رفتن به محتوای اصلی

افزودن دیدگاه جدید

فرامرز حیدریان

عنوان مقاله
انسان در وضعیّت گوهری اش و انسان در دامنه کنشها و واکنشهای مشروطش

دروود بر بیدین گرامی!
توضیحی نه جندان کوتاه؛ ولی تا اندازه ای رسا.
قبل از اینکه به پاسخ شما بپردازم، لازم میدانم مقدمه ای کوتاه را تحریر کنم. وقتی که از لحاظ تئوریک بخواهیم در باره «حقوق انسانی» صحبت کنیم؛ آنگاه «تصویر انسان» در مرکز تامّلات قرار میگیرد. انسان، چه تصویر ایده آلی از خودش دارد؟. تصویر ایده آلی انسان در فرهنگهای مختلف از یکدیگر متفاوتند. اندیشیدن در باره تصویر انسان در ابعاد مختلف امکانپذیر است. از لحاظ بیولوژیکی و غرایز گرفته تا دامنه سوائق و غیره و ذالک. وقتی که صحبت از کرامت/ارجمندی/دیگنیتی انسان میشود، دقیقا محور مسئله به گرداگرد «پرنسیپ زندگی و جان» و معنایی زوم میکند که انسان از هستی خودش در مقام انسان در کنار دیگر همنوعان و موجودات دیگر دارد. بحث در باره ارجمندی انسان با اندیشیدن در باره وضعیّت بیولوژیکی و غرائز و سوائق آدمی از یکدیگر متفاوت هستند.

به همین سبب، طرح و گستره این مسئله از لحاظ تئوریک از قدیم الایّام در فرهنگهای مختلف به شیوه های خاصّ تجربیات مردم هر کشوری در زبان متفکّران و شاعران و فیلسوفان و فرزانگان و بزرگان و خردمندان و کشورداران عبارتبندی شده است و در طول تاریخ تفکّر از کهن ترین ایّام تا همین امروز در باره آن، بحثها و سنجشگریها و نظرات گوناگونی از چشم اندازهای متنوّع ابراز شده است و همچنان با حرارت و تاب و طپش در جریان است و فعلا از پرداختن به جزئیات چگونگی آن، صرف نظر میکنم؛ زیرا نمیخواهم وارد عرصه های فنّی و موشکافیهای ظریف شوم.
و امّا سئوال شما. اگر فرض را بر این بگذاریم که ما در جامعه ای میزییم که تقریبا شبیه جوامع اروپایی باشد، آنگاه پاسخ به پرسش شما به «شرایط» منوط است. منظور این است که انسان در شرایط مختلف و تحت اوضاع حادث شده، رفتارهای متفاوتی از خودش بروز میدهد و چه بسا کنشها و واکنشهای آدمی، سیصد و شصت درجه در تحت «شرایط حادث شده»، خلاف کنشها و واکنشهای آدمی در تحت شرایط عادی و معمولی باشند. دُرُست مثل قتلی که ناشی از دفاع کردن خود در برابر مهاجمی غارتگر و جنایتکار اتّفاق می افتد بدون آنکه شما قاتل بوده باشید یا با قصد و نیّت و برنامه قبلی خواسته باشید که به قتل دیگری، اقدام کنید. بنابر این، بررسی و تحقیق در باره ارتکاب قتل در تحت «شرایط حادث و ایجاد شده» است که میتواند مُجرم بودن یا بیگناه بودن شخص را اثبات کند. در اینگونه مواقع که به «شرایط حادث یا ایجاد شده» منوط هستند، هیچکس از «ارجمندی» انسان در شرایط حادث شده، سخن نمیگوید؛ بلکه از «عمل انسانی در وضعیّت ایجاد شده» سخن میگوید. به این معنا که مُجرم را حسب «عمل ارتکاب جُرم» بر شالوده ارجگزاری به «ارجمندی انسانی اش» در پای میز محاکمه می نشانند و استنطاق میکنند و در باره دلایل رفتارش توضیح میخواهند تا بتوان نسبت به کنشها و واکنشهای مشارالیه در وضعیّت و شرایط حادث شده اندیشید و مشاوره کرد و مُجازات قانونی را در حقّش روا داشت و مُجازات نیز هیچگاه به ارجمندی ذاتی انسانها در مقام انسان، خدشه نمیزند؛ بلکه انسان را مستحق مجازاتی میداند که مسئولیّت ارتکاب آن را به حیث انسان بالغ و عاقل باید گردن خود بگیرد. حالا بگذریم از جزئیات ریز و دُرشت این موضوع که مربوط به وضعیّت روانی و تحت تاثیر مواد مخدّر و غیره و ذالک بودن است.
عمل مجرمانه هر انسانی – خواه فردی عادی باشد، خواه عنصری و کارگزاری در ارگانهای کشوری- هیچگاه دلیل بر این نیست که دیگران بخواهند نتیجه بگیرند برای پاسخ متقابل دادن به مُجرم، به همان روشی باید اقدام کنند که مُجرم و خاطی اقدام کرده و متوسّل شده است. کرامت و عزّت و شرافت و ارجمندی انسانی، فراتر از کنشها و واکنشهای رفتاری آدمیست که به شرایط و محیطها و اوضاع و احوال جورواجور منوط و ملزم هستند. مثلا شما در گرمای سوزان قاره آفریقا، هیچوقت با پالتو پوست به خیابان نمی آیید. همینطور در سرمای هفتاد درجه یخبندان مناطق قطبی، برهنه در جایی وارد نمیشوید. در خصوص مثال شما باید عرض کنم که ما با «شرایط عادی» روبرو نیستیم تا بخواهیم حُکم کنیم که آیا رفتار حیدریان نامی، مُجرمانه بوده است یا در حالت ناگزیری و ناچاری و علایق خانوادگی و غیره و ذالک. همینطور در شرایط جنگی نمیتوان به ضرس قاطع، حکم صادر کرد. بحث «ارجمندی انسان»، بحث در باره گوهر وجودی و معنایی اوست که مستقل از کنشها و واکنشهای او در تحت شرایط مختلف، شایسته ارجگزاری است و این به معنای نادیده گرفتن مجازات در خصوص رفتارهای ضدّ انسانی و تبهکاریها و آزردن زندگی و جانستانگیری اش در حقّ همنوعان نیست؛ بلکه دقیقا به معنای دادگزاری و نگاهبانی و مراقبت از حقوق ذاتی و انسانی آنانیست که قربانی شده اند یا متضرّر. ما باید بتوانیم تفاوت انسان را در کرامت و شرافت و گوهر شاهنشاهی و خدایی اش با نتایج کنشها و واکنشهایش در تحت شرایط و موقعیتهای متفاوت از یکدیگر تمییز و تشخیص دهیم تا بتوانیم انسانهایی «دادگزار و دادخواه» باشیم بدون آنکه قضاوتهایمان به «جان آزاری و جانستانی» از مجرم مختوم شوند.
هدف از پرداختن به «پُرسمان/فلسفه حقوق» به معنای اندیشیدن در باره تصویر ایده آلی انسان برای سنجشگری واقعیّت انسان در کنشها و واکنشهایش در گستره اجتماع و کشورداری و به طور کلّی باهمستان است از بهر ترغیب و تشویق کردن انسان برای بالاندن گوهر وجودی خودش به سوی فرزانگی و خردمندی بدون هیچ اجبار و اکراهی. هدف از قانون و قانونگزاری، برقراری دیکتاتوری احکام جبری نیست؛ بلکه انگیزاندن انسانها برای هوشیار و بیدار ماندن در سمت و سوی مراقبت و احترام گزاردن به کرانمندی دامنه آزادیهای شخصی و جمع و مهمتر از همه، احترام به ارجمندی وجود منحصر به فرد همدیگر.
