رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
کورمالی در تاریکیها

دروود بر بیدین گرامی!
توضیحی مختصر.
آن کتاب آقای «نیرومند» را من حدود بیست و پنج سال پیش خوانده بودم و همینجا در لابلای کتابهایم تلنبار است [Leben mit den Deutschen]. داستان اون مثال دانشجوها که در کتابش آورده است، حکایت تفاوتهای فرهنگی را ساده و صریح نشان داده است .ساده نشان داده است که نقش و تاثیر فرهنگ کشورهای مختلف بر رفتار دانشجویان ایرانی چگونه بوده است. سئوال شما امّا در باره نکته ای است که «تفاوت ظریف رفتار انسان را در تحت شرایط متفاوت» با «گوهر ارجمند انسان» میخواهد اینمهمانی بدهد. و این کاملا غلطه. چرا؟. مثالی ساده و سلیس و گویا. وقتی که انسانی دزدی میکند از آفتابه دزدی بگیر تا سرقت کلان. دست و مغز و پا و کلا استعداد آدمی در خدمت «انسان خاطی» است. سئوال اکنون اینه که آیا با دستگیری سارق باید دستها و پاها وارگانهایش را که در خدمت ارتکاب جُرم بودند، مجازات کرد یا خود سارق را در رفتارهایش؟. کدامیک؟.

این یک مثال ساده تصوّرپذیر و عینی و ملموس است که در جهاننگری اسلامی از آن با شور و ولوله، استقبال میکنند با این گرایش فاجعه بار که ابزارها مقصرند؛ نه انسان!!؟ به همین دلیلم با تحکّم غضب گونه به قطع دست و پا و چشم در آوردن و مقابله به مثل کردن مصرّند و اقدامات خود را اجرای تمام و کمال عدالت مینامند. امّا برغم اینهمه کثافتکاری و جنایت، هرگز و هیچگاه، «واقعه سرقت و دزدی» را عمرا از جامعه بشری نمیتوانند ریشه کن کنند؟. چرا؟. زیرا آن که سرقت میکند، دستها و پاها و ارگانهای آدمی نیستند؛ بلکه خود انسان است که دستها و پاها را در خدمت نیّات و مقاصد و سوائق و غرائزش و اهدافش به کار میگمارد.
بحث مجازات خاطی، سوای خدشه و لکه دار کردن ارجمندی انسان است. بله. آخوند جماعت را باید مجازات کرد. ولی نه با کُشتن و ریختن خون او. اگر خونریزی و قصاصخواهی و انتقامگیری میتوانست پاسخگوی مسائل و مُعضلات باشد، آنگاه باید «خصومت اعراب و اسرائیل» در همان خاتمه جنگ شش روزه «ناصر با اسرائیل» برای همیشه و ابد، رخت از خاور میانه برمیبست و میرفت. ولی میبینیم که خونریزی و انتقام بر چرخه معضلات و فلاکتها صد چندان می افزاید به جای آنکه خردلی از بار سنگین آنها را بکاهد. تمام تاکید من بر این است که نفرت از آخوند جماعت نباید به کشتارگاه آخوندکشی مختوم شود؛ زیرا عین جنایت است و مهم نیز نیست که خاطیان کشتار و ترور و دار زدن آخوند جماعت به طیف متضرّرین تعلّق داشته باشند یا به طیف غالبین و اقتدارگرایان.
بحث در باره چند و چون مسائل حقوقی، مباحثی بسیار عمیق و ظریف و سنگین هستند که با صد لغت و هزار لغت نمیتوان پاسخ نهایی را به چنگ آورد. پروسه ای ممتد و حلزونیه. معمولا متفکّران و فیلسوفان، وقتی که در باره «چیستی» مسئله ای می اندیشند، هیچگاه پاسخ حاضر و آماده در جیبشان ندارند که بخواهند به پرسنده تحویل بدهند؛ بلکه تلاش میکنند ریشه ای به سوی کشف پاسخی درخور و بفهمی نفهمی رضایت بخش دست یابند. مسئله «ارجمندی گوهر آدمی»، مسئله آناتومی بدن نیست که بتوان آن را زیر میکرسکپ گذاشت و جیک و واجیکش را به عیان توضیح داد. کلا مباحث فلسفی در باره چیستی «روح و روان» انسان، مباحث «کورمالی در تاریکیها» هستند؛ زیرا موضوع از لحاظ کالبدی در اختیار هیچ متفکّر و فیلسوفی نیست؛ سوای نشانه هایی که در مخیله متفکّر و فیلسوف، متصوّر میشوند و سپس به کمک اندیشیدن بر آنست شکل به آنها بدهد تا بتواند معنایی را استنباط کند. رفتن من از دامنه پرسش شما به دامنه «تراژدی رستم و اسفندیار» دقیقا نگرشی و یادآوریست عمیق به ریشه ها و علّت یابی «فاجعه قتل و خونریزی و انتقامخواهی و قصاصدهی و دلایل تداوم آن در تاریخ ایران».
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

د., 20.01.2025 - 21:27 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید