جناب آقای جاوید رحمان،
با سلام و احترام،
با خبر شدیم که شما در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۳ (۲۴ اوت ۲۰۲۴) در کنفرانسی با عنوان "قتلعام زندانیان سیاسی و نسلکشی مجاهدین در سال ۶۷" که در پاریس، در محل استقرار خانم مریم رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق، که از او که با عنوان "رئیس جمهور منتخب مقاومت" یاد می شود، شرکت داشته اید.
ما، گروهی از جداشدگان سازمان مجاهدین خلق، که در سالهای گذشته هوادار، عضو و از کادرهای این تشکیلات بودهایم، این نامه را به نشانه نگرانیهایمان برای شما می نویسیم. برخی از ما دو تا سه دهه سابقه عضویت در این سازمان داریم. همچنین، شماری از امضاکنندگان این نامه سابقه زندان و شکنجه در جمهوری اسلامی را دارا یا از جانبهدربردگان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ میباشند.
ما همچنان بر مبارزه خود علیه جمهوری اسلامی و تعهد به براندازی و جایگزینی آن با یک آلترناتیو دموکراتیک پایبندیم و در این راستا تلاش میکنیم.
جناب آقای رحمان،
ما تلاشهای شما در زمینه حقیقتیابی و پیگیری نقض حقوق بشر در ایران را ارج مینهیم و بهویژه از تلاشهای ارزشمندتان برای تهیه گزارش "جنایات فجیع" و قانع کردن سازمان ملل متحد به راهاندازی مکانیزمی برای حسابرسی جنایات رژیم جمهوری اسلامی ایران در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷(1981 تا 1988) و تا به امروز، تقدیر میکنیم. این تلاشهای شما را نقطهعطفی در مسیر کارِ نمایندگان ویژه سازمان ملل در امور ایران میدانیم و از تمامی آنها حمایت میکنیم.
اما به دلیل اهمیت و حساسیت این موضوع و همچنین به دلیل احترامی که برای شما قائلیم، لازم میدانیم نگرانیهای متکی به تجارب عینی خود در رابطه با سازمان مجاهدین خلق را با شما در میان بگذاریم:
نخست: ما نگرانیم که سازمان مجاهدین از تلاشهای شما در زمینه حقوق بشر استفاده ابزاری کرده و اهداف سیاسی خود را پیگیری نماید.
- دوم: نگرانی ما این است که ارتباط شما با سازمان مجاهدین خلق میتواند به اعتبار شما و به تبع آن، به کل تلاشهایتان در زمینه حقوق بشر مرتبط با ایران آسیب بزند. ما به هیچ عنوان خواهان چنین وضعیتی نیستیم.
جناب آقای رحمان،
ما، بر اساس تجربههای شخصی و مشاهدات عینی خود، سازمان مجاهدین را یک سازمان جنایتکار با ساختاری مافیائی میشناسیم. از نظر ما ارتباط یا همکاری با این سازمان، حتی به دلیل تعلق بخشی از زندانیان اعدامشده به آن، قابل توجیه نیست. بسیاری از ما نیز میتوانستیم اعدام شده یا همچون بسیاری دیگر در زیر شکنجه یا در عملیاتهای این سازمان کشته شویم.
مبارزه برای حقیقت یابی و حقوق بشر در ایران نباید به همراهی یا همکاری با سازمان مجاهدین منجر شود.
مریم رجوی در سخنرانی خود در همان جلسه ای که شما در آن حضور داشتید گفت: "ما برای یک ایران بدون شکنجه و سرکوب و عاری از ظلم و نابرابری بپاخاسته ایم. برای یک جمهوری دمکراتیک براساس جدائی دین و دولت، با یک نظام قضائی مستقل مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات و الغای قوانین شریعت آخوندی."
این ادعا دروغی آشکار است. بسیاری از ما در داخل این سازمان تجربه بازداشت، بازجویی، زندان و شکنجه، بدون هیچگونه دادرسی، وکیل یا حتی رعایت اصول اولیه حقوق بشری همچون "اصل برائت" را داشتهایم. برخی از آن افراد زیر شکنجه کشته شده اند از جمله قربانعلی ترابی که از زندانیان سیاسی دهه 60 بود.
خانم رجوی در سخنرانی اش همچنین ادعا کرد: "ما افتخار می کنیم که رزمنده آزادی و حقوق بشر هستیم." این نیز یکی دیگر از فریبهای بزرگ است.
این سازمان با آزادی بیان مخالف است. برخی از جداشدگان از این تشکیلات، صرفاً به دلیل انتشار تجربیات و حقایق پنهان در مورد این سازمان، با تهدید جانی از سوی این سازمان مواجه شدهاند.
آقای رحمان،
توجه شما را بطور تیتروار به برخی از اتهامات جدی و مستند علیه سازمان مجاهدین و رهبری آن جلب میکنیم که نشان میدهد این سازمان دمکراتیک نیست، به آزادی باور ندارد و ساختاری مافیایی و سرکوبگر دارد. اتهاماتی نظیر:
- شستشوی مغزی اعضا از طریق جلسات طولانی موسوم به "انقلاب ایدئولوژیک"، اشاعه فردپرستی و قدیسسازی از مسعود و مریم رجوی
- تحت تاثیر فشارهای روحی- روانی مجبور کردن مردان و زنان مزدوج در دهه ۹۰ میلادی به «طلاق ایدئولوژیک» و پس از آن جداسازی جنسیتی زنان و مردان.
- تحت تاثیر فشارهای روحی- روانی مجبور کردن اعضا به گزارشنویسی در مورد افکار و یا خواب و رؤیاهای جنسی خود. مجبور کردن افراد به اعتراف در مورد این موضوعات در حضور جمعهای کوچک یا بزرگ چند ده یا چند صد نفری. تهییج افراد در حاضر در این نشستها، از جمله در حضور مسعود و مریم رجوی به حمله لفظی یا پرتاب آبدهان و توهین و اتهامزنی به فردی که به عنوان «سوژه» گزارشی از خود ارائه داده است. در مواردی حمله فیزیکی به «سوژه». از پایان دهه ۹۰ میلادی این روش برای سالهای طولانی و بطور مستمر ادامه دارد.
- جدا کردن حدود ۷۰۰ کودک از خانوادههایشان در درون سازمان مجاهدین در آغاز دهه ۹۰ میلادی در عراق. فرستادن آن کودکان به کشورهای مختلف اروپایی و آمریکای شمالی. در عمل از هم پاشاندن نهاد خانواده. این عمل باعث ضربههای روحی شدید به آن کودکان شد که عواقب آن اینک و در دوره بزرگسالی آنها همچنان ادامه دارد.
- بازگرداندن بخشی از همان کودکان در سنین ۱4 یا ۱5 سالگی به اردوگاه اشرف در عراق، مقر اصلی سازمان مجاهدین و سربازگیری اجباری آن کودکان. این عمل در بسیاری موارد با فریب کودکان و با وعده دیدار با پدر یا مادر و بازگشت دوباره به کشوری که در آن ساکن بودهاند انجام شد.
برخی از آن کودکان و کودک سربازان سابق که تجربه خود را در گفتگو با روزنامه های اروپائی مطرح کرده یا در یک فیلم مستند در سوئد ظاهر شده اند به شدت مورد ترور شخصیت و اتهام زنی از سوی سازمان مجاهدین قرار گرفته اند. در پاسخ به این رفتار سازمان مجاهدین، جمعی از فعالین سیاسی- اجتماعی- فرهنگی ایرانی در کشورهای آزاد با گرایشات سیاسی متفاوت، در یک بیانیه به سازمان مجاهدین اعتراض کردند.
- زندان و شکنجههای جسمی و روحی- روانی اعضای ناراضی در درون سازمان مجاهدین. اتهام زنی بیپایه و اساس به آنها. راهاندازی جنگ روانی، اتهامزنی و ترور شخصیت نسبت بهآندسته از ناراضیان که از سازمان مجاهدین یا شورای ملی مقاومت جدا شده و پس از جدایی بطور علنی از تجربه خود در درون سازمان مجاهدین سخن گفته یا آنرا انتشار دادهاند. این اتهامزنی حتی شامل آن افرادی میشود که با یک رسانه غیرایرانی مصاحبه و گفتگو کرده باشند.
- بیرون آوردن رحم تعداد زیادی از زنان بدون رضایت و موافقت و گاه بدون اطلاع آنان است. فرشته هدایتی از زنان جدا شده از این سازمان مجاهدین که 32 سال با این سازمان بوده است به این موضوع پرداخته و می گوید خود او یکی از این زنانی بوده که مورد عمل جراحی بیرون آوردن رحم قرار گرفته است بدون آنکه هیچ مشکل و دلیل پزشکی برای آن وجود داشته باشد. او از 120 مورد دیگر که او از آن مطلع است سخن می گوید.
-در زمانی که سازمان مجاهدین در عراق مستقر بود جذب نیرو و سربازگیری از ایران و همچنین از بین ایرانیان ساکن در ترکیه، پاکستان یا کشورهای عربی خلیج فارس، انتقال آنها به عراق و جلوگیری از خروج آن افراد از سازمان و از عراق. این افراد فریب داده شده بودند و با روش های مافیائی و قاچاق انسان و به عراق منتقل می شدند.
- نبود شفافیت و پاسخگویی از سوی رهبری سازمان مجاهدین خلق. خبرنگاران آزاد امکان دیدار و گفتگو با اعضای این سازمان را ندارند. حتی رهبری این سازمان از گفتگو با خبرنگاران آزاد خودداری میکند.
آقای جاوید رحمان،
ما آمادهایم تا تجارب خود را به صورت حضوری یا آنلاین با شما در میان بگذاریم و پرسشهای شما را با دقت و صداقت پاسخ دهیم. برخی از ما مقالات و کتابهایی به زبان فارسی در باره تجربیات خود از این سازمان منتشر کردهاند که برای دسترسی در اینترنت موجود است. در آخر این نامه می توانید لینک داده شده به بخش بسیار کوچکی از مطالب مرتبط با ادعاهایمان را ببینید.
در پایان، مجدداً بر نگرانی خود تأکید میکنیم که تلاشهای حقوق بشری شما مورد سوءاستفاده سیاسی سازمان مجاهدین قرار نگیرد و امیدواریم که تلاشهای مستقل و ارزشمند شما در عرصه حقوق بشر ادامه یافته و به نتیجه برسد.
با احترام و آرزوی موفقیت برای تلاش های حقوق بشری شما،
امضاکنندگان: (به ترتیب حروف الفبا)
ابراهیمی پور، حمید رضا - آلمان، بانکی، عاطفه - نروژ، پور احمد، مصطفی - هلند، حبشی، منیژه - ایالات متحده آمریکا، حسین نژاد، زینب - فرانسه، حیدرنژاد، حنیف - آلمان، حیدری، نریمان - سوئد، حجازی، بینا - انگلستان، دهقان، غلامرضا - انگلستان، زرگر، مجتبی - آلمان، شاهی آذر، عادل - آلمان، طایی سمیرمی، جابر- آلمان، عظیمی، جمال - انگلستان، گوران، رضا - نروژ، نادری، سیامک - آلمان، نبی بخش، طاهره - دانمارک، نعمت اللهی حقیقی، امیر- کانادا، نجفی، کتایون - استرالیا، وطن پرست، عصمت - سوئد، یغمائی، امیر - سوئد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مجاهدین
با سلام به اقای کیانوش و خسته نباشید
کیانوش جان هفته پیش جواب اقای جاوید رحمان به انتقادهایی که به ایشان شد را چرا زیر. این مقاله چاپ نشد مگر نه اینکه اینجا محل اگاهی و اطلاع رسانی و تبادل افکار. است ؟ و
در ضمن جوابی به اقای لاچین و کور اوغلی و تمام دنباله دارانه نظام فاسد:شما فعلا باید فکری به همین رژیم منحوسی که ۴۵ سال است به خواهر و مادر و تار و پود شما به معنی تمام تجاوز میکند بکنید و اگر زنده ماندید بعدا سر وقت به قول خودتان خیانتکار ان به وطن بروید.
در ضمن جوابی به اقای معلم غلط گیر: شما درست میفرمایید در مورد غسل تعمید ولی جواب نوشته ان بانو را ندادید
با احترام و همگی خسته نباشید
دادگاه صحرایی منتظر آنهاست.
ســالام دوسلار...
دوستان و کاربر گرامی ( ناشناس)...
من همیشه مخالف اعدام بوده و هستم ولی به غیر از یک بار...در هیچ جای دنیا دیده نشده است که یک سازمان سیاسی در موقع جنگ کشورش با یک کشور دیگر, بر روی سربازان کشورش آتش بگشاید. در موقع جنگ ایران و عراق , موقعی که اعضای سازمان مجاهدین بر روی سربازان ایرانی اسلحه کشیدند, این سازمان مشروعیت قانونی, سیاسی, و حتی وجود خود به عنوان یک تشکیلات , را از دست داد. و بدین جهت تمام اعضای ارشد این سازمان که در تصمیم حمله به سربازی های ایرانی دست داشتند بایستی دادگاه صحرایی بشوند و به جوخه اعدام فرستاده شوند. به امید هر چه زودتر آن روز.
سالام. سئوالی قدیمی : --چرا…
سالام.
سئوالی قدیمی :
--چرا جداشدگان از مجاهدین، تشکیل یک سازمان دمکراتیک مبارز نمیدهند؛ تا عده زیادی از جداشدگان، جاسوس جمهوری اسلامی در داخل و خارج علیه مجاهدین و علیه اپوزیسون نشوند ! ؟
-- باید به جداشدگانی که یا سکوت کردند و یا به مبارزه دمکراتیک علیه آخوندها ادامه میدهند، درود فرستاد.
و آنهایی را که به ایران رفت و آمد دارند یا همکار آخوندها شدند، سرزنش و نفرین و لعنت نمود.
کمک مالی
این کامنت اینجا مناسب است
جمع آوری کمک مالی و دستکاری آن.
سازمان مجاهدین خلق به جمع آوری فعالانه امضاها و کمک های مالی در کشورهای غربی، ظاهراً برای جمع آوری حمایت از این سازمان علیه رژیم ایران، مشهور است.
مشاهدات نشان میدهد که آنها این کمکها را با تخصیص مبالغ بالاتر از آنچه در واقع بواسطه مردم غربی پرداخت میشد دست کاری میکردند و عدد پول پرداختی را افزایش میدادند.
تمام این امضاء ها و پرداخت ها را کپی گرفته به مرکز سازمان به پاریس میفرستادند.
با این امضاء ها در مورد استفاده از این کمک های مالی به عنوان راهی برای "سفید کردن" یا پولشویی ارائه می شد.
در زمینه جمع آوری غیرقانونی کمک های مالی و شیوه های پولشویی, به آنها اجازه میدهد تا وجوهی را که از راههای دیگر به دست آوردهاند، مشروعیت بخشند.
- حمایت صدام حسین:
هدیه خط لوله نفت: این که صدام حسین یک خط لوله نفتی در کرکوک به مسعود رجوی هدیه کرده بود، مجاهدین از آن برای درآمدزایی استفاده می کردند، حمایت مالی صدام از مجاهدین خلق در طول زمان آنها در عراق.
این امر باعث می شد که مجاهدین خلق پایگاه مالی قابل توجهی داشته باشند که برای انتقال یا سرمایه گذاری در غرب به آن نیاز دارند.
سازمان مجاهدین خلق متهم به دست داشتن در سرقت بانک ها و سایر فعالیت های غیرقانونی هم در دوران رژیم شاه و هم پس از انقلاب اسلامی, که منابع مالی اگر به صورت غیرقانونی به دست آمده باشند، در واقع باید قبل از استفاده آشکار در کشورهای غربی، شسته شوند.
اضافه کردن عدد کمک های مردمی در غرب در دفتر چه های امضاء صرفا برای امر پول شویی استفاده میشد.
سازمان مجاهدین خلق از سرکوب وحشیانه ای که در ایران با آن روبه رو بود برای جلب همدردی و حمایت مردم غربی استفاده کرده است.
این شامل نمایش اعدامها و رفتار خشن رژیم ایران با اعضای مجاهدین, که طبیعتاً باعث همدلی و گاهی حمایت مالی از سوی افرادی میشد که از دامنه کامل فعالیتهای بزهکارانه ی سازمان مجاهدین خلق بیاطلاع بودند.
هنگامی که مریم رجوی در سال 2003 در فرانسه دستگیر شد، توانایی سازمان مجاهدین خلق در تولید یک شبه و سریع میلیونها امضای عریضه در دفاع از خود، شبهه هایی برانگیخته, مبنی بر اینکه آنها از امضاهای جمع آوری شده قبلی برای ساختن تومار حمایت جمعی فرانسوی و اروپایی از مریم رجوی استفاده کرده اند.
این بخوبی توضیح میدهد که چگونه یک شبه چنین شاهکاری را مدیریت کرده بودند, همان جمع آوری میلیون ها امضاء در کوتاه ترین حجم زمانی که شبیه معجزه بوده است.
رفتار اراذل و اوباش سازمان مجاهدین خلق که مدتهاست با اتهامات اخاذی، کلاهبرداری و دستکاری افکار عمومی، عمل کردن مانند یک سازمان جنایتکار و سو استفاده از تاکتیکهای پنهان مالی و تبلیغاتی برای دستیابی به اهداف خود.
علیرغم این شیوه های بحث برانگیز، سازمان مجاهدین خلق موفق شده است به خود در چشم برخی از سیاستمداران دولت های غربی جلوه ی مثبت داده و اینکه سازمان تغییر کرده است. دست از روش های خشونت برای مبارزه برداشته اما در عوض روابط عمومی این سازمان رویکرد لابی گری را پیشه کرده است که اهداف همراستای فعالیت گسترده ی اقتصادی و مال اندوزی مشمول این فعالیت است.
عملیات پیچیده و اغلب مبهم سازمان مجاهدین خلق را روشن می کند توانایی سازمان برای انطباق و دستکاری موقعیتهای مختلف، اغلب به قیمت از دست دادن حقیقت و شفافیت.
در بهبوهه جنبش به حساب ۲ خرداد چهار نفر از طرف مسعود رجوی به مالزی فرستاده شده که با میزبانی گروه مافیایی ماهاتیر محمد با برخی اعضای هیئت موتلفه دیدار و گفتگو کنند.
در این دیدار زمانی که جنبش ۲ خرداد نیروهای محافظه کار و بازاریان حکومت ایران را به وحشت انداخته بود با سازمان مجاهدین قرارهایی گذاشته میشود که در مخالفت با جنبش همکاری کرده تا تاثیر و اهداف ناروشن این جنبش را تلف کرده به ناکجا آباد برسانند
ریاست اعضای هیئت موتلفه همیشه در اختیار کسانی بوده است که زمان شاه در زندان جزو دوستان مسعود رجوی به حساب میآمدند.
به ادعای منتظری همین هیئت بوده که به خمینی تاکید میکردند که تمام مجاهدین زندانی را از دم تیغ گذرانده و هلاک کنند.
برخی عوامل سازمان سیا و موساد آشکارا به سیاستمداران آمریکایی و اسرائیل توصیه میکنند که سازمان از لیست تروریستی در بیاید چونکه در ساختار پیچیده و مافیایی نظام آخوندی نفوذ گسترده دارد که برای منبع مطمئن اطلاعتی بسیار مفید است.
اطلاعات به دست آمده از ایران مجانی نیست مجاهدین آن ها را به قیمت نازل به آمریکایی ها, اسرائیلی ها و سعودی ها به فروش میرسانند.
نفوذ در حزب الله لبنان, سپاه پاسداران و حزب موتلفه هر چند در ابتدا برای اخذ اطلاعات برای سازمان مجاهدین بوده است و ورود به دیوارهای فیلتر شده از طریق پرسه زدن در محافل بزهکاران و مواد مخدر بوده است. اما این منجر به افسار گسیختگی شده که گروهی "مخوف و مافیایی" ی مستقل در این نهاد های ارتباطی مجاهدین, حزب الله, پاسداران و موتلفه پدید میاد که اینها به مال اندوزی خود مشغول شده با هم ارتباط بده بستون دارند.
همین پرسه زنان مسئول نهادی مخفی در سازمان مجاهدین میشوند که آزاد به کشور های سراسر جهان من جمله ایران هم سفر کرده که در ظاهر معروفند به چشم و گوش مریم اما در عمل برای خود مستقلا بنیاد های مالی ایجاد کرده خارج از نظرات سازمان!
حزب توده در زمان شاه نفوذ گسترده در محافل هنری داشته است. زمانی بود که بدون عضویت در حزب کسی نمیتوانست معروف بشود. شخصیت هایی مثل محمد لطفی, سید ابراهیم تقوی (گلستان), جلال ال احمد, شاملو و بسیاری دیگران به لطف حزب توده در محافل هنری ارتقاء یافته بودند.
مجاهدین با مدل برداری از حزب توده فعالیت گسترده آغاز میکنند که هنرمندان را به سازمان مجاهدین جلب کنند, تا حدودی موفق شده, کسانی مثل عارف, امیر آرام, مرجان, هاله نظری و مرضیه جذب مجاهدین میشوند.
عارف زمانی به خاطر طلاق از همسر و اقامت در امارات در بحران مالی بسر میبرد اما بعد از فائق آمدن بر این بحران از مجاهدین فاصله میگیرد.
به نقل از برخی زنان جدا شده از سازمان مجاهدین, بعد از اینکه مرجان خواننده و رقاصه ی فیلم های زمان شاه به مجاهدین میپیوندد مسعود کنجکاو شده که این مرجان کیست. فیلم های زمان شاه مرجان را برای او آوردند و او روزها و شب های متمادی به تماشای این فیلم ها میپردازد که مرجان لخت و پتی در بسیاری از این فیلم ها لب استخر آب رقاصی میکند.
متاثر از این فیلم ها مسعود دستور میدهد در کمپ اشراف استخر بسازند و خود در کاناپه ای نشسته دستور میدهد که زنان جوان مجاهدین لخت شده کنار استخر برای مسعود رقاصی کنند.
در یکی از سخنرانی ها مسعود فریاد میزند که ایدئولوژی سازمان یعنی تمام خواهران مجاهدین جزو محارم مسعود محسوب میشوند. اینان در در حرم و وجود مسعود معنا پیدا میکنند. بعد این سخنرانی دستور میدهد تمام اعضای جفت مجاهدین از همدیگر جدا شده طلاق بگیرند.
مسعود بارها در سخنرانی ها از مزدک و مزدکیان دوران ساسانی ستایش میکند. ورود مزدکیان متواری از ایران به جهان عرب را بن مایه ی انقلاب اسلام قلمداد کرده و روزنامه ی مجاهدین هم در این باب قلم ها فرسودند.
مزدکیان هم در اغفال کردن و حتی ربودن دختران و زنان اشراف ساسانی دست دراز داشتند و رهبران این جنبش زنان را بین خود تقسیم میکردند.
شاید مسعود حق دارد که مزدکیان را به اسلام مربوط کند. زیراکه محمد اسلام هم در ربودن و تقسیم دختران و زنان به حساب دشمن از مزدکیان هم سبقت گرفته بود.
محمد تا جایی پیش میرود که از فرزند خوانده ی خود میخواهد که زنش را طلاق داده به محمد هدیه کند. تا ایمان وفاداری ی او امتحان شود. حدیث های بسیاری این حادثه را ثبت و ضبط کرده اند.
چنگیز مغول هم زنان دوستان و یاران نزدیکش را غصب کرده که وفاداری آنها را به خیش امتحان کند. ازدواج مسعود و مریم یک هدف به ۳ تیر نمادین بوده است, یعنی سنت مزدکیان, محمد اسلام و چنگیز را به اجرا در آورده بود.
بعد از ناپدید شدن مسعود رجوی مریم رجوی بخش هایی از اموال مجاهدین را بین اعضای بلند پایه ی این سازمان تقسیم کرده اما عمده ی ثروت بیکران این سازمان را به نام خودش کرده است که رسیدگی به امور مالی آن به بانک های سویس سپرده شد. فرزندان خود مریم از شوهر سابق از فرانسه به سویس نقل مکان کرده که از نزدیک بر امور مالی مریم رجوی نظارت کنند.
پسر مسعود رجوی و اشرف ربیعی همسر اول مسعود از ارث پول های این سازمان محروم مانده است. او مدتی در کشور سوئد با کمک اجتماعی ناچیز ولفر زندگی کرده و همان زمان به برخی افشا گری علیه پدرش و سازمان دست میزند.
به نقل از اعضای بریده ی سازمان پسر مسعود بواسطه سازمان تهدید به مرگ شده که تا کنون سکوت اختیار کرده و دیگر به افشاگری ادامه نداده است.
پول های عظیم سازمان در سراسر جهان سرمایه گذاری شده است.
یک نکته ی جالب و ظریف ویدیویی از انتخاب زهرا مریخی در اینترنت موجود است.
در این ویدئو به پدیده هایی تازه از سیاست های سازمان مجاهدین بر میخوریم که نکات آن را اینجا ردیف میکنم.
در بالا گفتیم که مسعود ارادتمند مزدک بوده است.
اما نشانه شناسی در ویدئوی مزبور به ما میگوید که مریم مهر تابان هم دلی با آناهیتای میترایی دارد. اولن مهر تابان لقب آناهیتا بوده است که مهر پرستان ایرانی او را به این لقب خطاب میکردند.
دوم کالت میترایی ها در اروپا که نقاشی های غار ها در اروپا نشان میدهد که در بین نظامیان رومی این کالت معروف بوده است.
در این کالت یک عضو تازه وارد به دائره ی میترایی های اروپا به اصول هفت گانه قسم خورده که تا آخرین قطره ی خون به "پیمان خیش" با خدای خورشید یعنی میترا وفادار خواهد ماند.
مریم رجوی بعد از ناپدید شدن مسعود رجوی سازمان مجاهدین را مکلف هفت اصول کرده است که تمامی اعضاء باید بدان قسم خورده تا آخرین قطره ی خون بدان وفادار بمانند.
این قسم به اصول هفت گانه را در ویدئو میبینید که زهرا مریخی هم به رسم آن قسم میخورد.
نکته ی دیگر پدیدار شدن معنادار خود مریم در این مراسم است. او از گوشه ی پرده ای به درون سالن سرک کشیده و نگاه میکند. سخنران پشت تریبون با دیدن مریم کنار میکشد که بفرمایید, میکروفون در اختیار شما.
مریم میگوید نه نه نیازی به من نیست , من دخالتی نمیکنم شما خود رای گیری کنید!
زهرا مریخی را به پیشنهاد رهبری, یعنی مریم معرفی کرده که جماعت مجاهدین دست بالا برده به او رای بدهند, تمام دست ها بالا و به "منتخب" مریم رجوی رای میدهند. فیلم برداری با تکنولوژی پیشرفته پرواز دوربین ها بر فراز سر رای دهندگان در چند سالن مختلف همه را نمایش میدهد.
این سرک کشیدن مریم به صحنه و نظارت - از مدل هنر میترایی ها در غارهای اروپا کپی گرفته و در هنرهای مزبور نیم رخ آناهیتا مادر میترا خدای خورشید را میبینید که از گوشه ای نظارت میکند!
در مرکز این غارها جایی بوده که عضو تازه وارد یا قانون تازه تصویب شده در کالت میترایی ها به جرگه ی قسم و وفاداری گذاشته میشد که سلسله مراتب مخفی و خاص خودش را داشت. یک عضو فقط "رهبر" خودش را میشناخت و از دیگر کارهای کالت میترایی کاملا بی خبر بوده است.
و نکته ی آخر سیستم رای گیری عهده بوقی است که با کپی برداری از رفرم کالیگولا در سنای رومی است.
کالیگولا پارانوید بوده و به همه کس مظنون, بویژه به سناتورها. او قانونی جدید تصویب میکند که رای گیری های سناتور ها دیگر مخفیانه نباشد بلکه آشکارا دست بالا برده و رای خود را به موارد مختلف بدهند آن هم با نظارت کامل امپراتور که خود کالیگولا بوده.
همزمان کالیگولا جاسوس های خود را در سالن رای گیری پخش و پلا کرده که دقیق بداند کی به قوانین پیشنهادی او رای مثبت میدهد یا کی منفی. کسانی که با اوامر امپراتور مخالفت میکردن به طرز فجیع پس از شکنجه های طولانی کشته میشدند.
پرواز دوربین های سیال از بالا بر فراز سر مجاهدین همزمان بالا بردن دست ها برای رای گیری و نظارت نیم رخ مهر تابان تلفیقی از نظام رای گیری کالیگولا و آیین میترایی "مخفی" در ارتش رومیان است.
توهمات و روان پریشی ی کالت های فرقه ای و مذهبی یک امر جهانی است. از الیت خامنی ای گرفته تا سازمان های هیتلری و گروه های مخفی کار مسیحی.
کورش که فرقه ی مسیحی پنهان خودش را بنا گذشته بود و خود را عیسی موعود معرفی میکرد هم مثل مسعود به زنان و دختر بچه های عضو سازمان میگفت همه ی شما همسران من هستید و آنان را به نوبت به تخت خواب خودش فرا میخواند.
کورش را حمله ی اف بی آی به مرکز فرقه اش کشته. و گمانه زنی ها مبنی بر این است که مسعود را هم حمله ی آمریکا به عراق کشته است.
کاملا واضح هست که رژیم خامنه…
کاملا واضح هست که رژیم خامنهای این نامه را تنظیم کرده، سازمان مجاهدین را باید با آنچه با ان روبرو بوده قضاوت کرد. و آن چیزی نبوده بجز همان چیزی که شما در ۷ اکتبر دیدید.
افزودن دیدگاه جدید