چهار سال پیش متعاقب مناظره نسبتا تندی که با مرحوم روح الله زم که ٤٤ سال پیش در چنین روزهای چشم به جهان گشود در شبکه بیان داشتم, سپس تلفنی با وی صحبت کردم و گفتم مواظب "پرستو ها" از جمله شیرین نجفی باشد. روح الله سخت بر آشفته و خشمگین شد و گفت: آقای دوشوکی شما کلاه خودتو نگه دار که باد نبره؛ به من درست امنیتی ندهید چون من از شما در موضوعات امنیتی خیلی بیشتر وارد هستم و به شیرین نجفی هم اطمینان کامل دارم. البته اعتراف می کنم که بنده در مسائل امنیتی و نفوذ "پرستوها" در بین اپوزیسیون تبحر و آگاهی قریب به صفر دارم. به همین دلیل نه تنها از "پرستوها" که از کلاغها و زاغ و زغن هایی که در بین اپوزیسیون خودنمایی می کنند, شدیدا دوری می کنم. یازده سال پیش در مورد نفوذ کلاغ های زشتی مانند "سردار مدحی" در بین اپوزیسیون چندین مقاله نوشتم و "عده ای" را هم "دلخور" کردم. چون فرهنگ ما نقدناپذیر است.
موضوع "دام عسل" و نفوذ دادن "پرستوهایی" که به ناگاه بر روی تیر برق مقابل حیاط شما ظاهر می شوند و با دلربایی چلچله گونه خود را میهمان حیاط شما می کنند, داستانی است قدیمی که طعمه های بری از سوءظن فراوانی را در کشورهای همسایه ایران و در ممالک غربی قربانی ساده لوحی و خام پنداری کرده است. پرستو اگرچه موجودی حشره خوار با پاهایی سست و کوچک است اما فنون ماموریت خود را در محضر سربازان گمنام امام زمان آنچنان به خوبی فرا گرفته است که با اغواگری و هوشمندی فراوان از میدان مغناطیسی زمین استفاده کرده خود را به "هدف" می رساند و برای جلب اعتماد "سوژه" بسان دایه مهربانتر از مادر عمل می کند.
استفاده ابزاری از "پرستوها" به عنوان طعمه جذاب توسط بسیاری از سرویس های جاسوسی جهان صورت می گیرد. اما دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی تبحر و خبرگی ویژه ای در این زمینه دارند. از منظر روانکاوی برای نفوذ دادن پرستوهای به ظاهر برخوردار از ثبات و بلوغ عاطفی ـ سیاسی و حتی ادبی سیستم های امنیتی معمولا از نقاط ضعف سیاستمداران استفاده می کنند. این استفاده الزاما جنسی نیست, بلکه می تواند تبلیغاتی باشد. مقوله روانشناختی و کاربردی سوءاستفاده از تفاوت های بین زن و مرد می تواند پیچیده باشد, که است. همانگونه که دکتر جان گری نویسنده کتاب معروف "مردان مریخی، زنان ونوسی" توضیح می دهد طرز بیان و برداشت ها بین مرد و زن می تواند متفاوت باشد که این نوع تفاوت ها بعنوان حفره های نفوذ امنیتی مورد استفاده قرار می گیرند.
مرحوم روح الله زم نه اولین قربانی "پرستوهای مسافر" بود و نه آخرین آنان. حتی بعد از وی نیز بودند رهروان مشتاقی که در آتش تیمار "چلچله ها" سوختند و در طلب دانه ره دام گرفتند و در امارات و ترکیه و عراق با پای خویش دُم به تَله نهادند. همانگونه که در ابتدای این نوشتار مرثیه گونه اشاره کردم, نگارنده فرق بین پرستو و چلچله (اگر فرقی است) را نمی داند. لذا از هردو دوری می جوید. همانگونه که تفاوت ماهوی بین کلاغ و زاغ و زغن را هم نمی دانم. بنابراین نه تنها با پرستوها بلکه با زاغ و زغن های نفوذی در بین اپوزیسیون نیز رابطه خوبی ندارم. ای کاش مرحوم زم ظن مشابه ای داشت که می توانست دلیل بودن او باشد. اما دریغا که نیست و بقول مرحوم احمد شاملو بیش از آنکه به خاک بیفتد سرنوشت او را بُتی پرستوگونه رقم زد؛ بُتی که دیگرانش فرستاده بودند.
همانگونه که سیمُرغ پرنده ای اسطوره ـ افسانه ای ایرانی است که دانا و خردمند و به رازها آگاهی دارد, پرستو نیز پرنده ای ظریف و نغمه خوان است که با کلید واژه های نظیر عشق و عاشق شدن و دزدیدن دل ارتباط دارد تا دزدی داده ها و گرفتن جان آدمی. حتی در کتاب های دبستانی و در شعر "رقص باد خنده گل" ء پروین دولت آبادی از همان دوران کودکی با اشتیاق از بازگشت پرستوها در کتاب های درسی می خوانیم: "باز می آید پرستو نغمه خوان / باز می سازد در اینجا آشیان". ای کاش روح الله زم در پس بقچه های ذهن خویش با اندکی تردید کمی سوءظن می داشت. نمی دانم این گفته از چه کسی است که می گوید: "من هستم پس شک می کنم". زیرا شک مقدمه یقین و آرامش است. پس باید به همه پرستوها شک کرد. این درسی است گرانقدر که روح الله زم با قیمت جانش به ما آموخت.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
مرداد ١٤٠١
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید