مغلطه «پس چه ایسم» به انگلیسی Whataboutism توسط کسانی بکار گرفته میشود که برای فرار از ایرادی که از آنها میگیرید به موضوعی شبیه به موضوع شما اما بطور کلی از مبحثی دیگر می پردازند. مثلا شما میگویید نوشیدن نوشابه های گاز دار برای معده و سیستم گوارش مضر است. او در پاسخ به شما میگوید پس چرا تو سیگار می کشی؟ در این پاسخ یک منطق نهفته است که هم سیگار کشیدن و هم نوشیدن نوشابه برای بدن مضر است. ولی موضوع بحث فعلا سیگار نیست آن یک مبحث دیگر است. فرض را بر این بگذار که یک غیر سیگاری به شما میگوید که نوشیدن نوشابه برای بدن مضر است. کسی که اهل منطق باشد و بازهم بخواهد نوشابه بنوشد اول میپذیرد که نوشابه برای بدن مضر است اما دوست دارد و حاضر است که ریسک خطر آنرا نیز بپذیرد. اگر من باشم میگویم که میدانم که سیگار برای بدن ضرر دارد اما نمیدونی چه حالی میده وقتی با ویسکی که اون هم برای بدن مضر هست سیگار میکشی چه حالی میده! در اینجا پذیرش سخن منطقی است که مهم است.
در مقاله پیشین که در آرشیو هست از جمعی فعالین سیاسی پرسیدم که آن جریان که با سروصدا براه انداختید و از بیست تشکل داخل کشور حمایت کردید و 12 بند را مطالبه کردید.. آن مطالبه به کجا رسید؟ شما حتا امکان پیگیری آن در داخل کشور بصورت کنفرانس و نشست و تجمع و اعتراض و تظاهرات صنفی را داشتید چرا نکردید؟ من پاسخی بجز حمله به رضاپهلوی نگرفتم! آقا این که نمیشه که شماها 45 ساله که دارید بیانیه میدید و مطالبه مطرح می کنید و یک بار هم کسی از شما نپرسیده خرت به چند من حال که ما یک بار از شما میپرسیم که چه شد آن مطالبات شماها میگویید چرا رضاپهلوی کارش به جایی نرسید؟ اصن فرض کن یک زندانی سیاسی یا حتا یک ایرانی از داخل کشور از شما این سوال را بپرسد. من پاسخی را میخواهم که به آن ایرانی داخل کشور میدهید. به او چه خواهید گفت؟ خواهید گفت به تو چه؟ یا خواهید گفت ما از این حرفا زیاد میزنیم تو جدی نگیر؟ چه پاسخی به او میدهید؟؟؟؟ من آن پاسخ را میخواهم.
یک «ناشناس» در پاسخ به این سوال بازهم با استفاده از مغلطه پس چه ایسم حرف را به رضاپهلوی برگردانده که هیچ کاری با این 12 مطالبه حضرات نداشته. آقا- یا خانم- از رضاپهلوی ایراد می گیرد که تقصیر اوست که کار ما نگرفته! باهم نوشته شان را بخوانیم:
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
مومنت مومنت
سخنان آتشین شازده اسدالله میرزا دوم
..من شما... را..نصیت میکنم ... ای چریک های فدایی و توده ای های گوگولی یا گلوبالیستها ایرانی
.. پتکی بر روح و جسم خامنه ای فرود خواهد آمد و ....................... را...که فرمان خاموش کردن صدای قیام زن زندگی و آزادی را با رای دادن به نخست وزیر خامنه ای و جمع زیادی از یاران امام خمینی را صادر کردنند در شامگاه ۱۴ شهریور دستگیر و سحرگاه پانزده شهریور ۱۴۰۳صدها کماندوی اعزامی به مرکز منزل حضرت امام خامنه ای را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به اسرائيل خواهند برده و زندانی کردند.
کار کار انگلیساست
زمینه به شدت برای قیامِ مسلّحانه آماده است. مردم نیز در درونِ خود میدانند که ظرفیتهایِ راهپیمایی و شعار دادنِ کلامی پر شده است. سکوتِ کنونی سکوت از ترس و وحشت نیست. بلکه انتظار برایِ یک جرقه است. این جرقه به یک شاهزاده پهلوی نیاز دارد.
خیلی هامگر نمیگویند: مرد...میهن آبادی؟
آبادی از ویران کردنِ ساختارِ کُهن و پوسیده و فاسد آغاز میشود.
ساختارِ کهن با کلام ویران نمیشود. زیرا ساختارِ کهن از جِنسِ کلام نیست بلکه از جنسِ برج و بارو است.
چرا اینچنین معادلهٔ ساده ای فهمیده نمیشود؟
مومنت مومنت
شازدهکوچولو در گفتگو با شازده اسدالله میرزا میگوید: بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در ذهن و زبان گرفتار یک جمهوری_اسلامی نیمه دمکراتیک هستند. این کار را دشوارتر میکند.
شازدهکوچولو ادامه میدهد: جمهوری اسلامی خود بیماری نیست. نشانه بیماری است. خیلیها میگویند اینها ایرانی نیستند. نمیخواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی چه پیروزیاش چه دوامش جلوه بیرونی یک حالات درونی است. ما باید خودارزیابی صادقانه ملی و میهنی داشته باشیم
شازدهکوچولو میافزاید: ...شعار مرد میهن آبادی چه حکومت مطرح کرده باشد، چه ناسیونالیستهای و یا راست افراطی مثل شازده اسدالله میرزا چرا توانست مطرح شود؟ خریدار دارد دیگر...در آن جامعه چرا وقتی پای زنستیزی به میان میآید خیلی از مخالفان جمهوری اسلامی هم همین کار را میکنند؟ چرا آن اینفلوئنسر اینستاگرامی ۱۰ میلیون فالور دارد؟ شعارهای نه این وری نه اون وری یا سبزی پلو با ماهی را در نظر بگیرید. آن شعارها چه نسبتی دارد با زن.. زندگی... آزادی؟ یک چپول سر شناس و مشهور در گفتگو با بی بی سی فارسی: این شعارها خوب است چون هیبت خامنهای را میشکند. البته شازده اسدالله میرزا معتقد است هیبت خامنهای را خانم ملیحه محمدی .. رقیه دانشگری و فرخ نگهدار و .... با رای دادن به بی ناموسی ترین اصلاحطلب شکستند
ایول!
بازم ایول
فقط آنلاین شدم که بگم خیلی باحال نوشتی حال کردم! کاملا منطقی! بخصوص قسمت آخرش یه بار دیگه بخونیم حال کنیم:
شعارهای نه این وری نه اون وری یا سبزی پلو با ماهی را در نظر بگیرید. آن شعارها چه نسبتی دارد با زن.. زندگی... آزادی؟ یک چپول سر شناس و مشهور در گفتگو با بی بی سی فارسی: این شعارها خوب است چون هیبت خامنهای را میشکند. البته شازده اسدالله میرزا معتقد است هیبت خامنهای را خانم ملیحه محمدی .. رقیه دانشگری و فرخ نگهدار و .... با رای دادن به بی ناموس ترین اصلاحطلب شکستند!!
فقط برای آگاهی رفقای اصلاح طلب تر از اصلاح طلبان داخل توضیح بدم که منظور شازده از بیناموس استعاری و رساندن معنی «بی اخلاقی سیاسی» است ایشون یخده نوع بیان شون مث من گاهی تند هست. و اضافه کنم که از این پس نامبردگانی که به پزشکیان رای دادند در هر ساچمه ای که به چشمه دختران و پسران ما میخورد، در هر طنابی که به گردن یک آزاده بسته میشود و در هر شکنجه و محدودیت اینترنتی و سایر تزییقات حقوق بشری که دولت پزشکیان عامل آن است چه به فرمان ولی فقیه یا غیر آن... شماها....!!! شماها مسئول هستید آقا!!! یه بار دیگه اسم تونو بیارم: مهرداد درویش پور فرخ نگهدار ملیحه محمدی رقیه دانشگری و سایر رفقای رفیق خامنه ای که به ندای رهبر پاسخ دادند و به پزشکیان رای دادند. شماها شریک جرم هستید.
ایوالله.. خیلی هم ممنون!
تشکر از شما
خیلی ممنونم از زحمتی که کشیدید و فلسفه به ما یاد دادید. ولی راستش من حتا زحمت خواندن آن را هم به خودم ندادم. هدف من از نوشتن پرداختن به سیاست و رسیدن به ایرانی هست که مثل زمان شاه توش حال کنم. برای این کار نیازی به فلسفه از نوعی شما عمیق به ان می پردازید نیست بلکه مقداریش مورد نیاز است که به کار ما می آید. شما ایشالا روزی که ما مردان میدان کار را به ثمر رساندیم و شر آخوند را کم کردیم تشیف بیارید دانشکده معقول و منقول به علاقمندان درس بدید. میدانم که شما اهل فلسفه میگویید که تا پایه درست نشود سر درست نخواهد شد. شما کارتان را در سده های گذشته کرده اید. امروز دیگر سران کشورهای پیشرفته چیزی از فلسفه نمیدانند چون برای کارشان نیازی به آن ندارند. ما اهل سیاست اینقدر از فلسفه باید بدانیم که به کارمان بیاید مثل آنچه من در این مقاله آوردم. این را هم از یک استاد فلسفه در یوتوب آموخته ام که لینک آنرا در مقاله پیشین برای علاقمندان گذاشتم. او آن مقدار از فلسفه را که به کار ما آماتورها میاد برای مان شرح میدهد و من استفاده می کنم. از حرفای شما نه چیزی سر در میارم و نه نیاز دارم. اما تشکر از زحمت تون. نتیجه این که اصطلاح «پس چه ایسم» همان است که به کار ما می آید و این را هم همان استاد فلسفه در یوتوب گفته ساخته اوست و به نظر من کاملا معنای Whataboutism را بهتر به من فهماند تا نوشته بلند بالای شما که فقط نگاهش کردم نخواندمش. شما باید خود را با زمانه تان وفق بدهید. دنیا عجله دارد. دیگر کسی حتا به جوک های طولانی هم گوش نمیدهد. شاید این را انحطاط بدانید اما من تکامل از نوع داروینی آن میدانم. امثال ما آماتورها که خود را با نیازهای جامعه وفق میدهیم از شماها که علیرغم دانش غنی تان جامعه چیزی از شما نمیگیرد موفق تر عمل میکنیم. اگر همین حالا برای پیشبرد یک امر سیاسی رای گیری میشد بین من و شما خوانندگان مرا انتخاب میکردند چون حرفهای من برای شان قابل فهم تر است و نیاز شان را برطرف می کند. مگر آنکه از لج من که سلطنت طلب هستم به شما رای بدهند هاهاها.
خلاصه این که عزیز دل برادر.. وقت تنگ است. طوری حرف بزن که دوزار هم ما آماتورها ببریم و ازتان چیز یاد بگیریم. ساده ش کن! میخوایم آخوند سرنگون کنیم از شما راه حل میخواهیم شما در پاسخ میفرمایید:
گروهی از مورخین فرهنگی مدعی هستند که دلیل تولد و رشد سوفیسم رفاه ناشی از دوران صلح و پیروزی یونان باستان بر ایران کهن در جنگهای 449-500 پیش از میلاد و شروع تجارت دریایی بین جزایر یونان و همسایگان بود چون طبقه و قشر اشراف و فرزندانشان وقت و انگیزه بیشتری یافتند تا دنبال دانش و فلسفه و هنر بروند.
قضیه کلا چیز دیگه ایه عزیز دل برادر. زمینی حرف بزنم ما هم دوزار ببریم.
خراب کردن دیگران
ماشالا شما مقاله مینویسید برای روشنگری افکار عمومی و نشر باور های خود
این چه جوابی هست که میدهید کردی عزیز!؟؟؟
طوری مینویسید که به شنونده بباورانید که همه منتقدانت مخالف پادشاهی هستند!!!
می بخشید از این کلمه ام چون شما از کلمات ساده خوشتان می اید.................... نامید.
در مقاله اقای طاهریان که از کل مقاله هیچی دستگیرمان نشد هیچ ۱۰ برابر مقاله پاسخ داشت که شما هم یکی از انها بودید
ولی انجا .............. چون ایشون در تراز شما هست.
ولی با بی رحمی این زحمت جوان یا پیر دانشجو را به سخره میگیری حتی زحمت خواندنش را هم به خود نمی دهی.
هر وقت مقاله ات را میخوانم یاد خاطره بدی میکنم که سال ۵۷ جلوی ماشین ها را میگرفتند و به زور میگفتند “بگو مرگ بر شاه” اگر نمی گفتی عواقب داشت😰
پایان کلام :
اگر از شاهزاده همان سوالی که شما از ملیون و چپ ها دارید بکنیم “سفسطه “هست؟
اسماعیلون یا علی نژاد ٫خانم بنیادی و… را که دعوت به همکاری کرد؟
با تشکر
.فرهنگ و تمدن.
لوطفن از واژههای شناخته شده زیان پارسی استفاده کنید و ادا و اطوارهای تربیت شدگان نظام آخوندی و فضای مجازی را درنیاورید، و لغات فرنگی مصنوعی را کنار بگذارید!
کلمه "پس چه ایسم" دیگر چه صیغه ایست غیر از اینکه ناتوانی و بیسوادی و فرنگ زدگی این کاسبان یوتوپی فضای مجازی را نشان دهد!؟
زیبایی سکولار و استتیک زبان پارسی خوشبخنانه توانایی هایی هم دارد و با کمک زبان عربی؛ و خلاف زبان دری افغانی، توانسته در علوم انسانی و علوم اجتماعیی مترادف های بیشمار و زیبایی را برای واژههای خارجی پیدا کند و لازم نیست بیسوادان غیرملی ایرانی؛ بشکل خودباخته و مفعول دست به لغات سازی های مصنوعی و غیرمنطقی بزنند.
در زیر نگاهی تاریخی و دیالکتیکی به لغت سفسطه پارسی-عربی، و سوبیست یونانی ،می اندازیم:
توجه دو معنی و دو مرحله متضاد "سفسطه و سوفیسم یونانی" در طول 2500 سال.سفسطه یا سوفیسم؛ جریانی فکری جدلی در فلسفه یونان باستان در میانه قرن 5 پیش از میلاد بود. در آغاز عصر روشنگری فلسفه یونان، سوفیسم نخستین و واقعی ؛ با شک به وچود خدایان و توجه به انسان و موضوعات اخلاقی و با شعار "انسان میزان همه چیز است" شروع شد. سوفیست ها معلمان مسافری بودند که برای نخستین بار در مقابل دستمزد: آئین سخنوری، بحث و جدل دیالکتیکی، اشاعه دانش زمان خود، و فلسفه سیاسی را به فرزندان اشراف و قشر متوسط تازه مرفه شده برای کسب پست و مقام سیاسی، حقوقی،و شهروندی، آموزش میدادند. سبک بحث سوفیست ها در اغاز با ظرافت به اصطلاح "مته به خشخاش گذاشتن، و مو را از ماست بیرون کشیدن" بود تا دقت شنونده را در بحث و جدل افزایش دهند. مهمترین نمایندگان جریان سوفیسم در پیش از میلاد متفکرانی مانند: پروتاگوراس، گورگیاس، هیپیاس، کریتیاس، و پرودیکوس بودند.
اهمیت اموزش و تبلیغ اندیشه و متد سوفیسم در آنجاست که برای نخستین بار انسان در مرکز توجه مجادله روشنفکران عهد باستان قرار گرفت و نه طبیعت و محیط اطراف و خدایان اسطوره ای. از جمله دیگر موضوعات مورد بحث جلسات سوفیستی و شاگردانشان موضوعاتی مانند: منطق، اخلاق، دولت، سیاست، حقوق، زیبا شناسی، زبان، و انعکاسشان در جامعه بود. سوفیست ها دارای مکتب واحد و سیستم فلسفی منسجمی نبودند و بیشتر تمایلات شکاکی و نسبی گرایی داشتند. پرسش هایشان پیرامون موضوعات انسانی موجب شد که: مکاتب و سیستم های فلسفی، تئوری های شناخت، منطق، اخلاق، و زیباشناسی بوجود آیند. آنها شغل معلمی برای: فلسفه، هنر سخنوری، هنر بحث و جدل، و هنر اثبات ادعا را با هدف رونق روش علمی و فلسفی زمان خود را به عهده داشتند. جنبش سوفیسم " نوع کهن و باستانی کوشش روشنگری در غرب بود". آن در دورههایی جریانی ماتریالیستی یا سکولار بود چون باور داشت که مستقل از ذهن انسان یک واقعیت عینی وجود دارد.
گروهی از مورخین فرهنگی مدعی هستند که دلیل تولد و رشد سوفیسم رفاه ناشی از دوران صلح و پیروزی یونان باستان بر ایران کهن در جنگهای 449-500 پیش از میلاد و شروع تجارت دریایی بین جزایر یونان و همسایگان بود چون طبقه و قشر اشراف و فرزندانشان وقت و انگیزه بیشتری یافتند تا دنبال دانش و فلسفه و هنر بروند. و بدلیل شروع دمکراسی نسبی و امکان دخالت بیشتر اقشار مرفه در سیاست و امور شهروندی، دانش آموختگان فرصت یافته به سازمانهای سیاسی قدرت به پیوندند و وارد سیایت و دولت و قوه مقننه شوند. برای این موقعیت آنها نیاز به هنر و آئین سخنوری یعنی آموزشهای آموزگاران سوفیست داشتند. دیگر وابستگی خانوادگی به اشراف و دربار و ارثیه طبقاتی کافی نبود. جایی که دانشجو و طلبه و دانش آموز باشد نیاز به معلم و آموزگار یعنی نیاز به متفکران سوفیست بود. این معلمان مسافر اغلب خود فیلسوف نیودند بلکه آموزشهای فیلسوفان دیگر را به نوجوانان یاد میدادند گرچه اکثر سوفیست ها آنزمان مانند امروزه قادر نبودند حقیقت عینی مطلق را به شنوندگان اثبات کنند. بحث سوفیستی آموزش دانش وسیله ای بود برای کسب اهداف دیالکتیکی.
هدف شاگردان سوفیسم از کسب دانش جدید و هنر سخنوری این بود که در آینده بتوانند شنوندگان خود در تجمعات سیاسی انتخاباتی و در دادگاههای شکایتی را قانع کنند و پیروز شوند گرچه این اهداف گاهی از نظر اخلاقی قابل سرزنش بود چون شنونده نمی بایست قانع شود بلکه باید سرش را گوینده" شیره مالی" میکرد و فریب میداد یعنی هدف، حرافی و سفسطه و توجیه بود نه قانع کردن بر اساس حقیقت و واقعیت و فاکت. سوفیست ها پیش از داروین میگفتند انسان قوی حق بقا دارد گرچه داروین احتمالا مخالف سوء استفاده از سخن و دریافت مزد برای مشاوره میبود. مخالفین سوفیسم میگفتند یک انسان سخنور دیالکتیکی نباید قاضی و شهردار و پزشک و داور بازی و صراف و بانکدار را با دریافت مزد فریب دهد چون همه این کوششها از نظر اخلاقی زشت و قابل سرزنش هستند. ادعا میشود که چون یونانی ها همیشه خود اهل کار نبودند و از نیروی کار بردهها استفاده میکردند به این دلیل نیاز به سوفیست ها یعنی معلمان فلسفه مزدبگیر داشتند.پدیده و جنبش سوفیسم را نمیتوان از تاریخ فلسفه غرب جدا کرد. آنها چون پیشینیان خود با مقوله شناخت مانند چکنویس برخورد نکردند بلکه کنجکاو بودند که تفکر چگونه عمل میکند؟ برای آنها نه تئوری شناخت بلکه استفاده از آن و مرزهای توانایی شناخت مهم بود چون ارزشهای اخلاقی را با سلاح اندیشه عوض کردند و از این طریق راه را برای فیلسوفان مهم دیگر باز کردند تا اخلاق مقوله ای مستقل شود. آموزش سوفیسم غیر از رشته فلسفه برای شاخه های دیگر دانش مانند زبان، گرامر، و سخنوری، دست آوردهای مهمی به همراه آورد.
واژه سوفیسم یونانی در طول 2500 سال گذشته و در فرهنگهای مختلف دارای دو معنی متضاد بوده. نخست به معنی معلم دانش و کوشنده کسب علم، سپس با بار منفی و به معنی آدم سفسطه گر، حراف، کسیکه با کلمات بازی میکند و معنی واژه را به نفع خود تغییر میدهد، یا به معنی" مو را از ماست کشیدن و مته به خشخاش گذاشتن"، و بازی با مفاهیم بی ریشه و خودساخته. در زبان فارسی هم گاهی بشکل تحقیرآمیز و تمسخر از آن استفاده میشود. سوفیست ها در آغاز منتقد دین بودند و به وجود خدایان بیشمار نخستین شک داشتند. آنها نرم های اخلاقی و اصول حقوقی را نسبی میدانستند. در میان نسل چوانتر سوفیست چون کریتیاس تمایلات ذهنی و فردگرایی وجود داشت. نمایندگان سوفیسم قدیم و جدید دچار جدایی سیاسی-اجتماعی، و ارزشهای خوب و بد، نسبی و موقتی شدند. سوفیستها میگفتند امکانات شناخت محدود است و دانش قابل فروش است. حقیقت عینی و اخلاقی و یا قانونی و دولتی وجود ندارد و هیچ شرط اخلاقی و قانونی نباید برای اخلاق وجود داشته باشد. شاید به این دلیل سوفیست ها را افرادی آنارشیست بشمار می آوردند. به ادعای سوفیسم حقیقت را نه خدا و نه طبیعت بلکه انسان تعیین میکند. در آتن شهر مرفه و شکوفای آنزمان زمینه مناسبی برای ایده آلهای آنارشیستی در سوفیسم بوجود آمد. سوفیست ها خواهان لغو برده داری شدند و میگفتند انسان مستقل است و امکان آنرا دارد که آزاد باشد. اعدام و مرگ سقراط نشان داد که برای آزاد اندیشانی مانند وی زندگی فقط یک پرسش است. از طرف دیگر فلسفه سوفیسم بی نظم است. افلاتون منتقد آن بود چون سوفیست ها خود خالق و صاحب اندیشه نبودند بلکه آنرا فقط می فروختند. افلاتون و ارسطو از نخستین منتقدین جریان سوفیسم بودند. سقراط در جوانی از جمله سوفیست های شهر آتن بود.
مورخین جنبش روشنگری اروپا جریان سوفیسم را حرکتی آوانگارد و مفید برای پیشرفت بشریت میدانستند. اصطلاح سوفیسم در گذشته گاهی نسبی و خودسرانه بود گرچه به معنی دیالکتیک نیز بکار برده میشد و گاهی نشان نشانه انتقادات مخرب و منفی بود. سوفیست ها هیچگاه صاحب مکتب واحدی نشدند بلکه هرکدام راه و روش خاص خود را دنبال میکرد. در کنار گورکیاس و پروتاگوراس؛ که مهمترین بودند ،از اسامی دیگری مانند پردیکوس و تراسیماخ نیز نام برده شده است. در نقد این گروه در عصر جدید گفته میشد که اینها از اعمالشان یک شغل و دکان ساختند و از آموزش سبک سخنوری یک هنر قانع کردن صوری و شیره سر شنونده مالیدن را. بدلیل تمسخر ارسطو از آنها و مبارزه سقراط و افلاتون با آنها، کوشش سوفیست ها بی ارزش و خود آنها را روشنفکرانی زبان باز و ظاهرگرا معرفی نمودند. در آثار افلاتون بعضی از دیالوگهای وی دارای اسامی سوفیست های نخستین هستند. ارسطو میگفت سوفیسم دانشی است سطحی و نه عمیق، سوفیست کسی است که با دانش آبستراکت و صوری دنبال سود و درآمد است. واژه سوفیسم در یونان باستان نخست ارزشی خنثی بود ولی سپس تحقیرآمیز بشمار می آمد. سوفیست ها با تغییر ساختارهای اجتماعی . عبور به مرحله دمکراسی و قانون اساسی امکان فعالیت یافتند. سوفیست ها همچون در مسابقه کشتی میگفتند حریف را باید فتیله پیچ! نمود.
ما ایرادمان این نیست که رضا پهلوی کاری نکرده است. ما می گوییم او خیانت کرده است. به جنبش مهسا و به تمامی ایرانیان و هموطنان آزاده. تصورش را بکنید در آنزمان که جنبش مهسا در ایران داغ داغ بود، اگر اینرضا پهلوی جریان انحرافی «من وکالت می دهم» را علم نمی کرد، چه می شد. ایشان تمام ایرانیان آزاده و پیکارجوی داخل کشور را ناامید کرد. بعد می رود اورشلیم و به ............. نتانیاهو این جنایتکار جنگی می چسبد. او هم فقط ایشان را در........... تحویل می گیرد. اینها برای شما شرم نیست؟؟؟
آقا.. اصن حرف شما درست و رضاپهلوی خائن! آن 12 بند مطالبات را به کجا کشاندید؟ ینی هم در مبارزات رضاپهلوی سنگ راه او هستید و هم در کاستی های خودتان در مطالبات تان قضیه را می چسبانید به رضاپهلوی و موضوع وکالت او و دیدار با ناتانیاهو! یکی از بندها رو نگاه کنیم ببینیم تا چه حد به رضاپهلوی و ناتانیاهو بسته است:
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
ه آقا! این یک خواسته صنفی است چه ربطی به دیدار ناتانیاهو و رضاپهلوی دارد؟ پاسخ شما به زحمت کشان و بازنشسته ها این هست که ما دنبال مطالبات شما نرفتیم چون رضاپهلوی با ناتانیاهو دیدار کرد و کمپین وکالت براه انداخت؟ آقا.. برای یک بار هم که شده مرد باشید بگویید ما حرف مفت زدیم و از این بیانیه های بی پشتوانه و بدون پیگیری در این 45 سال زیاد صادر کردیم شما جدی نگیرید. والله برای من همین کافیه.
تنها نکته قابل بحث در کامنت شما این بو دکه نوشتید : تصورش را بکنید در آنزمان که جنبش مهسا در ایران داغ داغ بود، اگر اینرضا پهلوی جریان انحرافی «من وکالت می دهم» را علم نمی کرد، چه می شد. ایشان تمام ایرانیان آزاده و پیکارجوی داخل کشور را ناامید کرد.
در این جمله ها دو امر معلوم است:
1- اقرار به این که رضاپهلوی آنچنان جایگاه بزرگی در جنبش دارد که با یک جریان من وکالت میدهم و دیدار با ناتانیاهو میتواند ایرانیان آزاده و پیکار جوی داخل کشور را نا امید کند و سرنوشت جنبش را از این رو به اون رو کند! اقرار به این که ایرانیان آزاده و پیکار جو در داخل کشور چشم شان به دهن رضاپهلوی است! مرسی!
2- شما روی چه حسابی می گویید که اگر رضاپهلوی کمپین وکالت را براه نمی انداخت یا به دیدار ناتانیاهو نمیرفت رژیم سقوط کرده بود؟ از کجا با چنین اطمینانی سخن میگویید؟ نا امید شدن مبارزان در داخل ایران یعنی روی زمین ماندن مبارزه.
نه عزیز.. این سخن شما در مورد کمپین وکالت کاملا غیر منطقی است. اگر کسی جنبش را زمین زد اسماعیلیون بی پرسیپ و مسیح علینژاد ندانم کار است. این زن بسیار پر انرژی و مبتکر و در عین کال هوچی است و قدرت عقلی کافی برای به ثمر رساندن ابتکاراتش را ندارد و گند میزند. و آخر این که اگر کسی جنبش به رهبری رضاپهلوی را زمین زد شماها بودید.. شماها که در رسانه ها به رضاپهلوی حمله کردید. دم عبدالله مهتدی گرم که دستکم پرنسیپ ها را نگه داشت و امید من این است که او دوباره همراه شاهزاده ببینم.