داده ها نشان ميدهد كه اوضاع سياسی و اقتصادی آمريكا بر وفق مراد سياستمداران اين كشور پيش نميرود اين موضوع با آغاز فعاليت های انتخاباتی رياست جمهوری آمريكا هر روز آشكارتر شده تا جايی كه نمايندگان هردو حزب جمهوريخواه و دمكرات در تلاشند تا آنجا كه امكان دارد از همديگر گرو كشی كنند.
در خواست بودجه 196 ميليارددلاری دولت بوش از مجلسين برایادامه جنگ در عراق و افغانستان برای سال آينده نه تنها با مخالفت شديد نمايندگان دومجلس مواجه شده بلكه كاپيتول هيل با كاهش اين بودجه نظامی تا سطح 58 ميلياردلار آنهم با شرط و شروط بسيار دست و پا گير در تلاش بر آمده است تا از آسيب های بيشتر به منافع ملی آمريكا در سطح جهان بكاهد.
حزب دمكرات كه با شعار پايان جنگ خاورميانه و خروج سربازان اين كشور از عراق وارد صحنه انتخابات ميان دوره ای مجلس شده بود و توانسته بود اكثريت نمايندگان مجلس را از آن خود كند با مقاومت جناح جنگ طلب و كشور گشای حزب جمهوريخواه و دولت بوش مواجه شده وبا نزديك شدن انتخابات رياست جمهوری از اينكه نتوانسته است تاكنون بوعده های خود عمل كند مورد انتقاد شديد مردم آمريكا قرار گرفته است.
دمكرات ها بودجه تصويبی58 ميليارددلاری خود را منوط به اعلام تاريخ خروج سربازان آمريكايی از عراق كرده اند كه اگر اين بودجه در خواستی دراختيار دولت قرار نگيرد بوش مجبور به اخراج هزاران نفر از كارمندان وزارت دفاع و پنتاگون خواهد شد.
حزب دمكرات با استناد به بدهكاری خزانه داری آمريكا در دوران رياست جمهوری دولت بوش طی شش سال گذشته كه برقم بيسابقه 9815 ميليارددلار رسيده است وضعيت مالی و اقتصادی آمريكا را عملا در مرز خط قرمز اعلام كرده كه مفهوم آن بدهكاری 33000 دلاریهرتبعه آمريكا در دوران دولت بوش تا به امروز است اين كسری موازنه در دوران رونالد ريگان 1000 ميلياردلار بود كه بوش پسر آنرا ده برابر افزايش داده است.
مجله نفت و گاز (Oil and Gas Journal) در آخرين گزارش خود ميزان ذخيره نفت خام جهان را 175.5 ميليارد تن (1292 ميلياردبشكه) اعلام كرده كه با توجه به ميزان نفت مصرفی 80 مليون بشكه در روز تنها تا 50 سال ديگر نفت خام جهان پايان خواهد يافت همين مجله امكان كشف بيشتر منابع نفتی را بسيار محدود و آنرا كمتر از 1.2% با استناد به منابع كارشناسان ارزيابی كرده است.
كارشناسان اقتصادی آمريكا و اروپا با توجه به كاهش ذخيره نفت خام كشورهایاروپايی تا سطح 9% (ذخيره نفتی كشورهایاروپايی در حدود 10 ميلياردبشكه است) هزينه جنگ خاورميانه را طی پنج سال گذشت كه به بيش از 1650 ميلياردلار رسيده است بسيار سنگين ارزيابی كرده و ادامه آنرا برایاقتصاد كشورهایغربیاز جمله آمريكا غير قابل تحمل ارزيابی ميكنند .
مجله فوق ميزان ذخيره گازی كشف شده جهان را 173 ميليارد متر مكعب تخمين زده كه با مصرف فعلی گاز در جهان تنها برای60 سال كافی خواهد بود اين مقدار ذخيره گازی 27.5% متعلق به روسيه و 53% متعلق به كشورهایعضو اوپك است.
با توجه به صنعتی شدن بسياری از كشورهای توليد كننده گاز و نفت شامل روسيه ، ايران ، ونزوئلا و ... . و افزايش مصرف نفت و گاز در سطح جهان از جمله كشورهای صنعتی مدت 50 سال برای نفت و 60 سال برای گاز بسيار دور بنظر ميرسد مضافا به اينكه پيش بينی ميشود تا سال 2010 مصرف نفت در جهان به بيش از 110 مليون بشكه در روز خواهد رسيد.
بررسی منابع مصرف انرژی جهان نشان ميدهد كه 42% از نفت خام 24% از ذغال سنگ ، 20% از منابع گاز ، 8% از انرژیاتمی ، 2% برق آبی و 2% از سولارو انرژی بادی تامين ميشود .
درصد منابع مصرف انرژی فوق نشان ميدهد كه بيش از 62% آن متعلق به نفت و گاز است كه با توجه به هزينه پايين استخراج هنوز با صرفه ترين منابع انرژی جهان است كه عمدتا توسط كشورهای صنعتیغرب و ژاپن مورد استفاده قرار ميگيرد.
خاورميانه بزرگ آمريكا : ؟
سياست مداران و استراتژيست های آمريكايی با استفاده از خلاء قدرت جهانی در دهه گذشته و با ارزيابی از توان اقتصادی با در آمد ناخالص 13000 ميلياردلاری در سال معادل 27% در آمد ناخالص جهان ، نظامی با ارتشی دو نيم مليونی با بودجه نظامی 300 ميليارد دلاری كه تا سال گذشته به 496 ميليارددلار رسيده معادل 60% بودجه نظامی جهان ، سياسی كه از پشتيبانی تمامی كشورهای اروپايی ، ژاپن ، استراليا ، كانادا و كشورهایعرب و تمامی شاخه های مذهب مسيحی و يهودی و حتی اسلاميست ها بجز ارتدكس ها و نفوذی كه در كشورهای وابسته بخود داشت و باد در غبغب عزم جزم كرد كه جهان را با چند مانورنظامی و اقتصادی در حيطه نفوذ خود در آورد.
دولت مردان آمريكا در شرايطی وارد كارزار شدند كه :
1. اروپا در گير فروپاشی بلوك شرق شده بود و خود نيز از نظر اقتصادی و نظامی در شرايطی نبود كه بتواند بعنوان يك قطب و هم آهنگ وارد عمل شود اروپايی كه با پاشيدگی شوروی اهميت استراتژيكی خود را از دست داه بود و بقول خود آمريكايیها پير و از كار افتاده بود اروپايی كه ميبايست در برابر شوروی سابق سپر بلایآمريكا و در زمان جنگ گوشت دم توپ برای اين كشور باشدو منابع اقتصادی و نظامی خود را در اختيار آمريكا قرار دهد چنانكه در جنگ اول بر عليه عراق چنين كرد و در افغانستان هم در كنارش قرار گرفت.
2. روسيه از نظر اقتصادی ، نظامی ، سياسی و حتیاجتماعی از هم پاشيده بود جنگ داخلی از يكطرف و اوج گيری تضادها بين كشورهای اروپای شرقی هم پيمانان سابق از يك طرف فشار بيش از اندازه كشورهای غربی برای متلاشی كردن بيشتر روسيه نايی برای اين كشور باقی نگذاشته بود از طرف ديگر خزانه كشور خالی و زير بنای اقتصادی كشور از كار افتاده بود فشار اروپا از يكطرف ، فشار ژاپن از طرف ديگر و فشار نظامی و اقتصادی آمريكا روسيه را كاملا فلج كرده بود.
3. چين با جمعيت 1.3 ميلياردنفر ی در حال ساختمان اقتصادی كشور بود و قادر نبود حتی يكدهم درصد بودجه نظامی خودرا افزايش دهد از طرف ديگر سه بخش بزرگ اين كشور يعنیهونگ كونگ ، ماكائو و تايوان هنوز بعلت ضعف اقتصادی و نظامی اين كشور در كنترل كشورهایغربی بود در اين سالها كشورهایغربی به اتفاق ژاپن ، استرليا ، نيوزيلند ،كانادا و كشورهایاروپايی دم از استقلال تبت ميزدند.
4. ثبات اقتصادی، سياسی و نظامی در بسياریاز كشورهای جهان سوم وجود خارجی نداشت و اكثر آنها آنقدر فقير واز نظر اقتصادی فلج بودند كه آمريكا و كشورهایغربیآنها را به امان خدا رها كرده بودند جنگ در بسياری از اين كشورها بيداد ميكرد در بعضی از اين كشورها حتی كارمندان دولتی ماه ها حقوق دريافت نكرده بودند در واقع شيرازه بسياری از اين كشورها از هم پاشيده بود همه اين كشورها بكمك مالی نياز مبرم داشتند.
5. در اين شرايط آمريكا تمركز خودرا در خاورميانه گذاشت درست جايی كه نفس همه كشورها به آن بند بود تنها طی كمتر از دوسال آمريكا بيش از 200 هزار نيروی نظامی در منطقه مستقر كرد در تمامی كشورهای خاورميانه از تركيه تا مصر از اردن تا عمان و از پاكستان تا گرجستان و از آذربايجان تا تاجيكستان پادگان های نظامیآمريكا قد علم كردند هيچكس را يارای مقاومت نبود حكومتهای بيش از چهل كشور خود را بدون مقاومت در اختيار آمريكا قرار داده بودند.
6. قبل از جنگ اول بر عليه عراق آمريكا خواهان تسليم بدون قيد و شرط عراق شده بود شيخ نشينها را با هم جمع كرده بود علاوه بر پادگانهای نظامی در كشورهای شيخ نشين تمامی خليج فارس را جولانگاه نيروی دريايی خود قرار داده بود مدتی نگذشت كه افغانستان اشغال شد با اشغال اين كشور كمربند نظامی حول و حوش روسيه تكميل شد كشورهای بزرگ همانند روسيه و چين توان مقاومت نداشتند واگر كوچكترين اشتباهیاز طرف آنها كه در موضع ضعف قرار داشتند صورت ميگرفت تمامی كشورهایغربی با آمريكا متحد ميشدند و جبهه آمريكا گسترده تر ميشد.
7. آمريكا با كنترل عراق قادر ميشد بيش از 90% نفت خاورميانه را از آن خود كند كه اگر بدون مقاومت موفق به آن ميشد اروپا و ژاپن را اخته ميكرد و ميتوانست تمامیامكانات آنها را در اختيار خود بگيرد و از آنها بعنوان ذخيره جنگی استفاده كند كنترل كامل خاورميانه كه بيشتر درهم شكستن پيشرفت اقتصادی چين را در نظر داشت در صورت موفقيت و با كمترين هزينه به آمريكا اين امكان را ميداد تا باكمك كشورهایهمسايه چين اين كشور را متلاشی كند.
8. در همان سالهای نود تا دوهزار تحليل گران آمريكا گره گاه تضادهای جهانی راخاورميانه ارزيابی كرده و كنترل آنرا در الويت سياست های خود قرار داده بودند بی سبب نبود كه انگلستان و فرانسه پس از آگاهیاز منابع نفتیاين منطقه سراسيمه خود را به آنجا رسانده بودند هيتلر هم بهمين ارزيابی رسيده بود كه بدون كنترل خاورميانه كنترل جهان امكان ندارد هيتلر در سال 1939 در عراق كودتا كرد و راه آهن شمال جنوب ايران رابه پايان رساند و انگلستان و فرانسه را از منطقه بيرون راند و سپس به شوروی حمله كرد در جنگ جهانی دوم اتفاقا متفقين بهمين ارزيابی رسيدند كه هيتلر را بايد اول در خاورميانه شكست داد و ارتش آنرا از دسترسی به منابع نفتی محروم كرد .
9. آمريكا عجولانه عراق را اشغال كرد ضمن آنكه مدعی شد قادر است در آن واحد در چهار جبهه وارد جنگ شود آمريكا در واقع همه كشورهای جهان را مورد تهديد قرارداد با اشغال عراق و افغانستان با آن ظرفيت نظامی و آتش انبوه و استفاده از تمامی سلاح های موجود و زندانهای گوانتانامو و ابوغريب دوزاری تمامی نيروها در جهان افتاد از تجارب جنگهایاستعماری، امپرياليستی و ضد فاشيستی كمتر از صد سال ميگذرد بنابراين كمتر نيرويی است كه آنرا فراموش كرده باشد شدت تخريب و شيوه جنگی صدها برابر بدترو مخربتر از جنگ فاشيست ها در جنگ جهانی دوم بود خطر فاشيسم اين بار از آمريكا سر در آورده بود و چهره خود را در عراق و افغانستان نشان ميداد كه بسرعت در تمامی خاورميانه گسترده ميشد بنابراين يك مقاومت جهانی بتدريج شكل گرفت اين مقاومت بود كه فاشيسم نوين را مهار كند .
مقاومت تعيين كننده برای جلوگيریاز يك جنگ گسترده:
1. نيروهای مقاومت عراق و افغانستان تاكنون تسليم نشده و شكست نخورده اند در عراق تمامی نيروهای مقاومت جبهه بزرگ برای رهايی را تشكيل داده اند و با هم همكاری نزديكی دارند ترفند كشتار سنی ها و شيعيان كه توسط نيروهایآمريكايی و انگليسی سازماندهی ميشدند و بنام گروه هایافراطی بخورد مطبوعات و مردم داده ميشدند ديگر كارآيی ندارد جبهه مبارزه از لبنان تا فلسطين و عراق و پاكستان و افغانستان گسترده است كمتر نيرويی است كه حاضر باشد به جبهه آمريكا بر عليه مردم منطقه بپيوندد.
2. جبهه جنگ آمريكا برعيله مردم خاورميانه در واقع مردم آزاده جهان بر خلاف جبهه فاشيسم هيتلر در جنگ جهانی دوم متلاشی شده است در ابتدا اسپانيا و ايتاليا اين جبهه راترك كردند در ژاپن در عرض كمتر از يك سال دوچهره راست افراطی كوزومی و آبه كه هردو نخست وزير ژاپن بودند صحنه راترك كرده اند هوارد نخست وزير استراليا در انتخابات با شكست سختی مواجه شده است و جانشين وی اعلام كرده است هرچه زودتر نيروهای نظامی خود را از عراق خارج خواهد كرد تونی بلر گوبلز بوش مجبور شد صحنه راترك كند بقيه كشورهای كوچك همانند گرجستان و اوكراين آنچنان درگير مسائل داخل كشور خود شده اند كه عملا نميتوانند به آمريكا كمكی بكنند.
3. روسيه با اقتدار سياسی ، اقتصادی و نظامی وارد صحنه سياست گذاری جهانی شده و اخيرا از پيمان امنيتی كشورهایغربی خارج شده است در همين رابطه كشورهایاروپای شرقی يكبار ديگر بسمت روسيه روی آورده اند وضعيت اقتصادی روسيه بمراتب بسيار بهتر از كشورهای اروپايی است استراتژی روسيه همكاری با كشورهای جنوب از جمله چين و ايران است روسيه تازمانی كه در امورداخلی ديگر كشورها دخالت نكند و سياست تجاوزكارانه در پيش نگيرد و همچنان با قدرت اقتصادی و نظامی در صحنه حضور داشته باشد در كنترل نيروهایارتجاعیهمانند آمريكا و انگلستان بسيار موثر است .
4. چين با قدرت اقتصادی ، جمعيت و كشور بزرگ طی چند سال اخير نقش مهمی در سياست گذاری جهانی بعهده گرفته است سياست اين كشور عدم دخالت در امور داخلی و از طرف ديگر همكاریآقتصادی با ديگر كشورهای جهان است چين طی ده سال اخير با اتخاذ سياست های منطقی و درست وهمكاری با روسيه برای بازسازیاقتصادی اين كشور و همكاریاستراتژيكی مشترك با روسيه نقش تعيين كننده ای در جلوگيری از ايجاد جبهه فاشيستی آمريكا ايفا كرده است و امروزه برای متعادل كردن سياست های جهانی نقش بزرگی بازی ميكند.
5. آمريكای لاتين با اقتدار و با جبهه ای كه تشكيل داده است روند دمكراتيزه كردن كشورهای آمريكای لاتين را بسرعت پيش ميبرد آمريكایلاتين يك فاز از منطقه خاورميانه جلوتر است آنها با ايجاد جبهه اقتصادی و سياسی و همكاری منطقه ای نقش تعيين كننده ای در مهار فقر و جلوگيریاز تجاوز مجدد آمريكا به آمريكایلاتين بازی ميكند طی سالهایاخير كمتر كشوری از آمريكایلاتين حاضر شده است نقش نيروی ذخيره آمريكا رادر جهان بعهده بگيرد.
6. در مجموع نيروهای فوق از نظر سياسی ، نظامی، اقتصادی آمريكارا در موضع دفاعی قرار داده و عملا بدون آنكه با اين كشور وارد جنگ شوند در تلاش مهار آمريكا هستند آمريكايی كه در درون متلاشی و در بيرون بازنده بزرگ تجاوز به منطقه خاورميانه بوده است بزرگترين بازنده اقتصادی جنگ ده ساله آمريكا كشورهایاروپايی بوده اند چه با كاهش ارزش دلار و بالارفتن قيمت نفت و يورو محصولات اروپايی گران توليد شده و خريداران چندانی در آمريكا ندارد بنظر ميررسد كشورهایاروپايیاز اينكه آمريكا در خاورميانه در جنگ موفق نشده است راضی بنظر ميرسند اروپا راه طولانی در پيش دارد تا خود را مجددا سازمان بدهد آنچه اروپا را دوباره سر پا نگه خواهد داشت انحلال پيمان نظامی ناتوو كاهش هزينه نظامیاست كه برای هرتبعه اروپا ساليانه بيش از 1200 دلار هزينه دارد اروپا دومين بودجه نظامی را بعداز آمريكا بخود اختصاص داده است
چرا خاورميانه متحد: ؟
تاريح صد ساله مبارزاتی مردم خاورميانه نشان ميدهد كه اين منطقه همواره مورد تاخت و تاز كشورهایاروپايی بوده است از زمانی كه مشخص شد اين منطقه سرشاراز منابع طبيعی و معدنی است نيروهای متجاوز هرگز آنرا رها نكرده و در شرايط مناسب بلافاصله نيروی نظامی در آن پياده كرده اند اين سياست با تقسيم اين منطقه به كشورهای بسيار كوچك و شيخ نشين پی گيری شد تا جايی كه امروزه بسختی ميشود اين كشورها را جمع و جور كرد تا در كنار همديگر زندگی مسالمت آميزی داشته باشند تمامی كشورهای شيخ نشين حتیعربستان سعودی عملا توسط نيروهای نظامی آمريكا و انگلستان اداره ميشوند.
1. كشورهای مهم خاورميانه ايران ، تركيه ، عربستان سعودی و پاكستان هستند كه طی سالهای گذشته آمريكا كوشش كرده است تا مصر هم در آن نقش بازی كند كشورهایغربی از سالهای1975 تلاش كردند تا كشورهایعرب خاورميانه را حول كشور مصر متحد كنند ولی تا بامروز موفقيت چندانی بدست نياورده اند اكثريت مردم كشورهای خاورميانه را عربها تشكيل ميدهند.
2. كشورهای خاورميانه از نظر منابع نفت در مقام اول واز نظر ذخيره گاز در مقام دوم جهان قرار دارند همانطور كه در بالا اشاره شد ذخاير منابع طيبعیاين كشورها بدون در نظر گرفتن بازار آن معادل 500 سال در آمد ناخالص جهان با قيمت نفت بشكه ای50 دلار است و قادر است بين سی تا پنجاه سال جهان را تغذيه كند اين منطقه سه قاره آسيا ، اروپا و آفريقا را بهم متصل ميكند كه شاهرگ اقتصاد جهان را در بر ميگيرد ارتباط درياِيی مناسب برای صدور نفت با قيمت ارزان به بازار جهانی از ويژگی های آن است.
3. خاورميانه با جمعيت بيش از 3500 مليون نفر با توجه به منابع زير زمينی و بازار وسيع طی سالهای اخير از وزنه تعيين كننده ای بر خوردار شده است واز آنجا كه نفس اقتصاد جهان به آن متصل است سرنوشت و منافع مشتركی پيدا كرده است كه برای حل مشكلات خود راه حل منطقه ای را طلب ميكند تمامی كشورها و قدرت های بزرگ چه دور و نزديك معتقدند كه در اين منطقه دارای منافعی هستند كه اين كشورها بايد آنها راتامين كنند.
4. كشورهای مصر ، اردن ، پاكستان ، افغانستان ، اسرائيل ، تركيه ازاين كشورها ساليانه باج ميگيرند واگر اين كشورها در پرداخت سهم آنها غفلت كنند بلافاصله بكمك كشورهایغربی به بی ثبات كردن اين كشورها دامن ميزنند كه نمونه آن را در عراق و سوريه و لبنان می بينيم هزينه ای كه امروزه حكومت های شيخ نشين عرب برای حفاظت از خود به كشورهای غربی پرداخت ميكنند در واقع معادل تمامی درآمد حاصله از نفت آنهاست طی ده سال گذشته شيخ هایعرب مجبور شده اند بيش از 450 مليارددلار اسلحه از كشورهایغربی خريداری كنند.
5. تجربه تاريخی منطقه نشان داده است كه با افزايش تضادبين كشورهای منطقه عملا برنده ماجرا كشورهای غربی و آمريكا و ژاپن هستند در اين منطقه مذاهب شيعه ، سنی، يهودی و مسيحی بزرگترين عامل تفرقه و كشاندن قدرت های بزرگ به منطقه خاورميانه هستند كه حداقل در طول 60 سال اخير موجب چندين جنگ در منطقه شده اند در كنار آن مليون عرب هستند كه در صورت اجرایانتخابات آزاد اكثريت را از آن خود ميكنند ولی دوطرف حق و حقوق همديگر را از نظر سياسی برسميت نميشناسند بهمين علت قدرت های بزرگ هميشه قادر شده اند يكطرف را بر عليه طرف ديگر بشورانند و حتی مستقيما وارد جنگ با نيروی نظامی شوند كه تاكنون موجب وارد آمدن خسارات جبران ناپذيری از نظر جانی و مالی در منطقه خاورميانه شده است.
6. آنچه در بالا اشاره شد نشان ميدهد كه تضادهای موجود در منطقه متعددند ولی آنها را در مجموع ميشود در دو كاتاگوری تضادهای سياسی و اقتصادی خلاصه كرد با بافتهای حكومتی موجود در منطقه امكان رسيدن به توافقات سياسی نه اينكه آسان نيست بلكه كار طولانی مدتی است كه شايد به چند دهه نياز داشته باشد بهمين دليل كشورهايی كه در منطقه دارای منافعی هستند بر روی اولويت سياسی تمركز گذاشته اند چون هميشه قادرند با اين سياست حكومت هايی را بسمت خود جلب كنند بنابراين تنها راهی كه باقی ميماند همكاریاقتصادی است كه همه كشورها در آن منافع مشترك دارند.
7. پيش شرط رابطه نزديك بين كشورهای خاورميانه تدارك برای كار اقتصادی گسترده و همه جانبه بدون در نظر گرفتن سيستم حكومتی آنهاست اين توافقات ميتواند دوجانبه و چند جانبه بوده و شامل پيمان امنيتی هم باشد كه كشورها را متعهد ميكند بر عليه همديگر تحت هيچ شرايطی وارد جنگ نشوند.
8. چهار كشور بزرگ خاورميانه اگر چه سه كشور تركيه ، پاكستان و عربستان سعودی هنوز وابستگیهايی با پيمان ناتو دارند ولی اوضاع نشان ميدهد كه اين پيمان عملا با وارد شدن روسيه و چين و بزودیهندوستان ، برزيل و آفريقای جنوبی در معادلات جهانی سه كشور فوق اهميت خود را برای پيمان ناتو از دست داده و اين كشورها چه بخواهند و چه نخواهند منافع خود را تنها در چهارچوب خاورميانه خواهند يافت اين سه كشور به اتفاق ايران اگر بتوانند واقعيات منطقه و تحولات پيش آمده را درك كنند قادر خواهند بود خاورميانه راهدايت كنند در چهار چوب خاورميانه متحد نقش اسرائيل كاملا بيرنگ شده و مجبور خواهد شد با توجه به توازن قوا خود را با شرايط تازه وفق دهد از طرف ديگر كشورهای منطقه اگر كمی جلوتر اوضاع را بررسی كنند خود مختاری مليت های منطقه را برسميت شناخته تا آنها در چهارچوب خاورميانه متحد برشد و تكامل خود ادامه دهند.
9. خاورميانه با سرمايه نهفته در منطقه وامكانات مالی و انسانی موجود با وسعتی كه دارد اين توان را دارد بدون جنگ با توجه به اوضاع مساعد جهانی و شرايط سختی كه كشورهایاروپايی و آمريكا ازدرون و بيرون با آن سر در گريبانند قادرند بعنوان يك قطب قدرتمند اقتصادی ، سياسی ، نظامی و جبهه ای وارد صحنه جهانی شده ودر متعادل كردن روابط بين المللی نقش تعيين كننده ای بازی كند هدفی كه تك تك مردم منطقه تقريبا يك قرن منتظر چنين فرصتیهستند بلاخره روزی بايد خاورميانه نشان دهد كه ميتواند همچنان مثل گذشته در پيشبرد تمدن بشری نقش خود را ايفا كند و جای خود را در جهان متمدن پيدا كند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید