یقینا ملتهای غیر فارس دیگر هم خاموش نخواهند ماند. برای اینکه درد همه شان یکی است و آنهم استثمار ثروتهایشان, اقتصاد فلاکت بارشان ونیست و نابود شدن فرهنگ و معنویاتشان. جمهوری اسلامی نژادگرای ایران به خوبی از این قضیه آگاه است. مهمتر از همه طلب حمایت از دبیر اول سازمان ملل ازرفراندوم ملت آزربایجان در سازمان ملل و عموما در سطح بین المللی, سئولات زیادی را مطرح خواهد کرد و از پنهان کاری های یک قرن اخیر سیستم حاکم آپارتایدی فارسی در ایرا ن پرده بر خواهد داشت .بنا براین رفراندوم خواهی آزربایجانیها موضوعی است به موقع, سنجیده واز هر نظر لگتیم(Legetim). صرفنظر از از اینکه این درخواست از طرف کی ها و چگونه نوشته و امضاء شده است. ولی خوب میدانیم تشکیلاتی که زیر این در خواست را امضاء کرده اند, همه شان متشکل از فرزندان صادق و فداکار ملت آزربایجان هستند و نمیشود به اینها انگ و منگی را زد.
تورکمن آزاد اوغلان
... این احزاب هم به نظر من ادعای هیچ رهبری را ندارند و مستقیما خواهان رجوع به آرای مردم هستند و این که بتوانند برای افکار خود تبلیغ نمایند. جدا از این مسائل شما راه حلتان چیست؟
تبریزی
دوستان گرامی، هنگامی در یک سرزمین کسانی پیدا شده و خواستار جدائی از آن سرزمین می شوند که رژیم هائی گندکار و گندخیم و زورگو و ستمگر و ناکارآمد مانند رژیم ولایت فقیه بر یک سرزمین فرمانروائی کنند. چندین بار دوستان ناسیونالیست ترک آذربایجانی درباره جدائی آذربایجان از ایران این شعار را داده اند که: ( کشور کوچکتر، زندگی بهتر! ) من از این دوستان نازنین می پرسم: چرا هیچکس در آمریکا که شش برابر ایران مساحت دارد خواستار جدائی از آمریکا نیست؟...اکنون که در ایران رژیمی بر سر کار است که اقتصاد آن بر پایه مفت خواری، بانکداری آن بر پایه رباخواری، دادگستری آن بر پایه رشوه خواری، کشورداری آن بر پایه زورگوئی، فرهنگ آن بر پایه خرافات، هنر آن بر پایه زوزه کشی و همه تار و پود آن بر پایه دروغ و مردمفریبی است سخنان فراوانی از جدائی گفته و نوشته می شوند اما اگر سطح زندگی در ایران مانند آمریکا و کانادا و آلمان و ژاپن و حتی ترکیه می بود و رژیمی با اندیشه خردمندانه در ایران کشورداری می کرد آیا باز هم کسی سخن از جدائی می گفت؟ نه! نمی گفت! دوستان بزرگواری که سخن از جدائی آذربایجان از ایران می گوئید دریغا و فسوسا که شما ریشه را رها کرده و از شاخ و برگ چسبیده اید و این حقیقتی است دردناک! آن هم در کدام زمان و کدام جهان؟ و با کدام اندیشه و با کدام روش؟ اندیشه و روش شما بوم گرائی ( ناسیونالیسم ) است که پدیده ای کهنه و مرده و پرتاب شده به زباله دان تاریخ است...
بابک بخت آور
...گلوبالیزم نه با در هم آمیختگی مرزهای سیاسی که با اینتگراسیون مرزهای فرهنگی و اقتصادی ایجاد می شود. این هیچ ربطی به استقلال یا عدم استقلال سیاسی ملت ها ندارد. برعکس شما نطرم بر این است که کشورهای اسیر دیکتاتوری نظیر ایران و روسیه و چین اگر تجزیه شوند بیشتر به گلوبالیزم و صلح و ثبات جهانی کمک خواهد شد. دیکتاتورهایی که در چچن ستان ؛ تبت و آذربایجان و کردستان و خوزستان حقوق ملت ها ضایع و تباه می نمایند و با سوء استفاده از منابع اقتصادی و سرزمین دشان؛ انان را استثمار می نمایند. به عنوان مثال؛ آیا تجزیه شوروی و یوگوسلاوی به ضرر گلوبالیزم؛ اینترناسیونالیزم و پیشرفت جامعه بشری بود یا به نفع آن. بنده معتقدم که به نفع آن بود و از این حیث در صورت تجزیه ایران نیز تصور نمی کنم مانعی در اینتگراسیون مردمان این سرزمین با جامعه جهانی و روند گلوبالیزاسیون رخ دهد. نمونه ان را در جمهوری های استقلال یافته از شوروی و یوگوسلاوی می بینیم. استقلال آذربایجان جنوبی گرچه تمامی مشکلات ان را نتواند بر طرف نماید ولی بسیاری از آن را مرتفع خواهد نمود. این به دموکراتیزاسیون جامعه فارس نیز خواهد انجامید چرا که تجمع قدرت (اقتصادی سیاسی ) در یک سیستم دیکتاتور مرکزگرا بر مبنای هویت فارسی –شیعی خود جامعه فارس را نیز با بحران دموکراسی مواجه نموده است.
امیرحسین موحدی
شما که در سالهای اخیر دائما فریاد زدید"رفراندوم ،رفراندوم این است شعار مردم" چرا اکنون فریاد ملت اذربایجان را نادیده میگیرید که تقاضای برگزاری رفراندوم برای باقی ماندن یا نماندن در محدوده ممالک محروصه ایران کرده اند.
اینها را شما منتشر نکردید؟عجب !فعالین آذربایجانی را همدست رژیم خوانده اید میگوئید لجن پراکنی نیست؟:: "سازشکارانی که با یاری خواستن ازدبیر کل سازمان ملل و از طریق رفراندوم و همه پرسی، میخواهند سرنوشت خلق آذربایجان را تعیین کنند، نه تنها جرات و جسارت لازم جهت مواجه شدن جدی با رژیم جمهوری اسلامی را ندارند بلکه با طرح و پیش کشیدن راه حل های امکان ناپذیر و سازشکارانه و توهم پراکنی در بین توده های زحمتکش خلق تحت ستم آذربایجان، در راه مبارز ات انقلابی توده ها علیه رژیم ضد مردمی حاکم، مانع و رادع ایجاد کرده و دانسته و ندانسته به بقای این رژیم جنایت پیشه شوونیستی، یاری میرسانند.
آقای موحدی 1- شما نمی توانید آنچه را که لجن پراکنی می دانید و یا این که من «ملت» آذربایجان را پانترکیست نامیده ام در نوشته من پیدا کنید.چنین چیزی در نوشته من وجود ندارد و حرف شما بی پایه است. 2- آقای جداری نظر خود را نوشته اند که نظری سیاسی است و می توان با آن موافق یا مخالف بود. لجن پراکنی خواندن یک نظر سیاسی که کسانی را سازشکار می داند، به هیچوجه با ادبیات سیاسی مدنی سازگار نیست. 3- آقای جداری هم ملت ایران را پانترکیست ندانسته اند. 4- انتشار مقاله آقای جداری بر حسب اتفاق به عهده من افتاده است و دلیل بر توافق من با نظرات ایشان نیست. مسولیت من در انتشار مقاله تا آنجاست که به کسی توهینی نشده باشد و اتهامی به کسی وارد نشده باشد.
ائلچین حاتمی
با تمام احترامی که به آقای اژدر بهنام قائلم، با توجه به نگاه انتقادی ایشان به مسئله می توان گفت اراده ملت ترک آذربایجان تعیین کننده سرنوشت آنها خواهد بود. این تشکیلات ها از هر طیف و تفکری که باشند من اقدام آنها را در زمینه سازی و رهایی ترک های آذربایجان از نسل کشی فرهنگی و سیاست های آسمیلاسیون سیستم حاکم مثبت ارزیابی می کنم. به عقیده من پیش داوری در مورد آینده آذربایجان درست نیست. جنبش ملی آذربایجان با هویت مستقل از داخل ملت پا به عرصه مبارزه گذاشته و وابسته به گروه های سیاسی مرکز و سایر کشورها نیست که این وابستگی را در گذشته در فعالین آذربایجانی شاهد بودیم که در داخل گروه های مرکزگرای فارس محور مضمحل شدند و در نهایت میدان مبارزه را به نفع گروه های مذهبی فارس محور ترک کردند. این مسئله ربطی به طرح احمدی نژاد ندارد، سالهاست که روشنفکران ترک آذربایجانی خواستار حق تعیین سرنوشت برای ملتمانهستند و در این راه مبارزه می کنند. وظیفه ما روشنفکران و فعالین سیاسی در این برهه زمانی حمایت از چنین فعالیت هاست و این فعالیت ها هیچ ضدیتی با اصول و قوانین بین المللی ندارد. اگر راه این گروه ها اشتباه است بهتر است شما یک راه کار ارائه می دادید. متاسفانه تا حالا چپ مرکز گرا برای حل مسائل ملیت های
ساکن در محدوده جغرافیایی ایران راهکار درست ارائه نداده است و همیشه برای این گروه ها ناسیونالیزم ایرانی فارس محور مقدم تر از حقوق انسانی و دموکراتیک ملیت های موجود در ایران بوده است.
نویسنده استقلال را زمانی صحیح میداند که خواست مردم باشد. خواست چند گروه کوچک برای استقلال کافی نیست. در مقاله جدایی زیانمند ارزیابی شده است. در نظرات دلایلی که اثبات کند سودمند است و کار عملی است وجود ندارد. تقاضا و شعار رفراندوم احتیاج به زمان و مکان مناسب یعنی شرایط مناسب و عملی دارد. از مقاله فهمیده میشود که این وضعیت هنوز در آذربایجان وجود ندارد. در نظرها کسی نمیتواند توضیح بدهد که رفراندوم امکان پذیرو عملی و زمانش مناسب است. در مقاله به نظرهای مختلف دموکراتیک برخورد شده هم به رفراندوم هم به استقلال و جدایی .
اما در نظرها [کامنتها] نویسنده ضد دموکراسی و ضد آذربایجان نامیده شده است بدون اینکه نظر دهنده دلیلی بیاورد. خیلی از نظردهندگان بدون دلیل اتهامهای سیاسی یادکرده اند بدون اینکه برای حرف خود برهانی یاد کنند. راحت نظر مقاله را دیکتاتورمنشانه با انک های مختلف کوشیده اند خفه کنند. علیرغم ادعاها هیچ برخورد دموکراتیکی به فکر مقاله نکرده اند. در کامنتها و مقاله گفتگوی استبداد با دموکراسی جریان دارد که از نظر من صحیح نیست و باید طرفها با موازین امروزی با هم صحبت کنند. به جای نقد نظر نویسنده به خود او چسبیده اند که بگوید چه کرده و چه نکرده است. انگار مقاله بیوگرافی نویسنده است و این نظر دهندگان هم تفتیش کننده. نظر دهندگان مثل اینکه نماینده انتخاب شده مردم آذربایجان هستند و هرکس غیر از آنها فکر کند ضد آذربایجان است.
با کامنتهای تبلیغاتی فشار مستبدانه به خواننده و حتی نویسنده وارد میکنند که حتما باید مثل آنها فکر کند. از طرف دیگر حرف از صحبت دموکراتیک داشتن میکنند. از نظر من برخورد بیشتر نظردهندگان به مقاله نشان میدهد خوانندگان نتوانسته اند مقاله را درک کرده و نظر درخوری در رابطه با آن بدهند. این کامنتها فقط تهاجم و انک و اتهام و عنوان کردن مطالب خارج از مقاله است. هیچ کمکی به من خواننده نمیکند که موضوعی را با برهان خالی کند. خیلی متعجب و متاسفم از این برخورد گروهی مستبدانه و سطح پایین گفتگو. اگر این نظر دهندگان نمونه از استقلال طلبان آذربایجان باشند باید بگویم وای به حال مردم آذربایجان.
نظر دهندگان نه دلیل میشناسند و نه داخل موضوع و نه خارج موضوع میدانند. انگار شهر هرت است و هرکس تبلیغات خودش را میکند. برای کسی هم چون و چرایی نیست. حقاً هم ایرانگلوبال از این جهت شهر هرت است. نظر دهی با این ترتیب ده سال دیگر هم برای خواننده موضوعی را روشن نمیکند و بیش از پیش بیسوادی را وسعت میبخشد.
آذربایجانی دموکرات
... اژدر بهنام که با علم بر اعتراض عده ای ترک پرست ستایشگر آنکارا دست به قلم برد و پته حضرات را روی آب ریخت. حضراتی که همه استقلالچی و در واقع تورانگرا و ترکیست هستند و بخاطر الهام گرفتن از طراحان خاورمیانه بزرگ و حزب گرگان خاکستری ترکیه و این و آن قادر نیستند همدیگر را تحمل کنند و یک حزب فاشیستی تشکیل دهند. بگذار الهام گیران حرفه ای با نامهای گوناگون بنوبسند. ما آذربایجان مستقلی را که گرگان خاکستری دردست داشته باشند نمی خواهیم. افندی های محترم! شما آذربایجان مستقل نمی خواهید. شما آذربایجان تحت فرمان نژادپرستان ترکیست را طلب می کنید. آیا اگر آذربایجان مستقل شود و برهبری چپ ها و دموکراتهای آذربایجان اداره شود، مورد قبولتان هست یا نه؟ می دانیم که نه. در دوره پیشه وری حکومت ملی بود دیگر. چرا دست در دست دولت تهران و لندن گذاشتید و علیه فرقه مبارزه کردید؟ چه می گویید؟
احزاب
با تشکر از احزاب آزربایجان جنوبی در رابطه با کمک سازمان ملل برای رفراندم استقلال آزربایجان جنوبی، ما احزاب جدید التاسیس نامه ای به آقای حسین باراک اوباما نوشتیم و اگر شما هم بخواهید می توانید تا پنچ روز امضاء کنید، تا نامه فرستاده شود. متن نامه به آقای حسین باراک اوباما : جناب آقای حسین باراک اوباما، ریئس جمهور ایالات متحد امریکا، چنانکه در جریان هستید ما ملت آزربایجان از سازمان ملل برای استقلال خودمان کمک خواستیم ولی تا حال آقای بانکی مون خودشان را به گوش سنگینی زده اند. ما نمایندگان ملت آزربایجان از جنابعالی می خواهیم، برای زیر فشار گذاشتن آقای بانکی مون، خودتان و هیئت دولت جنابعالی تا تحقق استقلال آزربایجان دست به اعتصاب غذا بزنید و از کارخانجات امریکا هم بخواهید، دست از کار بکشند و اعتصاب کنند. پیروزی جنابعالی را از خداوند متعال و قادر خواستاریم. حزب تک نفره ی حزب آزربایجان، حزب توران.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید