مهران براتی طی سخنانی در کنفرانس پراگ وجود قوم فارس را انکار می کند و ادعا می کند که قومی به نام فارس در ایران وجود خارجی ندارد و ظرف دوهزار سال گذشته تحلیل رفته است. قبل از پرداختن به این موضوع و مشخص کردن هدف اصلی سخنرانی وی اشاره ی به تاریخ قوم فارس و زبان فارسی خالی از لطف نیست.
جناب براتی نیک می داند که منظور از قوم فارس مردمانی هستند که اصل و نسب خود را به هخامنشیان بر می گردانند و این قوم با فراز و نشیب های زیادی یکبار دیگر در قرون سوم و چهارم هجری موجودیت خود را به طور مشخص نشان داد. این قوم که اکثریت قبیله ها و طوایف آن در ایران مرکزی و خراسان قدیم زندگی می کردند از زمان صفاریان به این طرف از طریق ادبیات نوشتاری (شعر) توانستند ابتدا استیلای زبانی خود بر ایران و بعدها و به طبع آن استیلای سیاسی خود را نیز بر ایران استحکام بخشند.
این یعقوب لیس صفاری بود که نخستین بار دستور داد که شاعران از سرودن شعر به زبان عربی در دربار وی بپرهیزند و به زبان فارسی چکامه سرایی کنند. این کار را سپس سامانیان و ال بویه و سلسله های محلی دیگر نیز همچنان ادامه دادند تا اینکه رفته رفته شعر فارسی توانست جای پای خود را در دربار شاهان محکم کند و سپس همین زبان فارسی دری بود که نضج گرفت و نشوو نما نمود و خود را به صورت زبان اصلی و مورد استفاده در دربار شاهان ایران تحمیل کرد. زبان فارسی و قوم فارس در آن مقطع زمانی و به خاطر فاصله جغرافیایی زیادی که بین مرکز حاکمیت عرب یعنی "عراق عرب" تا خراسان قدیم بود توانست خود را از سیطره زبان عربی رهایی بخشد و متعاقب آن در نبود زبان نوشتاری منسجم و توانای دیگری در ایران آن روزگار رفته رفته به زبان اصلی همه حکومت گران ایران تبدیل شود. بااین حساب در ایران قومی به اسم فارس بوده و هست که توانسته از طریق زبان بر همه ایران استیلای سیاسی خود را ممکن سازد.
کل سخنرانی مهران براتی در کنفرانس پراگ یک هدف را دنبال می کرد که آنهم تفرقه انداختن بین ملیت های غیرفارس به ویژه کرد و ترک بود.
جناب براتی با اشاره به سخنان رامبود لطف پوری یکی از اعضای رهبری حزب دمکرات کردستان ایران در مورد تعلق بخشی از شهرهای آذربایجان غربی به کردستان نتیجه می گیرد که این موضوع می تواند درآینده مشکل ساز شود و به قول معروف می خواهد از آب گل الود ماهی بگیرد.
جناب براتی نیک می داند که تفاهم و هم پیمانی و همزیستی کردها و آذری ها در زمان حکومت های ملی کردستان و آذربایجان هر گونه ترس و واهمه ای از عدم توافق این دو ملیت را دور از انتظار کرده است و اگر جنگ افروزان مرکز نشین همانند اوایل انقلاب دست از سر آنان بردارند این دوملت اختلافات خود را با گفتگو و با شیوهای مسالمت آمیز و متمدنانه حل و فصل خواهند کرد.
تفرقه انداختن بین کردها و ترکها امر جدیدی نیست این ترفند را پیش از این حکومت گران حکومت اسلامی در تهران یکبار استفاده کرده اند و شعله جنگ را در اوایل انقلاب بین کرد و ترک درنقده برافروختند. اینک یکبار دیگر جناب براتی برای به فراموشی سپردن و به حاشیه راندن خواسته های برحق ملی ملیت های ایران در صدد پرده برداری، بزک کردن و پررنگ کردن دوباره این اختلافات است تا بتواند و بتوانند به حاکمیت خود همچنان ادامه دهند و دیگر ملیت های ایران را از رسیدن به حقوق حقه خود باز دارند.
براتی در ادامه سخنان خود به موضوع دیگری اشاره می کند وهدفش از مطرح کردن آن نیز همانند موضوع قبلی فاصله و تفرقه انداخت بین کردها و سایر ملیت های تحت ستم ایران است و آنهم موضوع یکی بودن فارسها و کردها است. براتی می گوید که :"قوم یا ملت و یا ساکنین فارس ، شامل کردها ، لرها و لک ها هم بودند. اما در ادبیات برخی دوستان، یک نوع اصرار بر جدایی سیاسی و اجتماعی ساکنین سرزمین ایران دیده میشود که در کنار یک ملت شوونیست فارس، از ملتهای ترکمن، بلوچ، کرد، عرب، ترک و … صحبت می شود."
به اقای براتی یادآورمی شوم که جدایی فرهنگی و اجتماعی کردها از قوم فارس امری نیست که سیاسیون کرد مبدع آن باشند بلکه این امر واقعیتی تاریخی است. فارس و کرد دوملییت کاملا جدا و مستقل هستند که شکی در استقلال زبانی و فرهنگی این دو قوم نیست. علاوه بر جنگ ها و اختلافات همیشگی سیاسی کردها با فارسها می توان به ادبیات نوشتاری فارسی اشاره کرد که ایینه تمام نمای فرهنگ ایران و قوم فارس است.
برای روشن شدن این موضوع اشاره به داستانی از مثنوی مولوی خالی از لطف و فایده نیست مولوی در داستان خودکشی وزیر در دفتر اول مثنوي معنوی کردها را همانند ترک ها و عرب ها و رومیان ملت های غیر خودی و بیگانه می شمارد سهل است که از عرب و ترک و حتی رومیان نیز بیگانه تر معرفی می کند و می گوید.
"چونك خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قيامتگاه شد
خلق چندان جمع شد بر گور او
مو كنان جامهدران در شور او
كان عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب وز ترك و از رومي و كرد"
از فحوای کلام مولوی چنین برمی اید که نه تنها هم زبانان فارس وزیر در سوگش جامه بر تن دریده اند بلکه کسان دیگری از ملت های دیگر نیز به خاطر خودکشی این وزیر عزا گرفته اند و کرد از میان این سوگوارن از همه بیگانه تر معرفی می شود و حتی بعد از رومیان در اخر مصرع ازش نام برده می شود.
با این تفاسیر ادعای یکی بودن فارسها از یکطرف و کردها و لک ها و لرها از دیگر سو شوخی بی مزه ای بیش نیست و هدف از مطرح کردن آن تلاش برای کشاندن کردها به سوی ارودگاه مرکز نشینان و تشویق آنان به جنگ و عدم توافق با دیگر ملیییت های ایران و به ویژه ترک هاست.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید