رفتن به محتوای اصلی

چرا پیروزی قریب الوقوع دمکراتها می تواند به نفع مردم در ایران باشد

چرا پیروزی قریب الوقوع دمکراتها می تواند به نفع مردم در ایران باشد
قابل توجه ترامپ دوستان وطنی!

 

چرا پیروزی قریب الوقوع دمکراتها می تواند به نفع مردم در ایران باشد - بخش اول

قابل توجه ترامپ دوستان وطنی!

 

 

برخلاف نتایج نظرسنجی هایی که شانس پیروزی ترامپ و کاملا هریس را 50/50 می بینند دلایل متقنی وجود دارد که حکایت از شکست سخت جمهوریخواهان در روز سه شنبه 5 نوامبر می کند.ه

5 نوامبر 2024 فقط یک روز تاریخی برای مردم آمریکا نیست زیرا نه فقط شخصیت پوشالی ترامپ برای همگان عیان می گردد بلکه دنیا هم از خطر قدرت یابی راست افراطی بر روی تنها ابرقدرت جهان رهایی خواهد یافت.

بد نیست اپوزیسیون ایران هم کمی به خود آید و بجای گره زدن سرنوشت خویش به یک شارلاتان تمام عیار در پی یافتن راه حل هایی معقول و خردمندانه برای خود باشد.

 

اولین نکته که باید به آن اشاره نمود این است که اگر هر شخصی غیر از ترامپ در رأس حزب جمهوریخواه قرار گرفته بود دمکراتها بطور قطع انتخابات 5 نوامبر را به رقیب خود می باختند چرا که اکثر رأی دهندگان تورم بالای چند ماه بعد از ویروس کوید و سیل هجوم مهاجران از مرزهای جنوبی را از یاد نبرده اند. همچنین میانه روها از وجود جناح چپ رادیکال موسوم به وُک در بخشهایی از حزب دمکرات دل خوشی ندارند و بالاخره جنسیت هریس هم برای بعضی رأی دهندگان عامل منفی محسوب می شود. بنابراین شکست محتمل جمهوریخواهان ناشی از یک چیز است: رویگردانی بخش کثیری از مردم آمریکا از شخصیت منزجر کنندۀ ترامپ و افراطی گری های جنبش حامی وی موسوم به ماگا (یا عظمت را به آمریکا بازگردانید).

تاکنون دلایل متعددی برای بیزاری از ترامپ و ترامپیسم اقامه شده است از جمله: فساد مالی و اخلاقی ترامپ، روان پریشی و عدم تعادل روانی ترامپ، سیاستهای اعلامی ترامپ و ضد دمکراتیک بودن ترامپیسم.

ولی آنچه تاکنون در تحقیقات پژوهشگران نسبت به پدیدۀ ترامپ مغفول مانده و اتفاقاَ ما ایرانیان تجربۀ ملموسی از آن داریم مسئلۀ "غیرعُقلایی بودن" ترامپیسم است.

بیش از یک قرن پیش جامعه شناس آلمانی ماکس وبر دلیل پیشرفت چشمگیرجوامع غرب (و توسعه نیافتگی جوامع شرق) را در یک چیز خلاصه نمود: مرتفع شدن موانع در مقابل فرایندهای عقلایی شدن* که از دید ماکس وبر تضمین کنندۀ انکشاف مدرنیته می باشد.

البته وبر بر جهات منفی عقلایی شدن آگاهی کامل داشت ولی او وجود آنرا بطور قطع و یقین ارجح به عدم وجود آن می دانست.

باید دانست که عقلایی سازی منحصر به حیطۀ علوم و فن آوری نبوده بلکه کلیۀ عرصه های حیات انسانی از عالم سیاست و مدیریت گرفته تا فرهنگ و اقتصاد و حتی مذهب در بر گرفته است.

بعنوان نمونه دانشمندان علوم اجتماعی فروپاشی اتحاد شوروی سابق (و البته درماندگی جمهوری اسلامی) را در دو عامل به هم پیوسته می بینند: اولی تمرکز قدرت بی پاسخگو در یک نقطه که مانع گردش آزادانۀ اطلاعات و استعدادها می شود و دومی نرخ نازل بهره وری نیروی کار و عوامل تولید.

هردوی این پدیده ها را می توان از دید جامعه شناسی تاریخی در فقدان مکانیزمهای عقلایی سازی در سطوح سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دانست.

دقیقاَ پاشنۀ آشیل جنبش ماگا هم در همین نکته نفته است:  ترامپیسم پدیده ای ضد عقلایی است. ذکر این نکته شایان اهمیت است که پایبندی به دمکراسی و اصول دمکراتیک که امروز تقریباَ به طور کامل از حزب جمهوریخواه رخت بسته است صرفاَ بخاطر انسانی تر بودن و اخلاقی تر بودن آن نیست بلکه این پراتیک بخاطر عقلایی بودن آن از حیث کارآیی و کارآمدی یک سر و گردن از رقبای اتوریتر و اقتدارگرای خود جلوتر است.

تنها مثالی که مخالفین بعنوان یک بدیل ارائه می کنند مدل چینی توسعه می باشد که در آن گفته می شود اقتدارگرایی آمرانه و رشد سریع اقتصادی به نوعی همزیستی دست یافته اند.

اتفاقاَ مشکل مدل چینی توسعه آن است که دقیقاَ از زمان بسته شدن و یکه سالاری شدن مجدد چین ما شاهد افت شدید آهنگ رشد از ارقام دو رقمی به کمتر از 4/5 رسیده ایم.

امروز کارشناسان احتمال بازگشت به رشد سریع گذشته را عملاَ ناممکن می دانند مخصوصاَ وقتی رشد منفی جمعیت و بحران های دیگر را که با آنها چین دست به گریبان است را هم به این سیاهه بیافزاییم.

بنابراین احتمال پیش گرفتن چین از اقتصاد آمریکا حداقل تا میان مدت منتفی است.

آسیب شناسی ترامپیسم

 جنبش ماگا و رهبری آن از چندین عارضه رنج می برد از جمله: کیش شخصیت ترامپ، ماهیت ضد دمکراتیک این جنبش، چنگ اندازی مسیحیان افراطی بر بخش عظیمی از پیکرۀ حزب جمهوریخواه، برنامه های اقتصادی مخدوش و واپس گرایانه، و کمپین تبلیغاتی ترامپ در ایالتهای تعیین کننده. ما در اینجا به بحث در چند نمونه از این عوارض بسنده می کنیم.

سیطرۀ مسیحیان افراطی

 طبق پژوهشهای نشریۀ فایننشال تایمز مورخ 19 سپتامبر به قلم جان برن مرداک، امروز46% جمهوریخواهان قائل به این هستند که قوانین موضوعۀ کشورباید بر اساس آموزشهای کتاب مقدس مسیحیان  تنظیم گردد. این گروه به همراه همفکران دیگر خود نزدیک به 10% جامعه را نمایندگی می کنند.

متأسفانه وزن نسبی این گروه واپسگرا در حزب جمهوریخواه فراتر از 46% می باشد زیرا این جناح دارای انگیزۀ قویتری از دیگر جمهوریخواهان است و همچنین تشکل پذیری آن نیز از دیگران نیرومندتر می باشد.

مثلاَ از 3 قاضی که ترامپ در دوران زمامداری خود به دیوان عالی معرفی نمود هر 3 نفر در کمپ مسیحیان سیاسی شمرده می شوند. همچنین رئیس مجلس نمایندگان عضو رسمی این گروهها است و وزیر خارجۀ ترامپ آقای مایک پومپئو هم از همین خاستگاه تغذیه می کند.

این آمریکایی ها همانند همفکران اسلامگرای خویش در ایران خود را دارای رسالت الهی برای رستگاری هموطنانشان از گناه و معصیت می دانند، رقبای خویش را اهریمنی می بینند و توسل به هر وسیله ای را برای رسیدن به اهداف خود جایز می شمارند.

بعبارت دیگر یک اقلیت محض 10 درصدی در صدد تحمیل افکار عقب افتادۀ خود به کل جامعه می باشد - مسئله ای که با واکنش شدید مردم در صندوق های رأی پاسخ داده شده.

برنامه های اقتصادی ترامپ

دونالد ترامپ اعلام نموده که در صورت پیروزی حق تعرفۀ 20 - 10 درصدی بر کلیۀ واردات آمریکا از خارج اعمال خواهد کرد. در مورد چین این میزان مالیات 60% خواهد بود.  

اقتصاد دانان این سیاست را بازگشت به قرن 18 و 19 به دوران موسوم به دوران مرکانتالیسم می دانند زیرا چنین سیاستی، همانطور که جورج بوش چند روز قبل در نطقی در لوس آنجلس برای سرمایه داران مهم آمریکا ایراد کرد، علاوه بر آغاز نمودن جنگهای اقتصادی و خلق بی ثباتی در اقتصاد جهان، در در داخل آمریکا موج عظیم تورم و رشد قیمت کالاها را سبب خواهد گشت.

آخرین بار که این نوع سیاست پیاده شد در اوائل دهۀ 30 قرن 20 بود که نتایج فاجعه بار آن هنوز در یادها هست.

ساختار عقب ماندۀ کمپین ترامپ

 انتخابات 5 نوامبردر 7 ایالت آمریکا رقم زده خواهد شد. هر کاندیدی که بتواند در این 7 ایالت ماشین تبلیغاتی عقلایی تر و کارآمدتری راه اندازی و بودجۀ بیشتری دارا باشد برندۀ نهایی انتخابات می باشد.

در این جا نیز به همین میزان که دمکراتها از آخرین روشها و دستاوردهای هدف گیری و جذب آرا و سازماندهی برتر مدد می گیرند، جمهوریخواهان با بی برنامه گی و آشفتگی عملیاتی روبرو هستند.

 

پدیدۀ نوین راست رادیکال

سوُال مهم این است که چگونه حزب ریشه دار و پرآوازه ای مانند حزب جمهوریخواه آمریکا که الغای برده داری در قرن 19 را در کارنامۀ خود دارد به چنین خواری و زبونی دچار شده است که صاحبان آن حزب یعنی محافظه کاران سنتی در آن کاملاَ به حاشیه رانده شده باشند.

برای یافتن پاسخ به این سوُال مهم باید به پیدایی راست نوین در دو دهۀ اخیر در جهان اشاره کرد. راست رادیکال یک ایدئولوژی عمیقاَ ضد دمکراتیک و افراطی هرچند غیرفاشیستی است که براساس متکاثف سازی از ناراضیتی های شناور مردم نسبت به پیامدهای جهانی سازی و تغییرات جمعیتی می باشد.

این مولود ناقص الخلقه بر تارک چندین شکاف و تعارض جدید اجتماعی و دمگرافیک شکل گرفته که باختصار در زیر به آن خواهیم پرداخت.

شکاف شهر و روستا

    بخش قابل ملاحظه ای از تعارضات سیاسی امروز در جهان بر حول این تضاد شکل می گیرد. روستاها و شهرهای کوچک حامل افکار شدیداَ مذهبی و محافظه کارانه و ضد مدرن می باشند.

در آمریکا جنبش ماگا در سطح گسترده ای از ایالتهای میانی کشاورزی - محور تغذیه می کند. در انگلستان جنبش برکسیت عمدتأ از طرف شهرهای کوچک و دورافتاده حمایت می شد. در فرانسه اکثر طرفداران حزب نژادپرست لوپن از مناطق خارج از شهرهای بزرگ هستند. در ایران نیز نفوذ روستازادگان در کادر رهبری اسلام گرایان در سالهای اول انقلاب کاملاَ مشهود می باشد.

شکاف جنسیتی

همانگونه که در ایران زنان پیشتاز مبارزات آزادیخواهانه علیه سیطرۀ راست رادیکال مذهبی هستند، در غرب هم وضع به همین منوال است.

این تعارضات زمینه های عینی مشترکی هم با هم دارا هستند.

مثلاَ چیزی که صدای امثال احمد جنتی و علم الهدی را در آورده پیشی گرفتن ورودی های دختران جوان به دانشگاهها نسبت به پسران است. این رقم فزونی راهیابی دختران به پسران در آمریکا و انگلیس و کانادا هم حدود 10% است.

نرخ اشتغال زنان نیز در تمام کشورهای غربی یا از نرخ اشتغال مردان سبقت گرفته یا در حال  سبقت گرفتن است. در ایران هرچند اشتغال زنان با موانع عدیده ای روبروست ولی فمنیزه شدن تدریجی نیروی کار یک واقعیت ملموس در ایران معاصر می باشد.

در ضمن، طبق آمارهای نظرسنجی موُسسۀ تحقیقاتی پیو، ما در غرب با پدیدۀ بسیار عجیبی سر و کار داریم و آن رشد صعودی گروه کثیری از پسران و مردان جوان است که نه تحصیل می کنند نه کار می کنند و نه جویای کار هستند. (در انگلیس 13% پسران جوان، در آمریکا 10% و در فرانسه نیز 10% جزو این کاتاگوری می باشند.)

از آن عجیب تر و شوک آورتر به غرور مردان پیشی جستن درآمد زنان جوان از مردان هم سن خویش در کشوری مثل انگلیس می باشد.

به غیر از این، نرخ اشتغال زنان نیز در تمام کشورهای غربی یا از نرخ اشتغال مردان سبقت گرفته یا در حال سبقت گرفتن است. به موازات اشتغال یابی و تحصیل زنان ما با پدیدۀ عجیب دیگری سر و کار داریم که در آن در کشورهای غربی درصد مردان جوانی که نه مشغول تحصیل هستند نه کار می کنند و نه به دنبال کار هستند به طرز بی سابقه ای در حال صعود است (رشد متوسط سه برابری در ظرف 40 سال).

و از همۀ اینها شوک آورتر پیشی جستن درآمد زنان جوان از پسران هم سن خود در کشور انگلیس است.

تفاوت میزان رأی دهندگان زن و مرد در آمریکا چنین است: نسل بومر 10%، نسل اکس 11%، نسل میلنیال 21% و نسل زد بالاتر هم از اینها.    

ماحصل این تحولات ایجاد نارضایی شدید در میان مردان می باشد که آمادگی ذهنی کافی برای سازگارشدن با تغییرات ژرف کنونی را ندارند،مخصوصاَ وقتی سیاستمداران زیرک و ریاکاری نظیر ترامپ قادر باشند عجز و درماندگی افراد را در دوران پرتلاطم اخیر تبدیل به خشم کور و حس انتقام گیری از مسببین موهوم وضع موجود بنمایند.

شکاف نژادی

 اگر در گذشته شکاف سفیدپوستان و رنگین پوستان در کانون توجه قرار داشت، امروز شکاف شهروندان و مهاجرین تقریباَ در اکثر نقاط جهان جای آنرا گرفته است.  

این پدیده که ریشه در جهانی سازی گسترده و بحران زیست محیطی در جهان دارد چیزی است که راست رادیکال بر روی آن حساب باز کرده و از آن کمال استفاده را می کند.

شکاف تحصیلاتی

یکی از مهمترین منابع نارضایتی و کین ورزی در کشورهای غربی شکاف رو به گسترش صاحبان مدارک دانشگاهی و افراد فاقد آن می باشد. امروز در آمریکا اکثر گروه اول به دمکراتها رأی می دهند و اکثر گروه دوم به جمهوریخواهان.

 

میتینگهای تبلیغاتی ترامپ آینۀ تمام نمایی از این بازآرایی اجتماعی می باشد یعنی سورچرانی سرخوردگان و مطرودان اجتماعی، مذهبیون افراطی، نژادپرستان دوآتشه و نهیلیستهای دکالسه. این همان اکسیر اغواکننده و فریبنده ای است که از طریق آن برای کسب قدرت و ثروت همه چیز را می توان از سر راه برداشت، حتی قانون اساسی، حتی دمکراسی.

 

پاسخ غیر محافظه کارانه

دقیقاَ به دلایل پیش گفته ما شاهد ایجاد بزرگترین ائتلاف اجتماعی و سیاسی آمریکا در یک قرن اخیر در مقابل راست رادیکال و ضد دمکراتیک می باشیم.

عین این اتفاق امسال در فرانسه علیه حزب لوپن رخ داد. در آنجا یک ائتلاف نانوشتۀ بزرگ متشکل از چپگرایان، میانه روها و راست میانه تشکیل گردید و ضربۀ دندان شکنی به راست افراطی وارد آمد.  

امروز در آمریکا از محافظه کاران سنتی (دیک چینی، ژنرال میلی و ظاهراَ بولتون) تا سوسیالیستهای چپگرا (برنی سندرز و الکساندریا کورتز)، از آرنولد شوارتزنگر تا ما بقی هالیوود، از جنیفر لوپز تا تیلر سوئیفت (با میلیونها فالور)، از مجلات علمی تا روزنامه های محلی، از برندگان جایزۀ نوبل تا مسئولین عالیرتبۀ سابق امنیتی جمهوریخواه ... همه اختلافات را برای حفظ جمهوریت و دمکراسی کنار گذاشته اند تا در 5 نوامبر یکبار برای همیشه بر کارنامۀ سیاه دونالد ترامپ نقطۀ پایان بگذارند. (پایان بخش اول)  

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
امیل رسیده

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

دیدگاه‌ها

دایی جان ناپلئون

ژیو وانگ.. زندانی پیشین آمریکایی: دموکرات ها مرا رها کردن ترامپ مرا آزاد کرد و به او رای میدهم

ژیو وانگ... زندانی پیشین آمریکایی در ایران به زبان فارسی در ایکس نوشت: اوباما من را در زندان ایران رها کرد و هیچ‌گونه تماسی با خانواده‌ام نگرفت. در دسامبر ۲۰۱۹ ترامپ بدون پرداخت هیچ غرامتی موجبات آزادی من را فراهم کرد... من با افتخار ( در حالی که انگشت وسطشو نشون دمکرات ها میده) در انتخابات پیش رو به ترامپ رای می‌دهم

جمعه, 01.11.2024 - 11:27 پیوند ثابت
شازده اسدالله میرزا

امسال تو سانفرانسیسکو واسه جشن هالوين بچه مو با لباس آخوندی فرستاده مدرسه
‫‏مدیر مدرسه زنگ زدن كه شازده اسدالله میرزا اين لباس که ترسناك نيست!؟‏ جواب دادم ما هم اولش مثل شما فكر میكرديم

جمعه, 01.11.2024 - 11:20 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید