
برفرض که بهترین ائتلاف اپوزیسیون صورت گرفت. برفرض که در بهترین حالت مطابق آرزوی پادشاهی خواهان در بهترین حالت شاهزاده رهبری بلامنازع را بدست آورد و حتا دارای یک هژمونی مثل خمینی در سال 57 شد - فرض عرض کردم-. فرض کنیم که ملت ایران و همه نیروهای سیاسی حتا مسعود رجوی نیز پشت شاهزاده ایستاده باشند و مردم به فرمان شاهزاده هم به خیابان ها بریزند. خب.. بعدش چی؟ این ملت شب باید بروند خانه بخوابند! فرض کن تا ده شب هم تظاهرات میلیونی.. بیایند بیرون زنده باد مرده بادشان را بکنند و شب هم خسته بروند خانه! آیا چیزی تغییر می کند؟ نیروهای سرکوب با زرهپوش ها و جیپ ها و موتورها و لباسهای زره پوش مثل گرگ در خیابان ها رژه میروند و با نگاه تهدید خیره مردم را می پایند. مردم را تا مورد درگیری پیش نیاید حتا کتک هم نمیزنند فقط تماشا می کنند. دستگاه دولت و بخش خصوصی همچنان به کار خود مشغول. هرگونه سطل آشغال آتش زدن توسط جوانان هم فرض کن کسی را مجازات نکنند و اعتنا نکنند و زباله ها را نبرند و بگذارند زباله شهر را گند بزند. به هیچ کس هم ساچمه نزنند. بعدش چی؟ آیا تضمینی هست که انقلاب بشود و این رژیم سقوط کند؟ البته شکی نیست که رژیم تهدید میشود اما سقوط؟ نه عزیز.. سقوطی الزاما در کار نیست. ملت خسته میشوند و از خودشان نا امید که این همه هی گفتیم اتحاد اپوزیسیون بیاه!! هیچی نشد! بعد میروند خانه شان. البته کسی روسری سرش نمی کند!
انقلاب 57 چگونه بثمر رسید
فراموش نکنیم که یک اتفاق در نیروی هوایی.. یک شورش بدون زمینه چینی قبلی باعث جرقه زدن انقلاب 57 شد. آیا امروز هم باید منتظر یک جرقه باشیم؟ تضمین میدهید که جرقه زده شود؟ تا یک ماه دیگر؟ تا ده سال دیگر؟ دیگر این که در انقلاب 57 ارتش شاه دلش با مردم بود و حاضر به دفاع از شاه نشد و با مردم همراهی کرد. این را رژیم اسلامی میداند و به نیروهای سرکوبش آمادگی های لازم را داده و قدرت همراهی با مردم را از نظامیان با تهدیدهای شدید گرفته است. و نیز اسلحه های سبک را که با آن نیروی نظامی میتواند کودتا کند از لای دست و پای نظامی ها جمع کرده و در انبارهای خارج شهر نگهداری و بشدت از آن نگهبانی میکند. حالا چطور میخواهید در مقابل زرهپوشها و ساچمه ها و باتوم های نیروی سرکوب خامنه ای که معلوم نیست از لبنان یا افغانستان آورده یا از میان لات و لوت ها سپاه و بسیج نمک به حرام بسیج کرده مردم ایستادگی کنند؟ مردم پس از یکی دو ماه خسته میشوند و به خانه ها میروند. در سال 57 همین قضیه رخ داد. مردم خسته شده بودند و داشتند به خانه ها میرفتند که یک دفعه در نیروی هوایی شورش شد و آنهم نه بخاطر خمینی یا انقلاب بلکه دعوا شد! بین چند نفر گاردی و تعدادی کادر آموزشی دعوا و زدو خورد شد و کتک کاری و کار به اسلحه کشید. آیا منتظر همچه جرقه ای هستیم؟ از کجا آدمش را بیاریم دعوا راه بیاندازیم که انقلاب شود؟ البته این را محض مزاح گفتم اما میرساند که قضیه به همین سادگی نیست که شما اتحاد کنید و فردا بگویند ایرفرانس شاهزاده را به تهران بیاورد. لذا قبل از دزدیدن منار.. یعنی اتحاد اپوزیسیون.. اول چاله را بررسی کنید که آیا اصلا چاله ای وجود دارد؟ آیا صرف اتحاد نیروهای اپوزیسیون حالا بگو به هر گونه ای که میل شماست، چه رهبری شاهزاده چه رهبری مشترک چه اتحاد نیروها و یا هرچه که در نظر دارید چنانچه برقرار شود حتما رژیم سقوط می کند؟ کسی هست تضمین کند؟
این همه راز این رو که به اهل اپوزیسیون برسانم که اینقدر جوش نزنید و مته به خشخاش نگذارید و یکدیگر را رسوا و افشا نکنید. کسی برای تان سفره قدرت آماده نکرده. اتحاد کنید شاید تقی به توقی خورد، شاید تهدید اسرائیل و وحشت خامنه ای دست به دست هم داد رژیم وا داد. شاهزاده جلو افتاده.. خودش را جلو انداخته یا هرچه.. بروید به دنبالش بلکه توانست با حمایت بین المللی اینها را به سقوط نزدیک کند. (از اینجا به بعدش را یواشکی و درگوشی به دوستان ضد سلطنت یعنی جمهوریخواه میگویم!) آنوقت یک دستگاه دولت بهرحال درکار است که باید ساز و کار کشور بچرخد. آب در لوله ها و برق در سیم ها جریان داشته باشد در فروشگاه ها کالاهای مورد نیاز مردم به فروش برسد. یک دستگاه دولت یعنی همین که امروز سر کار است باید ساز و کار انتخابات مجلس موسسان را برقرار کند منو شما که نمیتونیم.. حد اکثر میتوانیم نظارت کنیم. اینجا شما جمهوریخواهانی که از دیدن شاهزاده تن تان کهیر میزند اما فعلا رهبری او را پذیرفته اید فرصت دارید که بروید داخل با دستگاه دولت بسازید و زیرآب شاهزاده و نظام پادشاهی را بزنید. اگر فکر می کنید که نظام پادشاهی فاجعه هست حالا از فرصت استفاده کنید و وقت خالی کردن زیر پای شاهزاده با همدستی اصلاح طب و اصول گرای دستگاه دولت در داخل است. اگر فکر می کنید آن عاقبت برای ایران مناسب تر است بروید و زیر پای شاهزاده را با همدستی اصلاح طلب و اصولگرا خالی کنید و شاهزاده را دوباره بفرستید تبعید. تصور نمی کنم دستگاه دولت آن حرف شنوی را از شاهزاده داشته باشد. شرایط با سال 57 تفاوت کرده. بهرحال سیستم رفراندم و یا انتخابات مجلس موسسان در دست داخلی هاست و هیچ آیینامه و بخشنامه ای نشده که در صورت سقوط رژیم دستگاه دولت از اپوزیسیون یا از شخص شاهزاده فرمان ببرد. ممکن است شاهزاده فرمان بدهد و کسی اطاعت نکند! چرا بکند؟ مطابق کدام آیین نامه شاهزاده یا مسعود رجوی یا سایر شخصیت ها رئیس کشور است؟ آن ممه که خمینی از آن مکید فقط سال 57 قابل مکیدن بود.
شاید تعجب کنید که من سلطنت طلب چرا اینطور مینویسم. پاسخ خیلی ساده این است که خسته شده ام. و می بینم که مخالفین هم زور بیخود میزنند. اینقدر زور میزنند تا بمیرند و به قبلی ها بپیوندند بدون آنکه کاری برای این ملت کرده باشند و یا سنگی بر سنگ گذاشته باشند و چه ترحم برانگیز که عمری تلاش بی ثمر سیاسی بکنی برای دور ریختن عمر. انها افتخارت این باشد که نگذاری پسرشاه محبوب شود. چه ترحم برانگیز.. که هنگام مرگ چنین پاسخی داشته باشی. باری.. من خسته هستم و همانگونه که بارها تاکید کرده ام تصور نمی کنم در نظام جمهوری مورد نظر شما نتوان زندگی کرد. میتوان زندگی کرد و خیلی هم خوب میتوان زندگی کرد. این که شما نظام پادشاهی را فاجعه میدانید از مشکل شماست نه از سر منطق سیاسی تان. دیکتاتور شدن شاهزاده یک بهانه است و این را خود شما خوب میدانید که او نمیتواند دیکتاتور شود. امکانش نیست. اگر شما جمهوریخواهان میل دارید یا بتوانید دیکتاتوری براه بیاندازید شاهزاده هم میتواند و اگر شما میل ندارید یا نمیتوانید شاهزاده هم همان است تازه کم خطر تر از شماهاست. خلاصه این که رفیق.. وقت تنگ است. معلوم نیست تا چند سال دیگه زنده باشیم. بجنب!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
دوقلوهای پهلوی.... تمدن بزرگ در برابر سیاهچالهی ارتجاع...!
... هر چه بیشتر زمان گذشت خودآگاهی ملی جامعهی جوان ایران آنها را بیشتر نسبت به راهی متقاعد ساخت که با مشروطه و پهلوی برای آزادی و آبادی میهن هموار شده بود اما با دستانداز جمهوری اسلامی نه به بنبست بلکه در یک عقبگرد تاریخی به قهقرای همهجانبه انجامید. از همین رو مرور تاریخ معاصر ایران و نقش مشروطه و پهلوی به عنوان میراث و داشتههایی که جامعه میتواند بر آنها دوباره بنا کند، اهمیت ویژه پیدا میکند.
- چهارم آبان زادروز مردیست که تاج پادشاهی بر سر زنان ایران نهاد و در ادامهی خدمات پدرش تلاش کرد با انقلاب سپید راه کشورش را به سوی تمدن بزرگ بگشاید و زادروز زنی که در تلاش برای حقوق زنان همواره از سوی فرهنگ مردسالار و مذهبیون سنتی مورد حملههای رکیک قرار گرفت.
- شاهدخت اشرف به عنوان خواهر شاه و شهبانو فرح به عنوان همسر و نایبالسلطنهای که میتوانست بر مردان مرتجع مانند خمینی نیز حکومت کند همواره خار چشم ارتجاعیون ایدئولوژیک و مشروعهخواهان بودند.
... در مسیر تمدن بزرگ... جمهوری اسلامی سیاهچالهای است که زنان از همان نخستین روز در برابرش ایستادگی کردهاند
کار کار انگلیساست
چند وقتیست که درگیر حضور میا خلیفه بازیگر لبنانی آمریکایی فیلمهای پورن در دانشگاه آکسفورد و درافشانی هایش درباره مرز بین شغل و زندگی شخصی و باقی قضایا هستم. البته که بانو مالک بدن خویش است اما شک دارم که اگر مواضعش درباره خاورمیانه چپ پسند نبود زیر نام « public figure and influencer » گذارش به آنجا بیفتد.
قصدم وارد شدن به فلسفه پورن و مضرات و مزایایش نیست و به اخلاقیات هم کاری ندارم. چه بخواهد از دیدگاه مذهبی باشد چه سکولار. مباحث جالبی هستند که خود مجالی دراز و دیگر می طلبد.
منتهی آزادی بیان یک حرف است و تصرف عدوانی یک تریبون با زور چپهای آکادمیک سخنی دیگر. این «هنرپیشه» فیلمهای اسلامی بهشتی، تازگی ها برای سربازان آمریکایی از جنگ برگشته نیز آرزوی افسردگی و بیماری های روانی و رنج روزافزون کرده است.
راجر اسکارلتن، فیلسوف شهیر فقید انگلیسی مقایسه جالبی بین اروتیسم و پورن دارد بدین مضمون که پورن جهان فانتزیست و بازیگرش مطلقا تهی از شخصیت انسانی. به زبان خودمان یک گوشت جاندار است. حال آنکه اروتیسم زیبایی را به تصویر میکشد و اندام فرد شخصیت پیدا می کند.
منظورش اینست که برای نمونه سینه عریان یا باسن حبابی دلبرک چشم را خیره می کند اما راه بر چشم چرانی می بندد.
مرز میان ابتذال و زیبایی گاهی به چرخش چند درجه ایی لنز دوربین بستگی دارد.
البته که من هم با اروتیسم موافقم هم تا اندازه ایی با پورن منتهی بین ایندو مرز می کشم.
به هر روی هنوز آنقدر منکوب و مرعوب پالیتیکال کاکتنس نشده ام که قبول کنم خانمی که چون مالک بدن خود است و می خواهد روی ابوالحسن بنی صدر تمام بسکتبالیستهای شاغل در لیگ آمریکا نقاره بزند باید در آکسفورد هم سخنرانی کند.
عادی سازی لجام گسیخته از همه چیز حتما همه چیز را
نابود می کند. این ماموریت ووکیسم است..
افزودن دیدگاه جدید