقب مانده ی دینی را بر ملت ایران تحمیل کردند و چهل و....سال جز تاراج منابع و ثروت ایرانیان... کشتار و ترور و زندان و شکنجه و فقز و ناامنی و فحشا و اشغالگری و تبهکاری دست آورد دیگری نداشتند
و امروز بعد از چهل و دو سال... بار دیگر در ابعاد گسترده تر و خطرناک تر... از این فاجعه ی دروغ و دغل و تقلب و تحلف و سانسور در آمریکا.... استقبال کردند و بی شرمانه آن را در بوق و کرنا میدمند و شادی میکنند که گلوبالیست های تبهکار با جهان
...وطنان کمونیستی و جهان..وطنانی دینی متحد شدند تا این بار جهان انسانی را به برده داری نوین تبدیل کنند
اما نمیدانند و نمیفهمند که تیغ غارتگران و تبهکاران گلوبالیستی و کمونیستی و دینی را تیز میکنند تا هر بیشتر جهان را از انسانیت و شعور و خرد و وجدان بیدار تهی کنند و آنها را چون بردگانی در بازار جهانی به فروش برسانند
مثل چین ...امروز که بیش از یک میلیارد به اصطلاح انسان اما حیوانات زبان بسته را هر روزه
...چون برده....بکار میگیرند و با دادن لقمه نانی به آنها نیروی کارشان را غارت میکنند
و امروز هم در یک اتحاد شوم و خطرناک این هر سه جهان وطن
....بی وطن و بی پدر و مادر میروند انسانیت را بکشند و بر تخت جهانی بنشینند و برده داری نوین را سازماندهی و فرماندهی کنند
آری
این قصه پر درد امروز ما انسان هایی است که وجدان بیدار و شعور و خرد تبدار دارند و نمیخواهند تسلیم حاکمان برده داری نوین شوندو انگل هایشان مثل فرخ و قلی مریم ...
اما این حاکمان برده داری بقدری آدم های بی شعور و نفهم دارند که زورشان میتواند کره ی زمین را از جا برکند
زیرا هر آدم نفهم به اندازه پنجاه گاومیش زور دارد
و ما امروز درگیر با این هیولای برده داری و آدم های نفهم هستیم
آیا میتوانیم پیروز شویم
پاسخ من این است که با بیدار کردن وجدان ها و آب کردن ذهن های منجمد شده و اسیر در دست تبهکاران شیعه و با پرتو آگاهی دهنده میشود بهار رهایی را که از چنگال این شب یلدا نوین بیرون کشیده میشود، به روشنی دید
و آن روز دور نیست
منتها همت مردانه میخواهد تا بتوانیم چون تن واحد مقابل این اتحاد شوم و انسان...کش و برده ساز مقاومت کنیم
زن زندگی آزادی....
آخ خدا عمرت بده چرا زود تر این کار را نکردی؟
صمیمانه از این ثوابی که میکنی خرسندم.
راستش دیگه داشتم نا امید میشدم. از قدیم گفته اند برای کار خیر نیاز به استخاره نیست.
توهم منیت
اینقدر خودت را مهم بشمار نیاور !
در فضای مچازی خوشبختانه هزاران متفکر و مبارز و تحلیلگر سیاسی گمنام و یا با نام وجود دارد.
اگر هنرت توهین به زنان و خلقهای ایران و امنیتی کردن منتقدین ات، وطنزهای لوس و متلک های زیر نافی،و دشمنی با افراد مشحص و لجاجت با دگر اندیشان و مخالفان سیاسی نظام شاهی در این سایت باشد، کارنامه درخشانی نداری.
سعی کن کمی فروتن باش! از نظر سواد و آگاهی روشنفکری و توانایی ژورنالیستی در سطح 4-3 میتوان ترا قرار داد.
افزودن دیدگاه جدید