مختصر و بگویم. فرق است بین انسان در ارجمندی وجودی اش با انسان در نتایج کنشها و واکنشهایش در موقعیّتهای متفاوت. مسئله کیفرداد با انسانها در وضعیّت نتایج حاصل از کنشها و واکنشهایشان سر و کار دارد و مسئله «ارجمندی انسان» به انسان در دامنه گوهر جاندار و منحصر به فرد و هرگز تکرار ناپذیرش میپردازد که در بند سوائق و غرائز افسارگسیخته به تبهکاری و جنایت بدون اندیشیدن در باره عواقب رفتارش یا تسلیم میشود یا آگاهانه متمایل میشود. تشخیص این موضوعات، کار متخصّصان حقوقی است که مسئول رسیدگی به رفتارهای مجرمین هستند. کار متفکّر و فیلسوف و شاعر و نویسنده و هنرمند این است که انسان را در فرزانه پروردن «ارجمندی گوهرش» بیدار و هوشیار و فرمانفرما بپرورانند و بال و پر بدهند.
در این باره میتوان همواره بحث و صحبت کرد. ولی تاکید کنم که انسان را باید فقط در باره اعمال و گفتارهایش قضاوت کرد؛ نه در باره «جان و زندگی اش» که ارجمندی آن، رازیست کیهانی و هیچ بنی بشری محقّ و مُجاز نیست که به آن خدشه ای برساند. مُجازات حسب قانون، آری، امّا جانستانی و خونریزی، نه و هرگز. وضعیّت حکومت فقاهتی و اعمال و رفتارهایی که کارگزاران آن در فاصله تقریبا نیم قرن در حقّ مردم ایران روا داشته اند؛ برغم پیچیدگیهای هولناکی که از نتایج اعمال حکومتگران در واقعیّتهای جامعه تا امروز نفوذ و توسعه و سیطره پیدا کرده اند، باید دقیقا تمام انسانهای بیدار و فهیم را به خود آورد و متوجّه خطرات به غایت هولناک وضعیّت فاجعه بار ایران در لحظات غافلگیرانه بکند. قبل از اینکه خونریزیها و اعدامها «در پشت مدرسه علویها» در اقصاء نقاط ایران تکرار شوند؛ باید آموخت که چگونه میتوان در شرایط رودخانه «پُر تنش و کشمکشهای هولناک و مملوّ از خطرات غافلگیرانه» بر قایق خویشتن فرمانروا بود و مسلّط. من همچنان تاکید میکنم که دست اندرکاران حکومت فقاهتی مُجرم هستند و مسئولند که در روز خلع و معزول شدن، پاسخگوی جُرمهای خودشان باشند. برغم اینکه در تبهکاری مُجرمان و رذالت رفتاری آنها هیچ شکّی ندارم، ولی حاضر نیستم به «ارجمندی گوهر انسانی آنها»، کوچکترین خدشه ای بزنم. داستان «رستم و اسفندیار»، یکی از غم انگیزترین تراژدیهای تاریخ و فرهنگ ایران است که ما میتوانیم آن را در وضعیّت امروزی به عیان ببینیم. «اسفندیار که مدافع حکومت زرتشتی» است و سمبل همان طیف آخوندها و اعوان و انصارشان باشد در کینه توزی هیستوریک به «خانواده رستم» که سمبل «مردم ایران در جامعیّت وجودی» باشنددست به هر جنایتی میزند تا رگ و ریشه خانواده رستم را براندازد و بسوزاند و حکومت خانواده گشتاسب را [بخوانید آخوندها و اعوان و انصارشان را] بر مردم ایران، ابدیّت بدهد . ولی دقیقا در لحظه سقوط و شکست و به زانو افتادن و جان باختن است که در اثر اصابت تیر گز که همانا نماد «موضع راستمنشی و خردمندانه مخالفان حکومت فقاهتی» باشد به خود می آید و میفهمد که تمام عمرش، قربانی و ملعبه سوائق و غرایز افسارگسیخته بوده است. پیکار «رستم و اسفندیار»، داستان واقعیّتهای تلخ «مردم ایران با حکومتگران» از کهنترین ایّام تا امروز بوده است؛ آنهم فقط به یک دلیل واضح و آشکار. مردم ایران میخواسته اند و آرزو میکرده اند که حکومتگران بر شالوده «پرنسیپهای فرهنگ باهمستان مردم»، فرمانفرمایی کنند، ولی حکومتگران میخواسته اند که بر شالوده غرائز و سوابق و جاه طلبیها و منافع و امتیازها و برتریهای انحصاری خود بر مردم، حکومت آمری داشته باشند. تنش و تضادی که از این دو دامنه برخاست، تاریخ ایران را به میدان تراژدیهای اسف انگیز تبدیل کرد متاسفانه. امروزه روز اگر ما به راستی درسی و عبرتی از تاریخ و فرهنگ خودمان گرفته باشیم، باید هنر وفاداری و ایستادن راستمناشنه و مقاوم را بر «پرنسیپهای فرهنگ باهمستانمان» به محک بزنیم؛ چنانچه بر آنیم یک بار برای همیشه به اینهمه فاجعه قرون در میهنمان خط پایانی بگذاریم و راه نوی را در کنار یکدیگر آغاز کنیم. این گوی و این میدان.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان

د., 20.01.2025 - 18:54 پیوند ثابت

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید