زید آبادی، پس از آنکه پروژه راه چهارمش را بی سر و صدا کنار گذاشت و به اردوی روزنه گشایان پیوست، به یکی از اجزای بسیار فعال ماشین تبلیغات این گروه بدل شد. او چند روز پیش، یقه خانم عبادی را گرفت و او را شایسته "جایزه نوبل جنگ" خواند. فردی که در مقام ریاست دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه قرار داشت، فاجعه قتل حکومتی مهسا- ژینا امینی را " نفله شدن یک دختر سنی کرد"نامید. بعد از به راه افتادن موج نیرومندی از اعتراض در فضای مجازی، این رییس -به تعبیر پدر مهسا- "سفله" ، عذر بدتر از گناهی را به عنوان عذرخواهی منتشر کرد و دانشگاه علامه هم او از سمت خود برکنار نمود. خانم عبادی، این مضحکه را نپذیرفت و این پرسش به حق را پیش کشید که کدام مکانیسم هایی به اینجا منجر شده اند که یک سفله به مقام ریاست دانشکده علوم اجتماعی یک دانشگاه سابقا معتبر، بر کشیده شود و آیا جز این است که سر و پای این نظام از مشتی سفله و سفله پرور تشکیل شده است و این طویله را نمی توان با برکناری یک ابله حزب اللهی پاک کرد؟ از نگاه متوهم زید آبادی، همینکه این مردک بر کنار شد و رسانه میلی هم عذر خواهی کرد، باید صلوات فرستاد ، ختم غایله را اعلام کرد و برنده جایزه صلح نوبل را به خاطر توجه به ماهیت نظامی که او را به ترک میهن وادار کرده و برنده دیگر این جایزه پر افتخار را به بند کشیده و هرازگاهی هم در بیدادگاه های مسخره خود، غیابا تجدید محاکمه می کند، شایسته نوبل جنگ نامید! زید آبادی در سریال توهم پراکنی، به خانم عبادی بسنده نکرده و در آخرین یادداشت خود به حصر رهبران جنبش سبز پرداخته است. او با لودگی، پای سن و سال آنها را به میان کشیده و نتیجه گرفته که آنها در طول زمان فراموش شده اند و نوشته است : " رئیسجمهور ... میتواند با حضور در محل مسکونی آقای کروبی و میرحسین، ضمن ملاقات و گفتوگو با آنها، تیم مراقبان امنیتی مستقر در حریم منزل آنان را مرخص کند. با همین اقدام ساده، ماجرای حصر به پایان میرسد و در عین حال، امید به کارآمدی استراتژی وفاق سیاسی هم در برخی سطوح جامعه افزایش مییابد. "میزان توهم در این نوشته آنچنان بالاست که موجب حیرت می شود. موسوی اگر می خواست از حصر شه -خواسته، به حصر خود- خواسته کوچ کند، هزینه 15 سال صبر و استقامت را به جان نمی خرید. البته خامنه ای به اندازه زیدآبادی متوهم نیست و می داند که موسوی رفع حصر را "آزادی بی حصر و استثنا" می فهمد و مثل روزی که به حصر رفت، حقوق مردم را خط قرمز خود می داند. او می فهمدکه اگر موسوی رفع حصر شود و حق ورود به صحنه سیاسی را پیدا کند، در کوتاه زمانی معلوم خواهد شد که کی چند مرده حلاج است و کت تن کیست . زید آبادی با تقلیل رفع حصر به برداشتن پست های مراقبت، در خوشبینانه ترین برداشت، توهم فروشی می کند وگرنه هر آدم عاقلی می داند که معنی رفع حصر، برداشتن چهار نفر پاسدار از سر کوچه اختر نیست، خاطره جنبش سبز از حافظه جمعی مردم ایران زدوده نشده و هنوز تا دقیقه نود بازی، چند صباحی مانده است.
احمد پورمندی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید