نشخوارگران نظرات نافهمیده دیگران
دروود بر کیانوش عزیز!
اندکی روضه رضوان از پشت منبر برای دانشمندان تئوریسین و فوق العاده صاحب فکر و ایده های بی همتا!
کسی که نمیگویم فقط با بی شرمی مطلق؛ بلکه همچنین با حماقت زنگار گرفته ادّعا میکند که «اندیشمند [=بخوانید مقلّد و تابع و نشخوار کن] و تئوریک [=بخوانید استفراغخور محصولات جویندگی بیگانگان] و انقلابی [=تکرار اصطلاح مزخرف و نخ نما شده باتلاق ایدئولوژی مارکسیسم] و روشنفکر [=بخوانید تابع هر چی آقا گفت باختر زمینیان و خودیهای دنباله رو و مقلّد و توسری خور] و روشنگر [=بخوانید کپیه برداران و مشق نویسان ترجمه جاتی و سیاهکاران آویزون به بیگانگانی که لام تا کام یک کلمه از حرفهایشان را عمرا نمیفهمند]» است. اول باید بیاید ثابت کند که زبان فارسی را از چپ به راست مینویسند یا از راست به چپ. بقیه اظهار لحیه زیادی کردنهایش پیشکش خودش باشد و همپالکیهایش.
کسی که خودش عمرا نمیتواند و آنقدر فهم و شعور و دلاوری ندارد که با مغز خودش فکر کند و زاینده ایده ها و افکار فردی باشد، آن شخص اگر میلیاردها میلیارد تیتل دانشگاهی نیز داشته باشد و صبح تا شب، مصدر افاضات زر زیادی زدن باشد و در پای منبرش میلیاردها میلیارد ابله به تقصیر نشسته باشند، فقط یک احمق به ذات است و بس. کپیه برداری و غرغره کردن محصولات فکری دیگران؛ یعنی میمون مقلّد شدنی که هر زری بزند، حرکاتش مضحکتر و مزخرفتر و رسواگر بلاهت وجودی اش هستند.
فقط کسی میتواند ایده و فکری از خودش داشته باشد که ایده و فکرش، هیچ رنگ و بوی بیگانه ای نداشته باشد؛ بلکه کاملا اوریژینال اوریژینال باشد، این گوی و این میدان.
شاد زی و دیر زی!
فرامرز حیدریان