نفیسه کوهنورد
در مسیر رفتن به میدان اموی، که میدان اصلی شهر دمشق است، با یکی از اعضای مسلح هیئت تحریر شام به نام ابوهمام و پسرعمویش محمد، مواجه میشوم.
آنها همدیگر را محکم در آغوش میگیرند چون بعد از ۱۵ سال است که با هم ملاقات کردهاند.
ابوهمام، ۳۰ ساله که در اصل اهل دمشق است، میگوید که در اوایل انقلاب سوریه سالها در حلب میجنگید و در آنجا به هیئت تحریرشام پیوست. او چند سالی هم در جمهوری آذربایجان بوده است.
من کمی با او به زبان آذری صحبت میکنم.
او از من میپرسد: «اسم تو عربی است اما عرب نیستی. اهل کجایی؟»
با احتیاط به او میگویم که من اصالتا اهل آذربایجان غربی در ایران هستم.
او لبخندی میزند و میگوید: «بسیاری از اجداد ما از بالکان و کشورهای شوروی سابق در نزدیکی ایران آمدهاند. من مردم ایران را دوست دارم اما رژیم را نه. ما با آنها میجنگیدیم.»
او از من میپرسد که آیا مسیحی هستم - من لبخندی میزنم و میکوشم از گفتگو درباره دین پرهیز کنم.
او ادامه میدهد: «میتوانم یک توصیه برادرانه به شما بکنم؟ روسری داری؟»
می گویم بله همراه خودم دارم.
او میگوید: «فکر میکنم اگر بهعنوان یک زن مسلمان آن را سرت کنی، زیباتر میشوی.»
به احترام او و بنا به ملاحظات امنیتی، روسریام را در میآورم و آنطور که در ایران روسری سر میکردم، قسمتی از موهایم را میپوشانم.
همام میافزاید: «اگر آن را جلوتر بیاورید و همه مویتان را بپوشانید خیلی بهتر خواهد شد.»
برای من به عنوان یک زن ایرانی البته این «توصیه» آشناست.
من در ایران با قوانین اسلامی بزرگ شدم و مجبور بودم روسری سر کنم.
وائل، راننده سوری ما، احساس ناراحتی میکند.
وقتی همام را ترک میکنیم، به من میگوید: «آنها میگویند قرار نیست [در] شیوه زندگی مردم دخالت کنند، اما این ممکن است آغاز آن باشد.»
وائل مسلمان سنی و اهل دمشق است و میگوید که سه دختر دارد اما هرگز به آنها نگفته است که چگونه به دین خود عمل کنند.
مجد هم که راهنمای ماست، عینا همین احساس را دارد.
او میگوید: «دوست دختر من مسیحی است. من نگران او هستم.»
او می افزاید: «ما از رفتن اسد خوشحالیم اما نگران این مسائل هستیم.»
من احساس بازگشت به گذشته را دارم.
۶ ساله بودم و در یک مدرسه فرانسوی در ارومیه درس میخواندم که حجاب در همه مدارس اجباری شد.
به خوبی به یاد دارم که چگونه روپوش صورتی رنگ ما یک ظرف یک شب به روپوش سیاه تبدیل شد و مجبور شدیم حجاب سرکنیم.
تا حالا دولت موقت سوریه گفته است میخواهد دولتی برای همه مردم سوریه از هر فرقهای تشکیل دهد.
در ابتدای انقلاب ایران هم همنطور بود و بسیاری از مردم انتظار نداشتند که جمهوری اسلامی قوانین شرعی را بر مردم تحمیل کند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
معلوم است،که نفیسه شانتاژ میکند
سالام
به خبرنگاران بی بی سی و حرفاشان اهمیت ندهید،
اینها تمام کارهایشان سیاسی
وهدایت ومدیریت شده است،
دروغ ها،خبرسازی ها،شانتاژ،
جعل، بسیار دارند،
اصلا وظیفه شان این است،
سیاست استعماری را پیش
بردن کار ،تمام کارکنان بی بی سی است.
کوهنورد و اتفاقات عجیب ولی هدفدار
💥«خیلی اتفاقی»!
- خیلی اتفاقی نفیسه کوهنورد در سوریه با یک عضو هیئت تحریرالشام آشنا شده که «مدتها در آزربایجان بوده» و به ایشان هم «تذکر برادرانهی حجاب» داده.!
- خیلی اتفاقی ادعای خانم کوهنورد بهشکل وسیع در رسانههای دولتی و شبهرسانههای حامی ج.ا. بازنشر میشود.
- خیلی اتفاقی نفیسه کوهنورد کارمند بیبیسی فارسی است و همسر سابق مهرداد فرهمند.
- خیلی اتفاقی در سال ۲۰۲۰، بیسیسی اولین رسانهای بود که ادعا کرد «جهادیهای سوری» توسط تورکیه به جنگ قاراباغ اعزام شدهاند؛ خبری که هیچگاه اسنادی در تایید آن منتشر نشد و «محمد ابراهیم»، منبع اولیهی منتشرکنندهی این خبر در بیبیسی عربی، اساسا وجود خارجی نداشت.
- خیلی اتفاقی ادعای اعزام «جهادیهای سوری به جنگ قاراباغ»، بهشکل وسیع در رسانهها و شبهرسانههای ج.ا. بازنشر شد تا جایی این ادعا به سیاست رسمی ج.ا. در قبال جنگ قاراباغ تبدیل شد.
- خیلی اتفاقی مهرداد فرهمند و ژیار گل، دو کارمند بیسیسی فارسی بودند که «پروژه»ی پرموت کردن ادعای «اعزام جهادیها به جنگ قاراباغ» به آنها واگذار شد.
- خیلی اتفاقی ژیار گل همزمان با جنگ قاراباغ -که با یکی از وسیعترین بازداشتهای دستهجمعی شهروندان ایران همراه بود- ادعای جعلی مسلح شدن آزربایجانیهای ایران را مطرح کرد.
- خیلی اتفاقی مهرداد فرهمند پای ثابت تکرار اتهامات امنیتی علیه فعالان مدنی آزربایجانی است. در آخرین مورد، تنها یک هفته پس از اینکه او و پیمان عارف ادعا کردند فعالان مدنی آزربایجانی «جاسوس اسرائیل» هستند، قاضی صلواتی شهروندانی که به اتهام «اجتماع و تبانی» بازداشت شده بودند را به جاسوسی متهم کرد.
+ خیلی اتفاقی روزنامهنگاران و رسانههای ایرانی مرجعیت خبری خود را از دست دادها
افزودن دیدگاه جدید