…….…
**از رهبران بزرگترین احزاب موجود درخواست می کنیم تا نخست وزیری موقتی معرفی کنند و مقامایشانرا به تایید و توشیح شاهزاده رضا پهلوی برسانند*
………………
در حالی که دومین سالگرد کشتهشدن مهسا (ژینا) امینی به سر رسیده است، اپوزیسیون پراکنده بیش از برپایی تظاهرات، برنامه ای هماهنگ و کاری برای کوتاه کردن دست آخوند ها از دخالت در کشور داری به ملت ایران نشان نمیدهند.
هیچ انقلابی بدون اعتصابات سراسری عملی نمیشود و اعتصابات سراسری بدون یک دستگاه برنامه ریز، پشتیبانی دهنده و هماهنگ کننده شدنی نیست.
با اینکه بیشتر مردم چه جمهوری خواه و چه هواداران سامانه شاهنشاهی، رهبری شاهزاده رضا پهلوی را در دوران گذار تا برپایی یک انتخابات آزاد می پذیرند ولی شاهزاده پهلوی ستادی برای براندازی برپا نکرده است و نمیکند.
بنابراین هیچ چاره ای نداریم جز اینکه از راه قانون اساسی مشروطه پیش برویم. بعنی از رهبران بزرگترین احزاب موجود درخواست کنیم نخست وزیری موقتی معرفی کنند و مقامایشانرا به تایید و توشیح شاهزاده برسانند، تا نخست وزیر دولتی موقت یا در سایه تشکیل دهد و ستاد براندازی را در برون مرز ایجاد کند.
در کشور های دموکراتیک پادشاهی مانند دانمارک هم درست به همین منوال عمل میشود. رهبر بزرگترین حزب نامزد نخست وزیری میشود و حکمش را از شاه میگیرد. هیچکس چشم به راه ابتکاری از شاه نمی ماند.
مگر نه اینکه ما نیز دموکراسی و آزادی میخواهیم؟ پس از هماکنون باید از راه دموکراتیک ستاد مرکزی براندازی را تشکیل دهیم.
ما به چنین ستادی نیاز داریم چون جوانان دلیر ایران جندینبار به پا خواستند و باز هم به پا خواهند خواست و بار آینده که به پا خیزند، ستاد براندازی ای باید باشد تا خیرش مردمی آینده بر علیه آخوند ها را هماهنگ کند تا ایشان برگردند به پیشه روضه خوانی خودشان و سیاست برگردد به دست نمایندگان منتخب ملت.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
کارنامه شاهزاده رضا پهلوی
۱. تعدد گروههای سیاسی و چندملیتی بودن ایران: مقاله اشارهای به ساختار چندملیتی و چندفرهنگی ایران نمیکند و به نظر میرسد این موضوع حیاتی را نادیده گرفته است. ایران کشوری متشکل از اقوام و ملیتهای گوناگون است که هر کدام دارای خواستهها، هویت، و حقوق خاص خود هستند. مدیریت و رهبری آینده این کشور باید به گونهای طراحی شود که همه این اقوام را نمایندگی کند، نه اینکه تنها بر اساس یک مرکزیت محدود و رهبری واحد عمل کند. تمرکز صرف بر شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبری واحد، نادیدهگرفتن نیاز به ساختار فدرال یا دستکم مشارکت سیاسی متوازن از سوی تمامی اقشار و گروههای اجتماعی-سیاسی است.
۲. کارنامه شاهزاده رضا پهلوی: مقاله شاهزاده رضا پهلوی را به عنوان گزینه اصلی رهبری دوران گذار معرفی میکند، اما واقعیت این است که در طول ۴۵ سال گذشته، ایشان نتوانستهاند تأثیر ملموس و عملی در سازماندهی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی داشته باشند. همانطور بسیاری از فعالیتهای ایشان بینتیجه یا نیمهکاره ماندهاند. این ناکارآمدی در ایجاد ستادهای عملیاتی و برنامهریزی انقلابی نیز مشهود است. بدون یک کارنامه موفق و تجربه مدیریتی مناسب، نمیتوان اعتماد لازم برای سپردن رهبری به ایشان را فراهم کرد.
۳. دیکتاتوری جدید یا دموکراسی؟: مقاله تأکید زیادی بر استفاده از قانون اساسی مشروطه و تایید نخستوزیر از سوی شاهزاده دارد، اما این روند میتواند بار دیگر زمینهساز ایجاد تمرکزگرایی و حتی دیکتاتوری جدید شود. جامعه امروز ایران به رهبریهای فردمحور حساس است و از بازگشت به تجربههای تلخ گذشته هراس دارد. در حالی که جهان به سمت سیستمهای دموکراتیک و توزیع قدرت پیش میرود، اتکا بر نقش شاهزاده در تایید مقامها و کنترل فرآیندهای سیاسی، با خواستههای نوین جامعه ایران که به دموکراسی و عدالت توزیعی تمایل دارد، در تضاد است.
با احترام، اسماعیل مرادی
بازی تلخ ورشکسته گان روزگار
اینکه روزی نظام نخست وزیری باید احیا شود، حرفی نیست، ولی تجربه بما میگوید ایران دوبار این خوشبختی را داشت و دو نخست وزیر میهن پرست و دمکرات قربانی خطای ملوکانه شدند و اولی به تبعید ر فت ودیگری به قتل رسید.
به زحمت کسی پیدا خواهد شد که تتمه آبروی خود را قربانی کسی کند که اعتبار خودرا به عنوان شاهزاده از دست داده است.
افزودن دیدگاه جدید