دو زیبائی معصومانه آمیخته با شیطنت و شور نوجوانی ،شادابی حاصل از سن که هنوز بازی های کودکانه شان پایان نیافته است .دست در دست هم میخواهند نفسی بکشند ،در خیابان های اطراف خانه شان قدمی بزنند.حضورشان را در جامعه بعنوان دو جوان در سیمائی مدرن بنمایش بگذارند.
سیمای نسلی که میخواهد بسان هم نسلان های خود در دیگر کشورهای جهان آزادانه زندگی کنند .بربالند به آرزوهای نوجوانی وجوانی خود پاسخی شایسته دهند.
هیچ چیزی از دیگر جوانان همسن خود در سراسر جهان کم ندارند. این حق آنهاست زندگی را آنگونه که میخواهند تجربه کنند ، از جوانی خود لذت ببرند. این حق هر جوان است .امری که فردیت اورا بنمایش می نهد و استقلال شخصیش بخصوص در مورد دختران را تحکیم می بخشد.
سنی که میخواهد سقف فلک بشکافد. به نیاز های جوانی خود که با رویاهای جوانی ،عشق ورزی ،غوطه ور شدن در دنیای پرشور،خلاق وسازنده خاص این دوره در هم آمیخته پاسخ دهند .
این دو نوجوان هنوزعمیقا از ابعاد فاجعه و سبعیت نازل شده براین سرزمین تصویر درستی ندارند. هنوز در دنیای نوجوانی آنها نیازبه نگاه محبت آمیز و توام با تحسین اجتماعی ،بسیار پر رنگ تر از باور به خشونتی است که جنایت پیشگان حکومتی منادی آنند.
فیلم کوتاه دو دختر نوجوان که تلاش می کند خود را پشت تابلوی برق مخفی سازند نوعی بازی نو جوانانه رانیز نشان می دهد .
هنوز می توان خنده دار بودن این بازی را در سیمای کودکانه آنها که در مرز گذر به جوانی هستند دید. هنوز نشانه ترس ازآنچه که پیش روست دیده نمی شود.
هنوز باور نمی کنند حمله مغول وار ،انباشته از کینه ونفرت مشتی زن با چادر های سیاه وبلند را .
صحنه کشمکش ونهایت کشیدن پیکر بشدت آسیب دیده دخترروی آسفالت و پرت کردن هر دو بدرون "ون نور " ، چه اسم با مسمائی ؟!
نقطه پایانی بر این بازی ساده که چیزی نیست، جزحفظ یک متر پارچه کذائی شریعت بر سر زنان جهت تحقیر و قدرت نمائی حاکمیت بر جامعه زنانه جهت در هم شکستن مبارزه عظیم زنان ایران . حراست از خط قرمز رهبر ومشتی دزدان حلقه زده بر دور او.
دونو جوانان نخستین تجربه قدم زدن آزاد در خیابان را میگیرند. تنی زخمی ، دست های دستبد زده، گلخند جوانی بر لبانشان افسرده گردیده . شوخی ،شور وشادی نوجوانی جای خود را به بغض،کینه ونفرت داده است .
آوخ ،آوخ دردا و دریغا، دنیای زیبای وبی کینه نوجوانان و جوانان نباید چنین بغض آلود و انباشته از نفرت شود. چه کرده ؟چه می کند ؟این حکومت لعنتی با فرزندان این آب وخاک ؟ با فرزندان ما ؟ ابوالفضل محققی
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
گشت ارشاد طرح نور
ملت بزرگ ایران در طی سالیان متمادی افرادی جذب این نوع ماموریت ناجا شده اند که بیشترشان مشکلات روانی دارند انگار که دیوانه اند بلایی ای که بر سر مهسا امینی امد یعنی تعرض در ون به خواهران ما یک مسئله بسیار عادی است و ما چون روحیه این پرسنل را نمیدانیم باور نمیکنیم ولی بشما بگویم این ونها بدنبال دختران شهرستانی هستند که از خانه خود فرار میکنند تا انها را به خوابگاهی که توسط همان باند کرجی سابق اداره میشود تحویل دهند و این دختران را ابتدا با مورد معاینه قرار میدهند و باکره ها و زیبا تر ها را برای خارج و بقیه را برای داخل و کاسبی حاضر میکنند مثلا یک خوابگاه دختران در یوسف اباد با همین گشت ارشاد کار میکرد و بسیاری از دختران ان به انجا اورده شده بودند و مجوز هم بنام همسر یک فرمانده سابق ناجا تهران صادر شده بود.جریان مهسا این بود که گمان کرده بودند او هم یک فراری شهرستانی است و با مقاومت و سروصدای دختر مظلوم مواجه شده بودند مردم ایران اگر غیرت دارند نباید چنین اجازه ای به ماموران روانی بدهند که اینگونه کارهایی با زنان و دختران میکنند از صد مورد تعرض شاید یک مورد ان با شکایت روبرو شود مردم ابرو دارند و پرسنل روانی با طیب خاطر هرکاری را میکنند .ببینید مهسا امینی را امبولانس وزرا و گشت ارشاد تحویل گرفته به بیمارستان میبرد ولی تمام مدارک و گزارش پدر مهسا میگوید او را در خیابان پیدا کرده اند و برادرش او را شناسایی میکند این یعنی اینکه امبولانس گشت ارشاد خیلی حرفه او او را بدون هویت در خیابان رها کرده است و رهگذران به اورزانس تلفن زدند و اگر برادرش تعقیب نمیکرد میگفتند فردی در خیابان بصورت نیمه جان پیدا شده و فوت کرده است و هیچ کس دستگیری او بوسیله گشت ارشاد را نمیفهمید
و همین حرفه ای بودن این افراد را نشان میدهد گشت ارشاد توسط همان مرکزی اداره میشود که قبلا در کرج صادرات دختران را انجام میداد و سالانه سود کلانی را باعث میشود
https://www.youtube.com…
https://www.youtube.com/watch?v=iyEx8sGRDXc
در لینک بالا افسانه روستایی از 7 دلیل جاسوسی و خیانت اسلامیست های ایرانی به نفع اسرائیل نام میبرد.
کار کار انگلیساست
پدیده چندفرهنگی اگر در اندازه تنوع غذا و رستوران و مشروب و موزیک و مانند آن باشد چیز بدی نیست اما وقتی کار به تغییر بافت و سنتها و بنیان فرهنگ جامعه میزبان می رسد، فاجعه است.
اساسا زمانی کار تفکر مارکسیستی ایجاد اختلاف در همه چیز بود و به جان یکدیگر انداختن همه کس. چکیده تحلیل تاریخ مارکسیستی خلاصه می شود در تقلای طبقاتی، ستمگر و ستمدیده، سرمایه دار خونخوار و کارگر استثمار شده.
امروز این تفکر مضر، به اسلحه هوچی گری و شعارهای صدمن یکغاز با برد زیاد، هم مجهز شده است.
باید از یک آدم چپی یا ووک بالاخانه تعطیل، پرسید چگونه می توان فرهنگی که زن را نصف مرد می شناسد را در جامعه پذیرفت و آن واحد به ترامپ بدبخت فحش داد که ضدزن است؟ نتیجه چندفرهنگی در غرب شده وفور گداهای محجبه شنتل پنتل بر سر چهار راه ها و دم مغازه ها با یک تابلو که پنج تا بچه دارم و کمکم کنید. صحنه های عادی در ممالکی که می شناسیم یا مردانی با تنبانهای دو وجب بالای قوزک پا و ریشهای حنا بسته و سبیل تراشیده. به اینها باید معترضین طرفدار «فلسطین» را هم افزود که با جسارت در چشم پلیس نگاه کرده و او را تهدید به قتل می کنند.
بگذریم.
از بدو ورودم به کانادا همواره شعارم این بوده: مهاجر یا باید فرهنگ جامعه میزبان را بپذیرد و «آسمیله» شود یا تشریفش را ببرد به جایی که از آنجا آمده.
شورش سوپردست راستی های انگلیسی پدیده ایست که اهل نظر پیش بینی می کردند. اگر گه کاریهای چپ که در حال نابود کردن بنیان دموکراسی های غربیست جمع نشود دور نیست که فاشیستهای واقعی قدرت بگیرند. بدبختی آنجاست که آدمهایی امثال ما دیگر جایی هم برای رفتن ندارند
افزودن دیدگاه جدید